چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
گفتگو با ستاره بینالمللی تاریخ سینما، کلودیا کاردیناله
همه چیز از یک مسابقه زیبایی آغاز شد. بر حسب اتفاق این مسابقه زیبایی برای انتخاب زیباترین زن ایتالیایی در تونس؛ زادگاه کلودیا بود.
به نقل از هالیوود ریپرتر همه چیز از یک مسابقه زیبایی آغاز شد. بر حسب اتفاق این مسابقه زیبایی برای انتخاب زیباترین زن ایتالیایی در تونس؛ زادگاه کلودیا بود. گرچه کشف یک بازیگر یا مدل در مسابقات زیبایی نامعمول نیست ولی مرسوم است که نفرات برتر را انتخاب کنند. کلودیا به خبرنگار هالیوود ریپرتر میگوید: «من خودم را به نمایش نگذاشته بودم. همه دخترها روی سن بودند، یک نفر آمد و دستم را گرفت و گفت که تو زیباترینی.»
جایزه اول مسابقه سفر به جشنواره فیلم ونیز بود، کلودیا شانزده ساله داشت و مادر به عنوان مراقب همراه او رفت، خیلی زود پیشنهادهای سینمایی سرازیر شد... عکاسها جلویم را میگرفتند و میپرسیدند میخواهی بازیگر شوی و من امتناع کنان میگفتم نه نه نه! و زمانی که سوار هواپیما شدم دیدم روزنامه ایی چنین تیتری زده دختری که از بازیگری در سینما امتناع میورزد!»
پس از صدو چهل فیلم آن دختری که از بازیگری در سینما امتناع میکرد در سن ۷۶ سالگی در فیلم ایفیگری کنار داکوتا فانینگ و اما تامپسون نقش آفرینی کرده است. ایفیگری داستان همسر یک تاریخدان هنری قرن نوزدهمی جان راسکین است که میکوشد ازدواج بیعشقاش را ابطال کند. کلودیا کاردیناله نقش ندیمه این خانم را در سکانس سفر به ونیز ایفا میکند.
کاردیناله از اوج کارنامهٔ سینمایش، مقایسه فلینی و ویسکونتی وعلاقه مارلون براندو به خودش میگوید.
گفتهاید دوران فیلمبرداری هشت ونیم بلبشو بود. چطور تحت این شرایط کار کردید؟
باورنکردنی بود چون هم زمان در یوزپلنگِ ویسکونتی نقش آفرینی کردم. ویسکونتی انگار تیاتر اجرا میکرد. بسیار جدی بود. آن دیگری فلینی، بیفیلمنامه و تمام وقت در حال بداههپردازی بود. همه بازیگران فقط شماره میشمردند یک، دو، سه، چهار، پنج، فقط شماره. سپس در زمان دوبله فدریکو هر چه میخواست به عنوان دیالوگ استفاده میکرد.
این نخستین باری نبود که با بازیگر مقابلتان مارچلو ماسترویانی همکاری میکردید.
سه بار همکاری کردم. نخستین همکاری در قرار داد بزرگ در خیابان مدونا (ماریو مونیچلی) باورنکردنی بود. آن وقتها من زبان ایتالیایی بلد نبودم چون زبان مادریام فرانسوی است. در دوران فیلمبرداری هشت ونیم، فدریکو با من حرف میزد و من پاسخ میدادم، مارچلو دوباره هرچه فدریکو ازم پرسیده بود تکرار میکرد. مارچلو میگفت: «من فقط دارم دلقک بازی در میاورم و دستمزد بهم میدهند!»
در یوزپلنگ با یکی از شمایلهای بازیگری، برت لنکستر در اوج کارنامه بازیگریاش همکاری کردید.
اولاش میگفتند برت لنکستر یک کابوی است نمیتواند نقش شاهزاده بازی کند. در فیلم، او حیرت انگیز است. در آن دوران صدا سر صحنه نبود. من با برت انگلیسی حرف میزدم، با بازیگر دیگر ایتالیایی و با بقیه فرانسه. اما ویسکونتی، با او میتوانستی از هر چیزی صحبت کنید. او تمام ترانهها، موسیقیها و تئاترها را میشناخت. رابطه شگفت انگیزی با ویسکونتی داشتم چون با هم همه جا می رفتیم. در لندن آخرین نمایش مارلنه دیتریش را دیدیم. با هم تجربههای مشترک زیاد داشتیم.
گفتهاید فیتزکارالدو بهترین دورانی بود که سر صحنه یک فیلم تجربه کردید.
