چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
پرسه در زندگی گواردیولای ایرانی
گواردیولای ایرانی را اول بار، باشگاه فولاد روی نیمکت نشاند اما کاشفش نبود. عبدالله ویسی را «عبدالله ویسی» کشف کرد. خیلی پیش از اینکه ما بشناسیمش...
هفته نامه شماره یک: گواردیولای ایرانی را اول بار، باشگاه فولاد روی نیمکت نشاند اما کاشفش نبود. عبدالله ویسی را «عبدالله ویسی» کشف کرد. خیلی پیش از اینکه ما بشناسیمش، در 17 سالگی وقتی همبازی های روزهای کودکی اش در روستای «رودزرد» را در یک تیم جمع کرد و خودش شد مربی شان. آن مربی 17 ساله حالا در یک قدمی جام قهرمانی لیگ برتر ایستاده و کم نیستند تیم هایی که برایش سر و دست می شکنند. نمونه اش همین سپاهان که از وقتی زمینگیر شده، دستش را به سوی عبدالله ویسی دراز کرده و برای برخاستن دوباره، او را به یاری می طلبد.
ویسی – سپاهان البته هرگز یک تصویر مبهم نبود. تصویری که هنوز هم می توان در ذهن نشاندش؛ این بار کمی واقعی تر و ملموس تر. آنچه از روزهای بازیگری سرمربی این روزهای استقلال خوزستان در ذهن داریم، همه اش به رنگ سپاهان است و خود ویسی هم علاقه اش به تیم اصفهانی را هرگز نتوانسته پنهان کند.
هنوز یادمان نرفته حرف های او را وقتی با تیم پیکان به اصفهان رفت و دلخور از فحاشی تماشاگرنماها می گفت: «من یک سپاهانی ام، بچه ام در اصفهان به دنیا آمده، 9 سال در اصفهان بازی کردم و به خاطر سپاهان حتی از پیشنهاد استقلال و یک تیم یونانی گذشتم اما در اصفهان علیه من شعار دادند چون مقابل سپاهان برای تیم خودم کم نگذاشتم.»
آن روز ویسی برایمان تعریف کرد که چطور حتی موهایش را در سپاهان از دست داد: «با بهمن بازی داشتیم و مهرپیما داور بود. ما یک گل زدیم که کمک داور قبول کرد اما داور قبول نکرد. همان توپ را برگرداند روی دروازه ما. خداداد پاس داد و مدیرروستا گل زدند. تماشاگران از داور عصبانی شدند و سنگ پرت می کردند. یک سری هم ریختند وسط زمین که داور را بزنند. من پیراهنم را درآوردم و آن را روی سر داور کشیدم که همان موقع یک سنگ بزرگ به سرم خورد و بیهوش شدم. من را به بیمارستان بردند و سرم 12 بخیه خورد. با آن اتفاق شوک بدی به من وارد شد و از همان زمان به بعد موهایم شروع به ریختن کرد. من حتی موهایم را در سپاهان از دست دادم و حقم نبود این همه ناسزا.»
حالا هم نه برای تلافی آن موهای از دست رفته بلکه به امید بازسازی این بنای فروریخته، سپاهان افتاده دنبال عبدالله ویسی، نزدیک به دو ماه پیغام و پسغام فرستادند تا بالاخره او را به اصفهان کشاند.
وقتی استقلال خوزستان با پیروزی سه گله برابر اره آهن – در فاصله دو هفته مانده به سوت پایان فصل – از حضورش در فصل آینده لیگ قهرمانان آسوده خاطر شد، آقای سرمربی به سوی اصفهان پرواز کرد و نشست پای میز مذاکره با سپاهانی ها؛ مذاکره ای که استقلالی های خوزستان می خواستند از رسانه ها دور بماند اما مدیران سپاهان بارها درباره آن حرف زدند و حالا ویسی این طور تعریفش می کند: «سپاهانی ها یکی دو ماه پیش با من صحبت کردند و پیشنهاد دادند اما چون نمی خواستم تمرکزم به هم بخورد، گفتم همه چیز بماند برای آخر فصل که تکلیف استقلال خوزستان مشخص شد. الان که آسیایی شده ایم، تکلیف مان را می دانیم و به همین خاطر راضی شدم بروم برای مذاکره اما قرار نیست بروم سپاهان. گفتند بیا صحبت کنیم و من هم به احترام شان رفتم اما این دلیل نمی شود که کار را تمام شده بدانید.
