گپی با اشکان خطیبی مرد همه کاره سینمای ایران


ممكن است در ابتدای گفت‌وگو با اشكان خطیبی حس كنید با شخصی خودشیفته روب‌رو هستید اما همین كه به قول معروف یخ گفت‌وگو آب شود و خوب به صحبت‌های منطقی‌اش گوش كنید متوجه خواهید شد پشت این حرف‌ها پشتوانه‌ای وجود دارد مملو از زحمت، خلاقیت، تلاش، پشتكار و حتی سختی و رنج.

مجله زندگی ایده آل: ممكن است  در ابتدای گفت‌وگو با اشكان خطیبی حس كنید با شخصی خودشیفته روب‌رو هستید اما همین كه به قول معروف یخ گفت‌وگو آب شود و خوب به صحبت‌های منطقی‌اش گوش كنید متوجه خواهید شد پشت این حرف‌ها پشتوانه‌ای وجود دارد مملو از زحمت، خلاقیت، تلاش، پشتكار و حتی سختی و رنج. یعنی برعكس خیلی از آدم‌هایی كه بی‌پشتوانه از خودشان و عملكردشان راضی هستند، خطیبی به استناد ِ آنچه كه دارد و تلاشی كه برای رسیدن به جایگاه فعلی‌اش داشته از عملكرد و تصمیم‌هایش دفاع می‌كند. 

گفت‌وگوی‌مان در محوطه سالن‌های سینمای چهارسو انجام شد؛ محیطی دلنشین و دوست‌داشتنی برای علاقه‌مندان به سینما و هنر. مكانی كه خطیبی به عنوان مدیر آن، همه تلاشش را برای گرد هم آوردن هنرمندان و هنردوستان می‌كند و صحبت‌های پرشور و حال او درباره برنامه‌هایش برای مدیریت این مكان فرهنگی و هنری شنونده را به وجد می‌آورد. مدیریت سالن‌های سینمای پردیس چهارسو، فعالیت‌های اخیر وی در حیطه موسیقی و بازی بسیار خوبش در فیلم «سینما - نیمكت» كه برای رسیدن به نقش با چالش‌های سنگینی روبه‌رو بوده  بهانه‌ای شد تا با این بازیگر دوست‌داشتنی گپ و گفتی داشته باشیم. خواندن این گفت وگوی جذاب  را از دست ندهید.  

اشکان خطیبی: چرا 20 کیلو لاغر کردم؟

از طرف خانواده به سمت هنر و ادبیات سوق داده شدم


در خانواده‌ای بزرگ شدم كه خیلی به هنر و ادبیات گرایش داشتند. پدرم علاقه‌مند به ادبیات بودند و مادرم به هنر. به همین خاطر من را از كودكی طوری تربیت كردند كه به سمت موسیقی بروم و تحت تعلیم این هنر قرار گرفتم. بعد‌تر وقتی به دوره دبیرستان رسیدم علاقه عجیبی به سینما پیدا كردم و همه مجلات سینمایی را می‌خریدم و از ب بسم‌الله تا پایان آنها را  مطالعه می‌كردم. وقتی هم نوبت به كنكور رسید طبیعتا انتخاب اولم سینما بود.

البته چون رشته سینما قبول نشدم نزدیك‌ترین رشته یعنی هنرهای نمایشی را انتخاب كردم. دلیل اینكه موسیقی را با وجود علااقه‌ام به این رشته  انتخاب نكردم این بود كه وضعیت موسیقی در آن سال‌ها جالب نبود و همه توصیه می‌كردند موسیقی را خارج از فضای آكادمیك و به صورت تفننی ادامه دهم كه البته من این كار نكردم و موسیقی همیشه برایم جدی بوده و هست.

افتخاری اگر هست، برای مادرم

مادرم متحمل رنج زیادی شد تا من و برادرم را به سمت ادبیات، هنر و آموختن زبان سوق دهد. ایشان ساعت‌های متمادی ما را به كلاس‌های مختلف می‌برد و صبر می‌كرد تا زمان كلاس به اتمام برسد. برخلاف بینش كلی كه در مورد من وجود دارد، در خانواده‌ای متمول به دنیا نیامده‌ام؛  به همین خاطر وقتی تلاش مادرم را می‌دیدم كه چقدر دوست دارد من و برادرم چیزهای مختلف را یاد بگیریم با خودم فكر می‌كردم باید جوابگو و قدردان  این زحمات باشم. یادگیری موسیقی و زبان انگلیسی در سن كم خواسته مادرم بود و اگر افتخاری وجود دارد متعلق به مادرم است.

از همان ابتدای ورودم به دانشگاه جذب دوستان موزیسین شدم

از همان سال ابتدایی ورود به دانشگاه جذب دوستان موزیسین شده و با بابك سعیدی آشنا شدم؛ به طوری كه دو سال پس از ورود به دانشگاه یعنی سال 77 باند آپولون را تشكیل دادیم و خیلی جدی‌تر از تئاتر، موسیقی كار می‌كردم. در آن سال‌ها  تعداد باند‌های موسیقی خیلی كم بودند.  یك سری گروه‌ها موسیقی خارجی كار می‌كردند و تنها گروه موسیقی پاپ گروه «آریان» بود كه حتی همین گروه هم در آن سال هنوز مجوز قانونی نداشت.

چرا مدیریت پردیس سینمایی چهارسو را قبول كردم

تغییر را دوست دارم، ساختن برایم دلنشین است و فراهم آوردن فضاهای متفاوت برایم جذاب است چون به نظرم به شدت كمبود این فضاها یعنی فضاهایی برای حضور افرادی كه متفاوت فكر می‌كنند و متفاوت كار می‌كنند در كشورمان حس می‌شود. برای كارهای روتین و معمول مكان‌های مختلفی وجود دارد و دوست داریم چهارسو فضایی برای افرادی باشد كه شاید جای دیگری برای ارائه هنرشان ندارند.