فیتزکارالدو بهترین ماجراجوی زندگیام است. ابتدا کلوس (کینسکی) کمی دردسر ساز بود اما خوب شد. در سکانسی سرخپوستها به ورنر (هرتزوگ) میگفتند که ما او (کلوس) را میکشیم. ورنر به آنها جواب داد: نه کلوس را نکشید. ما داریم فیلم میسازیم!
از قبل از آنکه ورنر گروه بازیگران را عوض کند شما سر صحنه بودید؟
مشکل این است که فیلمبرداری را با میک جگر و جیسون (روباردز) شروع کردیم. ناگهان چون غذایی برای خوردن نداشتیم جیسون رفت بالای درخت و درخواست استیک نیویورکی کرد. جیسون اسهال خونی گرفت، فیلمبرداری تعطیل شد. وبعد با کلوس فیلمبرداری را شروع کردیم.
هرگز با مارلون براندو در فیلمی همکاری نداشتید اما شنیدم او با شما آشنایی داشت؟
بله او را در هالیوود ملاقات کردم. به خودم گفتم او زیباترین و برجستهترین بازیگر است. برای ایجاد صمیمیت تلاش کرد اما من نپذیرفتم.
ویدیو مرتبط :
ستاره های سینما پاسخ دادند: چرا ما ازدواج نمی کنیم؟!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتگو با ستاره جدید سینما + عکس
گفتگو با ستاره جدید سینما + عکس
بازیگرانی كه در فیلم اخیر ترنس مالیك ظاهر شدهاند به دو گروه تقسیم میشوند: كسانی كه حتی بعد از تدوین نهایی هم در فیلم حضور دارند و كسانی كه درواقع فقط جلوی دوربین رفتهاند و در فیلم اثری از آنها نیست. بازیگر اكراینیالاصل خوششانس، اولگا كریلنكو جزو گروه اول است. بازیگری كه برای نقشآفرینی در فیلمهای باند به شهرت رسید. با «ذرهای از آرامش» (محصول سال 2008 و دومین فیلمی كه كریگ در آن نقش مامور 007 را بازی میكرد) تبدیل به یك بازیگر مشهور شد.
در آخرین فیلم مالیك، كریلنكو نقش مارینا را بازی میكند، یك زن تنهای اوكراینی در پاریس كه در جستوجوی خویشتن است و دست تنها دخترش را بزرگ میكند. مارینا بعد از مدتی به یك آمریكایی با بازی بن افلك علاقمند میشود و همراه او به اوكلاهاما میرود. در ابتدا این بنظر یك شانس بزرگ میرسد و همه چیز خوب پیش میرود. اما به تدریج مارینا در موقعیتی قرار میگیرد كه مجبور میشود به شهر خودش، پاریس بازگردد. درست روز بعد از افتتاحیه «به سوی شگفتی» در جشنواره فیلم تورونتو، ایندیوایر با كرلینكو گفتوگویی انجام داده است كه در حین این مكالمه بازیگر اكراینی رازهای فیلمسازی مالیك را افشا میكند.
-از بازی در نقش فیلمهای پرفروش و عامهپسند باند تا تبدیل شدن به یك الهه در فیلم ترنس مالیك. مسیری است كه كمتر كسی موفق به طی كردن آن میشود.
خب راستش من اصلا بازیگری را با فیلمهایی شروع كردم كه بیشتر مشابه فیلمهای مالیك بودند تا جیمز باندها. اولین فیلمام یك اثر فرانسوی بود به نام «انگشت حلقه» كه اقتباسی از یك رمان ژاپنی بود. البته كه آن كارگردانها متفاوت بودند و شیوه كارشان هم با هم فرق داشت، بیشترشان فیلمنامه كاملی داشتند. اما میدانید خب من با این نوع سینما بازیگر شدم. درنتیجه هیچوقت فكرش را هم نمیكرد كه در مسیر كارنامهام به فیلم اكشنی مانند جیمز باند برخورد كنم. لزوما هدف من نبود.
فقط اتفاق افتاد. همزمان با این ماجرا خب چون این فیلم خیلی بزرگ بود و از لحاظ تجاری موفق و خیلی از مردم به دیدنش میرفتند، من بیشتر با فیلم باند شناخته شدم. یادم میآید كه برای آن فیلم جمعوجور اول حتی نتوانستیم در آمریكا مدیر پخش پیدا كنیم. آنها به من میگفتند: «نه، ما فیلمهای فرانسوی نمیبینیم.» با dvd فیلم سراغ یك نفر دیگر رفتم و گفتم:«ببینید من در این فیلم نقش اصلی را بازی میكنم.» ولی جوابشان این بود كه: «برای ما اهمیتی ندارد. در آمریكا چه كاری انجام دادهای؟» من میگفتم: «خب راستش هیچی». متوجه شدم كه اگر میخواهم به صورت بینالمللی كار بكنم، باید بیشتر تلاش كنم و در فیلمهای متفاوتی ظاهر شوم. این پیشینه من بود اما حدس میزنم چون مردم باند را دیدهاند و بقیه فیلمهایم را نه، فكر میكنند كه من اصلا متعلق به آن سینما هستم.
