چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
25 اردیبهشت، روز بزرگداشت «فردوسی» مبارک
امروز- 25 اردیبهشت ماه- سالروز بزرگداشت خالق شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی است...
سرودههای فردوسی نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر مورد پژوهش و بررسی؛ و در دانشگاههای شناختهشده دنیا مانند دانشگاه کمبریج انگلستان و دیگر دانشگاههای اروپایی و آمریکایی مورد مطالعه قرار گرفتهاست و تازهترین پژوهشها درباره شاهنامه در مرکز مطالعات خاورمیانه و اسلامی دانشگاه کمبریج منتشر شدهاست. در میانه نوروز ۱۳۸۵ برگردان تازهای از شاهنامه به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد. دیک دیویس پدیدآورنده این نسخه جدید -که پروفسور زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اوهایوی آمریکا و عضو انجمن سلطنتی ادبیات است- با ارائه این برگردان نوین، نوروز ایرانی را جشن گرفت.
از چند و چون دانشاندوزی و آگاهی فردوسی از دانشهای روزگارش آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما از لابلای شاهنامه به نیکی دانسته میشود که وی بر ادب تازی و فلسفه و کلام روزگار خویش چیرگی داشتهاست. شاید به حدس و گمان بتوان گفت که وی، مستقیم یا غیرمستقیم، از بلاغت یونانی نیز آگاهیهایی داشتهاست؛ و این نکته از سنجش شاهنامه با نوشتارهای همسان آن از دیدگاه هنر صحنهآرائی به خوبی دانسته میشود؛ گرچه مجموعه این آگاهیها ممکن است نتیجه شناخت ذوقی و قریحه فردوسی نیز باشد.
فردوسی، چنانچه از لابهلای شاهنامه و قراین خارجی دانسته میشود، سراسر عمر در وطن خویش توس اقامت داشته، و جز یکی، دو بار به سفر نرفتهاست. سفرهایی افسانهای در تذکرهها به او نسبت دادهاند که پذیرفتن آنها دشوار است؛ اما احتمال اینکه پس از پایان شاهنامه خود آن را به غزنین نزد محمود بردهباشد امری است که اگر چه مسلم نیست، دلیل قاطعی نیز در رد آن وجود ندارد. به هر روی، در شاهنامه هیچ اشارهای به سفر غزنین او نشدهاست.
سخنسرایی وطنپرست
فردوسی سخنسرایی وطنپرست و در میهنخواهی استوار بود. این باور پایدار او از جای جای شاهنامه و به ویژه از شور فردوسی در ستایش ایران و نژاد ایرانی به خوبی آشکار است. او از تاریخ نیاکان خود و داستانها و افسانه شاهان و تاریخ ایران آگاهی و یا به دانستن آنها شوق و دلبستگی فراوان داشت و تربیت خانوادگی او نیز وی را بر این میداشت؛ و به همین سبب است که به این کار سترگ دست زد و تا هنگامی که گرفتار فقر و تهیدستی نگشت، یعنی مال و ثروت نیاکانی را بر سر کار شاهنامه نگذاشت، به دربار شاهان و جایزههای ایشان چشم نداشت. فردوسی در سرودن شاهنامه، گذشته از انگیزه وطنخواهی و باورهای میهنی، کمابیش پشتیبانانی داشتهاست. او خود از چند تن به نام یاد کردهاست که ایشان به گونهای در برانگیختن یاری او کوشیدهاند. یکی از آنان که بیش از همه مورد ستایش اوست، کسیاست از بزرگان و فرمانروایان آن روزگار که فردوسی ویژگیهایش را برمیشمارد، اما آشکارا نام او را نمیگوید.