ما یك سری كارهای عجیب و غریب اینجا كرده‌ایم. (می خندد) خوشحالم مدیران این مركز اینقدر سعه صدر داشته‌اند كه اجازه برگزاری چنین برنامه‌هایی به ما دادند. ما اینجا پاپ‌كورن و ذرت مكزیكی نمی‌فروشم و شهر بازی نداریم و سعی كرده‌ایم برنامه‌هایی متفاوت داشته باشیم؛ مثلا ما شب ادبیات انگلیسی برگزار می‌كنیم، شب نمایشنامه‌خوانی با هدف كمك به موسسات خیریه داریم، جلسات نقد فیلم برگزار می‌كنیم و مراسم بزرگداشت برای هنرمندان داریم كه مراسم بزرگداشت ایرج كریمی یكی از آنها بود.

جدای از اینها ما توانسته‌ایم سالنی را به موسیقی زنده اختصاص دهیم. برای اجرای زنده موسیقی در كشور ما محدودیت‌های زیادی وجود دارد و ما سعی داریم فضایی برای هنرمندان موسیقی فراهم كنیم كه بتوانند با حضور مردم اجرای زنده داشته باشند. اجرای فیلم / تئاترهای بزرگ تاریخ تئاتر كشورمان هم یكی از برنامه‌های آتی این پردیس خواهد بود؛ مثلا اگر كسی بخواهد تئاترهای دهه    50آقای سمندریان را ببیند شاید برایش غیرممكن یا دسترسی به آن بسیار سخت باشد اما ما در تلاش هستیم این تئاترهای برجسته تاریخ تئاتر را برای علاقه‌مندان اكران عمومی  كنیم.  

در ابتدای كارم برای كسب درآمد بازی می‌كردم

به بازیگری علاقه چندانی نداشتم و شروع بازیگری‌ام دلیل خیلی دم دستی‌ای داشت؛ به پول احتیاج داشتم و در آن سال‌ها نمی‌توانستم از هیچ حرفه دیگری آن طور كه از بازیگری پول در می‌آوردم درآمد داشته باشم؛ مثلا قلم می‌زدم و چهار روز برای ترجمه یك مقاله وقت می‌گذاشتم و دست آخر به من 15 هزار تومن دستمزد می‌دادند ولی در همان زمان با بازی در یك سریال سطح پایین بیشتر از یك میلیون تومان درآمد داشتم. تئاتر كم‌درآمد و پرخرج بود و با بازی در تلویزیون می‌توانستم خرج كارهای تئاتری‌ام را در بیاورم. این‌طوری شد كه بازیگر شدم. (می‌خندد)

تئاتر را به تلویزیون و سینما ترجیح می‌دهم

تئاتر را قطعا به سینما و تلویزیون ترجیح می‌دهم. من اصلا تلویزیون را یك مدیوم یا یك مدیا نمی‌دانم. به نظرم تلویزیون یك رسانه مبتذل و دم‌دستی است برای سرگرم كردن مخاطب. این موضوع در مورد همه شبكه‌های جهانی صدق می‌كند؛ حتی بزرگترین و بهترین شبكه‌های دنیا هم می‌توانند تنها سرگرم كننده‌های خوبی باشند.

شروع کار سینمایی

 برعكس تصور عموم من بازیگری را از سینما آغاز كردم. در سال 77 فیلمی به اسم «دفتری از آسمان» بازی كردم كه پخش نشد و بعد از آن تئاتر حرفه‌ای را شروع كردم. در انتخاب نقش‌هایم در سینما سختگیر‌تر هستم چون هنوز هم سینما برایم جایگاه خاصی دارد. سینما از یك سری چهارچوب‌ها و استانداردهای خاص برخوردار است.

مردم برای رفتن به سینما وقت می‌گذارند، ترافیك و نبود جای پارك را تحمل می‌كنند و برای تماشای فیلم پول می‌پردازند اما در تلویزیون ریموت را برداشته با فشار یك دكمه آن‌ را روشن می‌كنند و شاید توقع كمتری هم داشته باشند. تماشاگر سینما، مخاطب ویژه‌ای است و قاعدتا سینما هم باید مدیوم با سلیقه‌تری باشد و به شعور و وقت این مخاطب احترام گذاشته شود.

وقتی نوازندگان محیطی در پردیس چهارسو برنامه اجرا می‌كنند

ما در شهر خشنی زندگی می‌كنیم. منظور از خشونت همیشه این نیست كه كسی اسلحه روی سر شما بگذارد. گاهی خشونت می‌تواند بصری یا حسی باشد و یكی از دلایل این خشونت حذف هنر از شهر است كه مهم‌ترین‌شان موسیقی است. به نظر من موسیقی مستقیم‌ترین اثر را بر روح و مغز بشر می‌گذارد. خدا را شكر جوانان ما همیشه راهی برای ارائه هنر خود پیدا می‌كنند و از زمانی كه شرایط اجتماعی كمی بهتر شد گروه‌های موسیقی محیطی (خیابانی) نیز كارشان را آغاز كردند. جای خوشحالی است كه به تازگی گروه‌های موسیقی می‌توانند بدون ایجاد ممانعت در سطح شهر نوازندگی كنند؛ یعنی اصلا دلیل برای منع‌شان وجود ندارد  چون كارشان مخل روند شهری است و نه خلاف شرع. 

حضور و تلاش این جوانان برایم خیلی جالب و احترام‌برانگیز بود و همیشه دوست داشتم به نحوی به آنها كمك كنم. یكی از كارهای جالبی كه ما در پردیس چهارسو انجام دادیم و شخصا به آن افتخار می‌كنم این است كه برای این جوانان فراخوان دادیم و شرایطی به وجود آوردیم كه بتوانند در سالن پردیس چهارسو در شرایطی خوب و امكاناتی استاندارد با حضور مردم اجرا داشته باشند. در فراخوان اول سی گروه اعلام آمادگی كردند كه دوازده گروه برای اجرا انتخاب شدند و از آقای محسن شاه‌ابراهیمی درخواست كردم برایشان استیج طراحی كند؛ بنابراین برای آنها تجهیزات صوتی قابل حمل تدارك دیدم. اجراهای این گروه‌ها در محیطی صمیمانه برگزار شد و استقبال هم خیلی خوب بود و گاهی مردم تا نزدیك به پله‌ها روی زمین می‌نشستند. البته با زیر آب زنی عده‌ای كه در نهایت متوجه نشدیم چه كسانی بودند و چه هدفی را دنبال می‌كردند این اجراها فعلا باید بدون كلام باشد.

