فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

آخرین اظهارات کارگردان یک فیلم توقیف شده



اخبار,اخبار فرهنگی,فیلم «خانه دختر»

کارگردان فیلم «خانه دختر» با بیان اینکه مشغول رایزنی برای حل مشکل اکران این فیلم است، هر گونه گفت‌وگو با رسانه‌ها را در هفته‌های اخیر رد کرد.

شهرام شاه‌حسینی در گفت‌وگو یی درباره آخرین وضعیت اکران فیلمش توضیح داد: «با مراوداتی که با سازمان سینمایی و شورای نظارت و ارزشیابی این سازمان داریم، ان‌شاءالله به زودی برای اکران فیلم به نتیجه می‌رسیم.»

او در عین حال تأکید کرد: «شائبه‌هایی که بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر از سوی بعضی افراد مطرح شد، به هیچ وجه مد نظر سازندگان فیلم نبوده است.»

شاه حسینی اضافه کرد: «با همه این‌ها امیدوارم روزی برسد که فیلمسازان بتوانند فارغ از حاشیه‌ها کار خود را انجام بدهند و عده‌ای ترجمه و برداشت خود را از یک فیلم به کل آن اثر بسط ندهند تا هر فیلمی بتواند کار خود را انجام بدهد.»

او با ابراز تأسف از برخی شیطنت‌های رسانه‌ای تأکید کرد: «برای اینکه سوءتفاهم درباره این فیلم به حداقل ممکن برسد و این اثر بتواند مجوز اکران بگیرد، در چند هفته اخیر از هر گونه گفت‌وگو با رسانه‌ها پرهیز کرده‌ام.»

شهرام شاه‌حسینی در پایان گفت: «در تمام این مدت با وزارت ارشاد مشغول رایزنی هستیم و هیچ مسأله‌ای برای گفت‌وگو در جهت رفع مشکلات فیلم نداریم و امیدوارم طبق آنچه آقای مرتضی شایسته (عضو شورای صنفی نمایش) اعلام کرده‌اند، فیلم در جدول اکران دو نوبت دیگر قرار بگیرد.»

 فیلم «خانه دختر» روایت مرتضی است که قصد دارد خانه کوچک‌شان را زیر قیمت بفروشد تا زودتر از محله و نگاه سنگین مردمانش فرار کند.

در این فیلم حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، رعنا آزادی ور، بابک کریمی، بهناز جعفری، محمدرضا هدایتی، نسیم ادبی، امیر علی نبویان، پردیس احمدیه، نادر فلاح، مانی شاه حسنی، رویا تیموریان به ایفای نقش می‌پردازد.

اخبار فرهنگی - ایسنا


ویدیو مرتبط :
حکایت عجیب توقیف، رفع توقیف، دوباره توقیف برخی فیلم‌های سینمایی !!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گفتگو با اشتفان ، کارگردان آخرین پر سیمرغ



 

 

 

 

نمایش «آخرین پر سیمرغ» کار مشترک هنرمندان ایران با گروه «مارین باد» آلمان است که پیشنهاد تولید آن چند سال پیش از سوی مرکز هنرهای نمایشی به «دیتر کومل» سرپرست گروه تئاتر مارین باد ارایه شده است. این پروژه پس از فوت دیتر کومل برای مدتی متوقف شد تا اینکه چند ماه پیش تمرینات آن با کارگردانی یکی دیگر از اعضای گروه اشتفان وایلند از سر گرفته شد.«آخرین پر سیمرغ» با همکاری هنرمندان آلمانی و ایرانی پس از انجام تمرینات مقدماتی در فرایبورگ آلمان و ادامه تمرینات در ایران حالا آماده اجرای عموم است و از دیروز در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است.


بهتر است گفتگویمان را از نخستین آشنایی شما و گروه تئاتر «مارین باد» با تئاتر و فضای فرهنگی ایران شروع کنیم! چگونه به ایران آمدید و این حضور فرهنگی چطور استمرار یافت؟


همکاری ما با حوزه فرهنگ و هنر در ایران از سال ۲۰۰۳ آغاز شد و نقطه آغاز آن در قالب همکاری شکل گرفت که در پی خواهرخواندگی شهرهای اصفهان و فرایبورگ میسر شده بود. در گستره این ارتباط، تئاتر «مارین باد» تمایل خود را برای اجرای یک نمایش در ایران اعلام کرد و در پی آن تئاتر «پارسیفال» در همان سال ۲۰۰۳ در تهران و اصفهان روی صحنه رفت.نمایش در قالب یک افسانه اقتباسی از یک اسطوره قدیم اروپایی بود که به نویسندگی آقای «دورست» اجرا شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. البته ما در آن سفر برنامه های جنبی دیگری مثل سخنرانی و برگزاری «ورک شاپ» هم داشتیم به هر حال همکاری ما با تئاتر ایران با حضور مجدد در سالهای بعد و نیز دعوت از چند گروه تئاتر ایرانی برای اجرای نمایش در فرایبورگ ادامه یافت.


