چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
یک هفته هفت چهره؛ از ساسی مانکن تا خودکشی میرداماد
خواننده زیرزمینی این روزها با یک چالش غیراخلاقی مواجه شده است.
دوست ساسی اینا یا (موشیلینا کوشن، هفته)
این که فعل و انفعالات یک دوستی و یا یک علاقه مندی که خب به طور واضح مربوط به دنیای شخصی است، این چنین پر دامنه و همگانی می شود، نتیجه ی دو علت است؛ مردم نیازمند تفریح اند و این را نمی شود در کنداکتور روزانه ی توده ها ناچیز شمرد، آن ها همان قدر که نیاز دارند بخورند و بخوابند به همان میزان نیاز به پاساژ های ذهنی دارند.
ریتم زندگی روزمره در اواخر وقت هر روز نیاز به یک خلا خودخواسته دارد، که نه پیام اخلاقی بر می تابد نه توصیه پذیر است و نه می شود آن جور که می خواهیم تعریفش کنیم، خلا باید در درجه اول مفرح باشد و با امیال توده ها همگن شود از دیرباز تا همین امروز مردم دوست دارند هر چه بیشتر زندگی سلبریتی ها را مورد کنجکاوی قرار دهند و اتفاقاتی نظیر این حاشیه یک سلبریتی را شخم می زند، از آن طرف آن ها هم نفع می برند که بدون هزینه ی خاصی صرفا با یک نمایش ضعیف و مبتذل نام خود را تیتر یک ذهن های مردم می کنند.
غلامحسین بنان یا (ستاره های سربی، هفته)
زادروز استاد بنان بهانه ای شد تا مرور کنیم که مسیر ستاره سازی در هنر و به طور خاص در موسیقی چه تفاوتی با دهه های پیشین داشته است و این که این پاراگراف بعد از پاراگراف ساسی مانکن از خواننده های پر طرفدار امروزی آمده، کاملا تعمدی است و برای نشان دادن یک اختلاف بزرگ است.
بنان و هم نسلان او در مسیری راه می رفتند که ستاره شدن در آن به غایت دشوار بود، آن ها سال ها در صف می ماندند و از محضر اساتید مختلف تلمذ می کردند به معنای واقعی کلمه و در استودیو ها پادویی می کردند، مسیر آنها پر از کتاب و تمرین و تفکر بود و شکل ستاره شدن آن ها نردبانی بود؛ پله به پله و با نگاه به گذشته برای مرور آن چه بودند و نگاه به بالا برای آن که بفهمند قرار است به کجا بروند، حال آن ها هم گذشته داشت و هم آینده همین هم بود که هیچ وقت دچار بی هویتی نمی شدند می دانستند از کجا آمده اند و به کجا می روند، ستاره های آن دهه ها لزوما آسمانی نبودند، اما کاغذی هم نبودند.
معلم یا( جدی بگیرید، هفته)
این که روزی به نام معلم در تقویم ایرانی وجود دارد، اتفاق مبارکی است اما تقدیر و توجه به مقام معلم ها با نامگذاری محقق نمی شود، معلم ها ویژه ترین موقعیت جامعه را دارا هستند، چقدر این مقام ویژه را باور کرده ایم ؟
افراد در خام ترین و پذیرنده ترین حالت پشت نیمکت های مدارس می نشینند و ذهن ها را در اختیار آموزگارانی می گذارند که باید در بهترین موقعیت قرار داشته باشند، یک معلم نمی تواند کارمند باشد، او باید در آسوده ترین حالت ذهنی قرار بگیرد تا بتواند خلاقییت ایجاد کند، تا قدرت تشخیص داشته باشد و استعداد های گوناگون را بشناسد و در مسیر مناسب قرار بدهد، نمی شودو نباید به راحتی و صرفا با یک سری قراردادهای اداری افراد گوناگون را به استخدام آموزش و پرورش در آورد.
معلم ها خیلی عزیزند چون عزت آن ها به آینده ی همه ی مردم بسته است، دغدغه ی معیشت این بزرگترین اجتماع شغلی در ایران صرفا یک دغدغه محدود به آن ها نیست، آن ها به واسطه موقعیت خاصی که دارند باید در بی رحمانه ترین آزمون ها ی دوره ای قرار بگیرند که سطح سواد و خلاقیت به روز شده و منطبق با نیاز های روز داشته باشند و از آن طرف در بالاترین سطوح در آمدی قرار بگیرند.