اشکان خطیبی: چرا 20 کیلو لاغر کردم؟

مدیریت پردیس سینمایی چهارسو


وقتی مدیریت پردیس سینمایی چهارسو از سوی دوستان پیشنهاد شد ابتدا قصد من تنها مشاوره دادن بود. حتی پیش از آنكه مدیریت این پردیس سینمایی را بپذیرم برای چهارسو اجراهای صحنه‌ای تدارك دیدم و تجهیزات صوتی سالن را تهیه كردم. در همین حین مدیران درجه یك هنرمندی را كه فكر می‌كردم می‌توانند موثر باشند برای مدیریت این مكان پیشنهاد می‌دادم. در این پروسه متوجه شدیم كه بعضی وقت‌ها نظرات با هم همخوانی ندارند و بعضی‌ها دارای اهداف متفاوت هستند و. . . تا اینكه در نهایت مدیران و پیشنهاددهندگان به من گفتند كه از ابتدا تمایل داشته‌اند كارمدیریت این پردیس را من برعهده بگیرم و پیشنهاد دادند كار را شروع كنم. خلاصه كار را شروع كردم و حسابی درگیر شدم. (می خندد)

رژیم سخت و طاقت‌فرسایی بود اما به من برای رسیدن به نقش كمك كرد 

این رژیم روی اعصاب و روانم خیلی تاثیر گذاشت و اذیتم كرد اما در جهت همذات پنداری با نقش بسیار موثر بود. فردی كه در این فیلم نقشش را ایفا می‌كنم بیماری جوع دارد. این بیماران حرص خوردن دارند اما به خاطر بیماری‌شان با وجود غذا خوردن  مدام لاغرتر می‌شوند و چیزی جذب بدن‌شان نمی‌شود. البته تفاوت من با این بیماران در این بود كه من چیزی نمی‌خوردم و فقط در پلان‌هایی كه این فرد باید غذا می‌خورد مجبور بودم چیزهایی بخورم.

طبیعتا معده‌ام به خاطر رژیم طولانی‌مدت كوچك شده بود؛ طوری كه به جز یك موز یا یك سیب نمی‌توانستم در روز چیز دیگری بخورم و در این پلان‌ها كه مجبور بودم غذا بخورم به شدت اذیت می‌شدم. اولین بار كه موقع فیلمبرداری یكی از پلان‌ها ناچار شدم ظرفی پر از اُملت را بخورم به شدت حالم بد شد. جالب اینكه بچه‌های گروه تداركات از من می‌پرسیدند دوست داری اُملتت چطور پخته شود و منم جواب دادم « واقعا فكر می‌كنید تو این شرایط برام مهمه املت چطور بپزه؟» (می‌خندد) البته در پلان‌های بعدی یاد گرفتم كه غذا را نخورم و تا اتمام فیلمبرداری در دهانم نگه دارم.

همه كامنت‌های اینستاگرامم را می‌خوانم

الان طوری شده كه همه به راحتی می‌توانند در مورد همه چیز كامنت بگذارند؛ به همین خاطر اغلب این كامنت‌ها روی من تاثیری ندارند. آدم‌هایی كه نظرشان برایم مهم است و همیشه در مورد همه چیز از آنها نظر می‌خواهم به تعداد انگشتان دو دست هم نمی‌رسند. اگر فرصت داشته باشم همه كامنت‌های صفحه اینستاگرامم را می‌خوانم  اما اغلب‌شان رویم تاثیرگذار نیستند.

البته گاهی خواندنشان خوشحالم می‌كند؛ مثلا در مورد  نقشی كه در «سینما - نیمكت» بازی كردم و خیلی راحت از بخش مسابقه كنار گذاشته شد دلنوشته‌ای در اینستاگرام نوشتم و با ری اكشن‌هایی از طرف مردم و كسانی كه اخبار هنری و سینمایی را دنبال می‌كنند روبه‌رو شدم كه برایم جالب بود. من این واكنش‌ها را حمایت از خودم نمی‌دانم بلكه حمایت از جریانی می‌دانم که همه ما به آن تعلق داشته و دوستش داریم.  

چالش بر‌انگیز بودن نقش برایم انگیزه‌آفرین است

من خودم را یك بازیگر به معنای حرفه‌ای كلمه نمی‌دانم. یعنی بازیگری كه مدام سر كار باشد و فیلمنامه بخواند و قرارداد ببندد. خیلی از پیشنهادها را از همان پای تلفن با بهانه‌های مختلف مثل اینكه عازم سفر هستم و. . . رد می‌كنم اما برخی از انگیزه‌ها برایم خیلی مهم هستند؛ مثلا اینكه نقش برایم چالش‌برانگیز باشد. این موضوع را آقای رحمانیان خیلی خوب درك می‌كنند؛ مثالی برایتان می‌زنم، نقشی  در تئاتر «هامون‌بازها» داشتم، این تئاتر كه هفت پرده داشت و من بین پرده‌های شش و هفت تنها چهار دقیقه وقت داشتم تا گریمم عوض شود و تبدیل شوم به بیماری كه یك سال است به بیماری سرطان مبتلا شده.

در این میان تنها گریم نبود كه عوض می‌شد و باید در عرض چهار دقیقه از نظر تُن صدا، فیزیك، نوع بازی و. . . هم تغییر می‌كردم.  من چهار ماه سرم را برای بازی در این نقش از ته می‌تراشیدم و با رژیم خودم را لاغر نگه می‌داشتم. این طور نقش‌های چالش‌برانگیز مرا ترغیب می‌كنند. من چنین كارهایی را بیشتر پرفورمنس می‌دانم تا بازیگری به مفهوم عام.  