فردوسی در نگاه دیگران
آنچنان که از سخن آشکار او میتوان این برداشت را که فردوسی؛ به گفته "نولدکه" دانشمند آلمانی -که میگوید فردوسی تعصب مذهبی نداشتهاست- از افسانهای که در بنمایه اسلامی گرفته شدهاست و آن درباره زیارت اسکندر از کعبه است، میگوید که خدای زمین و زمان نیاز به جا و مکان ندارد؛ و نیز میگوید که برای پیشینیان ما "آتش" تنها برای نشان کردن سمت نیایش بود، همان گونه که برای تازیان "سنگ" سمت پرستش است.
به نظر فروغی از ویژگیهای فردوسی پاکی زبان و عفت اوست. در تمام شاهنامه یک واژه و یا یک عبارت مستهجن دیده نمیشود و پیداست که فردوسی بر خلاف بسیاری از شاعران، از آلوده کردن خود به هزل و زشتیها کنارهگیری داشتهاست و هر جا که به فراخور داستانسرایی مطلب شرمآمیزی میبایست نقل کند بهترین و نازکترین عبارتها را برای آن یافته است. عفتخواهی فردوسی به اندازهایست که در داستانهایی هم که به فراخور طبیعت بشری بیاختیار رخ میدهد، نمیپسندد که پهلوانان او گرفتار نفس شده و از حدود مشروع فراتر رفته باشند. فردوسی مردی است بسیار اخلاقی، با نظر بلند و قلبی نازک و حسی لطیف، ذوق سلیم و طبع حکیم؛ همواره از رویدادها هوشیاری میشود و خواننده را رهنمون میسازد که کار بد میوه بد میدهد و راه کج انسان را به آرمان نمیرساند.
هیچکس به اندازه فردوسی باورمند به خرد و دانش نبوده و تشویق به اندوختن دانش و هنر ننمودهاست. فردوسی چون خیام در اشعارش به کوتاهی زندگانی افسوس میخورد و بیان حیرانی میکند که انسان برای چه آمدهاست و کجا میرود و پس از این زندگی چه خواهد شد.
عبدالعلی ادیب برومند، شاعر معاصر مینویسد: "شاهنامه بدون تردید یكی از مهمترین آثار منظوم حماسی در دنیاست و فردوسی یكی از بزرگترین شاعران حماسهسرای عالم بشمار میرود .
"ترجمه شاهنامه " ژول مل " فرانسوی و " فردریك روكرت " و " فن شاك " آلمانی و " ژوزف شامپیون " انگلیسی و غیره تحقیقات " نولد كه و اته و كریمسكی و سوكولوسكی " خاورشناسان و دانشمندان آلمان و شوروی و دیگران از جمله شواهد این حقیقت محض است كه شاهنامه شاهكاریست جاودانی و جهانی كه برای بشریت در عالی ترین سطح افتخار قرار دارد.
ابیات شاهنامه از همه مزایای شعر خوب برخوردار است شیوائی و رسائی و فخامت آهنگ و زیبائی واژهها و بلندی معانی از ویژگیهای شعر شاهنامه است فردوسی با اینكه در كار تصنبف شاهنامه پای بند " بحر متقارب " بوده در نظم كردن همه مطالبی كه برای سرودن شاهنامه پیش نظر داشته است توانائی حیرت انگیز نشان داده و به بهترین شیوهیی از عهد اینكار بزرگ برآمده است. این گوینده توانا در همه گونه شعر از بزمی و رزمی ، توصیفی و اخلاقی ، مفاخر و خودستائی زهدی و حكمی و رثائی در شاهنامه داد سخن داده و حق لفظ و معنی را ادا كرده است.
از جمله ویژگیهای اشعار شاهنامه روانی و رسایی آنهاست بقسمی كه بیشتر ابیات در هزار و اند سال پیش طوری فصیح و بلیغ و آشنا بذهن سروده شده است كه اگر فردوسی درین زمان هم زنده شود و بخواهد بسراید ازین بهتر نتواند سرود."
