سیامك انصاری: قهوه تلخ را تمام می کنیم


تصور این‌كه آدمی به خوش‌سر و زبانی و خوشرویی «سیامك انصاری» ممكن است چه حرف‌های بامزه‌ای در گفت‌وگویش زده باشد خیلی راحت است اما واقعیت چیز دیگری است... او این روزها ‌كمی جدی‌تر و تا حدودی بی‌حوصله‌تر به نظر می‌رسد... خودش می‌‌گوید به دلیل فشار كارهای اخیرش است اما به نظرمی آید که پای چیزهای دیگری هم در میان باشد...!





صبح بخیر: ‌احتمالا كه نه، صددرصد 3 سال پیش كه قبول كرد «مستشار» یا همان دكتر زندِ پروژه جدید «مهران مدیری»‌ باشد، فكر نمی‌‌كرد قرار است تلاش 3 ساله‌اش نیمه‌كاره بماند و این همه كاركردن شبانه‌روزیش (یا بهتر بگوییم ‌كاركردن شبانه روزیشان) اینگونه بی‌نتیجه بماند! هنوز هم معلوم نیست چه بلایی سر «قهوه تلخ»‌ با آن عظمتش افتاد اما هرچه هست، همین اتفاق باعث شد بالاخره بعد از 3 سال، وقت كند و خودش را دوباره در تئاتر ببینید؛ آن هم نمایشی كه یكی از پایه‌گذاران اصلی گروهش، خودش است. این روزها برای دیدن «سیامك انصاری» كار سختی پیش‌روی‌تان نیست؛ كافی است به تئاتر ایرانشهر بروید و بازی‌اش در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» را به نظاره بنشینید و ببینید بازیگر پای ثابت سریال‌های «مهران مدیری»، در این عرصه هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و چه بهانه‌ای از این بهتر برای ترتیب گفت‌وگو با بازیگری كه اگر دست خودش باشد، میل چندانی به گفت‌وگو كردن ندارد. یكی، ‌2 ساعت مانده به اجرای نمایش پر مخاطب «رضا حداد»، در حالی وارد كافه تئاتر ایرانشهر شدیم كه 3 چهره مشهور هم در حال گپ و گفت بودند و قبل از شروع گفت‌وگوی‌مان از «رامبد جوان»، «مانی حقیقی» و «عبدالرضا كاهانی» كسب اجازه كردیم؛ گفت‌وگویی كه در آن درباره همه‌چیز صحبت شده...



كاش مسافرت‌می‌رفتم

 اصلا عصبی نیستم، فقط به دلیل فشار كار و بیشترشدن مسئولیت‌های زندگی‌ام است كه كمی خسته به نظر می‌رسم. فكر می‌كنم اگر می‌شد یكی، 2 ماهی برای استراحت و تفریح به مسافرت می‌رفتم، حالم خیلی بهتر از این می‌شد.



داستان درگیری‌های من، برزو ارجمند و لیلی رشیدی!

اواخر سال 80 بود كه تصمیم گرفتیم به همراه آقای «رضا حداد»، گروه تئاتر «سایه» را تشكیل دهیم اما علت این‌كه چرا طی این سال‌ها تنها 4 كار از ما اجرا شده، برمی‌گردد به مشغله و درگیری‌های اعضای گروه‌؛ از جمله شخص «رضا حداد» بنیانگذار این گروه كه شركت تبلیغاتی دار‌د و انجام امور آن، ‌زمان و انرژی زیادی می‌طلبد‌ یا خانم «لیلی رشیدی»، خودم و «برزو ارجمند» طی این سال‌ها همواره درگیر سریال و كارهای دیگر بوده‌ایم و خانم‌ها «پانته‌آ پناهی‌ها»‌ و «شبنم فرشادجو» نیز در گروه‌های تئاتری دیگر مشغول بوده‌اند. بنابراین همین كه بعد از 2 سال همان آدم‌ها دور هم جمع می‌شویم و كاری اجرا می‌كنیم، خودش همت بزرگی می‌خواهد و نمی‌توان خرده گرفت.