برای بازی در این فیلم حدود 20 كیلو وزن كم كردم

آقای محمد رحمانیان به من گفتند آنچه جرقه شروع نوشتن فیلمنامه فیلم «سینما - نیمكت» شد تصویری از یك مرد لاغر و تكیده بود كه در سرما در میان برف با دهان و دستان خونین ویولن می‌زند؛ بنابراین چند وقتی بود كه مدام به من می‌گفتند « اشكان داری چاق می‌شی» و من هم فكر می‌كردم چرا چنین چیزی می‌گویند؟ من كه همیشه لاغر هستم، خب، حالا كمی هم وزن ‌اضافه كنم مگر مشكلی هست؟

تا اینكه  ایشان فیلمنامه را برای من تعریف كردند و گفتند باید برای بازی در این نقش لاغر شوم. در آن زمان 75 كیلو بودم و آقای رحمانیان از من خواستند حدود 8 كیلو وزن كم كنم. با خودم فكر كردم 8 كیلو كه چیزی نیست و به ایشان گفتنم مدتی قبل از شروع فیلمبرداری مرا در جریان بگذارند تا به تدریج وزن كم كنم. وقتی جریان ساخت فیلم جدی شد من هم شروع كردم به گرفتن رژیم غذایی و هرماه حدود دو كیلو كم می‌كردم. وقتی پیش‌تولید فیلم شروع شد من 8 كیلو از وزنم كم كرده بودم اما آقای رحمانیان به من گفتند باید 8 كیلو دیگر هم كم كنم. (می‌خندد)

برای كم كردن وزنم تا پایان فیلمبرداری هم رژیم سختی گرفتم. بعضی از روزها تنها یك سیب می‌خوردم و شیر كم‌چرب و چای تنها مایعاتی بودند كه استفاده می‌كردم. یك روز یكی از همكاران برایم سالاد درست كرد و سر صحنه آورد اما من حتی آن سالاد را هم نخوردم و به او  گفتم:« آخه برای چی با من این كارو می‌كنی! این سالاد رو ببر زودتر. » (می خندد)

دوست ندارم آن عكس را مادرم ببیند

عكس‌های آن پلان را كه در فیلم برهنه ویولن می‌زنم در شبكه‌های اجتماعی دیده‌ام ولی تا به امروز نگذاشته‌ام مادرم این عكس را ببینند و حتی هنوز در مورد وزن كم كردنم هم چیزی نمی‌دانند. اتفاقا چند روز پیش یكی از شبكه‌های ماهواره‌ای این عكس را در برنامه‌ای نشان داده بودند و من مدام دعا می‌كردم كه ایشان عكس را ندیده باشند كه خوشبختانه این طور بود.

برادر همراه

برادرم به من برای رسیدن به نتیجه كمك كردند  برای گرفتن این رژیم از دكتر كمك نگرفتم و برادرم كه به رژیم‌های متنوع غذایی علاقه‌مند است برایم یك رژیم غذایی سفت و سخت ترتیب داد. متاسفانه یا خوشبختانه خانواده‌ام به جز برادرم خارج از ایران زندگی می‌كنند و در كنارم نبودند تا مرا از این كار منع كنند یا نگران شوند و فقط برادرم حضور داشت كه از من حمایت كرده و كمكم كرد.

برای بازی در این نقش باید ویولن زدن را یاد می‌گرفتم كه كار سختی بود. با اینكه من با موسیقی آشنا هستم و نواختن چندین ساز را بلدم اما یادگیری ساز جدید آن هم ویولن كه ساز پیچیده‌ای است كار آسانی نبود. برای نواختن ویولن احتیاج به تمركز فوق‌العاده‌ای وجود دارد و هر كدام از دستان شما در موقعیت خاص و متفاوتی قرار می‌گیرند و اگر نواختن این ساز را بلد نباشید در ابتدای كارتان صداهای رو اعصابی از ساز خارج می‌شود. (می‌خندد)

مربی من در زمینه آموزش ویولن خانم آسا كوهزادی بودند كه بیشتر از من برای به سرانجام رساندن كار استرس داشتند. این كار برای ایشان بسیار جدی بود. نواختن ویولن خیلی به من كمك كرد بتوانم رژیم غذایی‌ام را به سرانجام برسانم چون برای گرفتن رژیم غذایی آن هم در این حد سخت لازم است اصلا به نخوردن غذا و گرسنگی فكر نكنید و یادگیری نواختن ویولن به من كمك كرد حواسم و تمركزم به سمت موسیقی برود.
 
اشکان خطیبی: چرا 20 کیلو لاغر کردم؟

پیشنهادهای زیادی برای اجرا دارم


دوستی من و رامبد جوان به پیش از اجرای دونفره‌مان در برنامه «گپ» برمی‌گردد. در آن برنامه هم قرار شد ما كنار هم بنشینیم و حرف بزنیم و همین چرندیاتی كه وقتی با هم هستیم و می‌گوییم را این بار جلوی دوربین بگوییم. (می‌خندد) برنامه این بود و من هم تا جایی كه مجبورم نكرده بودند حتی به دوربین نگاه نمی‌كردم؛ مثلا به من می‌گفتند« باباجان حداقل وقتی سلام می‌كنی به دوربین نگاه كن. » ( می‌خندد)

راستش اجرا برایم تعریف نشده است و جالب اینكه هنوز هم بیشترین پیشنهادی كه در طول سال دارم برای اجراست. پیشنهادهایی با ارقام كلان اما همان طور كه گفتم اجرا هیچ وقت برایم جدی نبوده و نیست.

آدمی تك‌بعدی نیستم

دوست ندارم تنها روی بازیگری یا موسیقی متمركز شوم و تنها یك كار انجام دهم. همان طور كه گفتم تغییر را دوست دارم و ذهنم یك تِراكه و تك‌بعدی نیست. اینكه  كارهای مختلفی را همزمان انجام می‌دهم هم به این معنا نیست كه تمركزم را تقسیم می‌كنم. من روی همه آنها فوكوس دارم و فقط روی خودم فشار می‌آورم. 