نظر فریدون جنیدی به تز شاملو درباره شاهنامه
درباره شاهنامه و فردوسی اظهار نظرات بسیاری در حوزه ادبیات صورت گرفته است اما به یقین جنجالیترین نظر از آن شاملوست که نگاه تاریخی در شاهنامه فردوسی را زیر سوال میبرد. فریدون جنیدی در گفت و گویی با هنرآنلاین در این باره میگوید: "شاملو به خودش اجازه انجام خیلی از کارها را با وجود ناآگاهی فراوانی که داشت میداد! او در سال 58 مطلبی در مجله خودش (کتاب جمعه) نوشت و در آن به فردوسی حمله کرده بود. کار او کاملا نا آگاهانه بود و در شأن من نیست بخواهم درباره صحبت شاملو یا آقای بیضایی (که او را دوست دارم) صحبت کنم چرا که آنها در آن پایه نیستند که درباره ضحاک صحبت کنند. آیا شاملویی که هیچ سواد باستانی ندارد، هیچ اطلاع و آگاهی پیشینی ندارد و هیچ کتاب باستانی را نخوانده است حق دارد در مورد چنین موضوعی اظهار نظر کند. من در سال 1358 بعد از ابراز عقیدههای شاملو، نامهای نوشتم و گفتم آقای احمد شاملو تو را با نبرد دلیران چه کار؟ نامه 40 صفحه حجم داشت و در پایانش خطاب به شاملو نوشتم: بنا بر مدارجات این مقاله شما شاهنامه را نخواندهاید و تنها کسی هستید که شاهنامه نخوانده، میخواهید در این باره داوری کنید."
شاهنامه و نگارگری
شاهنامه فردوسی در زمانی تنظیم و سروده شد كه مردم ایران از تسلط كارگزاران متعصب خلفای بغداد و حکام وقت ایران بر مقدرات و زندگی خود رنج میبردند. این قصه شباهت زیادی به داستان پیدایش نقاشی قهوهخانهای دارد که آن هم در برههای از زمان شكل گرفت كه توده مردم از رخنه و نفوذ دو ابر قدرت سیاسی همزمان خود (روسیه و بریتانیا) بر ایران به ستوه آمده بودند بنابراین برای حفظ وحدت ملی و جلوگیری تاثیرات بیش از حد هنر بیگانگان بر فرهنگ و هنر ایران به خصوص نقاشی، گرایش به مضامین حماسی شاهنامه فردوسی پیدا كردند و این تمایل با انقلاب مشروطیت شدت یافت.
نقاشی قهوهخانههای از جمله هنرهایی است كه تجلی شاهنامه در مضمونهای حماسی آن به وضوح دیده میشود. به خصوص در صحنههایی نظیر نبرد رستم و سهراب، نبرد رستم و اشكبوس و دیگر قهرمانهای شاهنامهای.
از نقاشان مشهور سبك قهوهخانهای میتوان به حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر اشاره کرد كه حسین قوللر آقاسی، سردمدار نقاشیهایی با مضمون حماسی و محمد مدبر را سردمدار نقاشیهایی با مضمون مذهبی دانستهاند. یكی از سبكهای نقاشی كه شاهنامه فردوسی در شكلگیری آن تاثیر بسزایی داشته، نقاشی قهوهخانهای است كه از اواخر دوره زندیه و اوایل دوره قاجاریه وارد عرصه نقاشی ایران شده است.
با سروده شدن و به نظم درآوردن شاهنامه توسط حكیم طوس، نقالان دورههای بعد به ویژه در دورههای مغول، ایلخانان، و تیموریان به بیان داستانهای حماسی و شاهنامهخوانی با توجه به مضامین شاهنامه فردوسی روی آوردند. با رواج یافتن قهوهخانهها در دورههای بعد كار نقالی و شاهنامهخوانی به قهوه خانهها كشیده شد.