به هر حال خود من همیشه دوست داشتم در فیلمهایی مانند آثار مالیك بازی كنم. اما منظورم این نیست كه در آینده اصلا در فیلمهایی مانند باند ظاهر نخواهم شد. متوجه شدم كه بازی در این فیلمها یك نوع تعادل ایجاد میكند. در حقیقت راز كار در همین است كه در هر دوی این نوع فیلمها بازی كنیم. شما نمیتوانید فقط در فیلمهای مستقل كوچك بازی كنید، یا فقط در فیلمهای بزرگ با پروداكشن عظیم و تجاری. مردم متاسفانه فیلمهای جمعوجور را نمیبینند. بنظرم ماجرای فیلمهای ترنس مالیك فرق میكند چون مالیك مرشد و استاد است.
-او پیروان و هواداران خودش را دارد.
دقیقا. فیلمساز خیلی ویژهای است و به همین دلیل هم موقعیتش با بقیه متفاوت است.
-آیا شما قبل از حضور در این فیلم هم از طرفداران فیلمهای مالیك بودید؟
بله فیلمهایش را دوست داشتم.
-چطور مالیك شما را كشف كرد؟
اولین بار یك تست بازیگری در پاریس دادم اما مالیك آنجا حضور نداشت. مدیر انتخاب بازیگران از همه بازیگران زن فرانسوی در پاریس به گمانم فیلم گرفت!و بعد از اینكه ترنس نوار تست من را دیده بود، خواست تا با هم ملاقاتی داشته باشیم. درنتیجه من به آمریكا سفر كردم.
-آن ملاقات چطور پیش رفت؟
خیلی خوب بود. مجذوبكننده بود. اینبار سر تست حضور داشت و همهاش درباره چشمها و چهره و احساساتی كه بیان میكنند، حرف زدیم. و بعد از آن فقط با هم گپ زدیم. او از من سوالاتی پرسید كه واقعا تحتتاثیرم قرار داد چون جوری بنظر میرسید كه انگار او مرا به خوبی میشناسد، میداند چه كسی هستم و از تجربیاتی كه تا به آن رو انجام داده بودم، خبر داشت. پس من فكر كردم «او از كجا میداند كه درباره چه موضوعاتی باید با من حرف بزند؟» بنظر میرسید یك روانشناس است. درك میكرد من چه كسی بودم. آنقدر دقیق و عمیق بود كه من كاملا مجذوب حرفهایش شدم.
-درنتیجه به سرعت قانع شدید؟
دقیقا. البته همزمان از فكر كردن به بازی در این فیلم هم میترسیدم. با خودم فكر میكردم: «او میتواند كاملا ذهن مرا بخواند.»
-در اولین حضورتان جلوی دوربین چه واكنشی دریافت كردید؟همه مالیك را با این ویژگی میشناسند كه اصلا با فیلمنامه كاری ندارد.
خب راستش تنها چیزی كه من میدانستم این بود كه نقش شخصیتی را باید بازی كنم كه با طبیعت در ارتباط است. عاشق طبیعت است و عاشق بچهها. این همه چیزی بود كه برای رفتن جلوی دوربین به من گفتند.
-همهاش همین؟
بله اما این فقط برای اتودهای اولیه بود. بعدتر البته جزییات بیشتری را برایم توضیح داد. وقتی نقش را گرفتم و شروع به حرف زدن درباره آن كردیم، بهتر متوجه شدم كه این كاراكتر چه ویژگیهایی دارد و بعد از مدتی دیگر كاملا میشناختمش، همه ترسها و اشتیاقهایش را میدانستم. اما راستش بله درواقع چیز زیادی نبود. همین. چیز بیشتری در كار نبود. همهاش درباره ارتباطش با طبیعت بود. ارتباطی كه بسیاری از شخصیتهای مالیك، چه مردان و چه زنانش با طبیعت دارند. اما خب همین موضوع برای مالیك خیلی مهم است. برای اینكه او میخواهد نیرویی را نشان دهد كه قدرتش از ما خیلی بیشتر است.
-ترنس مالیك برای كمك به شما تا برای این نقش آماده شوید، چیز خاصی بهتان میگفت؟اصلا موردی بود كه بخواهد در موردش بیشتر توضیح دهد؟
او مرا مجبور كرد سه رمان روسی بخوانم: «آنا كارنینا»، «ابله» و «برادران كارامازوف». «ابله» و «آنا كارنینا» را قبلا خوانده بودم. اما دوباره بازخوانیشان كردم. درنتیجه خواندن آنها خیلی خوب بود. كار سادهتری بود چون آنها رمانهای حجیمی هستند. و این واقعا بهترین نصیحتی بود كه او میتوانست به من بكند. برای اینكه هر چیزی كه من برای درآوردن نقشم در این فیلم نیاز داشتم را از همین كتابها گرفتم.
در واقع به نوعی این كتابها فیلمنامه اش بودند،متوجه میشوید؟نیازی نبود كه او به من فیلمنامه بدهد.
همه آن چیزی كه من باید میفهمیدم و از آن الهام میگرفتم در این كتابها وجود داشت. و بعد از آن ما نشستیم و درباره كاراكترها با هم گپ زدیم، بخصوص كاراكترهای زن داستان. چیزی كه او در رمانهای روسی دوست داشت، رقابت بین زنان طبقه اشراف بود. نه اینكه آنها گربه صفت باشند. بیشتر بنظر میرسید آنها به رقبایشان علاقه دارند.
-اما در این فیلم كه هیچكدام از این مسائل وجود ندارد!
هیچكدام نیست ولی ما همه آنها را در پروسه فیلمبرداری داشتیم. من با ریچل(وایز) سكانسهایی را بازی كردیم كه خیلی شبیه به چیزی بود كه الان برایتان تعریف كردم. لحظهای وجود دارد كه ریچل برای ملاقات به خانه ما میآید. و من میدانم كه دقیقا این زن كیست. میدانم دلیل برگشت این زن چیست و او میخواهد با من حرف بزند. و ما حرف میزنیم و حرف میزنیم. یك سكانس پر از دیالوگ. البته همزمان حس ناراحتكنندهای هم دارید چون میدانید سكانسهایی كه برایشان این همه زحمت كشید امكان دارد در نسخه نهایی فیلم نباشند. اما به هر حال سكانسهای فوقالعادهای بودند.
درباره كاراكتر خود من، مرد از او میخواهد منصف و صادق ودر عین حال جسور باشد و هر دو این صفات را كنار هم به تصویر بكشد. حقیقتا خیلی شبیه به كاراكترهای رمانهای روسی است. آنها هم هر دوی این ویژگیها را كنار هم دارند.
-هم شما و هم ریچل وایز بعد از اكران فیلم به تماشاگران گفتید كه صحنههای زیادی از بازیهای ما حذف شده است. آیا مالیك در این رابطه به شما هشدار داده بود یا غافلگیر شدید؟
نه چیزی نگفته بود(میخندد.) فكر میكنم خودمان میدانستیم اما او دوست نداشت دربارهاش حرف بزند.
- حالا از نسخه نهایی فیلم راضی هستید؟
خب راستش جدا از حضور خودم در فیلم، بنظرم «به سوی شگفتی» فیلم عمیقی است. قلب آدم را میشكند چون هیچ چیزی در رابطهها ساده پیش نمیرود. خیلی غمگین است اما خیلی هم واقعی است. چون دقیقا این چیزها اتفاق میافتند. اما درباره عشق چیزهای زیادی به ما یاد میدهد. فكر میكنم این فیلم درباره عشق در همه شكلهایش است. متعجب شدم كه دیدم برخی از آن سكانسها در نسخه نهایی فیلم نیستند. صادقانهاش این است كه من انتظار یك فیلم خیلی سختتر و خیلی تیرهتر را داشتم.
-بعد از دیدن فیلم با ترنس صحبت كردهاید؟
نه بامزه است چون وقتش را نداشتم. و البته شنیدم كه او هم مشغول كار روی پروژه بعدیاش است و نمیخواستم مزاحمش شوم. می دانید موقع كار خیلی سختگیر و متمركز است. اما واقعا دلم میخواست با او حرف میزدم.
-از آنجایی كه مالیك هیچوقت مصاحبه نمیكند شما مجبور بودید كه در تمام این مدت جور او را بكشید. چقدر برایتان اعصاب خردكن بود؟
بله من تنها كسی هستم كه درباره فیلم حرف زدم. و حالا هم مجبورم برای مردم توضیح بدهم كه این فیلم درباره چیست. راستش در عجبم اگر خود ترنس بتواند این كار را بكند. تشریح فیلمی از ترنس مالیك كار خیلی سختی است. شما نمیتوانید یك طرح فقط یك خطی داشته باشید. غیرممكن است. احساس میكنم باری رو شانههایم گذاشته شده. اما من استحقاقش را دارم. برای اینكه بیشتر طول فیلم كنارشان بودم و حالا باید هزینهاش را هم بپردازم.
منبع: caffecinema.com