من آدمی نیستم که دروغ بگویم و پنهان کاری کنم. بله، رفتم اصفهان، مذاکره کردیم و حتی برنامه هم دادم که اتفاقا همه برنامه هایم را پذیرفتند اما گفتم نمی آیم. گفتند گزینه اول و دوم و سوم ما برای فصل بعد تو هستی و من هم گفتم گزینه اول و دوم و سومم استقلال خوزستان است. گفتم اگر اتفاق خاصی افتاد و به هر دلیل نشد که در این تیم بمانم، آن وقت می آیم تا بیشتر حرف بزنیم.»
این «احتمال نماندن» در استقلال خوزستان آیا دلیلش مالی است؟ چنین پرسشی را وقتی می گذاریم پیش روی عبدالله ویسی این طور به آن پاسخ می دهد: «نه، اصلا، مالی نیست. ما باید به لیگ قهرمانان برویم و خودتان می دانید که یک تیم برای آسیایی شدن چقدر کار دارد. دوست ندارم جوری به لیگ قهرمانان برویم که زنگ تفریح شویم و با آبروریزی برگردیم. این برای من از پول و هر موضوع دیگری مهم تر است.»
مذاکره ویسی با سپاهان بهانه خوبی دست شایعه ها داد تا دوباره هر نامربوطی را به زبان بیاورند. همین شایعه ها بودند که گفتند عبدالله ویسی مدیران باشگاه اصفهانی را دور زده و برنامه اش را به نویدکیا داده است؛ ادعایی که ویسی حتی زحمت پاسخگویی به آن را به خودش نمی دهد: «همین که خودم می دانم چنین کاری نکرده ام، کافی است. همه من را می شناسند و دیگر اهمیتی ندارد این جور آدم ها درباره ام چه فکری می کنند. وظیفه هم ندارم به هر حرفی پاسخ بدهم.»
آن مربی 17 ساله که نمی شناختیمش، حالا آنقدر بزرگ شده که حتی پیشنهاد تیمی مثل سپاهان به اشتباه نیندازدش. همان گونه که پیشنهاد سرمربیگری در تیم های ملی پایه او را وسوسه نکرد. به قول خودش: «نمی توانم فکر نکرده، کاری کنم که همه چیز از دست برود. من سال ها زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم و هنوز آنقدر وقت دارم که با عجله درباره پیشنهادهایم تصمیم نگیرم.»
در گذر این «سال ها» که سرمربی استقلال خوزستان، عبدالله ویسی حرفش را پیش کشیده، عبدالله ویسی همه روزهایش را به مربیگری گذراند؛ دقیقا از سال 81 که برای دومین بار به فولاد بازگشت و در نیم فصل همان سال مربی شد. آن استعدادی که پیش تر ویسی 17 ساله کشفش کرده بود، چشم فولادی ها را هم گرفت و از همان موقع او را نشاندند روی نیمکت کنار دست لوکا بوناچیچ. این مربی صرب کمی بعد برگه اخراجش را از باشگاه گرفت و رفت اما ویسی ماند تا قهرمانی فولاد را هم ببیند. قهرمانی که به نام ملادن فرانچیچ کروات نوشته شد اما بازیکنان آن روزهای فولاد که خیلی های شان ویسی را «بابا» خطاب می کردند، می گویند: «بدون عبدالله ویسی محال بود قهرمان شویم.
همه کارها دست خودش بود. تمرین ها را طراحی می کرد، تمرین می داد، مدام با بچه ها حرف می زد و کارهایی می کرد که انگیزه بگیریم. حتی خود فرانچیچ هم قبول دارد که آن قهرمانی مال ویسی بود، شاید باورتان نشود اما ما برای هر کاری می خواستیم از فرانچیچ اجازه بگیریم، می گفت اگر عبدالله ویسی اجازه بدهد من مانع تان نمی شوم. سرمربی واقعی ما ویسی بود، نه فرانچیچ.» در روزهای بعد از آن قهرمانی، عبدالله ویسی دستیاری محمد مایلی کهن را هم تجربه کرد و حتی حکم سرمربیگری اش را هم گرفت؛ اما فقط برای چند هفته.