از سال ۲۰۰۳ به بعد یک نمایش را با عنوان «داستان عمو جان» برای کانون پرورش فکری تولید کردیم و «خواهران برونته»، «اسرار شبانه» و «شیطان با سه شاخ طلایی» هم با سرپرستی «دیتر کومل» توسط گروه «مارین باد» در جشنواره بین المللی تئاتر فجر اجرا گردیدند. در سال ۲۰۰۶ هم دو نمایش از ایران برای شرکت در جشنواره بین المللی تئاتر «فرایبورگ» که سرپرست آن هم «دیتر کومل» بود، دعوت شدند.


پروژه تولید یک تئاتر بر اساس داستانهای شاهنامه نیز احتمالاً در جریان همین روابط شکل گرفته است. درباره شروع این پروژه و مراحل مختلف انجام کار آن تا به امروز بگویید؟

 

پس از چند سال ارتباط مستمر با مراکز و گروه های مهم تئاتری در ایران، حدود سه یا چهار سال پیش آقای حسین پارسایی رئیس مرکز هنرهای نمایشی - با پیشنهاد تولید یک نمایش مشترک بر اساس شاهنامه فردوسی توسط آقای دیتر کومل موافقت کردند. شاید زمینه انجام این پروژه مشترک پیش تر از اینها و زمانی که نمایش «پارسیفال» با وجود نمونه های مشترک و تطبیقی با رستم در شاهنامه توسط گروه به ایران آمده بود، شکل گرفته بود. به هر حال دیتر کومل که علاقه خاصی هم به ایران داشت، به این دلیل که ایشان از جایگاه مؤثر تئاتر در ایران آگاه بوده و تئاتر ایران برایشان خیلی جالب و جذاب بود و خیلی علاقه مند بود این رابطه فرهنگی ادامه پیدا کند، استقبال کرد.این دلایل و نیز اهمیت و ارزش خاص شاهنامه فردوسی به عنوان یک اثر حماسی مهم انگیزه های پرداختن جدی تر گروه به پروژه تولید مشترک تئاتر بر اساس شاهنامه را تقویت و تشدید کرد.

 

▪ شاهنامه برای شما جذابیت داشت که آن را پذیرفتید؟


ـ من سالهای زیادی را به عنوان دراماتورژ با آقای دیتر کومل کار کرده بودم. همان زمان که پروژه تولید مشترک به ایشان پیشنهاد شد، او درباره پذیرش و همکاری در تولید تئاتر از من مشورت خواسته بود و قول همکاری گرفتند که من این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتم و آمادگی ام را برای شروع کار اعلام کردم. اما متأسفانه آقای کومل یک سال پیش فوت کردند. پس از فوت ایشان این پرسش برای گروه پیش آمد که پروژه چگونه ادامه پیدا کند؟ در نهایت ما سال گذشته به اتفاق، تصمیم گرفتیم که این کار هر چه سریع تر ادامه پیدا کند و تولید آن را شروع کردیم.


▪ خود شاهنامه به عنوان یک اثر حماسی جهانی برای شما چه جذابیتهایی داشت؟


ـ مسلماً جنبه های مشترک داستانهای شاهنامه با ادبیات حماسی اروپایی برایمان جذاب بود و همین دلیل هم باعث شد که کار را با جدیت ادامه بدهیم. البته تفاوتهایی هم داشت؛ مثلاً رابطه پدرها و پسرها در شاهنامه با همین ارتباط در ادبیات حماسی و فرهنگ ما تفاوت دارد. برای شخص من بیشتر تفکر و جهان بینی فردوسی مهم بود و می خواستم به این برسم که این منظومه بر اساس چه تفکری شکل گرفته و فردوسی با چه هدفی آن را نوشته است. پس از آن ما به عنوان یک گروه غیر ایرانی با این پرسش مواجه بودیم که پس از گزینش داستانهای ایرانی شاهنامه با چه رویکردی کارمان را انجام بدهیم. به هر حال همین انتخاب این امکان را هم به ما داد که با دیدی نو و تازه به موضوع نگاه کنیم.