هنر معاصر ایران تاثیرپذیر از هنر و به خصوص نقاشی غربی است كه شروع این تاثیرپذیری به اواخر دوره صفوی و سلطنت شاه عباس دوم (كه محمد زمان را برای فرا گرفتن نقاشی به ایتالیا میفرستد) بر میگردد. این روال در دوره قاجار با توجه به اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی حاكم به اوج خود میرسد. در اواخر دوره قاجار بود که نقاشان عامی بدون تاثیرپذیری از نقاشی فرنگی و با حفظ رعایت اصول نقاشی سنتی ایران به تصویر نقل نقالانی روی آوردند كه یادآور دلاوریها و قهرمانیهای ایرانیان بودند و رویهای در پیش گرفتند تا بتوانند روحیه حماسی را با پیشینه تاریخی و دلاوریهای این مرز و بوم در ذهن مردم جای دهند.
با هدف جلوگیری از خودباختگی فرهنگی رایج در آن برهه از زمان، بهترین اثر حماسی كه میتوانستند آن را الگوی روش كار خود قرار بدهند، شاهنامه فردوسی با مضامین حماسی آن بود. اگر چه نقاشیهایی كه از داستانهای شاهنامه از ابتدای دوره قاجار تا آغاز جنبش مشروطیت تصویر میشد، به نقاشی قهوهخانهای نزدیك بود ولی هنوز روح حماسه در آنها تجلی نداشت اما با ظهور مشروطهخواهی و مشروطیت در ایران، روح حماسهطلبی در بین ایرانیان عهد قاجار جانی تازه گرفت و نقش نقاشان قهوهخانهای كه مضامین حماسی شاهنامه را بر تابلوی نقاشی كشیده بودند، بیشتر احساس میشد.
بازخوانی تئاتریِ داستان رستم و اسفندیار
شکرخدا گودرزی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر که از 24 اردیبهشتماه نمایش "راه مهر راز سپهر" را در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر به صحنه میبرد، میگوید: شاهنامه همانند "ایلیاد و ادیسه" اثر هومر یا "انه اید" اثر ویرژیل به راستی، میراث ماندگار بشری هستند که سر منشاء الهام برای بسیاری از اندیشمندان، هنرمندان و نویسندگان بودهاند. بسیاری از نویسندگان یا نمایشنامهنویسان با اقتباس، الهام یا متأثر از این آثار، نمایشنامه، رمان، شعر یا فیلمنامه نوشتهاند. نمایشنامه حاضر نیز از جمله این الهامات است.
او به هنرآنلاین گفت: داستان رستم و اسفندیار ماقبل آخرین داستان بخش پهلوانی شاهنامه یعنی داستان شغاد كه نماد ناجوانمردی و برداركشی است، سروده شده، فردوسی سعی كرده در این داستان، معیار و محك جهان پهلوانی و به طور كلی نقطه مقابل ناجوانمردی باشد جهانبینی ناظر بر این داستان مبتنی بر تفكر حكمت ایران باستان یعنی، مبارزه خیر و شر، نیكی و بدی، نور و تاریکی، آزادگی و بردگی، مهرمادری و فرزندكشی آگاهانه پدر برای تصاحب تمام و كمال قدرت، عقل و احساس، عرفان و دنیا گرایی، نبرد درون و بیرون آدمی، تعصب و خرد، و ... است.
داستان رستم و اسفندیار نمونه بارز متن متناقض نماست. متنی متكی بر یك تضاد ازلی ابدی! تضادی كه آدمی را به فراسوی تصمیمگیری میكشاند و قهرمان بزرگی مانند رستم درمیماند كه چه بكند! قهرمانی مثل رستم در یك ناگریزی و محاكات بر سر دو راهی انتخاب میماند زیرا میداند نتیجه عمل هر چه باشد حادثهای عظیم رقم خواهد خورد.
