چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
سید حسن تقی زاده، ادیب سیاستمدار
سیدحسن تقی زاده یکی از شخصیت های برجسته تاریخ معاصر ایران است که زندگی دراز و پرفراز و نشیب او و عملکردش در عرصه سیاسی، داوری هایی را له و یا علیه او موجب شده است.
مخالفاتش او را تا مرز عنصری بیگانه پرست، خائن به وطن، متزلزل و سازشکار پیش برده و با تکیه به دوره هایی از زندگی او، مواضعی در میدان سیاست و دیدگاه هایش درباره مسائل فرهنگی را دستاویز قرار داده و او را آماج حملات تند و تیز خود قرار داده اند. اما واقعیت این است که تا پیش از انتشار تمامی اسناد پیرامون او نمی توان به نتیجه قطعی و روشنی درباره تقی زاده دست یافت و داوری عادلانه ای منطبق بر واقعیات موجود درباره او نمود، چرا که هنوز هم جنبه هایی از زندگانی او کمتر شناخته شده و یا ناشناخته باقی مانده است.
اما بُعددیگری از شخصیت تقی زاده، زندگی علمی و فرهنگی اوست که او را به یکی از پیشگامان برجسته پژوهش های نوین تبدیل کرده است. تا جایی که می توان او و علامه قزوینی را به عنوان دو پیشگام در عرصه تحقیق و تتبع نوین دانست که با به وجود آوردن آثاری، توانستند نظر مثبت و مساعد خاورشناسان غربی را به سوی خود جلب نمایند.
متاسفانه فعالیت های علمی، فرهنگی و ادبی سیدحسن تقی زاده نیز تحت تاثیر داوری هایی پیرامون شخصیت سیاسی او قرار گرفته و داوری ها در این زمینه نیز با ناروایی ها و بی تعادلی هایی همراه شده است، اما میان این دو تفاوت بسیار وجود دارد و دست کم میان با ناروایی و بی تعادلی هایی همراه شده است. اما میان این دو تفاوت بسیار وجود دارد و دست کم میان تقی زاده سیاستمدار و تقی زاده ادیب و پژوهشگر باید مرزی روشن کشید.
سیدحسن تقی زاده در آخر رمضان (ظاهرا بیست و نهم) سال 1295/ 1257 خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. او ششمین فرزند از هشت فرزند خانواده بود. پدرش سیدتقی، روحانی و پیش نماز و از اهالی علم بود که همه عمر را به قناعت و زهد به سر برده و در تمام مدت زندگی یک روز هم از به جا آوردن 51 رکعت نماز از فریضه و نافله و نماز شب غافل نگردیده بود. پدر تقی زاده در قریه ای بهنام «ونند» در آن سوی ارس به دنیا آمده بود، اما در فرصتی نام خود را از دفتر نفوس زادگاهش که او را تبعه دولت روس نشان می داد خارج نموده، بنابراین خود را یک ایرانی تمام عیار به شمار می آورد.
تقی زاده از همان جوانی میل شدیدی به تحصیل داشت. به راهنمایی پدر خواندن قرآن را در چهار سالگی آغاز و در پنج سالگی آن را تمام نمود و از هشت سالگی به آموختن مقدمات عربی پرداخت و شروع به خواندن کتاب های معمول آن زمان کرد. گلستان سعدی، جامع عباسی شیخ بهایی، نصاب النصیبان ابونصر فراهی، ترسل و ابواب الجنان، تاریخ نادری میرزا مهدی استرآبادی و... را خواند و سپس شروع به خواندن کتاب های درسی طلاب مانند: تصریف زنجانی، عوامل جرجانی، انموذج، صمدیه شیخ بهایی، شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک، حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب منطق سعدالدین تفتازانی، شرح لمعه شهید ثانی، فرائد (رسائل) و مکاسب شیخ مرتضی انصاری و... نمود که تا 20 سالگی او ادامه داشت، تقی زاده اصول فقه را نزد رزا محمود اصولی و حاج میرزا حسن فرا گرفت.
او از 14 سالگی هم به علوم عقلی علاقه نشان داد و در این زمینه نیز به خواندن خلاصه الحساب شیخ بهایی، علم هئیت فارسی قوشچی، تشریح الافلاک شیخ بهایی و... پرداخت و هم زمان با علاقه ای که به نجوم و علم رمل و جفر و اعداد پیدا کرده بود، در این زمینه ها هم دست به مطالعه زد و کتاب هایی در این باره خواند. تقی زاده به طب هم علاقه مند بود و به فراگرفتن طب قدیمو طب جدید فرنگی پرداخت و برای کسب مقدمات آن به مطالعه در تشریح، فیزیک و شیمی پرداخت و زبان فرانسه را نیز پنهانی و به دور از چشم پدر آموخت. همه این ها یان سال های 1309- 1315 ق جریان داشت، اما تقی زاده مطالعات خود در طب را از سال 1311 تا 1319 ق ادامه دارد و دو- سه سال نیز نزد دکتر کرمانشاهی معروف به «کفری»، فیزیک، تشریح، فیزیولوژی و پاتولوژی خواند.