▪ بنابراین کارتان را از انتخاب داستان و پرداخت متن شروع کرده اید! متن تئاتر شما چگونه نوشته و تکمیل شد؟


ـ پیش از هر چیز، زمان قابل توجهی را به خواندن شاهنامه و تحقیق و گفتگو درباره آن اختصاص دادیم. بعد از تحقیقات اولیه همکاریمان را با یک نمایشنامه نویس مطرح ایرانی شروع کردیم و نهایتاً پس از چندین جلسه به طرح نمایشی مشترک رسیدیم. اما ایشان بعداً در نامه ای به ما اعلام کردند که مایل به ادامه همکاری نیستند. با این حال پیش تر بر اساس طرح نمایشی شکل گرفته متنی ارایه شده بود و نمایشنامه هم نوشته شده بود. ما در ادامه روی متن کار کردیم و در نهایت آنچه به عنوان نمایشنامه «آخرین پر سیمرغ» وجود دارد، ترکیبی از متن نخست و بخش های دیگری از شاهنامه و همچنین کارهایی است که خودمان در جریان تمرینات، تا روی صحنه رفتن تئاتر به آن رسیدیم.


▪ در صحبتهایتان به جذابیت نگاه فردوسی در شاهنامه اشاره کردید. اما مشکلی که در این همکاری مشترک وجود دارد، این است که اصولاً دیدگاه ها و نگاه هنرمندان ایرانی بر اساس جهان بینی شرقی آنها با نگاه خردورزانه و راسیونالیستی غربی شما تفاوت دارد و همین اختلاف دیدگاه در مورد متن و عوامل گروه شما هم ممکن است وجود داشته باشد. چطور بین این عرفان و نگاه شرقی و ایرانی و زمینه های فکری گروهتان تناسب ایجاد کردید؟


ـ ما در مرحله آماده سازی متن و پیش از شروع تمرینات، تحقیقات گسترده ای را در مورد این نگاه و رویکردهای فکری ایرانی انجام دادیم و با افراد مختلفی از جمله آقای خالقی مطلق مشورت و همفکری داشتیم. در ایران هم آقای فرهاد مهندس پور که مشاور بسیار خوبی بودند با ما ارتباط مستمر و پیگیری داشتند. اما در مورد دوگانگی خردورزی و عرفان، می توان گفت، این موضوع برایمان تازگی ندارد و به عنوان مثال قبلاً در مورد اساطیر یونانی هم به آن برخورده ایم و این خیلی عجیب نیست.


در واقع خردورزی و عرفان در هر دو زمینه وجود دارد. به علاوه شاهنامه یک اثر ادبی جهانی است و معادلات فکری اش هم بر همین اساس تعریف می شود. البته شاید مثلاً در ایران برداشتهای خاص و متفاوتی از سیمرغ وجود داشته باشد و ما مسلماً نمی توانستیم این نگاه را به طور مشخص برای کار انتخاب کنیم.


▪ ببینید، مثلاً شخصیتی مثل اسفندیار را با مشخصات مشابه در ادبیات حماسی آلمان هم داریم. اما رسالت و نقش و همچنین نگاه اسفندیار به جایگاهش در داستان با نگاه «زیگفرید» آلمانی تفاوتهای فاحشی دارد...


ـ بله، مسلماً همین طور است. ما در یک گروه متشکل از هنرمندان ایرانی و آلمانی به برداشتهای مختلفی رسیدیم که بحث های زیادی را هم پیش کشید و باعث شد که بتوانیم دیدگاه های خودمان را هم در راستای دستیابی به نتیجه ای واحد مطرح کنیم. این تضادها و ارزشها که به آن اشاره کردید بویژه در داستان رستم و سهراب وجود داشت و ما هم به آن برخوردیم.در این مرحله هر چه قدر بیشتر وارد متن می شدیم، کار بیشتر گره می خورد. بنابراین مجبور بودیم که از قضاوت گذرا و راحت پرهیز کنیم و به گذشته آدمهای داستان رجوع داشته باشیم. اصلاً خود چگونگی فاجعه ما را به گذشته می برد. در شیوه روایت شاهنامه هم به این نتیجه رسیدیم که روایت در این اثر کمتر خطی و بیشتر دارای ساختاری دایره وار است و در پایان هر داستان باز به ابتدای آن می رسیدیم. ضمن اینکه درباره اشاره شما به این تضادها باز هم پاسخ قبلی ام را تکرار می کنم که این تضاد برای ما هم چیز غریبی نیست و در اسطوره های یونانی بارها و بارها با آن برخورد کرده ایم.


▪ همان طور که گفتید پروژه، همکاری مشترکی بین هنرمندان ایرانی و آلمانی بوده است. عوامل و همکاران ایرانی این پروژه چگونه و در جریان چه فرایند تعاملی انتخاب و به شما معرفی شده اند؟


ـ ما به واسطه همکاری و تعامل فرهنگی و هنری طولانی و مداومی که با ایران داشته ایم، آشنایی خوبی با بازیگران و سایر عوامل اجرایی در ایران داشتیم. هم ما به ایران آمده بودیم و هم اینکه هنرمندان ایرانی زیادی به آلمان آمده بودند. خود من هم بارها در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته ام و اصلاً آشنایی ام با فرهاد مهندس پور به زمانی که ایشان دبیر جشنواره فجر بودند، برمی گردد. بنابراین برخی از عوامل گروه را بر اساس شناخت خودم انتخاب کردم و برخی دیگر هم با توجه به نیازی که به آنها داشتم به من معرفی شدند.