ویدیو مرتبط :
اشکان خطیبی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گپی با اشکان خطیبی مرد همه کاره سینمای ایران



ممكن است در ابتدای گفت‌وگو با اشكان خطیبی حس كنید با شخصی خودشیفته روب‌رو هستید اما همین كه به قول معروف یخ گفت‌وگو آب شود و خوب به صحبت‌های منطقی‌اش گوش كنید متوجه خواهید شد پشت این حرف‌ها پشتوانه‌ای وجود دارد مملو از زحمت، خلاقیت، تلاش، پشتكار و حتی سختی و رنج.

ممكن است  در ابتدای گفت‌وگو با اشكان خطیبی حس كنید با شخصی خودشیفته روب‌رو هستید اما همین كه به قول معروف یخ گفت‌وگو آب شود و خوب به صحبت‌های منطقی‌اش گوش كنید متوجه خواهید شد پشت این حرف‌ها پشتوانه‌ای وجود دارد مملو از زحمت، خلاقیت، تلاش، پشتكار و حتی سختی و رنج. یعنی برعكس خیلی از آدم‌هایی كه بی‌پشتوانه از خودشان و عملكردشان راضی هستند، خطیبی به استناد ِ آنچه كه دارد و تلاشی كه برای رسیدن به جایگاه فعلی‌اش داشته از عملكرد و تصمیم‌هایش دفاع می‌كند.

گفت‌وگوی‌مان در محوطه سالن‌های سینمای چهارسو انجام شد؛ محیطی دلنشین و دوست‌داشتنی برای علاقه‌مندان به سینما و هنر. مكانی كه خطیبی به عنوان مدیر آن، همه تلاشش را برای گرد هم آوردن هنرمندان و هنردوستان می‌كند و صحبت‌های پرشور و حال او درباره برنامه‌هایش برای مدیریت این مكان فرهنگی و هنری شنونده را به وجد می‌آورد.

 

مدیریت سالن‌های سینمای پردیس چهارسو، فعالیت‌های اخیر وی در حیطه موسیقی و بازی بسیار خوبش در فیلم «سینما - نیمكت» كه برای رسیدن به نقش با چالش‌های سنگینی روبه‌رو بوده  بهانه‌ای شد تا با این بازیگر دوست‌داشتنی گپ و گفتی داشته باشیم. خواندن این گفت وگوی جذاب  را از دست ندهید. 

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان,اشکان خطیبی


از طرف خانواده به سمت هنر و ادبیات سوق داده شدم
در خانواده‌ای بزرگ شدم كه خیلی به هنر و ادبیات گرایش داشتند. پدرم علاقه‌مند به ادبیات بودند و مادرم به هنر. به همین خاطر من را از كودكی طوری تربیت كردند كه به سمت موسیقی بروم و تحت تعلیم این هنر قرار گرفتم. بعد‌تر وقتی به دوره دبیرستان رسیدم علاقه عجیبی به سینما پیدا كردم و همه مجلات سینمایی را می‌خریدم و از ب بسم‌الله تا پایان آنها را  مطالعه می‌كردم. وقتی هم نوبت به كنكور رسید طبیعتا انتخاب اولم سینما بود.

البته چون رشته سینما قبول نشدم نزدیك‌ترین رشته یعنی هنرهای نمایشی را انتخاب كردم. دلیل اینكه موسیقی را با وجود علااقه‌ام به این رشته  انتخاب نكردم این بود كه وضعیت موسیقی در آن سال‌ها جالب نبود و همه توصیه می‌كردند موسیقی را خارج از فضای آكادمیك و به صورت تفننی ادامه دهم كه البته من این كار نكردم و موسیقی همیشه برایم جدی بوده و هست.

افتخاری اگر هست، برای مادرم
مادرم متحمل رنج زیادی شد تا من و برادرم را به سمت ادبیات، هنر و آموختن زبان سوق دهد. ایشان ساعت‌های متمادی ما را به كلاس‌های مختلف می‌برد و صبر می‌كرد تا زمان كلاس به اتمام برسد. برخلاف بینش كلی كه در مورد من وجود دارد، در خانواده‌ای متمول به دنیا نیامده‌ام؛  به همین خاطر وقتی تلاش مادرم را می‌دیدم كه چقدر دوست دارد من و برادرم چیزهای مختلف را یاد بگیریم با خودم فكر می‌كردم باید جوابگو و قدردان  این زحمات باشم. یادگیری موسیقی و زبان انگلیسی در سن كم خواسته مادرم بود و اگر افتخاری وجود دارد متعلق به مادرم است.

از همان ابتدای ورودم به دانشگاه جذب دوستان موزیسین شدم
از همان سال ابتدایی ورود به دانشگاه جذب دوستان موزیسین شده و با بابك سعیدی آشنا شدم؛ به طوری كه دو سال پس از ورود به دانشگاه یعنی سال 77 باند آپولون را تشكیل دادیم و خیلی جدی‌تر از تئاتر، موسیقی كار می‌كردم. در آن سال‌ها  تعداد باند‌های موسیقی خیلی كم بودند.  یك سری گروه‌ها موسیقی خارجی كار می‌كردند و تنها گروه موسیقی پاپ گروه «آریان» بود كه حتی همین گروه هم در آن سال هنوز مجوز قانونی نداشت.

چرا مدیریت پردیس سینمایی چهارسو را قبول كردم
تغییر را دوست دارم، ساختن برایم دلنشین است و فراهم آوردن فضاهای متفاوت برایم جذاب است چون به نظرم به شدت كمبود این فضاها یعنی فضاهایی برای حضور افرادی كه متفاوت فكر می‌كنند و متفاوت كار می‌كنند در كشورمان حس می‌شود. برای كارهای روتین و معمول مكان‌های مختلفی وجود دارد و دوست داریم چهارسو فضایی برای افرادی باشد كه شاید جای دیگری برای ارائه هنرشان ندارند.