تقی زاده از سال 1316 قمری به تدریس در دارالفنون مظفری تبریز که شعبه ای از دارالفنون تهران بود پرداخت. او به همراه دوستانی که نامشان در بالا برده شد- البته به استثنای مشهدی علی اصغر اردوبادی- مدرسه ای به نام «تربیت» برای آموزش زبان های خارجی و ترویج اندیشه های غربی در تبریز دایر نمودند که بر اثر مخالفت برخی از روحانیون کار مدرسه به سامان نرسید و او و دوستانش متواری و پراکنده شدند.
تقی زاده و سه تن از دوستانش همراه با میرزا یوسف خانم آشتیانی اعتصام الملک (پدر پروین اعتصام) کتابخانه (کتابفروشی) «تربیت) را در تبریز تاسیس کردند که کتاب های فرنگی، عربی از مصر و ترکی استانبولی را متناسب با نیازهای روز وارد می نمودند. این کتابخانه که به کانونی برای رفت و آمد تجددخواهان و آزادیخواهان آذربایجانی تبدیل شده بود، پس از به توپ بستن مجلس با حمله اشرار و نیروهای رحیم خان چلبیانلو به تبریز سوزانده شد و به غارت رفت.
در حدود سال 1317 قمری، سیدحسن تقی زاده در مدرسه «لقمانیه» که لقمان الممالک آن را دایر و خود نیز ریاست مدرسه را برعهده داشت، به تدریس پرداخت و در حدود همین سال یا سال 1318 قمری به قصد یادگیری زبان انگلیسی، به مدرسه آمریکایی های تبریز رفت و به مدت دوسال در آن جا مشغول به یادگیری این زبان بود.
با پیشرفت تقی زاده در طب او به همراه میرزا محمدخان تربیت داروخانه ای تاسیس کردند که داروهایی را از آلمان وارد و در آن جا می فروختند. در سال 1320 قمری، تقی زاده به همراه میرزا محمدعلی تربیت، میرزا یوسف خان آشتیانی و میرزا سیدحسن خان، مجله ای به نام «گنجینه فنون» منتشر ساختند که 15 روز یک بار به خط نستعلیق منتشر می شد.
از سال 1322 تا 1323 قمری سید حسن تقی زاده به منظور سیر و سیاحت دیگر نقاط دنیا و آشنایی با روشنفکران و روزنامه نگاران از راه نخجوان به ایروان و تفلیس رفت و در آن جا با چهره های سرشناس فعال در زمینه های روزنامه نگاری و روشنفکری قفقاز مانند محمد آقاشاه تختینسکی که روزنامه «شرق روس» را منتشر می ساخت و جلیل محمدقلی زاده ناشر روزنامه معروف «ملانصرالدین» و زین العابدین مراغه ای آشنا شد و در ادامه سفر در عثمانی، لبنان، سوریه و مصر نیز با جرجی زیدان و کسان دیگری آشنا شد.
تقی زاده در شعبان 1323 به تبریز بازگشت و با دوستان بسیار نزدیکش پنهانی به فعالیت سیاسی پرداختند. آنان علیه استبداد مبارزه و به نفع آزادی تبلیغ می نمودند. پس از آغاز جنبش مشروطه خواهی در تهران که تبریز ادامه دهنده آن و یکی از کانون های اصلی پرجنب و خروش مشروطه بود، تقی زاده در سلک مشروطه خواهان در آمده و در اولین انتخابات مجلس شورای ملی به نمایندگی از طبقه تجار تبریز به مجلس راه یافت.
در مجلس تقی زاده خیلی زود موقعیت خویش و جایگاهش را به عنوان یک آزادی خواه تثبیت نمود و توانست رهبری اقلیت را که از روشنفکران و تجددخواهان بودند به دست گیرد. این ورود رسمی او به عالم سیاست بود که پر از فراز و فرود و همراه با رویدادهای بسیاری بود که سال های آینده زندگی او را پس از انقلاب مشروطه و در دوران پادشاهی پهلوی ها نیز تحت تاثیر قرار داد که خود جای بحث و بررسی جداگانه ای دارد که پرداختن به آن ها در چارچوب نوشتار حاضر که تکیه بر فعالیت های علمی و فرهنگی تقی زاده هدف اصلی آن است، نمی گنجد.