▪ آیا از ابتدا هم درباره ترکیب استفاده از هنرمندان ایرانی و آلمانی در این کار مشترک برنامه ریزی شده بود؟


ـ بله، از همان ابتدا یک چارچوب خاص برای این همکاری مشترک در نظر گرفته شده بود و ما هم در همان چارچوب کار کردیم تا تابع نظم باشیم. در این چارچوب قرار بود هشت بازیگر (چهار نفر ایرانی و چهار نفر آلمانی) و نصف آنها زن و نصف دیگر مرد باشند. همراه با طراح صحنه گروه ما آقای «رولان سودربرگ» که در کارهای قبلی هم همکاری داشتند، قرار بود «سیامک احصایی» کار کند که بعداً این همکاری با «نرمین نظمی» میسر شد. برای تمام وظایف دیگر نمایش هم قرار بود که نصف عوامل ایرانی و نصف دیگر آلمانی باشند. تمرینات خیلی خوبی هم در ایران داشتیم و در یک سالن خوب و مناسب کار کردیم. مرحله دوم تمرینات هم در فرایبورگ بود که یک ماه طول کشید و همه چیز خوب پیش رفت.


▪ کار با گروه هنرمندان ایرانی چگونه بود؟ این تجربه همکاری مشترک را با آنها چگونه ارزیابی می کنید؟


ـ خیلی راضی هستم و خوشحالم که با این هنرمندان ایرانی کار می کنم. نگار عابدی، اشکان خطیبی، مائده طهماسبی و پرویز پورحسینی واقعاً خوب هستند و کار با وجود آنان شکل گرفته و کامل شده است. البته اخیراً حادثه ای برای اشکان خطیبی پیش آمد و به جای ایشان هدایت هاشمی به جمع بازیگران گروه اضافه شد.


▪ تا آنجا که می دانم شاهنامه برای نخستین بار پس از سالهای ۱۸۰۰ با ترجمه بخشهایی از آن توسط شاعرانی چون هاگمان، لودلف، وال، والنبورگ، ویکلن، فون هامر پورگشتال و دیگران در آلمان شناخته می شود و در همین دوران شاعران آلمانی علاقه زیادی به سرودن اشعاری درباره زندگی خود فردوسی نشان می دهند. بر این اساس آیا فردوسی و زندگی او هم در نمایش شما جایگاهی دارد؟


ـ اوایل ما هم تصمیم داشتیم که خود شاعر را روی صحنه بیاوریم، اما حالا فردوسی در نمایش ما حضور ندارد. ما در طول انجام پروژه همواره به دنبال یافتن رویکردی مناسب برای پرداختن به این اثر بزرگ بودیم.


اما رویکردی که انتخاب کردیم تکنیک «تئاتر به عنوان تجربه یادآوری» بود. در این نمایش سیمرغ با زال ملاقات می کند؛ با زالی که برای خودش یک آرمانشهر ترسیم کرده و این آرمانشهر در خاطرات، آرزوها و آمال او وجود دارد.بنابراین، این پرسش مطرح می شود که ما جهان آینده را به چه شکل می خواهیم و از گذشته چه درسی می گیریم تا بر مبنای آن آینده را بسازیم.


موضوع دیگر ملاقات بازیگران دو ملیتی است که در یک صحنه به هم می رسند و با هم به دنبال داستانی می روند که در قالب یک کار گروهی روایت می شود.


▪ مسأله مهم دیگر در مورد اقتباس از داستانهای شاهنامه شاید آشنایی کلی تماشاگران ایرانی با این داستانها باشد. شما با این مسأله به عنوان یک فرصت مواجه بودید یا تهدید؟


ـ طبیعتاً، تماشاگر ایرانی خیلی بیشتر از آلمانی ها با داستانهای شاهنامه آشنا هستند. اما تجربه حضور ما در ایران نشان داده که تماشاگران و مخاطبان ایرانی هم گاهی تنها یک شناخت کلی از شخصیتها و داستانهای شاهنامه دارند و این آشنایی کامل و جزئی نیست.


▪ بنابراین ما به مسأله به عنوان یک فرصت نگاه کردیم و تصمیم گرفتیم که رویکرد خاص خودمان را برای پرداختن به داستان انتخاب کنیم.


پس از تولید و اجرا در ایران، آیا برنامه دیگری هم برای ادامه اجرای «آخرین پر سیمرغ» در نظر گرفته شده است؟


ـ بله، نمایش تا اواخر ماه فوریه امسال در فرایبورگ هم اجرا می شود و امیدواریم که براساس اهداف قبلی مان، نمایش بعداً در جشنواره ها و شهرهای دیگر آلمان هم روی صحنه برود.