ما یك سری كارهای عجیب و غریب اینجا كرده‌ایم. (می خندد) خوشحالم مدیران این مركز اینقدر سعه صدر داشته‌اند كه اجازه برگزاری چنین برنامه‌هایی به ما دادند. ما اینجا پاپ‌كورن و ذرت مكزیكی نمی‌فروشم و شهر بازی نداریم و سعی كرده‌ایم برنامه‌هایی متفاوت داشته باشیم؛ مثلا ما شب ادبیات انگلیسی برگزار می‌كنیم، شب نمایشنامه‌خوانی با هدف كمك به موسسات خیریه داریم، جلسات نقد فیلم برگزار می‌كنیم و مراسم بزرگداشت برای هنرمندان داریم كه مراسم بزرگداشت ایرج كریمی یكی از آنها بود.

جدای از اینها ما توانسته‌ایم سالنی را به موسیقی زنده اختصاص دهیم. برای اجرای زنده موسیقی در كشور ما محدودیت‌های زیادی وجود دارد و ما سعی داریم فضایی برای هنرمندان موسیقی فراهم كنیم كه بتوانند با حضور مردم اجرای زنده داشته باشند. اجرای فیلم / تئاترهای بزرگ تاریخ تئاتر كشورمان هم یكی از برنامه‌های آتی این پردیس خواهد بود؛ مثلا اگر كسی بخواهد تئاترهای دهه    50آقای سمندریان را ببیند شاید برایش غیرممكن یا دسترسی به آن بسیار سخت باشد اما ما در تلاش هستیم این تئاترهای برجسته تاریخ تئاتر را برای علاقه‌مندان اكران عمومی  كنیم. 

در ابتدای كارم برای كسب درآمد بازی می‌كردم
به بازیگری علاقه چندانی نداشتم و شروع بازیگری‌ام دلیل خیلی دم دستی‌ای داشت؛ به پول احتیاج داشتم و در آن سال‌ها نمی‌توانستم از هیچ حرفه دیگری آن طور كه از بازیگری پول در می‌آوردم درآمد داشته باشم؛ مثلا قلم می‌زدم و چهار روز برای ترجمه یك مقاله وقت می‌گذاشتم و دست آخر به من 15 هزار تومن دستمزد می‌دادند ولی در همان زمان با بازی در یك سریال سطح پایین بیشتر از یك میلیون تومان درآمد داشتم. تئاتر كم‌درآمد و پرخرج بود و با بازی در تلویزیون می‌توانستم خرج كارهای تئاتری‌ام را در بیاورم. این‌طوری شد كه بازیگر شدم. (می‌خندد)

تئاتر را به تلویزیون و سینما ترجیح می‌دهم
تئاتر را قطعا به سینما و تلویزیون ترجیح می‌دهم. من اصلا تلویزیون را یك مدیوم یا یك مدیا نمی‌دانم. به نظرم تلویزیون یك رسانه مبتذل و دم‌دستی است برای سرگرم كردن مخاطب. این موضوع در مورد همه شبكه‌های جهانی صدق می‌كند؛ حتی بزرگترین و بهترین شبكه‌های دنیا هم می‌توانند تنها سرگرم كننده‌های خوبی باشند.

شروع کار سینمایی
 برعكس تصور عموم من بازیگری را از سینما آغاز كردم. در سال 77 فیلمی به اسم «دفتری از آسمان» بازی كردم كه پخش نشد و بعد از آن تئاتر حرفه‌ای را شروع كردم. در انتخاب نقش‌هایم در سینما سختگیر‌تر هستم چون هنوز هم سینما برایم جایگاه خاصی دارد. سینما از یك سری چهارچوب‌ها و استانداردهای خاص برخوردار است.

مردم برای رفتن به سینما وقت می‌گذارند، ترافیك و نبود جای پارك را تحمل می‌كنند و برای تماشای فیلم پول می‌پردازند اما در تلویزیون ریموت را برداشته با فشار یك دكمه آن‌ را روشن می‌كنند و شاید توقع كمتری هم داشته باشند. تماشاگر سینما، مخاطب ویژه‌ای است و قاعدتا سینما هم باید مدیوم با سلیقه‌تری باشد و به شعور و وقت این مخاطب احترام گذاشته شود.

وقتی نوازندگان محیطی در پردیس چهارسو برنامه اجرا می‌كنند
ما در شهر خشنی زندگی می‌كنیم. منظور از خشونت همیشه این نیست كه كسی اسلحه روی سر شما بگذارد. گاهی خشونت می‌تواند بصری یا حسی باشد و یكی از دلایل این خشونت حذف هنر از شهر است كه مهم‌ترین‌شان موسیقی است. به نظر من موسیقی مستقیم‌ترین اثر را بر روح و مغز بشر می‌گذارد.

 

خدا را شكر جوانان ما همیشه راهی برای ارائه هنر خود پیدا می‌كنند و از زمانی كه شرایط اجتماعی كمی بهتر شد گروه‌های موسیقی محیطی (خیابانی) نیز كارشان را آغاز كردند. جای خوشحالی است كه به تازگی گروه‌های موسیقی می‌توانند بدون ایجاد ممانعت در سطح شهر نوازندگی كنند؛ یعنی اصلا دلیل برای منع‌شان وجود ندارد  چون كارشان مخل روند شهری است و نه خلاف شرع.

حضور و تلاش این جوانان برایم خیلی جالب و احترام‌برانگیز بود و همیشه دوست داشتم به نحوی به آنها كمك كنم.

 

یكی از كارهای جالبی كه ما در پردیس چهارسو انجام دادیم و شخصا به آن افتخار می‌كنم این است كه برای این جوانان فراخوان دادیم و شرایطی به وجود آوردیم كه بتوانند در سالن پردیس چهارسو در شرایطی خوب و امكاناتی استاندارد با حضور مردم اجرا داشته باشند.

 

در فراخوان اول سی گروه اعلام آمادگی كردند كه دوازده گروه برای اجرا انتخاب شدند و از آقای محسن شاه‌ابراهیمی درخواست كردم برایشان استیج طراحی كند؛ بنابراین برای آنها تجهیزات صوتی قابل حمل تدارك دیدم.