خودکشی یا (رنج زندگی، هفته)
مردی که خودکشی کرد به تعبیری فرصتی را از خودش دریغ کرد که ما اسمش را می گذاریم؛ زندگی، اما آن ها که به زندگی از دیدگاه اگزیستانسیالیست ها نگاه می کنند؛ زندگی را رنجی می بینند که باید تحملش کرد، تلاقی این دو نگاه را می شود به وضوح در جامعه ی ایرانی دید، نکته ی پر رنگ این داستان همین جاست، کم کم غلبه ی نگاه اگزیستانسیالیستی را بر ذهن های یک جامعه ی به ظاهر ... شاهدیم؛ حالا در گذر سال ها زندگی یک موهبت ... نیست و افراد مختلف با نمایش های تراژیک نشانمان می دهند، که زندگی رنجی است که باید تحملش کرد.
بازیگران زن یا (تصادم، هفته)
نامه ی بازیگران زن در مورد بیکاری و حواشی اخلاقی دست اندرکاران تلویزیون وسینما محصول تصادم دو نگاه است.
نگاه اول؛ مساله ی تبعیض جنسیتی و خشونت که دیدگاهی فمینیستی اما تا حد زیادی واقعی است، زن ها مورد خشونت های رنگارنگی قرار می گیرند که گاه آن قدر ظریف است که خود پذیرنده خشونت هم متوجه آن می شود، خشونت علیه زنان حتی می تواند در جملاتی که بر «حقوق زنان» تاکید دارد مستتر باشد، همین تاکید بر حقوق نیمی از جامعه نشان می دهد که آن ها در موضع ضعف قرار دارند و این ضعف ساختاری شده در قالبی مثل هنر هم می تواند به اشکال مختلف خودش را نشان دهد، کما این که هیچ وقت عده ای از بازیگران مرد آن قدر موقعیت ضعف قرار نمی گیرند که نامه ای مشترک در جهت احقاق حق صادر کنند، زن ها به تبع محدودیت ها و نگاه های جنسیتی مورد خشونت هستند حتی در هنر.
مجید جلالی یا (فوتبال پاکم آرزوست، هفته)
فوتبال ایرانی روحی دارد که به شدت قدرتمند است و خودش را بر هر آدمی از هر منشی تحمیل می کند، جالب این جاست این روح قدرتمند و خشن آدم های گوناگون را به خودش وابسته می کند فوتبال ایرانی مثل فیلمفارسی هاست، پر از اتفاق و پر از دنبال کننده و در عین حال پر از لعنت و تکفبر.
عصبانیت مجید جلالی از جنس عصبانیت های حاجی مایلی است و اصولا افراد در فوتبالفارسی به سه دسته تقسیم می شوند؛
عرصه برای سالم ها برای قوتبالی ها به معنای یک ورزش پر از ظرافت و تدبیر هر روز تنگ تر می شود و شکل علاقه مندی ما می تواند حیات آبرو داران فوتبال ایرانی را تضمین کند، کمی عقلانیت اگر روی سکوها و در دل های ما بیاید، فوتبال ایرانی توپ تر خواهد شد !
چهره ای که شمائید یا (سالگرد، هفته)
«یک هفته هفت چهره» یک ساله شد، در این یک سال به جز یک هفته (هفته ی اول فروردین 95) هفت چهره آماده شد و به انتشار رسید، در ماه های ابتدایی فرم مطلب گزارشی بود و صرفا مروری بود به اتفاقات هفته، اما با گذشت زمان تلاش کردم تحلیلی تر شود که چیزی فراتر از اخبار روزمره را با خودش داشته باشد، بی تعارف آن چه که بیشتر از هر مساله ی دیگری انرژی بخش است، نظرات ارسالی شماست؛ تک تک آن ها را خوانده ام گاها چند بار؛ چه آن هایی که حس خوبی نداشته اند چه آن ها که پسندیده اند و امیدوارم کرده اند.
ویدیو مرتبط :
ساسی مانکن / مهدی آرتی /مدرسه مانکن ها خخخخ
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
عابدینی پس از استعفا: حضورم در داماش بیفایده بود/ باید هر هفته 12 بازیکن خودکشی کنند!
تصمیم برای تاسیس مدرسه فوتبال در تهران
عابدینی پس از استعفا: حضورم در داماش بیفایده بود/ باید هر هفته 12 بازیکن خودکشی کنند!
به گزارش ایسنا ، امیر عابدینی چند سالی است که مدیریت باشگاه داماش را برعهده دارد. این باشگاه در این مدت با مشکلاتی از قبل تغییر چند بار مالک باشگاه ، بیپولیها و مسدود شدن حساب بانکی روبرو بوده است، عابدینی چندین بار هم از این سمت استفعا داده بود،اما به درخواست مالکان به سر کار باقی مانده بود.
عابدینی پس از استعفای دوبارهاش از مدیریت باشگاه داماش در گفتوگو با ایسنا در این باره و درباره مسائل دیگر صحبت کرده است.