او گفت: بازخوانی داستان رستم و اسفندیار در زمان معاصر برای من، خود برآمده از چند ضرورت بود. ضرورتی مبتنی بر نگاهی امروزی و تفسیری؛ یا اصطلاحا هرمونتیكی به این داستان كهن؛ نگاهی متكی بر دریافتی متفاوت از نشانههای ظاهری موجود در متن كه از منظر نگارنده با یک تحلیل تفسیری باز آفرینی شد. نشانههایی كه از رویینهتنی اسفندیار و آسیب پذیریاش نه بستن چشم در هنگام غسل رویینهتنی، بلكه منظور از نابینایی، آسیبپذیری چشمان اسفندیار از جهل و قایل نشدن حق برای دیگری به عنوان باوری درونی و خود مركز بین شروع میشود، چشم اسفندیار از آنجایی آسیب دید كه خود نمیخواست ببیند، زیرا همه چیز را از جایگاه كسب قدرت و حفظ و اداره آنچه كه در حوزه قدرت ایجاب میكرد، میدید، از دیگران نیز مصرانه میخواست از همان منظری كه او میبیند، حق مطلق ببینند.
ویدیو مرتبط :
25 اردیبهشت ماه بزرگداشت فردوسی بزرگ گرامی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روز بزرگداشت فردوسی
روز بزرگداشت فردوسی
روز بزرگداشت فردوسی
در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شدهاست.[هر سال در این روز آیینهای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی برگزار میشود.
خلاصه ای از شرح زندگی نامه حكیم ابوالقاسم فردوسی
استاد بزرگ بی بدیل ، حكیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یكی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست كه به علت همین عظمت مقام و مرتبت، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است.
مولد او قریه باژ از راء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا كه امروز آرامگاه اوست، فردوسی در آن دِه در حدود سال 329 – 330 هجری، در خانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.
چنان كه می دانیم "دهقانان" یك طبقه از مالكان بودند كه در دوره ی ساسانیان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی می كردند و یكی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكیل می دادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند.
زندگانی آنان در كاخهایی كه در اراضی خود داشتند می گذشت.آنها به وسیله ی "روستاییان" از آن اراضی بهره برداری می نمودند و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همكاری داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند.
اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی، تعصب و سختگیری خاص می كردند و به همین سبب است كه هر وقت در دورهی اسلامی كسی را "دهقان نژاد" می دانستند مقصود صحت نژاد ایرانی او بود و نیز به همین دلیل است كه در متون فارسی قرون پیش از مغول "دهقان" به معنی ایرانی و مقابل "ترك" و "تازی" نیز استعمال می شده است .
فردوسی به خاطر تعلق به این طبقه از جامعه، از تاریخ ایران وسرگذشت نیاكان خویش آگاهی داشت، به ایران عشق می ورزید، به ذكر افتخارات ملی علاقه داشت. وی از خاندانی صاحب مكنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، در دیه باژ «شوكتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود».
ولی این بی نیازی پایدار نماند؛ زیرا او همه سودهای مادی خود را به كناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت زندگی خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت.
از تهیدستی نیندیشید، سی سال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش، از ادامه كار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همه ی رونق و شكوه و جلالش، جاودانه برای ایرانی كه می خواست جاودان باشد، باقی می گذارد «كه رحمت بر آن تربت پاك باد».
فردوسی ظاهراً در ابتدای قتل دقیقی (حدود 367- 369 ه) به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان "بیژن و گرازان"، كه بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید و گویا این كار را حتی در حین نظم شاهنامه ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اكوان دیو، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در می آورد .
اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتا روشن و آشكاری است. مثل داستان سیاوش كه در حدود سال 387 ه. سروده شده و نظم داستان نخجیر كردن رستم با پهلوانان در شكارگاه افراسیاب كه در 389 شروع شد.
روز بزرگداشت فردوسی
آغاز نظم شاهنامه:
اما نظم شاهنامه، یعنی شاهنامه ای كه در سال 346 هجری به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ی اقدام دقیقی شاعرست در همین مورد. دقیقی بعد از سال 365 كه سال جلوس نوح بن منصور سامانی بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور كرد ولی هنوز بیش از هزار بیت آن را به نظم در نیاورده بود كه به دست بنده ای كشته شد.
بعد از شهرت كار دقیقی در دهه ی دوم از نیمه ی دوم قرن چهارم و رسیدن آوازه ی آن و نسخه ای از نظم او به فردوسی، استاد طوس بر آن شد كه كار شاعر جوان دربار سامانی را به پایان برد.
ولی مأخذی را كه دقیقی در دست داشت مالك نبود و می بایست چندی در جست و جوی آن بگذراند.بر حسب اتفاق یكی از دوستان فردوسی در این كار وی را یاری كرد و نسخه ای از شاهنامه منثور ابومنصوری را بدو داد و فردوسی از آن هنگام به نظم شاهنامه دست یازید، بدین قصد كه كتاب مدون و مرتبی از داستانها و تاریخ كهن ترتیب دهد.
تاریخ این واقعه ، یعنی شروع به نظم شاهنامه،صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از قرائن متعددی كه از شاهنامه مستفاد می گردد و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، می توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوری را به وسیله استاد طوس سال 370 – 371 هجری معلوم كرد.
این كار بزرگ، خلاف آنچه تذكره نویسان و افسانه سازان جعل كرده اند، به امر هیچ یك از سلاطین، خواه سامانی و خواه غزنوی، انجام نگرفت بلكه استاد طوس به صرافت طبع، بدین مجاهدت عظیم دست زد و در آغاز كار فقط از یاوری دوستان خود و یكی از مقتدرین ایرانی نژاد محلی در طوس بهره مند شد كه نمی دانیم كه بود ، ولی چنانكه فردوسی خود می گوید او دیری نماند و بعد از او مردی دیگر، هم از متمكنان و بزرگان محلی طوس، به نام "حیی" یا "حسین" بن قتیبه ، شاعر را زیربال رعایت گرفت و درامور مادی، حتی پرداخت خراج سالانه، یاوری نمود، و مردی دیگر به نام "علی دیلمی" هم در این گونه یاوریها شركت داشت. اما اینان همه از یاوران و دوستان و بزرگان محلی طوس یا ناحیه طابران بودند و هیچ یك پادشاه و سلطان نام آوری نبودند.
تذكره نویسان در شرح حال فردوسی نوشته اند كه او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت . علت این اشتباه آن است كه نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، كه دومین نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانیده شد و نسخه اول شاهنامه ( كه منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری ) ، موقعی آغاز شده بود كه هنوز 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم می شمرد ناگزیر به درگاه آل سامان، كه خریدار این گونه آثار بودند، روی می نمود نه به درگاه سلطانی كه هنوز روی كار نیامده بود.
روز بزرگداشت فردوسی
محمود تركزاد غزنوی نه تنها در ایجاد شاهنامه استاد طوس تأثیری نداشت بلكه قصد قتل گوینده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع، را داشت.
اتمام اولین نسخه شاهنامه:
گفتیم كه فردوسی، مدتی پیش از به دست آوردن نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، در دوران جوانی و پیش از چهل سالگی، سرگرم نظم بعضی از داستانهای قهرمانی بود و بنا بر شرحی كه گذشت در حدود سال 370-371 هجری نسخه شاهنامه منثور ابومنصوری را به یاری یكی از دوستان طوسی خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سیزده یا چهارده سال، در سال 384 یعنی ده سال پیش از آشنایی بادربار محمود غزنوی، آن را به پایان رسانید. تاریخ مذكور درپاره ای از نسخ قدیمی شاهنامه دیده می شود.
در ترجمه ای كه فتح بن علی بنداری اصفهانی به حدود سال 620 – 624 از شاهنامه به عربی ترتیب داد، باز تاریخ ختم شاهنامه سال 384 است.
به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد
سـرآمــد كنـون قصــه یـزد گــرد
بنـام جهـان داور كـرد گار
زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار
مقایسه ترجمه البنداری با شاهنامه معمول ، این نكته را بر ما روشن می كند كه بسیاری از مطالب موجود در شاهنامه های متداول در آن ترجمه موجود نیست. از اینجا دریافت می شود كه نسخه مورد استفاده البنداری كوتاه تر و مختصرتر بود.
منبع:mums.ac.ir