 

اجراهای این گروه‌ها در محیطی صمیمانه برگزار شد و استقبال هم خیلی خوب بود و گاهی مردم تا نزدیك به پله‌ها روی زمین می‌نشستند. البته با زیر آب زنی عده‌ای كه در نهایت متوجه نشدیم چه كسانی بودند و چه هدفی را دنبال می‌كردند این اجراها فعلا باید بدون كلام باشد.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان,اشکان خطیبی

 
مدیریت پردیس سینمایی چهارسو
وقتی مدیریت پردیس سینمایی چهارسو از سوی دوستان پیشنهاد شد ابتدا قصد من تنها مشاوره دادن بود. حتی پیش از آنكه مدیریت این پردیس سینمایی را بپذیرم برای چهارسو اجراهای صحنه‌ای تدارك دیدم و تجهیزات صوتی سالن را تهیه كردم. در همین حین مدیران درجه یك هنرمندی را كه فكر می‌كردم می‌توانند موثر باشند برای مدیریت این مكان پیشنهاد می‌دادم. در این پروسه متوجه شدیم كه بعضی وقت‌ها نظرات با هم همخوانی ندارند و بعضی‌ها دارای اهداف متفاوت هستند و. . . تا اینكه در نهایت مدیران و پیشنهاددهندگان به من گفتند كه از ابتدا تمایل داشته‌اند كارمدیریت این پردیس را من برعهده بگیرم و پیشنهاد دادند كار را شروع كنم. خلاصه كار را شروع كردم و حسابی درگیر شدم. (می خندد)

رژیم سخت و طاقت‌فرسایی بود اما به من برای رسیدن به نقش كمك كرد
این رژیم روی اعصاب و روانم خیلی تاثیر گذاشت و اذیتم كرد اما در جهت همذات پنداری با نقش بسیار موثر بود. فردی كه در این فیلم نقشش را ایفا می‌كنم بیماری جوع دارد. این بیماران حرص خوردن دارند اما به خاطر بیماری‌شان با وجود غذا خوردن  مدام لاغرتر می‌شوند و چیزی جذب بدن‌شان نمی‌شود. البته تفاوت من با این بیماران در این بود كه من چیزی نمی‌خوردم و فقط در پلان‌هایی كه این فرد باید غذا می‌خورد مجبور بودم چیزهایی بخورم.

طبیعتا معده‌ام به خاطر رژیم طولانی‌مدت كوچك شده بود؛ طوری كه به جز یك موز یا یك سیب نمی‌توانستم در روز چیز دیگری بخورم و در این پلان‌ها كه مجبور بودم غذا بخورم به شدت اذیت می‌شدم. اولین بار كه موقع فیلمبرداری یكی از پلان‌ها ناچار شدم ظرفی پر از اُملت را بخورم به شدت حالم بد شد. جالب اینكه بچه‌های گروه تداركات از من می‌پرسیدند دوست داری اُملتت چطور پخته شود و منم جواب دادم « واقعا فكر می‌كنید تو این شرایط برام مهمه املت چطور بپزه؟» (می‌خندد) البته در پلان‌های بعدی یاد گرفتم كه غذا را نخورم و تا اتمام فیلمبرداری در دهانم نگه دارم.

همه كامنت‌های اینستاگرامم را می‌خوانم
الان طوری شده كه همه به راحتی می‌توانند در مورد همه چیز كامنت بگذارند؛ به همین خاطر اغلب این كامنت‌ها روی من تاثیری ندارند. آدم‌هایی كه نظرشان برایم مهم است و همیشه در مورد همه چیز از آنها نظر می‌خواهم به تعداد انگشتان دو دست هم نمی‌رسند. اگر فرصت داشته باشم همه كامنت‌های صفحه اینستاگرامم را می‌خوانم  اما اغلب‌شان رویم تاثیرگذار نیستند.

البته گاهی خواندنشان خوشحالم می‌كند؛ مثلا در مورد  نقشی كه در «سینما - نیمكت» بازی كردم و خیلی راحت از بخش مسابقه كنار گذاشته شد دلنوشته‌ای در اینستاگرام نوشتم و با ری اكشن‌هایی از طرف مردم و كسانی كه اخبار هنری و سینمایی را دنبال می‌كنند روبه‌رو شدم كه برایم جالب بود. من این واكنش‌ها را حمایت از خودم نمی‌دانم بلكه حمایت از جریانی می‌دانم که همه ما به آن تعلق داشته و دوستش داریم. 

چالش بر‌انگیز بودن نقش برایم انگیزه‌آفرین است
من خودم را یك بازیگر به معنای حرفه‌ای كلمه نمی‌دانم. یعنی بازیگری كه مدام سر كار باشد و فیلمنامه بخواند و قرارداد ببندد. خیلی از پیشنهادها را از همان پای تلفن با بهانه‌های مختلف مثل اینكه عازم سفر هستم و. . . رد می‌كنم اما برخی از انگیزه‌ها برایم خیلی مهم هستند؛ مثلا اینكه نقش برایم چالش‌برانگیز باشد. این موضوع را آقای رحمانیان خیلی خوب درك می‌كنند؛ مثالی برایتان می‌زنم، نقشی  در تئاتر «هامون‌بازها» داشتم، این تئاتر كه هفت پرده داشت و من بین پرده‌های شش و هفت تنها چهار دقیقه وقت داشتم تا گریمم عوض شود و تبدیل شوم به بیماری كه یك سال است به بیماری سرطان مبتلا شده.

در این میان تنها گریم نبود كه عوض می‌شد و باید در عرض چهار دقیقه از نظر تُن صدا، فیزیك، نوع بازی و. . . هم تغییر می‌كردم.  من چهار ماه سرم را برای بازی در این نقش از ته می‌تراشیدم و با رژیم خودم را لاغر نگه می‌داشتم. این طور نقش‌های چالش‌برانگیز مرا ترغیب می‌كنند. من چنین كارهایی را بیشتر پرفورمنس می‌دانم تا بازیگری به مفهوم عام. 

