مردم ایران تفاوت زیادی با اروپایی‌ها ندارند


«فونس ماتیاس هیکمن» دانش‌آموخته‌ رشته‌های‌ عکاسی و ارتباط تصویری در دانشگاه علوم کاربردی دوسلدورف، زیبایی‌شناسی و نظریه رسانه در ووپرتال و فلسفه در دانشگاه هاینه دوسلدورف است.

روزنامه شرق: «فونس ماتیاس هیکمن» دانش‌آموخته‌ رشته‌های‌ عکاسی و ارتباط تصویری در دانشگاه علوم کاربردی دوسلدورف، زیبایی‌شناسی و نظریه رسانه در ووپرتال و فلسفه در دانشگاه هاینه دوسلدورف است. او کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی متعددی در سراسر جهان برگزار کرده، استاد چندین دانشگاه بوده و در حال حاضر هم در دانشگاه هنر برلین تدریس می‌کند. او عضو انجمن مدیران هنری، انجمن کارگردانان نیویورک و اتحاد گرافیک بین‌المللی بوده است.

استودیوی طراحی هیکمن با عنوان «فونس هیکمن‌ ام ۳۲» در برلین در سال ۲۰۱۱ تاسیس شد. این شرکت در میان استودیوهای طراحی، برنده بیشترین جوایز بوده است. بیشترین فعالیت او در زمینه‌های فرهنگی شامل طراحی پوستر، جلد کتاب، مجله، وب‌سایت و... بوده است. این طراح آلمانی در هفته گرافیک تهران میهمان انجمن طراحان گرافیک بود و ضمن بازدید از نمایشگاهی که در خانه هنرمندان برگزار شد، به ارایه سخنرانی پرداخت. یکی از ویژگی‌های او علاوه‌بر فعالیت‌هایی که در زمینه طراحی گرافیک انجام داده، آگاهی به دانش این رشته نیز است. شاید به همین دلیل او به طراح فیلسوف یا فیلسوف طراح شهره است.

هیکمن در کلاس‌های درسی خود سعی می‌کند ضمن آموزش‌های تکنیکی در مورد گرافیک، دانشجویانی تربیت کند که تنها طراح گرافیک نباشند، هیکمن دوست دارد دانشجویانش افرادی حساس نسبت به مسایل روز و جامعه خود باشند و خود را وقتی موفق می‌داند که شاگردانش اهل و فکر و اندیشه بار بیایند. او همچنین در مدت اقامت خود از نمایشگاه هفته گرافیک به‌ویژه آثار نسل جوان بازدید کرد. همه اینها باعث شد به‌سراغ او برویم تا در مورد آثارش و گرافیک ایران صحبت کنیم هرچند یک روز پیش از این گفت‌وگو متوجه شدیم تازه‌ترین کتاب او در زمینه فوتبال به‌تازگی در آلمان منتشر شده. و در این روزها که بحث فوتبال هم داغ است گفت‌وگو را با همین کتاب آغاز کردیم.

مردم ایران تفاوت زیادی با اروپایی‌ها ندارند

‌تا پیش از گفت‌وگو تصورمان این بود که شما یک طراح گرافیک و کسی هستید که در زمینه فلسفه مطالعه کرده است اما ظاهرا کتابی در زمینه فوتبال نیز نوشته‌اید که به‌تازگی منتشر شده. هنر و فوتبال چه ربطی به هم دارند؟

شاید یک‌جورهایی بیشتر از طراحی، به فوتبال علاقه داشته باشم برای اینکه از سه‌سالگی فوتبال بازی می‌کردم و سه برادر بزرگ‌ترم فوتبالیست هستند، پدرم نیز سابقه بازی در فوتبال را دارد، به همین دلیل فوتبال برایم مهم‌ است. در این مورد کارهایی نیز انجام داده‌ام مثلا هنگامی که آلمان در سال 2006 میزبانی مسابقات جهانی فوتبال را برعهده داشت، دست‌اندرکاران این رویداد، هویت بصری و لوگویی را برای این مناسبت رونمایی کردند که از لحاظ بصری به‌شدت ضعیف و وحشتناک بود، برای همین استودیوی ما، از 10نفر دیگر از شاخص‌ترین طراحان آلمان دعوت کرد تا هریک برای این اتفاق یک پرزنتیشن بسازند که توجه بسیار زیادی را در مطبوعات اروپا به خود جلب کرد و حتی وزارت فرهنگ آلمان را مجبور به عذرخواهی از طراحان کرد.

‌این کتاب به چه بخش‌هایی از فوتبال توجه کرده است؟

اولین جرقه‌های این کار وقتی اتفاق افتاد که برای تدریس به دانشگاهی در وین رفته بودم. فضای کلاس سرد بود و دانشجویان ارتباط برقرار نمی‌کردند. به ذهنم رسید به آنها بگویم کلاس را رها کنند و فوتبال بازی کنیم، همین باعث شد یخ بچه‌ها باز شود و ارتباط خوبی شکل بگیرد منتها این بازی‌ها آنقدر جدی شد که یک تورنمنت فوتبال شکل گرفت و برای مدت‌های طولانی ادامه داشت اما این کتاب را که «بهترین بازی فوتبال همه تاریخ» نام دارد با کمک دونفر دیگر شامل یک روزنامه‌نگار و طراح گرافیک، نوشته‌ام. ما در ابتدا می‌خواستیم صحنه‌های مهمی را که در تاریخ فوتبال آلمان روی داده است، جمع‌آوری کنیم اما بعدا به این نتیجه رسیدیم صحنه‌های مهم هر دقیقه از فوتبال را مشخص کنیم، به این صورت که برای هرکدام از این دقایق یک عکس همراه با توضیح بیاورم. در نهایت 90 عکس که شرح هر دقیقه از فوتبال بود، جمع‌آوری شد. منتها گاهی بازی‌ها طولانی‌تر ‌شده و به وقت اضافه و پنالتی رسیده بودند که مجبور شدیم تعداد عکس‌ها را به 120 عدد برسانیم. البته در این بررسی‌ها متوجه یکی از بازی‌های فوتبال نیز بودیم که 180 دقیقه طول کشیده است و به دلیل جذابیت این بازی، به آن هم در کتاب اشاره کرده‌ام. همچنین درحال آماده‌کردن جلد دوم این کتاب هستم و می‌خواهم بازی کشورهای دیگر را در آن گردآوری کنم یعنی به‌غیر از بازی‌های آلمان، دقیقه‌های مهم بازی‌های کشورهای دیگر را در کتاب بیاورم.

از فوتبال که بگذریم، خیلی از جوانان ایرانی دوست دارند بدانند در حال حاضر جو هنری در دانشگاه‌ها یا محیط‌های هنری چگونه است یا مهم‌ترین مباحثی که الان در دنیای گرافیک آلمان و اروپا وجود دارد، چیست؟


نمی‌توان گفت روی موضوع خاصی تمرکز وجود دارد.

‌اما در ایران گاهی روی برخی از مباحث تمرکز زیادی به وجود می‌آید به‌عنوان نمونه در دوره‌ای موضوع تایپوگرافی در میان طراحان گرافیک ایران بسیار داغ بود، آیا در حال حاضر موضوعی وجود دارد که منجر به چالش و بحث میان طراحان گرافیک شود؟

نه. موضوع‌های زیادی هست که می‌توان در مورد آن صحبت کرد اما الان موضوع واحدی که همه به آن بپردازند، جریان ندارد.

‌ظاهرا شما شیوه خاصی برای آموزش دارید و به نوعی غربالگری می‌کنید. چه شیوه‌ای را در کلاس‌هایتان استفاده می‌کنید و چه نتایجی داشته است؟

دانشجویان زیادی به کلاس‌های من می‌آیند. بعد از بررسی مجموعه کارهایشان، تعداد محدودی را انتخاب می‌کنم. پس از آن مصاحبه حضوری انجام می‌شود. موضوع مهم برای من، این است که یک فرد چقدر استعداد دارد، چقدر دغدغه‌های اجتماعی دارد و چقدر کنجکاو است. از نظر من یک دانشجوی خوب کسی است که حساس و از مسایل روز جامعه باخبر باشد. کلاس‌های من دو بخش دارد، در بخشی از کلاس، موضوعی را انتخاب می‌کنم و از شاگردانم می‌خواهم روی آن کار کنند، در بخش دیگر کلاس هم بحث‌کردن است.

ارسطو دو هزار سال قبل گفت: «هرکس حرف می‌زند، خودش یک معلم است.» در نتیجه برایم خیلی مهم است که دانشجویانم بتوانند صحبت کنند. وقتی قرار است بحث کنیم مهم نیست چند سالتان است، از کجا می‌آیید، چه تخصصی دارید، دانشجو هستید یا استاد، در لحظه‌ای که حرف می‌زنید نقش یک معلم را دارید، دیگران باید به شما گوش دهند و از شما یاد بگیرند. شما باید یاد بگیرید که نظر مخالفتان را هم بشنوید. اگر کسی نظری دارد که با آن مخالفت هستید، شما هم باید وارد بحث شوید یا اگر با موضوع موافق هستید، او را تایید کنید. به این ترتیب یک دیالوگ شکل می‌گیرد و با این روش خودتان را هم می‌شناسید. شاگردانی دارم که اطلاعات خیلی خوبی در مورد زیبایی‌شناسی، طراحی گرافیک و تصویرسازی دارند منتها برای من شاگردانی مهم‌تر هستند که یاد گرفته‌اند فکر کنند و دغدغه‌های ذهنی داشته باشند. وقتی خودم را موفق می‌دانم که دانشجویانم هنگام فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بدانند می‌خواهند چه کاری انجام دهند و بیشتر از اینکه مباحث تکنیکی برایشان مهم باشد، به کاری که انجام می‌دهند، علم داشته باشند و اهل فکر و اندیشه بار بیایند.

این شیوه چقدر دانشجویانتان را برای ورود به بازار کار آماده می‌کند و چقدر این توانایی را برای جذب مشتری به آنها می‌دهد؟

آنها تکنیک‌های کاری را یاد می‌گیرند اما در کنار آن روش بحث‌کردن و صحبت‌کردن را نیز تمرین می‌کنند. همین کار باعث می‌شود برای زندگی شخصی و حرفه‌ای آماده شوند. آنها در زمینه تکنیک مشکلی ندارند و قوی هستند. این روش مانع از توجه شاگردان به بحث یادگیری تکنیک‌ها نمی‌شود.

‌این روش باعث نمی‌شود در ارتباطی که میان طراحان با مشتری‌ها به وجود می‌آید، به نوعی فاصله بیندازد چون ممکن است آنها با این روش به سطح بالایی از ایده‌ها و افکار رسیده باشند اما مشتری یا سفارش‌دهنده چنین تفکری نداشته باشند. آیا چنین مشکلی داشته‌اید؟

نه. اصلا چنین مشکلی وجود ندارد برای اینکه همان‌قدری که من فکر می‌کنم، مشتری‌هایم نیز همین‌طور هستند. کاری که بیرون می‌آید نتیجه همفکری من و سفارش‌دهندگان است. ما با هم حرف می‌زنیم و بحث می‌کنیم تا به یک نتیجه مشترک برسیم. نباید سفارش‌دهنده را دست‌کم گرفت. قبل از شروع کار حتما با سفارش‌دهنده صحبت می‌کنیم و اگر ببینیم راهمان خیلی از هم جداست، اصلا کار را شروع نمی‌کنیم. مشتری‌هایی که به من مراجعه می‌کنند همسطح من هستند، اینطور نیست که من خودم را بالاتر از آنها ببینم و برعکس. هر دو از یک سطح برخورداریم و حرف همدیگر را خیلی خوب می‌فهمیم. من معتقدم باید احترام و علاقه مشترک میان دو طرف وجود داشته باشد.

بخشی از کار شما در زمینه طراحی پوسترهای فرهنگی به‌ویژه سینمایی است. برخی از طراحان پوستر سینمایی و فرهنگی در ایران از اعمال نفوذ زیاد سفارش‌دهنده یا تهیه‌کننده فیلم بر روند طراحی پوستر گله دارند. این موضوع در میان دانشجویان جوان نیز وجود دارد و آنها انتظار دارند مشتری دخالتی در روند کار نداشته باشد. در آلمان سفارش‌دهنده تا چه حد در طراحی یک اثر دخالت می‌کند و خود شما چگونه با سفارش‌دهندگان تعامل می‌کنید؟

من این حرف را نمی‌پسندم که بگوییم مشتری یا سفارش‌دهنده نباید در کار دخالت کند. هر دو طرف باید به یک نقطه مشترک برسند چون مشتری هم حق دارد که نظر خود را بگوید و حتی اگر در مواقعی موضوع غیرمنطقی را از طراح بخواهد، آن‌وقت است که طراح باید هنر به خرج دهد، صحبت کند و مشتری را قانع کند تا در مسیر درست حرکت کند. غیراز این باشد، برای من قابل‌قبول نیست. من در چنین مواقعی یا وارد همکاری با آن مشتری نمی‌شوم یا اینکه از اول سعی می‌کنم کاملا بفهمم او چه می‌خواهد و به صورت مشترک به یک نتیجه برسیم. وظیفه طراح این است که مشتری را قانع کند که به یک طرح خوب و درست برسند. هیچ‌کس احمق نیست، نه‌تنها طراح بلکه مشتری هم احمق نیست. من می‌دانم این یک مشکل جهانی است اما طراح نباید فکر کند که مشتری‌اش نادان است یا سفارش‌دهنده تصور کند طراح نمی‌فهمد. من با سفارش‌دهندگانم صحبت می‌کنم و در کنار بحث‌هایمان به آنها می‌گویم که به من اعتماد کند و اگر اعتماد کنید بهترین نتایج را خواهید گرفت. احترام‌گذاشتن به سفارش‌دهنده برای من خیلی مهم است. من طراحی را که مشتری خود را دست‌کم می‌گیرد، رد می‌کنم و هیچ‌وقت به سراغ چنین طراح گرافیکی نمی‌روم چون نگرش اشتباهی است.

‌قبل از اینکه بیایید از گرافیک ایران چه می‌دانستید و الان با دیدن نمایشگاه به‌خصوص آثار جوانان چه نظری پیدا کرده‌اید؟

قبل از سفر به ایران، گرافیک کشور شما خیلی هم برایم غریبه نبود چون تعدادی از طراحان ایرانی را می‌شناختم و مجله «نشان» را از شماره اول جمع‌آوری کرده بودم.

‌با آثار کدام طراحان گرافیک ایرانی آشنا بودید؟

مجید عباسی را از مدت‌ها قبل می‌شناختم. بسیاری از آثار طراحان ایرانی برایم فرستاده می‌شود و از آنجا که به‌دلیل داوری نمایشگاه‌های مختلف به کشورهای دیگر سفر می‌کنم، آثار ایرانیان را دیده‌ام اما نکته جالب این است که با سفر به ایران توانستم با صاحبان اثر هم آشنا شوم درحالی که قبلا فقط خود آثار را می‌دیدم.

‌نمایشگاه هفته گرافیک به‌نظرتان چطور بود؟

اول از همه باید بگویم در همه دنیا اینطور است و ایران هم استثنا نیست، وقتی نمایشگاهی از طراحان جوان برگزار می‌شود، آثار بسیار زیادی فرستاده می‌شود که 70درصد آنها معمولی هستند یعنی از کیفیت متوسطی برخوردارند و در بیشتر مواقع حدود 10درصد آثار، کیفیت خوبی ندارند. همان‌طور که گفتم این خصوصیت تنها مربوط به ایران نیست و در تمام دنیا اینگونه است. من دوبار از این نمایشگاه بازدید کردم. دفعه اول زمان افتتاحیه و بار دوم چند روز بعد از مراسم افتتاح بود که فرصت کافی برای دیدن آثار را داشتم، در بررسی آثار باید بگویم تعداد کارهای خوب انگشت‌شمار بودند. اگر بعد تجاری گرافیک را کنار بگذاریم، بخش فرهنگی آن مانند یک اثر فرهنگی می‌ماند که شاخه جدیدی از هنرهای زیباست و باید ارزش بیشتری برای آن قایل شد. پیشنهاد من این است که نشان‌دادن تعداد بی‌شماری اثر در حوزه گرافیک فرهنگی خیلی خوب نیست و باید فضای مناسبی برای نمایش چنین کارهایی در نظر گرفت تا پوسترهای روی دیوار فضای کافی برای دیده‌شدن داشته باشند.

‌ایران به نظرتان چطور بود؟

قبل از اینکه به اینجا بیایم برداشت‌های مختلفی از ایران داشتم که بیشتر آنها از سوی رسانه‌ها در ذهنم نقش بسته بود زیرا خبرهایی که از ایران در رسانه‌ها منتشر می‌شود، باعث شده است ما در اروپا یک تصویر بیگانه و غریب از اینجا داشته باشیم. پیش از سفر به ایران، برخی از دوستانم به من می‌گفتند بسیار مراقب باش چون مسایل حقوق بشر در صدر خبرهای مربوط به ایران قرار گرفته‌اند و همین باعث شده است یک چهره خطرناک از مردم ایران برای ما به وجود بیاید اما مردم ایران بسیار روشن‌بین و مطلع هستند و وقتی به اینجا سفر می‌کنید، تصورتان عوض می‌شود. سفر به اینجا برداشت من را از ایران بسیار تغییر داد و اکنون نگاه مثبتی به ایران دارم. مردم ایران تفاوت زیادی با مردم اروپا ندارند.


ویدیو مرتبط :
آیا اروپایی ها به سرنوشت خود بی تفاوت هستند؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

تفاوت برخورد با مخالفان: از خودسران ایران تا حزب الله لبنان



 

 

تفاوت برخورد با مخالفان: از خودسران ایران تا حزب الله لبنان

 

بزرگ تر و کوچک تری نمانده!

تفاوت برخورد با مخالفان: از خودسران ایران تا حزب الله لبنان

حمید رضا مهاجر - این روزها فضای فکری و سیاسی کشور به شدت از بحران اخلاق رنج می برد. بدون تعارف،حریم ها شکسته شده اند و تحقیر و توهین به طور رسمی وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی شده است،فضایی که نه با اخلاق اسلامی سازگار است و نه ادب ایرانی!نصرالله

در ادبیات سیاسی ایران امروز، هر کسی بیشتر توهین کند،یا روشنفکرتر است یا انقلابی تر! می بینید که واژه ها تا چه اندازه بطور مشمئز کننده ای وارونه شده اند!

توصیه های بزرگان نیز که شنیده نمی شود و به قول قدیمی ترها «اصلاً بزرگ و کوچکی نمانده است و الان همه بزرگ شده اند!»

گفتن این جملات دردی را درمان نخواهد کرد،همه خوب می دانند که چه اتفاقی افتاده است.چه تعداد دوستی هایی که به دشمنی تبدیل شده و چه خانواده هایی که شاهد هجوم اختلافات سیاسی به حریم شان نبوده اند.

یکی از دوستان قدیمی می گفت فلانی گفتن این حرف ها چه فایده ای دارد؟ این حرف ها آرمانگرایی محض است ، از راه حل صحبت کن و وقتی من دعوت به نشستن و گفتگو می کردم فریاد می کشید ولمان کن بابا ؛ مشکل از این حرف ها گذشته است ! غافل از اینکه جواب فریاد،فریاد است و در غوغای فریادها،صداها شنیده نخواهد شد!

اساساً ما ایرانی ها دچار یک خود بزرگ بینی تاریخی هستیم ؛ همه مان! من ،شما و بغل دستی مان!

وقتی به یک بحث وارد می شویم با این تصور اولیه می آییم که طرف مقابل را قانع کنیم.بیش از آنکه گوش کنیم ، به حرف زدن عادت کرده ایم.

چند روز پیش یکی از اساتید اخلاق کشور که همه ما از کودکی او را خوب می شناسیم فرموده اند که فلانی فقط یک شمیم از نسیم ولایت به ایشان خورده است که شده اند فلانی! اما این استاد عزیز توضیح ندادند که چرا در این کشور بسیاری از رجالی که از امام سخن می گویند که ای امام عزیز ای کاش بودی و می دیدی که فلان و بهمان یا اینکه خود را ذوب در ولایت می دانند و کلام رهبری را ختم کلام می دانند از این نسیم بهره نبرده اند؟

چشممان را باز کنیم و ببینیم!چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید.شاگردان دیروز انقلاب برای خودشان استاد شده اند! منظور آن استاد اخلاق،سید حسن نصرالله بود،دبیر کل حزب الله لبنان که  اخیرا به گروه های سیاسی موجود در دو جریان عمده 14 و 8  مارس اعلام کرده که حزب الله هر گونه توهین به شیخ قبانی(مفتی اعظم لبنان و مخالف سرسخت حزب الله) را رد می کند و حتی شبکه تلویزیونی المنار وابسته به این حزب نیز از میهمانان خود می خواهد که در بحث های خود حرمت  این شیخ سنی را نگه دارند و به او متعرض نشوند.

شیخ قبانی از طرفداران سرسخت سعد حریری است که شدیدترین حملات را علیه حزب الله می کند اما نصرالله ترجیح می دهد احترام او را نگه دارد.

آیا این به معنای عقب نشینی نصرالله است؟ لزومی به قلم فرسایی نیست.  نصرالله - که خیلی ها در داخل ایران هم دم از او می زنند- به خوبی می داند که نباید در کوره اختلافات بدمد و حرمت ها را بشکند. این یعنی می شود هم اخلاق را رعایت کرد و همه رفتار سیاسی کرد. این مساله هیچ ربطی به اینکه او دبیر کل حزب الله است یا نه ، ندارد او فقط اخلاق را رعایت می کند و در عین حال سیاست های خویش را با جدیت دنبال می کند.خیلی سخت است نه؟!

خب! این هم یک مقاله دیگر اندر لزوم حفظ اخلاق سیاسی بود که نوشتیم و خواندیم ؛ حالا می توانیم دوباره به دعوای خودمان برگردیم ؛ زنده باد زاپاتا!..../تحلیل:عصرایران