بعد از آن سرمربیگری چند هفته در فولاد، ویسی را دیگر در لیگ برتر ندیدیم. به شهرش بازگشته بود و به همبازان کودکی اش که در 17 سالگی نقش مربی را برایشان بازی می کرد. عبدالله ویسی تیم فرهنگ رامهرمز را در لیگ استان خوزستان قهرمان کرد و به جام حذفی ایران فرستادش: «تیم شهرم بود و می خواستم برایش کاری کنم. حتی ماشینم را فروختم و پولش را خرج تیم کردم.»
تیم لیگ یکی دیهیم اهواز، مقصد بعدی ویسی بود که به خاطر مشکلات بی پایان مالی مجبور به ترک آن شد و دوباره برگشت به لیگ برتر به جایی که حالا در بالاترین نقطه اش ایستاده و تا قهرمانی اش چیزی نمانده است.
مربیگری دوباره ویسی در لیگ برتر با دعوت رسول کربکندی اتفاق افتاد که پیش تر در سپاهان سرمربی او بود. عبدالله ویسی با کربکندی به صبا رفت و بعد در راه آهن سرمربی شد. نقطه طلایی زندگی فوتبالی او دقیقا همین جا بود؛ بعد از ترک راه آهن دوباره به صبا رفت، این بار اما در قامت سرمربی. آن روزها هیچ تیمی سراغ بازیکنان لیگ یکی نمی رفت و در کل لیگ برتر، 20 بزایکن از لیگ یک آمده بودند که 17 تا در تیم ویسی بازی می کردند.
درخشش لیگ یکی های تیم ویسی در لیگ برتر بود که چشم دیگر مربیان را هم به این بازیکنان باز کرد و دیدیم که یک سال بعد از آن روزها، لیگ برتر با نزدیک به 70 بازیکن لیگ یکی سوت خورد و الان هم بیش از 120 بازیکن لیگ برتر از لیگ یک آمده اند. این شاید بزرگترین لطف عبدالله ویسی به فوتبال ایران بود؛ حتی بزرگتر از کاری که با استقلال خوزستان کرد.
سرمربی این روزهای استقلال خوزستان پیش تر روی نیمکت پیکان هم نشسته بود. از 20 بازی 20 امتیاز گرفت و برکنار شد اما پیکان در 14 بازی اش بعد از برکناری ویسی تنها 5 امتیاز گرفت و سقوط کرد.
مربی 17 ساله پسربچه های روستای «رودزرد» حالا در 45 سالگی چشمش به جام قهرمانی لیگ برتر است؛ جامی که پیش تر در فولاد هم لمسش کرده بود اما این بار کسی نمی تواند آن را به مربی دیگری نسبت بدهد. این جام اگر به دست استقلال خوزستان برسد، برنده اش فقط و فقط عبدالله ویسی است؛ مردی که یک فصل پیش همین موقع ها تیمش لبه پرتگاه ایستاده بود و حالا همان تیم قهرمان است.
این قهرمانی اما قرار نیست ویسی را به همه آرزوهایش برساند. او آنقدر برای خودش رویا بافته که حتی اگر یک روز پیراهن سرمربی تیم ملی را هم بپوشد، متعجب نخواهیم شد: «من آنقدر عاشق مربیگری بودم که در 17 سالگی در روستای مان برای خودم تیم درست کردم. حتی آن روزهایی که فوتبال بازی می کردم، به فکر مربیگری هم بودم و می خواستم مربی شوم. من هیچ وقت از مربیگری سیر نمی شوم و آرزوهای بزرگی هم دارم. شک نکنید که یک روز می شوم سرمربی تیم ملی. البته اصلا آدم عجولی نیستم و سعی می کنم الان آنقدر یاد بگیرم که بعدها بزرگترین افتخاراتم را با تیم ملی ایران به دست بیاورم.»
*************************************
پَرسان ویسی:
گواردیولا داداش دوقلوی بابامه
مربی محبوب این روزهای لیگ برتر، در خانه هم یک قهرمان است. قهرمانی که پرسان، دختر هفت ساله عبدالله ویسی او را گواردیولا نمی خواند و با شیرین زبانی کودکانه اش می گوید: «بابام که گواردیولا نیست. گواردیولا داداش دوقلوی بابامه و من خیلی دوستش دارم چون شبیه بابامه.»
مثل پدر، پرسان هم عاشق فوتبال است: «بابا خیلی مهربونه و همیشه وقتی از تمرین میاد، توی خونه باهام فوتبال بازی می کنه. بعضی وقتا هم من و بابا یه تیم می شیم و شایان و کیان - پسران عبدالله ویسی – رو می بریم.»
از ویسی می خواهیم ما را ببرد به زندگی اش و به زادگاهی که هنوز آن را ترک نکرده: «من دوم فروردین سال 50 در روستای «رودزرد» رامهرمز به دنیا آمدم و تا سوم راهنمایی در همین روستا زندگی می کردم. البته الان هم همانجا هستم. با اینکه در اهواز زندگی می کنم، هر دو سه روز یک بار به «رودزرد» می روم و به مادرم سر می زنم. من هیچ وقت خودم را از زادگاهم جدا نمی دانم.»
برای عبدالله ویسی، خانواده همان محرک و مشوقی است که هر کسی برای موفقیت نیاز دارد: «من زحمات همسرم را هیچ وقت فراموش نمی کنم و همیشه ممنونش هستم. من در فوتبال خیلی زحمت کشیدم اما همسرم بیشتر از من زحمت کشیده. او در تمام این سال ها همراهم بوده و حتی کارهایی را که وظیفه من بوده، انجام داده. پسرانم شایان و کیان الان 23 و 19 ساله هستند اما من می دانم که بزرگ کردن آنها در شرایطی که من همیشه در تمرین و اردو بودم چه کار سختی بوده. من حتی موفقیت های فوتبالی ام را هم به خانواده ام مدیونم که همیشه پشتم بودند و حمایتم کردند. هم همسرم و هم بچه هایم.»
ویسی – سپاهان البته هرگز یک تصویر مبهم نبود. تصویری که هنوز هم می توان در ذهن نشاندش؛ این بار کمی واقعی تر و ملموس تر. آنچه از روزهای بازیگری سرمربی این روزهای استقلال خوزستان در ذهن داریم، همه اش به رنگ سپاهان است و خود ویسی هم علاقه اش به تیم اصفهانی را هرگز نتوانسته پنهان کند.
هنوز یادمان نرفته حرف های او را وقتی با تیم پیکان به اصفهان رفت و دلخور از فحاشی تماشاگرنماها می گفت: «من یک سپاهانی ام، بچه ام در اصفهان به دنیا آمده، 9 سال در اصفهان بازی کردم و به خاطر سپاهان حتی از پیشنهاد استقلال و یک تیم یونانی گذشتم اما در اصفهان علیه من شعار دادند چون مقابل سپاهان برای تیم خودم کم نگذاشتم.»
حالا هم نه برای تلافی آن موهای از دست رفته بلکه به امید بازسازی این بنای فروریخته، سپاهان افتاده دنبال عبدالله ویسی، نزدیک به دو ماه پیغام و پسغام فرستادند تا بالاخره او را به اصفهان کشاند.
وقتی استقلال خوزستان با پیروزی سه گله برابر اره آهن – در فاصله دو هفته مانده به سوت پایان فصل – از حضورش در فصل آینده لیگ قهرمانان آسوده خاطر شد، آقای سرمربی به سوی اصفهان پرواز کرد و نشست پای میز مذاکره با سپاهانی ها؛ مذاکره ای که استقلالی های خوزستان می خواستند از رسانه ها دور بماند اما مدیران سپاهان بارها درباره آن حرف زدند و حالا ویسی این طور تعریفش می کند: «سپاهانی ها یکی دو ماه پیش با من صحبت کردند و پیشنهاد دادند اما چون نمی خواستم تمرکزم به هم بخورد، گفتم همه چیز بماند برای آخر فصل که تکلیف استقلال خوزستان مشخص شد. الان که آسیایی شده ایم، تکلیف مان را می دانیم و به همین خاطر راضی شدم بروم برای مذاکره اما قرار نیست بروم سپاهان. گفتند بیا صحبت کنیم و من هم به احترام شان رفتم اما این دلیل نمی شود که کار را تمام شده بدانید.
من آدمی نیستم که دروغ بگویم و پنهان کاری کنم. بله، رفتم اصفهان، مذاکره کردیم و حتی برنامه هم دادم که اتفاقا همه برنامه هایم را پذیرفتند اما گفتم نمی آیم. گفتند گزینه اول و دوم و سوم ما برای فصل بعد تو هستی و من هم گفتم گزینه اول و دوم و سومم استقلال خوزستان است. گفتم اگر اتفاق خاصی افتاد و به هر دلیل نشد که در این تیم بمانم، آن وقت می آیم تا بیشتر حرف بزنیم.»
مذاکره ویسی با سپاهان بهانه خوبی دست شایعه ها داد تا دوباره هر نامربوطی را به زبان بیاورند. همین شایعه ها بودند که گفتند عبدالله ویسی مدیران باشگاه اصفهانی را دور زده و برنامه اش را به نویدکیا داده است؛ ادعایی که ویسی حتی زحمت پاسخگویی به آن را به خودش نمی دهد: «همین که خودم می دانم چنین کاری نکرده ام، کافی است. همه من را می شناسند و دیگر اهمیتی ندارد این جور آدم ها درباره ام چه فکری می کنند. وظیفه هم ندارم به هر حرفی پاسخ بدهم.»
آن مربی 17 ساله که نمی شناختیمش، حالا آنقدر بزرگ شده که حتی پیشنهاد تیمی مثل سپاهان به اشتباه نیندازدش. همان گونه که پیشنهاد سرمربیگری در تیم های ملی پایه او را وسوسه نکرد. به قول خودش: «نمی توانم فکر نکرده، کاری کنم که همه چیز از دست برود. من سال ها زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم و هنوز آنقدر وقت دارم که با عجله درباره پیشنهادهایم تصمیم نگیرم.»
در گذر این «سال ها» که سرمربی استقلال خوزستان، عبدالله ویسی حرفش را پیش کشیده، عبدالله ویسی همه روزهایش را به مربیگری گذراند؛ دقیقا از سال 81 که برای دومین بار به فولاد بازگشت و در نیم فصل همان سال مربی شد. آن استعدادی که پیش تر ویسی 17 ساله کشفش کرده بود، چشم فولادی ها را هم گرفت و از همان موقع او را نشاندند روی نیمکت کنار دست لوکا بوناچیچ. این مربی صرب کمی بعد برگه اخراجش را از باشگاه گرفت و رفت اما ویسی ماند تا قهرمانی فولاد را هم ببیند. قهرمانی که به نام ملادن فرانچیچ کروات نوشته شد اما بازیکنان آن روزهای فولاد که خیلی های شان ویسی را «بابا» خطاب می کردند، می گویند: «بدون عبدالله ویسی محال بود قهرمان شویم.
همه کارها دست خودش بود. تمرین ها را طراحی می کرد، تمرین می داد، مدام با بچه ها حرف می زد و کارهایی می کرد که انگیزه بگیریم. حتی خود فرانچیچ هم قبول دارد که آن قهرمانی مال ویسی بود، شاید باورتان نشود اما ما برای هر کاری می خواستیم از فرانچیچ اجازه بگیریم، می گفت اگر عبدالله ویسی اجازه بدهد من مانع تان نمی شوم. سرمربی واقعی ما ویسی بود، نه فرانچیچ.» در روزهای بعد از آن قهرمانی، عبدالله ویسی دستیاری محمد مایلی کهن را هم تجربه کرد و حتی حکم سرمربیگری اش را هم گرفت؛ اما فقط برای چند هفته.
بعد از آن سرمربیگری چند هفته در فولاد، ویسی را دیگر در لیگ برتر ندیدیم. به شهرش بازگشته بود و به همبازان کودکی اش که در 17 سالگی نقش مربی را برایشان بازی می کرد. عبدالله ویسی تیم فرهنگ رامهرمز را در لیگ استان خوزستان قهرمان کرد و به جام حذفی ایران فرستادش: «تیم شهرم بود و می خواستم برایش کاری کنم. حتی ماشینم را فروختم و پولش را خرج تیم کردم.»
تیم لیگ یکی دیهیم اهواز، مقصد بعدی ویسی بود که به خاطر مشکلات بی پایان مالی مجبور به ترک آن شد و دوباره برگشت به لیگ برتر به جایی که حالا در بالاترین نقطه اش ایستاده و تا قهرمانی اش چیزی نمانده است.
درخشش لیگ یکی های تیم ویسی در لیگ برتر بود که چشم دیگر مربیان را هم به این بازیکنان باز کرد و دیدیم که یک سال بعد از آن روزها، لیگ برتر با نزدیک به 70 بازیکن لیگ یکی سوت خورد و الان هم بیش از 120 بازیکن لیگ برتر از لیگ یک آمده اند. این شاید بزرگترین لطف عبدالله ویسی به فوتبال ایران بود؛ حتی بزرگتر از کاری که با استقلال خوزستان کرد.
سرمربی این روزهای استقلال خوزستان پیش تر روی نیمکت پیکان هم نشسته بود. از 20 بازی 20 امتیاز گرفت و برکنار شد اما پیکان در 14 بازی اش بعد از برکناری ویسی تنها 5 امتیاز گرفت و سقوط کرد.
مربی 17 ساله پسربچه های روستای «رودزرد» حالا در 45 سالگی چشمش به جام قهرمانی لیگ برتر است؛ جامی که پیش تر در فولاد هم لمسش کرده بود اما این بار کسی نمی تواند آن را به مربی دیگری نسبت بدهد. این جام اگر به دست استقلال خوزستان برسد، برنده اش فقط و فقط عبدالله ویسی است؛ مردی که یک فصل پیش همین موقع ها تیمش لبه پرتگاه ایستاده بود و حالا همان تیم قهرمان است.
این قهرمانی اما قرار نیست ویسی را به همه آرزوهایش برساند. او آنقدر برای خودش رویا بافته که حتی اگر یک روز پیراهن سرمربی تیم ملی را هم بپوشد، متعجب نخواهیم شد: «من آنقدر عاشق مربیگری بودم که در 17 سالگی در روستای مان برای خودم تیم درست کردم. حتی آن روزهایی که فوتبال بازی می کردم، به فکر مربیگری هم بودم و می خواستم مربی شوم. من هیچ وقت از مربیگری سیر نمی شوم و آرزوهای بزرگی هم دارم. شک نکنید که یک روز می شوم سرمربی تیم ملی. البته اصلا آدم عجولی نیستم و سعی می کنم الان آنقدر یاد بگیرم که بعدها بزرگترین افتخاراتم را با تیم ملی ایران به دست بیاورم.»
پَرسان ویسی:
گواردیولا داداش دوقلوی بابامه
مربی محبوب این روزهای لیگ برتر، در خانه هم یک قهرمان است. قهرمانی که پرسان، دختر هفت ساله عبدالله ویسی او را گواردیولا نمی خواند و با شیرین زبانی کودکانه اش می گوید: «بابام که گواردیولا نیست. گواردیولا داداش دوقلوی بابامه و من خیلی دوستش دارم چون شبیه بابامه.»
مثل پدر، پرسان هم عاشق فوتبال است: «بابا خیلی مهربونه و همیشه وقتی از تمرین میاد، توی خونه باهام فوتبال بازی می کنه. بعضی وقتا هم من و بابا یه تیم می شیم و شایان و کیان - پسران عبدالله ویسی – رو می بریم.»
از ویسی می خواهیم ما را ببرد به زندگی اش و به زادگاهی که هنوز آن را ترک نکرده: «من دوم فروردین سال 50 در روستای «رودزرد» رامهرمز به دنیا آمدم و تا سوم راهنمایی در همین روستا زندگی می کردم. البته الان هم همانجا هستم. با اینکه در اهواز زندگی می کنم، هر دو سه روز یک بار به «رودزرد» می روم و به مادرم سر می زنم. من هیچ وقت خودم را از زادگاهم جدا نمی دانم.»
ویدیو مرتبط :
گواردیولای ایران
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گزارشی جالب از سبک زندگی ایرانی ها
"یورومانیتور" گزارش جالب و مفصل میدانی از سبک زندگی مصرف کننده در ایران منتشر کرد.