برای بازی در این فیلم حدود 20 كیلو وزن كم كردم
آقای محمد رحمانیان به من گفتند آنچه جرقه شروع نوشتن فیلمنامه فیلم «سینما - نیمكت» شد تصویری از یك مرد لاغر و تكیده بود كه در سرما در میان برف با دهان و دستان خونین ویولن می‌زند؛ بنابراین چند وقتی بود كه مدام به من می‌گفتند « اشكان داری چاق می‌شی» و من هم فكر می‌كردم چرا چنین چیزی می‌گویند؟ من كه همیشه لاغر هستم، خب، حالا كمی هم وزن ‌اضافه كنم مگر مشكلی هست؟

تا اینكه  ایشان فیلمنامه را برای من تعریف كردند و گفتند باید برای بازی در این نقش لاغر شوم. در آن زمان 75 كیلو بودم و آقای رحمانیان از من خواستند حدود 8 كیلو وزن كم كنم. با خودم فكر كردم 8 كیلو كه چیزی نیست و به ایشان گفتنم مدتی قبل از شروع فیلمبرداری مرا در جریان بگذارند تا به تدریج وزن كم كنم. وقتی جریان ساخت فیلم جدی شد من هم شروع كردم به گرفتن رژیم غذایی و هرماه حدود دو كیلو كم می‌كردم. وقتی پیش‌تولید فیلم شروع شد من 8 كیلو از وزنم كم كرده بودم اما آقای رحمانیان به من گفتند باید 8 كیلو دیگر هم كم كنم. (می‌خندد)

برای كم كردن وزنم تا پایان فیلمبرداری هم رژیم سختی گرفتم. بعضی از روزها تنها یك سیب می‌خوردم و شیر كم‌چرب و چای تنها مایعاتی بودند كه استفاده می‌كردم. یك روز یكی از همكاران برایم سالاد درست كرد و سر صحنه آورد اما من حتی آن سالاد را هم نخوردم و به او  گفتم:« آخه برای چی با من این كارو می‌كنی! این سالاد رو ببر زودتر. » (می خندد)

دوست ندارم آن عكس را مادرم ببیند
عكس‌های آن پلان را كه در فیلم برهنه ویولن می‌زنم در شبكه‌های اجتماعی دیده‌ام ولی تا به امروز نگذاشته‌ام مادرم این عكس را ببینند و حتی هنوز در مورد وزن كم كردنم هم چیزی نمی‌دانند. اتفاقا چند روز پیش یكی از شبكه‌های ماهواره‌ای این عكس را در برنامه‌ای نشان داده بودند و من مدام دعا می‌كردم كه ایشان عكس را ندیده باشند كه خوشبختانه این طور بود.

برادر همراه
برادرم به من برای رسیدن به نتیجه كمك كردند  برای گرفتن این رژیم از دكتر كمك نگرفتم و برادرم كه به رژیم‌های متنوع غذایی علاقه‌مند است برایم یك رژیم غذایی سفت و سخت ترتیب داد. متاسفانه یا خوشبختانه خانواده‌ام به جز برادرم خارج از ایران زندگی می‌كنند و در كنارم نبودند تا مرا از این كار منع كنند یا نگران شوند و فقط برادرم حضور داشت كه از من حمایت كرده و كمكم كرد.

برای بازی در این نقش باید ویولن زدن را یاد می‌گرفتم كه كار سختی بود. با اینكه من با موسیقی آشنا هستم و نواختن چندین ساز را بلدم اما یادگیری ساز جدید آن هم ویولن كه ساز پیچیده‌ای است كار آسانی نبود. برای نواختن ویولن احتیاج به تمركز فوق‌العاده‌ای وجود دارد و هر كدام از دستان شما در موقعیت خاص و متفاوتی قرار می‌گیرند و اگر نواختن این ساز را بلد نباشید در ابتدای كارتان صداهای رو اعصابی از ساز خارج می‌شود. (می‌خندد)

مربی من در زمینه آموزش ویولن خانم آسا كوهزادی بودند كه بیشتر از من برای به سرانجام رساندن كار استرس داشتند. این كار برای ایشان بسیار جدی بود. نواختن ویولن خیلی به من كمك كرد بتوانم رژیم غذایی‌ام را به سرانجام برسانم چون برای گرفتن رژیم غذایی آن هم در این حد سخت لازم است اصلا به نخوردن غذا و گرسنگی فكر نكنید و یادگیری نواختن ویولن به من كمك كرد حواسم و تمركزم به سمت موسیقی برود.

 

اخبار فرهنگی,اخبار هنرمندان,اشکان خطیبی


پیشنهادهای زیادی برای اجرا دارم
دوستی من و رامبد جوان به پیش از اجرای دونفره‌مان در برنامه «گپ» برمی‌گردد. در آن برنامه هم قرار شد ما كنار هم بنشینیم و حرف بزنیم و همین چرندیاتی كه وقتی با هم هستیم و می‌گوییم را این بار جلوی دوربین بگوییم. (می‌خندد) برنامه این بود و من هم تا جایی كه مجبورم نكرده بودند حتی به دوربین نگاه نمی‌كردم؛ مثلا به من می‌گفتند« باباجان حداقل وقتی سلام می‌كنی به دوربین نگاه كن. » ( می‌خندد)

راستش اجرا برایم تعریف نشده است و جالب اینكه هنوز هم بیشترین پیشنهادی كه در طول سال دارم برای اجراست. پیشنهادهایی با ارقام كلان اما همان طور كه گفتم اجرا هیچ وقت برایم جدی نبوده و نیست.

آدمی تك‌بعدی نیستم
دوست ندارم تنها روی بازیگری یا موسیقی متمركز شوم و تنها یك كار انجام دهم. همان طور كه گفتم تغییر را دوست دارم و ذهنم یك تِراكه و تك‌بعدی نیست. اینكه  كارهای مختلفی را همزمان انجام می‌دهم هم به این معنا نیست كه تمركزم را تقسیم می‌كنم. من روی همه آنها فوكوس دارم و فقط روی خودم فشار می‌آورم. 

اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل