نگاهی به فرار عضله ها از ایران!


مهاجرت چهره های ورزشی مدتی است خبرساز شده. به همین دلیل در گزارشی به بررسی روند خروج ورزشکاران نامدار از کشور پرداخته و سعی کرده ایم دلیل این موضوع را بررسی کنیم.

ماهنامه جامعه پویا: مهاجرت چهره های ورزشی مدتی است خبرساز شده. به همین دلیل در گزارشی به بررسی روند خروج ورزشکاران نامدار از کشور پرداخته و سعی کرده ایم دلیل این موضوع را بررسی کنیم.

مهاجرت و پناهنده شدن ورزشکاران اتفاق جدیدی نیست. چند دهه ای است که گهگاه خبر پناهنده شدن یک ورزشکار منتشر می شود تیم هایی که کامل به آن سوری مرزها می روند و ناقص بر می گردند. هم اکنون ده ها ورزشکار ایران در رشته های مختلف در کشورهای مختلف اقامت دارند. با این حال کوچ ورزشکاران در سال های اخیر شکل و شمایل جدیدی به خود گرفته است و شبیه «فرار مغزها» شده است.

مهاجرت ورزشکاران را می توان به دو نوع تقسیم کرد: در نوع اول با ورزشکارانی مواجه هستیم که به آنها می توان «مهاجران ورزشکار» گفت. آنها افرادی هستند که قصد مهاجرت و پناهندگی داشتند و مانند خیلی دیگر از ایرانی های خارج نشین تصمیم گرفتند دیگر در ایران زندگی نکنند. در میان آنها ورزشکارانی حضور دارند که برای رسیدن به این هدفشان از موقعیت ورزشکاری شان سوءاستفاده کردند. آنها به همراه تیم ورزشی شان به یک سفر برون مرزی رفتند، اما همراه تیم برنگشتند و از کشور مقصد تقاضای پناهندگی کردند.

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!
میلاد بیگی

در این سال ها ده ها مورد از این اتفاق رخ داده است. این پدیده فقط به یک ورزش خاص هم محدود نشده است. بوکس، شنا، شیرجه، نجات غریق، قایق رانی، ژیمناستیک، جودو، کشتی، تکواندو، بوکس، کاراته، شطرنج و... همه ورزشکارانی داشتند که پناهنده شدند. عده ای بعدها پشیمان شدند و برگشتند، از چندتایی دیگر خبری نشد، گروهی به ورزش شان در کشور دوم ادامه دادند. مسئولان ورزش کشور اصلا از این اتفاق راضی نیستند. اینکه یک ورزشکار در کمین بنشیند تا یک سفر برون مرزی مطلوب سراغش بیاید و در هنگام مسابقات، اردوی تیم را ترک کند.

اتفاق جالبی برای ورزش کشور نیست. در سال های اخیر، اما موج دیگری از مهاجرت ها را شاهد بودیم که می توان به آنها «ورزشکاران مهاجر» گفت. ورزشکارانی که به واسطه موقعیت ورزشی شان با یک پیشنهاد از کشور دیگری رو به رو می شوند و ایران را ترک می کنند تا زیر پرچم این کشور مسابقه دهند.

در دهه اخیر این نوع مهاجرت، از نظر شخصیتی به ورزش کشور لطمه وارد شده، اما نوع دوم مهاجرت که لزوما با پناهندگی هم همراه نمی شود. از نظر ورزشی و منابع انسانی به کشور ضرر وارد کرده است. درواقع این نوع رفتن ها یک بحران بزرگ برای ورزش کشور شده است، بحرانی که احتمال وسیع تر شدن آن هم وجود دارد. از دست دادن نخبگان ورزشی چند سالی است که رنگ خطر را برای ورزش ایران به صدا درآورده است.

مقصد: باکو

باید کشور جمهوری آذربایجان را شروع کننده نوع دوم مهاجرت ورزشکار ایرانی دانست. این کشور متمول، برای تقویت ورزش خود یک رویه عجیب را پیش گرفته است، استفاده از ورزشکاران خارجی در تیم های ملی اش. دقیقا مثل همان کاری که قطر انجام می دهد. با این تفاوت که جمهوری آذربایجان برای تقویت تکواندو و کشتی اش به سراغ ایران آمده است.

رفتن فرنگی کاران ایرانی به جمهوری آذربایجان و پذیرفتن تابعیت این کشور پس از المپیک 2012 و موفقیت چشمگیر تیم ملی فرنگی ایران در لندن شدت گرفت. هم اکنون تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری آذربایجان رنگ و بویی کاملا ایرانی دارد.

در حال حاضر هدایت تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری آذربایجان بر عهده جمشید خیرآبادی، دستیار سابق محمد بنا در تیم ملی ایران است. بنا و خیرآبادی در المپیک لندن ایران را به آن موفقیت تاریخی (کسب 3 طلا) رساندند. آذربایجانی ها پس از المپیک 2012 بلافاصله سراغ خیرآبادی آمدند.

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!

صباح شریعتی، سامان طهماسبی، قاسم رضایی، بشیر باباجان زاده و محمدرضا آذرشکیب از کشتی گیرانی هستند که در سال های اخیر به جمهوری آذربایجان مهاجرت کرده اند تا با پیراهن این کشور در مسابقات حاضر شوند. بعضی از آنها موفق هم بوده اند. حتی دیده شده در مسابقات بین المللی با کشتی گیران ایرانی مسابقه داده و هم وطنان شان را شکست داده اند. هم اکنون این خطر وجود دارد که در المپیک 2016 ریودوژانیرو ایرانی های جمهوری آذربایجان مانع مدال گرفتن ایرانی ها شوند.

اما چه می شود که این ایرانی ها می روند و برای جمهوری آذربایجان شکتی می گیرند؟ آیا انگیزه این سفرکرده ها فقط پول است؟ یا اینکه مسائل مالی در این کوچ نقش دارد، اما اکثر این قهرمانان مهاجر نامهربانی ها را عامل مهاجرت شان عنوان می کنند. این ورزشکاران معمولا باور دارند که در ایران حق شان خورده شده و برای اینکه خودشان را ثابت کنند، راه باکو را پیش می گیرند.

مسعود هاشم زاده و امیرعلی اکبری، دو فرنگی کاری بودند که به جمهوری آذربایجان مهاجرت کردند و پس از چند ماه برگشتند. هاشم زاده پس از بازگشتش به ایسنا گفت: «من عاشق کشتی کشورم هستم و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم پرچم کشور دیگری را به اهتزاز درآورم و اگر زمانی هم برای تیم ملی آذربایجان کشتی گرفتم، تنها به خاطر این بود که احساس می کردم جایی در تیم ملی ندارم. من واقعا عاشق مملکت خود هستم و دوست ندارم تحت هیچ شرایطی در حاشیه باشم».

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!

این ورزشکاران با پناهندگان سیاسی- اجتماعی تفاوت دارند. معمولا رابطه شان را با ایران حفظ می کنند. حتی دیده شده در برخی مسابقات که در ایران برگزار می شود، بدون هیچ مشکلی حضور پیدا می کنند و از سوی تماشاگران ایرانی تشویق می شوند.

تکواندو در مسیر کشتی

تکواندو جمهوری آذربایجان هم خیلی زود از کشتی فرنگی این کشور کپی برداری کرد. رضا میهماندوست، پرافتخارترین مربی تکواندو ایران که قبل از بازی های المپیک 2012 لندن به دلیل اختلاف با محمدرضا پولادگر، رئیس فدراسیون تکواندو، از تیم ملی رفت، مدتی است سرمربیگری تیم ملی تکواندوی آذربایجان را بر عهده گرفته است.

در همین مسابقات جام جهانی تکواندو که چندی پیش در مکزیک برگزار شد، تیم ملی جمهوری آذربایجان با مربیگری میهماندوست و با دو تکواندوکار ایرانی، ایران را شکست داد. اتفاقی که باعث مشاجره لفظی میهماندوست با بیژن مقانلو سرمربی ایران شد.

سینا بهرامی، میلاد بیگی، سهیلا سیاحی، پریسا کفایی و احمد محمدی تکواندوکاران شناخته شده ای اند که به جمهوری آذربایجان مهاجرت کرده اند. در مسابقات جام جهانی تکواندو که آذرماه در مکزیک برگزار شد، سینا بهرامی و میلاد بیگی دو تکواندوکار ایرانی بیشترین نقش را در قهرمانی آذربایجان داشتند. اینجا هم زنگ خطر برای ورزش ایران به صدا در آمده که شاید در آینده همین ورزشکاران مهاجر در رقابت های حساس، ایرانی ها را شکست دهند.

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!

همین ایرانی ها در بازی های اروپایی برای جمهوری آذربایجان چندین مدال ارزشمند گرفتند که یک زنگ خطر برای ایران بود. در سال جاری در بازی های اروپایی، میلاد بیگی در تکواندو طلا گرفت. او پس از قهرمانی با پرچم جمهوری آذربایجان در سالن مسابقات دور افتخار زد. صباح شریعتی هم برای تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری آذربایجان در وزن 130 کیلوگرم صاحب مدال نقره شد.

حضور زیر پرچم کمیته ملی المپیک

بضاعت تکواندو ایران در بخش زنان موجب شد موج مهاجرت ورزشکاران مهاجر شامل تکواندوکاران زن ایرانی هم بشود. هم اکنون در جمهوری آذربایجان سه، چهار دختر ایرانی مبارزه می کنند که معروف ترین آنها سهیلا سیاحی و پریسا کفایی هستند. همچنین کمیته بین المللی المپیک چندی پیش اعلام کرد یکی از سه ورزشکار پناهنده ای که با پرچم کمیته ملی المپیک در رقابت های انتخاب شرکت خواهد کرد، راحله آسمانی است.

راحله آسمانی، نایب قهرمان بازی های آسیایی 2010 گوانگژو، نزدیک به سه سال می شود به بلژیک مهاجرت کرده است. ملی پوش اسبق وزن 62 کیلوگرم تیم ملی تکواندوی ایران، در مدتی که در بلژیک اقامت داشته به تیم ملی تکواندوی این کشور نیز راه پیدا کرده و سه مدال طلا و یک برنز در تورنمنت های مختلف اروپایی به دست آورده است. حالا او قصد دارد با پرچم کمیته المپیک شانسش را برای حضور در المپیک امتحان کند. این احتمال وجود دارد در المپیک 2016 در تکواندو و چندین ایرانی را با پرچم های مختلف ببینیم!

در اروپا می توان چند تکواندوکار دیگر ایرانی هم پیدا کرد. دینا پوریونس و میثم رفیعی هم  دیگر تکواندوکارانی بودند که به ترتیب به عضویت تیم های ملی هلند و فنلاند درآمدند. شاید به همین دلیل است که محمد باقری معتمد، دارنده مدال نقره المپیک لندن صراحتا اعلام کرد به دلیل بی توجهی هایی که به او شده، قصد ترک ایران و مهاجرت به کشوری دیگر را دارد. البته او نام مقصدش را اعلام نکرد. هیچ کدام از ورزشکاران مهاجر قبلی، اعتبار باقری معتمد را نداشتند. اینک یک مدال دار المپیکی ایران برود و برای یک کشور دیگر مسابقه دهد، یک اتفاق تلخ برای ورزش ایران قلمداد می شود.

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!

نایب قهرمان المپیک 2012، بی اعتنایی های فدراسیون تکواندو را عامل مهاجرتش عنوان کرده است. درواقع بی توجهی مالی و پشت خط ماندن، اصلی ترین عواملی است که باعث مهاجرت قهرمانان ایرانی به جمهوری آذربایجان شده است. این نفراتی که هم اکنون در تیم ملی تکواندو و کشتی فرنگی جمهوری آذربایجان عضو هستند نفرات دوم، سوم و حتی پایین تر وزن خودشان در ایران بودند. آنها مطمئن شده بودند در ایران این شانس را ندارند که نفر اول بشوند و مسابقات جهانی و المپیک را تجربه کنند و به همین دلیل ترجیح دادند به باکو کوچ کنند.

به این ترتیب هم درآمدی درخور توجه پیدا کردند و هم شانس حضور در المپیک و رقابت های جهانی را به دست آورند.

در این میان بارها برخی مربیان و مدیران داخلی، مربیانی را که در جمهوری آذربایجان فعالیت می کنند متهم کردند که آنها عامل کوچ این قهرمانان هستند. البته این اتهام بیشتر متوجه رضا میهماندوست شده است. سرمربی ایرانی تیم میلی تکواندو جمهوری آذربایجان قویا این اتهام را رد می کند. میهماندوست اخیرا در این باره به رسانه ها گفت بود: «من به هیچ عنوان در این نقل و انتقالات دخالتی نداشته و از هیچ چیزی مطلع نبودم.

آذربایجان کشور کوچکی است که برای موفقیت ورزش خود در تلاش است تا در رشته های مختلف از ورزشکاران دیگر کشورها استفاده کند؛ برای مثال در رشته بوکس از کوبا، داغستان و روسیه، ورزشکار در ترکیب تیم ملی خود دارد و حتی در کشتی شاهدیم که از همین کشورها که نام بردم و ایران نماینده دارد. اگر این نفرات به موفقیت برسند یا ناکام باشند، هیچ ارتباطی به من ندارد؛ ضمن اینکه من از کسی ترسی ندارم که بگویم این کار را من انجام داده ام یا نه. قطعا به این نفرات وعده های خوبی از لحاظ مالی داده اند که آنها حاضر شده اند برای تمی ملی تکواندوی این کشور مبارزه کنند».

چه باید کرد؟

فعالیت یک مربی ورزشی در کشوری غیر از وطنش یک اتفاق رایج در ورزش است، اما آنچه آسیب رسان است کوچ ورزشکاران است. به ویژه ورزشکاران عنوان دارد و نخبه. درست است که دستگاه ورزش و فدراسیون ها با توجه بیشتر به ورزشکاران، مخصوصا قهرمانان و رزش های انفرادی باید زمینه ای ایجاد کنند که آنها با پیشنهادهای خارجی وسوسه نشوند، اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، ایراد اصلی از قوانین بین المللی و فدراسیون های جهانی است. این قوانین است که اجازه تغییر تابعیت به ورزشکاران می دهد. کشورهایی که از این مهاجرت ها لطمه می بینند، باید رایزنی کنند تا خلاهای قانونی پر شود، دقیقا مثل اتفاقی که در فوتبال رخ داد.

نگاهی به فرار عضله ها از ایران!
رضا مهماندوست

قبل از دیدارهای انتخابی جام جهانی 2006 بود که قطر به فکر افتاد تا چند فوتبالیست برزیلی و آرژانتینی را قطری کند و از آنها در تیم ملی کشورش استفاده کند، اما فیفا سریع واکنش نشان داد و قوانین تغییر تابعیت در فوتبال را سخت گیرانه کرد. برخلاف فوتبال در هندبال تغییر کشور راحت است و در حال حاضر بیش از 90 درصد بازیکنان تیم ملی هندبال قطر خارجی اند. هم اکنون کشورهای زیادی در دنیا از فرار نخبگان ورزشی شان آسیب می بینند. با فراگیرشدن این پدیده در ورزش جهان شاید در آینده دیگر کشورها هم برای تکواندوکاران، وزنه برداران و کشتی گیران ایرانی نقشه بکشند.


ویدیو مرتبط :
بیماری عباسپور آقای عضله ایران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نگاهی به تاریخچه گلیم و فرش در ایران



در طول تاریخ فرش و تابلو فرشهای ایرانی از نظر زیبایی و هنر نقش مهمی در اقتصاد کشورو خانواده ها داشته که شایسته است بیشترتوجه به این هنر ارزشمند که یادگار نیاکان ما میباشد و برای خلق آن رنجهای زیاد و راههای بسیار طی شده است داشته باشیم باید پذیرفت که پیدایش هنر ارزنده قالیبافی به یکباره و خلق الساعه نبوده بلکه به تدریج و بنا به اصول علمی و روند قدم بقدم روبه رشد حسب قواعد سنت تمدنهاو میزان علاقه واحتیاجات مردم آن روزگار بوده که راه تکامل در بافت وسایر عواعل تولید را پیموده است تا به زمان خشایارشا حدود 2489سال قبل رسیده است . پس قدمت و پیشینه فرش را در ایران باید در سده های پیشین تر جستجو کرد و مسائل اجتماعی مردم هر عصر مدیون جامعه پیش از خود بوده که تجربیات هنری خود را به نسل جوان تر آموخته است .

 

درست است که یک تخته فرش و یک روانداز اسب در منطقه پازیریک بخش جنوبی سیبری بدست آمده و تاریخ بافت آن را حدود سده پنجم قبل از میلاد می دانند ولی آراء و عقاید فرش شناسان و پژوهشگران بطور پراکنده بر آن است که قدمت فرشبافی به تمدنهای پیش تر ایران می رسد ادله این تفکر با توجه به زیبایی بافت و نقش و نگار موجود در فرش مضمون رشد تمدن و پیشرفت هنر بافندگی و صنایع دستی آن روز ایران بوده است .

 

نکته مستند تر آنکه در 480 سال قبل از میلاد مسیح هنگامی که تمیستوکل ( Temistocle )سردار آتنی بعلت رشگ برخی از رجال آتن به او تهمت خیانت زدند و مورد مذمت و اتهام قرار گرفت و حتی جان وی در معرض خطربود بنابراین برای نجات جان خود به ایران گریخت . چون کشور یونان در آن زمان در حال اهتزاز با کشور بزرگ ایران قرار داشت خشایارشا که پادشاه ایران بود با نگرش کسب اطلاعات نظامی و اوضاع واحوال اقتصادی و اجتماعی یونان با مهربانی با وی رفتار کرد و حتی هدایای ارزنده ای از جمله چند قطعه قالی وگلیم های زیبایی که دارای نقش و نگار دلفریب و گیرا که با دستهای هنرآفرین فرزندان ایران بافته شده بود به وی داد . سردار آتنی که از قبل به زیبایی گلیم وفرش ایران آگاه بود تا هدایای فرش و گلیم را دید مورد پسند قرار داد و تعریف و تمجید از آن کرد که این امر در تاریخ فرشبافی ایران یک سند قطعی و مورد اطمینان بایستی در نظر گرفته شود .

 

یا گزنفون در کتاب بازگشت ده هزار یونانی می نویسد :در یک مهمانی که سوتس (Seuthes ) امیر تراکیه حضور داشت بعنوان هدیه یک تخته فرش ایرانی به وی داده می شود بدیهی است آنچه را که به امیر کشوری هدیه می دهند چیزی نفیس و ارزنده ای باید باشد پس نتیجه می گیریم که فرشهای ایرانی در آن زمان چنان زیبا و دلفریب بوده که شایستگی پیشکشی به پیشویان کشور ویا ملتی را داشته است .

 

(نقل از زندگانی مردان نامی پلوتارک )

حبیب ابن صهبان نقل می کنند هنگامی که سپاه سعد در جنگ با ایرانیان ظفر آمد آنها به کاخ مدائن رسیدند غنایم فراوان بدست آوردند مثل جامه ها زیورآلات شمشیر خسروپرویز و ده ها قلم دیگر از جمله یک تخته فرش شصت ذرع در شصت ذرع یکپارچه به اندازه یک جریب که همچون کشتزار و سبزه زار بهاران بود و متن فرش چون نهرها و لابه به لای آن همانند مروارید بود ومتن از حریر بر پودهای طلا که گلهای طلاو نقره و امثال آن داشت چشم همگان را خیره می کرد آنها خمس همه غنایم را بین خود تقسیم کردند و فرش بماند چون تقسیم آن میسر نبود سعد مسلمانان را خواند و گفت خداوند دستهای شمارا پر کرده است تقسیم این فرش مشکل است رای من این است که آن را به امیر مومنان عمر واگذاریم که هر چه خواهد کند چنان کردند گویند چون فرش به مدینه نزد عمر بردند شب خوابی دید و کسان را فراهم آورد و حمد ثنای خدارا کرد و در باره فرش رای خواست نظرهای متفاوت دادند در آن جلسه که امام علی (ع) نیز حضور داشت به عمر فرمود : ای عمرکار چنانست که گفتید اما تامل باید کرد که اگر اکنون آن را بپذیرید فردا کسانی به دستاویز آن به ناحق چیزهای بگیرند: عمر گفت راست گفتی و اندارز دادی فرش را پاره پاره کردند و تا بین کسان تقسیم نمایند که یک تکه از فرش که از بقیه تکه ها بهتر نبود به حضرت رسید امام تکه فرش را در بازار به بیست هزار دینار فروخت

( نقل از تاریخ طبری جلد پنجم )

 

نظر عزیزان را به سه نکته مهم معطوف میدارم:

1-پیدایش قالی و گلیم به یکباره نبوده وبه تدریج در سده پنجم قبل از میلاد به تکامل رسیده است و حصول نتیجه می گردد خلق این هنر خیلی پیشین تر بوده است.

 

2-خلق اولیه فرش در ایران بوده وبعدها از طروق مختلف به سایر نقاط انتقال یافته است .

 

3-فرش ایران در طول تاریخ اعتبار جهانی داشته و همیشه بعنوان یک کالای ارزنده و سرمایه ای ایفای نقش کرده است.

 

فرازی از سروده شاعر خوش ذوق تقدیم به همه هنرمندان وبافندگان رنج دیده و همه کسانی که در این راه قدمهای مفیدی برداشته اند:

 

چو استاد دستش قلم بر رقم برگرفت بیکباره آن برگ بیمایه جان بر گرفت

 

چو نقشی برنگ لب لعل شیرین یار بنرمی بزد سرخیش جان گرفت

 

گل و بلبل سرو قامت بلندی نشاند بدین چیرگی هم غزالی دویدن گرفت

 

ترنجی بچند وسپس طره ای درکنار توگویی که یکباره باع عدن جان گرفت

 

گره از یی هم زد و رج نشاند ضخیمش یکی پودو نازک دگر جا گرفت

 

همه روزها را بدینگونه اش پیش برد چنین از سحر تا که شب پا گرفت