تقی زاده در عرصه های گوناگونی از پژوهش، تالیف، روزنامه نگاری، تدریس، سخنرانی و کارهای دیگری از این قبیل، فعالانه مشارکت داشته و بخش بزرگی از عمر طولانی خود را در کنار کار سیاست به این کارها نیز اختصاص داده است. آثار و تحقیقات بسیار ارزنده ای از سیدحسن تقی زاده بر جای مانده است که پاره ای از آن ها هنوز پس از گذشت ده ها سال از زمان تالیف، ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده اند.
از میان این آثار می توان به پژوهش های او درباره گاهشماری و تاریخ تقویم و نجوم در ایران، تاریخ برخی مذاهب کهن در ایران، مانند آئین مانی و پژوهش هایی درباره تاریخ اعراب دوران جاهلیت و تتبعاتش درباره فردوسی و ناصرخسرو و تاریخ ایران اشاره نمود.
در نتیجه همین تحقیقات او و علامه قزوینی، دانشمندان و خاورشناسان اروپایی که به دیده تردید به کار پژوهشگران ایرانی می نگریستند، نگاه خود را به این دو و پژوهش هایشان معطوف کردند. بسیاری از کسانی که تقی زاده را از نزدیک می شناخته اند، بی طرفی، انصاف، وسواس و دقت نظر در تحقیق و داشتن روح علمی، قدرت استنباط و استدلال و گستردگی دانش و آگاهی هایش را ستوده اند.
در زمینه روزنامه نگاری یکی از کارهای مهم تقی زاده انتشار مجله «کاوه» بود. تقی زاده در مدت 9 سالی که در آلمان زندگی می کرد، مجله «کاوه» را منتشر کرد که در آن مجله از فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی به شدت دفاع می شد و این یکی از برجسته ترین و ارزشمندترین کارهای تقی زاده بود. چنان چه سال هایی را که «کاوه» منتشر می شد به یادآوریم که چگونه تمامیت ارضی ایران از سوی دشمنان تهدید می شد، به نقش ارزنده تقی زاده و تاثیری که «کاوه» داشت پی خواهیم برد. «کاوه» درحقیقت به کانون ملی گرایان ایران تبدیل شده بود که به دفاع تمام قد از تاریخ، فرهنگ، تمدن و هویت ایرانیان برخاسته بود.
همان گونه که اشاره شد، تقی زاده بخشی از فعالیت های علمی خود را به کار تدریس اختصاص داده بود. در این زمینه او مدتی در مدرسه السنه شرقیه لندن، دانشگاه کمبریج دانشگاه کلمبیا و دانشگاه معقول و منقول دانشگاه تهران، زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب در صدر اسلام، تاریخ ادیان و ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی تدریس می کرد.
تقی زاده به افراد مستعد کمک می کرد تا دانش خود را گسترش دهند. در سال 1334 با معرفی تقی زاده، عباس زریاب خوبی که خود یکی از بزرگ ترین و برجسته ترین استادان تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران و اسلام بود، بورس مطالعات اوقاف هومبولدت آلمان را گرفت. تقی زاده عشق و علاقه عجیبی به کتاب داشت و در این راه مشوق و پشتیبان بسیاری از کسان در کار چاپ و نشر آثارشان بود و از آنان حمایت می کرد. دو کتابخانه مجلس شورای ملی و مجلس سنا با توجه ویژه و دقت نظر تقی زاده غنی تر شدند. تقی زاده افزون بر زبان های فارسی و ترکی آذربایجانی که زبان مادری اش بود، زبان ترکی استانبولی و عربی را خوب می دانست و با زبان فرانسه، انگلیسی و آلمانی نیز آشنایی داشت و مختصری نیز روسی می دانست.
یکی از مخالفت هایی که با تقی زاده صورت گرفته، اندیشه او درباره اصلاح خط فارسی بود که در روزگاری از تغییر و تبدیل آن به لاتین پشتیبانی نمود و به شدت مدافع آن بود که ناشی از عشق و علاقه او به زبان و ادبیات فارسی بود که به گمان او با این کار رشد و گسترش می یافت، اما او بعدها از نظر پیشین خود عدول کرد و با جرات و شهامت بسیار آن را رد نمود. همین موضوع تبدیل خط فارسی به الفبای لاتینی و دیگر مواضع تقی زاده در باب گرایش به غرب و اخذ تمدن و فرهنگ غرب مخالفت هایی را با نگرش های تقی زاده در پی داشت که بیشتر آن ها با تکیه بر پیشینه سیاسی تقی زاده و فراز و فرودهای حیات سیاسی او صورت می گرفت، اما این به این معنی نیست که نگرش او عاری از اشتباه و خطا بوده است.
تقی زاده هر که بود و هرچه کرد، تا پایان زندگی خود، آنی از اندیشه ترقی ایران غافل نماند. دفاع از فرهنگ ایرانی، هویت ایرانی، وحدت ملی و عشق به زبان فارسی از ارکان عمده اندیشه های تقی زاده بود که تا پایان عمر بدان پایبند بود و در راه تحقق آن گام برداشت.
از سیدحسن تقی زاده آثار بسیاری برجای مانده که پاره ای از آن ها به کوشش زنده یاد ایرج افشار چاپ و منتشر شده است. در چند سال اخیر انتشارات توس اقدام به چاپ مجموعه آثار تقی زاده که افزون بر 20 جلد می شود نموده که پاره ای زا مجلدات آن منتشر شده است و انتشار دیگر مجلدات آن هنوز ادامه دارد.
منابع:
1- آجودانی، ماشاءالله، یا مرگ یا تجدد، دفتری در شعر و ادب مشروطه، چاپ دوم، تهران 1383.
2- آذرنگ، عبدالحسین، «تقی زاده، سید حسن»، در: دانشنامه جهان اسلام، ج 7، تهران 1382.
3- افشار، ایرج، «مرگ تقی زاده نه کاری است خرد» در: یادنامه تقی زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1349.
4- تفضلی، احمد، «مختصری از زندگانی استاد عباس زریاب» در: یکی قطره باران، جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خویی، به کوشش احمد تفضلی، تهران، 1370.
5- تقی زاده، سید حسن، زندگی طوفانی، خاطرات سیدحسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، چاپ دوم، 1372.
6- زریاب خویی، عباس، «تقی زاده، آن چنان که من شناختم»، در: یادنامه تقی زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1346.
ویدیو مرتبط :
تعزیه حضرت علی اکبر از رسول تقی زاده و سید حسن گلختمی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
الهى نامه استاد حسن زاده آملى
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده.
الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.ا
لهى يا من يعفو عن الكثير و يعطى الكثير بالقليل از زحمت كثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.
الهى ساليانى مى پنداشتم كه ما حافظ دين توايم استغفرك اللهم در اين ليلة الرغائب هزار و سيصد و نود فهميدم كه دين تو حافظ ما است احمدك اللهم.
الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است.
الهى ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اى و ما همه هيچكاره ايم و تنها تو كاره اى.
الهى از پاى تا فرقم در نور تو غرقم يا نور السموات و الارض انعمت فزد.
الهى شان اين كلمه كوچك كه به اين علو و عظمت است پس يا على يا عظيم شان متكلم اينهمه كلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.
الهى واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم.
الهى چون تو حاضرى چه جويم و چون تو ناظرى چه گويم.
الهى چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت.
الهى چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته ام راه بسيار ميروم و مسافتى نمى پيمايم واى من اگر دستم نگيرى و رهاييم ندهى.
الهى خودت آگاهى كه درياى دلم را جزر و مد است يا باسط بسطم ده و يا قابض قبضم كن.
الهى دست با ادب دراز است و پاى بى ادب، يا باسط اليدين بالرحمة خذ بيدى.
الهى بسيار كسانى دعوى بندگى كرده اند و دم از ترك دنيا زده اند، تا دنيا بديشان روى آورد جز وى همه را پشت پا زده اند اين بنده در معرض امتحان درنيامده شرمسار است بحق خودت ثبت قلبى على دينك.
الهى ناتوانم و در راهم و گردنه هاى سخت در پيش است و رهزنهاى بسيار در كمين و بار گران بر دوش يا هادى اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين.
الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام از انس و جان شرمنده ام حتى از روى شيطان شرمنده ام كه همه در كار خود استوارند و اين سست عهد ناپايدار.
الهى رجب بگذشت و ما از خود نگذشتيم و تو از ما بگذر.
الهى عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بايد كرد.
الهى عارفان گويند عرفنى نفسك، اين جاهل گويد عرفنى نفسى.
الهى اهل ادب گويند به صدرم تصرفى بفرما اين بى ادب گويد بر بطنم دست تصرفى نه.
الهى در راهم، اگر در باره ام گويى لم نجد له عزما چه كنم.
الهى آزمودم تا شكم دائر است دل بائر است يا من يحيى الارض الميتة دل دائرم ده.
الهى همه گويند خدا كو حسن گويد جز خدا كو.
الهى همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.
الهى آن خواهم كه هيچ نخواهم.
الهى اگر تقسيم شود به من بيش از اين كه دادى نميرسد فلك الحمد.
الهى ما را ياراى ديدن خورشيد نيست، دم از ديدار خورشيد آفرين چون زنيم.
الهى همه گويند بده حسن گويد بگير.
الهى همه سرآسوده خواهند و حسن دل آسوده.
تبیان