* چرا از مدیریت داماش استعفا کردید؟
- یک کلام. شرایط برایم دیگر قابل تحمل نبود، ضمن این که دیگر ما را بس است. من کارهایم را کردهام و حالا میخواهم در تهران یک مدرسه فوتبال تاسیس کنم.
* با توجه به این که در سالهای اخیر ، باشگاه داماش مشکلات متعددی داشته که با حضور شما رفع شده، با رفتن شما از این باشگاه مشکلی پیش نمیآید؟
- فکر نمیکنم مشکلی باشد. داماش میخواهد بماند و میماند. توانم تمام شده است. سه سال است که میجنگم تا داماش نیفتد. از طرفی صبر بازیکنان تمام شده و نمیتوانند به خاطر بیپول روی تیم وقت بگذارند. دیگر ماندنم در داماش فایدهای ندارد.
* با استعفای شما موافقت شده است؟
- ضرورتی ندارد که موافقت نکنند. باید یکسری کارها در باشگاه انجام دهم که طبق قرارداد مالکان باید ظرف یک ماه جایگزین مرا معرفی کنند. من هم قبل از نیم فصل اعلام کردهام که هر تصمیمی میخواهند بگیرند. در این یک ماه کارهایم را جمع میکنم و باشگاه را به نفر بعدی تحویل میدهم.
* ماجرای سعید حلافی چه بود؟
- باید از خودش بپرسید! هر بازیکنی ممکن است در خانهاش هر اتفاقی بیفتد. باشگاه که نمیتواند وارد اتاق بازیکن شود. در چند سال گذشته هم اتفاقاتی برای بازیکنان بزرگ تیمها رخ داده است، بازیکن قرارداد حرفهای دارد و باید تکلیفش را انجام دهد. حالا ممکن است که کسی از دختر مورد علاقهاش جواب منفی بشنود و خودش را بکشد! (با خنده) وقتی خرد نباشد این کارها هم صورت میگیرد.
* با خودش صحبت کرده اید؟
حلافی پسر بدی نیست و نمیدانم چرا چنین کاری کرده است. گفتهام حالا که حالش خوب شده نزدم بیاید تا با او صحبت کنم. باید نصحیتش کنم.
* خودش گفته چون در ترکیب تیم نبوده خودکشی کرده است
- این طور باشد که هر هفته باید 10 – 12 نفر خودکشی کرده داشته باشیم (باخنده). در هر بازی فقط 14 نفر فرصت بازی پیدا میکنند، پس بقیه باید خودشان را بکشند؟ مثلا بازیکنی مثل جهانگیر عسگری باید تا حالا 15 بار خودکشی کرده باشد.
* پس ماجرا چه بوده است؟
- این مسائل از درون آدمها ناشی میشود که ریشهیابیاش به روانپزشک نیاز دارد. بحث اصلی مساله دوپینگ بوده است. آن قرصی که حلافی خورده، از سوی چند بازیکن در مقدار محدود مصرف میشده است. بازیکنی را که میدانند قرص خورده در ترکیب قرار دهند چه اتفاقی میافتد؟ به بازیکنان میگویند هر قرصی را نخورید و رعایت کنید.
* آن قرص چه بوده؟
- قرص آنتی هیستامین، برای آب ریزش بینی و چشم مصرف میشود و یک دانهاش هم دوپینگ محسوب میشود. وقتی بازیکن از این قرص سه بسته در خانهاش دارد، یعنی چه؟ حلافی فکر می کرده با زیاد خوردن این قرص خیلی دوپینگ کرده و نمیدانند که خودکشی کرده است! جوان انرژیکی مثل او نیازی به مواد نیروزا ندارد.
* این روزها بحث فساد در فوتبال بسیار مورد توجه قرار گرفته است، نظر شما چیست؟
- نمی گویم که از این مسائل بیاطلاع بودم، اما همیشه فکر کردهام که اتفاقاتی افتاده ولی چون هیچ وقت سند و مدرک نداشتهام، داد زدهام ولی بدون مدرک داد زدهام! این روزها، اما آنقدر افشاگری زیاد شده که دیگر به سند و مدرک نیازی نیست و همه دستگاهها وارد شدهاند.
* استعفایتان از داماش به این مسائل مربوط بوده است؟
- شاید یکی از مسائلی که مرا اذیت کرد که از فوتبال بروم و مدرسه فوتبال تاسیس کنم، همین مساله بود. میخواهم برای آینده نوجوانان کار کنم تا فوتبالشان با اخلاق آمیخته شود.
* فوتبال ما با این وضع به کجا خواهد رسید؟
- مدیران و تمام جامعه فوتبال ایران یک عذرخواهی بزرگ به داوران بدهکار است. آیا ما هرگز از خود پرسیدهایم که از داوران چه توقعی داریم و در عوض برایشان چه کردهایم؟ /ایسنا