در تئاتر چیزی به اسم بیماری پذیرفته نمی‌شود

یك سال پیش بود كه طرح نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» ‌با من مطرح شد و در جریان كار قرار گرفتم اما از ‌8-7 ماه پیش‌ تمرینات‌مان را شروع كردیم. كار اصلی من، كار تصویری و تلویزیونی است كه در كنارش هر از گاهی در تئاتر هم حضور پیدا می‌كنم، زیرا این‌ها را نمی‌توان خط‌كشی و مرزبندی كرد! یعنی شمای بازیگر نمی‌توانی بگویی در این عرصه بازی می‌كنم و در آن یكی نه! البته فراموش نكنیم كه من بازیگر تا آن حد حرفه‌ای تئاتر نیستم و به‌‌رغم پیشنهادهای همكاری دیگر فقط با گروه «سایه» كار كرده‌ام. بنابراین نمی‌توانم به سوال شما كه می‌گویید تا حالا اتفاق افتاده مسئله‌ای برای شما پیش بیاید كه نتوانید سر ساعت به محل اجرا برسید یا نه پاسخ روشنی بدهم، بهتر است این پاسخ را بازیگری كه رسما كارش تئاتر است بدهد اما چیزی كه در تئاتر وجود دارد، فاكتوری به نام «تعهد» است كه موظفی سر ساعت اجرایت خودت را برسانی، وگرنه چیزی به اسم «بیماری» و... عذر و بهانه پذیرفته شده‌ای در تئاتر به حساب نمی‌آید!



نمی‌دانم چه اسمی باید رویش گذاشت!

نمی‌توان درباره تك‌تك نقش‌های این نمایش به صورت جزئی توضیح داد، بنابراین بهترش این است كه به شكل كلی به كار نگاه كنیم. داستان این نمایش درباره شخصیت «پینوكیو» است به همراه «پدر ژپتو» و یكسری آدم‌های دیگر. توضیح خاصی نمی‌توانم درباره نقشم بدهم چون حتما باید دیده شود. ضمن این‌كه برای نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم»، یك تكنولوژی جدید به نام 3D MAP استفاده شده كه یك سیستم 3 بعدی است؛ یعنی سایه هر آنچه روی دیوار می‌بینید را روی زمین می‌بینید و بدون آن‌كه احتیاجی به عینك‌های مخصوص باشد، حالت 3 بعدی این نمایش را احساس می‌كنید. این شیوه تئاتر در خارج از ایران هم مدت زیادی نیست باب شده و ‌برای اولین‌بار در ایران است كه توسط گروه «سایه» اجرا می‌شود و فكر می‌كنم در اجراهای بعدی‌مان، بسیار بهتر می‌توان از این تكنیك استفاده كرد، چون نخستین ‌بار چنین اتفاقی در تئاتر ایران ‌افتاد و مسلما ضعف‌هایی هم وجود دارد. ضمن این‌كه برای همین هم 4 تكنسین از كشور كره‌جنوبی به ایران آمدند تا پروژه را راه بیندازند و تكنسین‌های خودمان در كنارشان نحوه اجرای كار را یاد گرفتند و مطمئنا در آینده، اتفاق‌های جدید و متفاوتی از تكنسین‌های ایرانی در تئاترهای‌مان خواهیم دید. همان‌طور كه گفتم ابتدای مواجهه افراد با هر نوآوری‌ای، یكسری مخالفت‌ها وجود دارد. در گذشته هم ‌شیوه تئاتر تجربی گروه «سایه» ‌مخالفت‌هایی را به دنبال داشت، منتها به نظر خودم هم این شیوه جدیدی كه امروز در حال اجرایش هستیم، خیلی با تئاترهایی كه تا امروز دیده‌ایم متفاوت است، اصلا یك چیز دیگر است كه نمی‌دانم چه اسمی رویش بگذارم! (خنده) در هر صورت این شیوه یك تجربه است و تجربه‌كردن كه ضرری ندارد!



همیشه با هر نوآوری مشكل دارند

درباره این‌كه می‌گویید انتقادها و بحث‌های زیادی نسبت به تئاتر آقای حداد به وجود آمد مبنی بر این‌كه چرا از بازیگرهای سینمایی و چهره‌های شناخته شده به عنوان بازیگر استفاده كرده‌اند، ترجیح می‌دهم پاسخی ندهم و خودم را قاطی این ماجراها نكنم، یعنی از اولش هم همین كار را كرده‌ام و دخالتی در بحث‌ها نداشتم. این سوال را باید از همان‌هایی بپرسید كه چنین حرف‌هایی زدند اما در كل حضور بازیگران سینما در تئاتر یا برعكس ‌هیچ ایرادی ندارد اما بهتر است این را آن‌هایی جواب دهند كه نسبت به این موضوع گارد بد گرفتند. به هر حال همیشه روبه‌روی هر نوآوری‌ای، ‌مخالفتی وجود دارد كه طبیعی است، منتها دوستانی كه چنین مخالفت‌هایی را ابراز داشته‌اند، به فكر خیر و صلاح تئاتر بوده‌اند البته به نظر خودشان‌، بنابراین نمی‌توان به آن‌ها هم زیاد خرده گرفت.



نمایش ما یك تئاتر صرف نیست‌

شخصا این شیوه نمایش را دوست دارم، البته ریتم‌مان ابتدای كار یك مقدار كند بود و احساس می‌كنم امروز بچه‌های‌مان خیلی با هم جفت‌وجور شده‌اند و ریتم كار سرعت خوب و استانداردی گرفته كه می‌تواند آن هیجان كافی را به تماشاگر منتقل كند. فكر می‌كنم تماشاگر در این كار با یك تئاتر صرف رو‌به‌رو نیست، چون هم یكسری تصاویر 3 بعدی می‌بیند، هم داستان را دنبال می‌كند و هم موزیك زنده برایش اجرا می‌شود، ضمن این‌كه او یك كارگردانی تقریبا منسجم می‌بیند كه بعضی صحبت‌ها از جمله این‌كه ذهن كارگردان پراكنده یا مغشوش بوده را می‌فهمد یا بعضی‌ها این نمایش را به سیرك تشبیه كردند كه برای هر كدام‌شان احترام قائلم، چون شمای بازیگر یا كارگردان زمانی باید ناراحت شوی كه كسی در رابطه با كارت چیزی نگوید، یعنی خنثی و مستمع آزادبودن بد است! بنابراین خیلی هم خوب است اگر درباره‌ات حرف بزنند یا نقدت كنند. احتمال دارد این نمایش هم مانند نمایش «مكاشفه» كه 2 سال پیش به المپیك تئاتر جهان در سئول راه یافت، به جشنواره‌های بین‌المللی برود. هرچند با این تجهیزات به این عظیمی بعید می‌دانم چنین اتفاقی بیفتد! (خنده)



4 شغله‌ای كه شاید سردبیر هم بشود!

 بخش عمده‌ای از زمان ما طی 3 سال گذشته صرف پروژه «قهوه تلخ» شد و هنوز هم درگیر خودش، حاشیه‌ها و تركش‌هایش هستیم! ان‌شاءالله به زودی پرونده‌اش بسته خواهد شد و زمانی‌كه این اتفاق بیفتد، برای حضور در كارهای دیگر متمركز خواهیم شد. احتمالا برای سال دیگر، در فیلم سینمایی یكی از دوستان عزیزم بازی خواهم كرد كه سوژه بسیار بكری دارد و یكی، ‌2 سریال تلویزیونی هم با من صحبت كرده‌اند كه هنوز هیچ چیزش قطعی نشده و باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی پیش می‌آید. سخت‌گیری‌ام به انتخاب آدم‌ها مربوط می‌شود، نه انتخاب كارها؛ چون ارتباطم ابتدا و قبل از این‌كه با كار برقرار شود، باید با آن آدمی كه قصد همكاری دارم برقرار شود؛ در صورت این اتفاق ماجرای كار را می‌توانم برای خودم حل كنم و كنار بیایم. دغدغه اصلی زندگی من این نیست كه خیلی در متن مراسم‌ها و جشنواره‌های سینمایی باشم و خودم را درگیر اتفاقات این‌چنینی كنم! شاید اگر یك شغل دوم كه ایده‌آل خودم هست را پیدا كنم، حضورم از این هم كم‌رنگ‌تر شود!  الان به جز بازیگری 3شغل دیگر هم دارم اما هنوز آن كاری كه به عنوان شغل دوم ‌مورد علاقه‌ام باشد را پیدا نكرده‌ام. شاید در صورت این اتفاق، به بازیگری به عنوان یك شغل دوم نگاه كنم. البته نه این‌كه برایم جدی نباشد یا از درآمدم در این حرفه ناراضی باشم، نه، واقعیت این است كه از بچگی، نوجوانی و جوانی تا حالا، جنسم حضور در چنین مراسم‌ها و مراودات سینمایی نبوده و نیست،‌ برای همین هم هست كه 99 درصد دوستانم را آن‌هایی تشكیل می‌دهند كه ‌خارج از حیطه سینما هستند؛ دوستانی كه از دوران كودكی، سربازی، دانشگاه و... كنارم بوده‌اند؛ مثل مدیر مسئول شما (سیدمحمدرضا حسینیان) كه از دوستان قدیمی‌ یكدیگر هستیم، زیرا پدران‌مان 40 سال است همكار یكدیگرند. شاید من هم یك روز نشریه‌ای منتشر كردم چون جنسم با كارهای اینچنینی همسوتر است.



تكنولوژی پرونده دید و بازدیدها را بست

نوروز كه می‌شود، یك حس و حال خوب از قبل از چهارشنبه سوری همراهم می‌شود تا روز 13 فروردین. شاید این حسی است كه از كودكی ‌همراهم است و به نظرم نوروز، فرصت بسیار خوبی است برای این‌كه قدر همه آدم‌های اطراف‌، دوستان، خانواده‌مان و... را ‌بیشتر بدانیم. نوروز به نظرم به ما یادآوری می‌كند زندگی خیلی دوام آنچنانی ندارد و واقعا همه‌چیز گذراست، بنابراین عید یك خاطره یا بهتر است بگوییم یادگاری خوبی است كه ماندگار می‌شود‌؛ پس چه بهتر كه همه‌مان یك یادگاری خوب از خودمان باقی بگذاریم و این بهترین چیزی است كه یاد آدم‌ها ماندگار می‌شود. احساس می‌كنم یك‌جورایی تكنولوژی همه چیزمان را نابود كرده! مثلا خیلی اتفاقات با آمدن چیزی به نام موبایل یا اینترنت از بین رفته! در گذشته آدم‌ها حتما باید یكدیگر را می‌دیدند تا بتوانند تبریك‌شان را بگویند اما الان همه با پیامك به‌هم تبریك می‌گویند! با همین پیامك خیلی از پرونده‌های دیدوبازدید آدم‌ها بسته شده!





هیچ‌چیز بین من و مهران مدیری تمام نشده

یك روز، یك نفر چیزی به من گفت با این مضمون كه شغل بازیگری، مثل یك بشكه باروت می‌ماند كه می‌توانید كم‌كم از آن بردارید و استفاده‌اش كنید یا همان‌جا یك كبریت زیر بشكه روشن كنید و همه‌چیز را منفجر كنید! هرچند من این كار را این‌گونه نمی‌بینم و نمی‌خواهم بگویم آدم‌ها خیلی هوشمندانه خودشان را برای كارها خرج كردند یا خودم را خرج كاری كردم، نه! ولی خب، درست انتخاب‌كردن یكی از مهم‌ترین عوامل موفقیت برای یك بازیگر به حساب می‌آید. خیلی اتفاقی راه بازیگری من به ژانر كمدی باز شد!‌ فعالیت من در سینما خیلی پراكنده و با دستیار كارگردانی مرحوم «رسول ملاقلی‌پور» اتفاق افتاد، بعد در یك سریال طنز نوروزی حضور پیدا كردم و پس از آن در كار «ماه مهربانی» بهروز بقایی بازی كردم، بعد به سریال «روزگار جوانی» رفتم سپس در فیلم سینمایی «هیوا» و بعدش هم در سریال «هتل» بازی كردم! منظورم این است كه ژانر همه این كارها با هم متفاوت بوده. منتها سال 81 بود كه «پیمان قاسم‌خانی» با من برای حضور در سریال «پاورچین» تماس گرفت كه رفتیم، صحبت كردیم و الان 10 سالی می‌شود با «مهران مدیری» عزیز همكاری می‌كنم و از این اتفاق هم بسیار خوشحالم. به هر حال فكر می‌كنم داشتن گروهی كه 10 سال است با هم كار می‌كنند و این رابطه ادامه‌دار هم هست بسیار خوب باشد، چون هیچ‌چیز بین من و مهران تمام نشده، باعث خوشحالی است، به دلیل فردیتی كه در ذات اكثرمان هست، آدم‌ها از هم جدا می‌شوند و می‌روند.



وقت كار عملا به جفت‌مان خوش می‌گذرد

من و مهران قبل از این‌كه بخواهیم همكار باشیم، رفیقیم و این خیلی مهم است كه ‌با كسی كه كار می‌كنی، رفیق‌ باشی. حداقل در روش من كه ‌فاكتور رفاقت خیلی مهم است؛ خیلی‌ها بوده‌اند كه با آن‌ها كار كرده‌ام و در همان دست اول، گفته‌ام این كار اول و آخرمان خواهد بود! یعنی همان‌جا تشخیص می‌دهم كه می‌توانیم باز هم با هم كار كنیم یا نه! چون احساس می‌كنم چیزی برای گفتن یا مشتركاتی بین ما وجود ندارد و اصلا بهم گیر نمی‌كنیم! طبیعتا شما با كسی همكاری‌تان را ادامه می‌دهید كه هیچ درگیری‌ای بین‌تان وجود نداشته باشد و از آن همكاری، احساس راحتی كنید. اگر رابطه همكاری من و مهران مدیری تا امروز ادامه پیدا كرده، فقط به همین دلیل است كه وقتی سركاریم، عملا به جفت‌مان خوش می‌گذرد. فكر می‌كنم آرزوی همه آدم‌ها همین باشد كه وقتی با كسی كار می‌كنند، آرامش كامل داشته باشند.



حسرتی به نام حسن شكلك!

تا حالا اتفاق نیفتاده دلم بخواهد در نقش خاصی از یك فیلم ایرانی یا خارجی بازی كنم و حسرت بازی كسی را داشته باشم اما در تئاتر این اتفاق افتاده؛ كار آقای «كیومرث مرادی»، نوشته «نغمه ثمینی» بود به نام «شكلك.» آرزویم بود نقش «حسن شكلك» را من بازی می‌كردم و واقعا آن نمایش را خیلی دوست داشتم.



شاید اگر آن یك سكانس را بازی نكرده بودم...

خیلی اتفاقی در یك سكانس سینمایی بازی كردم و همان شب پیشنهاد بازی در یك سریال به من شد كه فردا صبحش بروم یك نقش در یك سریال تلویزیونی بازی كنم! این روند طی شد تا همین الان كه روبه‌روی شما نشسته‌ام... شاید اگر آن شب برای آن سكانس سینمایی نمی‌رفتم، هرگز اینجا نبودم. البته درست است كه دانشجوی رشته هنرنمای نمایشی بودم اما خیلی از دانشجویان همین رشته هستند كه الان مشغول كار دیگری هستند و مثلا كار مدیریتی انجام می‌دهند، مغازه یا گالری دارند یا حتی خیلی‌های‌شان از ایران رفتند و مهاجرت كردند. شاید این اتفاقات برای من هم می‌افتاد، به گواه بسیاری از هم‌دوره‌ای‌هایم در دوره تحصیلی‌ام در دانشگاه، دانشجوی چندان مستعدی نبودم! شاید من هم الان در كار پدری‌ام مشغول هستم. 



عادت كرده‌ام

اوایل كه به نگاه مردم عادت نداشتم، خیلی وقت‌ها امكان داشت حتی دعوایم شود! وقتی دیدم اینقدر اذیت می‌شوم، پیش دكتری رفتم و مشاوره‌ای گرفتم و بعد از آن، دیگر همه‌چیز حل شد. ببینید... ما وقتی وارد این حرفه شدیم، اصلا نمی‌دانستیم قرار است چنین اتفاقاتی برای‌مان بیفتد! البته این اتفاق دیده شدن و شناخته شدن برای بعضی‌های‌مان افتاد و برای عده‌ای نیز نیفتاد اما وقتی دیدیم كم‌كم این قضیه دارد جدی می‌شود، خودمان را عادت دادیم و قبول كردیم عواقبش را بپذیریم. البته از نظر من عواقب نیست. به هر حال باید این حاشیه‌ها را قبول كنیم و به نظرم شهرت اصلا ‌چیز بدی نیست. چند باری حاشیه‌هایی برایم ساخته‌اند كه از شنیدن‌شان متعجب شده‌ام، حتی یادم هست یك‌بار چیزی نوشته بودند كه خیلی بد بود اما ترجیح می‌دهم درباره‌اش حرف نزنم! اصلا این حرف‌ها را پیگیری نمی‌كنم و برای پیداكردن منشاشان وقت نمی‌گذارم، چون اصلا چیز جدی‌ای نیستند كه بخواهم وقتم را بگذارم.



خودم را در هیچ كدام نقش‌ها ندیدم

مگر می‌شود بازیگری دوست نداشته باشد شب مراسم اسكار به عنوان نماینده كشورش روی صحنه برود و جایز‌ه‌ای‌ با ‌این اهمیت‌ را ببرد؟ من هم از این قاعده مستثنا نیستم. این‌كه چرا شبیه چنین اتفاقاتی ‌تا به حال برای من نیفتاده، به نظرم به ژانری برمی‌گردد كه در آن حضور دارم و تفاوت مدل كارم با سایرین. شاید اگر می‌شد آ‌‌ثار تلویزیونی را هم به چنین مراسم‌هایی فرستاد، اتفاقی هم برای ما می‌افتاد! اصولا این روزها برای «اصغر فرهادی» بسیار خوشحالم و از 17 سال پیش كه با هم سر سریال «ماه مهربانی» همكاری كرده بودیم، ایشان را می‌شناسم و تبریكاتم را از ته دل تقدیمش می‌كنم، چون اتفاقی كه ایشان رقم زد، یك اتفاق بزرگ برای كشورمان است، نه اتفاقی محدود به سینما، تئاتر و...! در جواب این سوال‌تان كه می‌گویید ‌اگر ایشان به ایران برگردند و برای‌ فیلم بعدی‌شان از من دعوت به همكاری كنند، باید بگویم اگر درگیر «قهوه تلخ» نباشم، حتما قبول خواهم كرد! (خنده) چون 3 سال است همین حرف را در جواب همه كارهایی كه پیشنهاد می‌شود، می‌دهیم! (خنده) مطمئنا امروز جایگاه سینمایی «اصغر فرهادی» خیلی با گذشته فرق كرده. این‌كه خیلی‌ها می‌گویند ممكن است ایشان دیگر به ایران برنگردد را اصلا قبول ندارم، اصلا مثل این می‌ماند كه بگویی «پدرو آلمودوار» دیگر به اسپانیا برنمی‌گردد! ایران مملكت «اصغر فرهادی» است و ایشان باید به ایران برگردند، دوره‌های آموزشی برگزار كنند، تجربیات‌شان را در اختیار جوان‌ترها و سینماگران بگذارند و... . فیلم «جدایی نادر از سیمین» را در خانه دیدم. آدم باید روراست باشد، به نظرم هرگز نمی‌توانستم بازی‌های خوبی كه دوستان همكارم در این فیلم داشتند را من هم داشته باشم، اصلا به این‌كه اگر قرار بود در این فیلم جای یكی از این بازیگران ‌بازی كنم فكر هم نكرده‌ام، اصلا تصورش هم سخت است! چون اینقدر آدم جدی‌ای نیستم كه بتوانم چنین نقش‌هایی را بازی كنم. به هر حال سوژه فیلم آنقدر تلخ هست كه وقتی آن را دیدم، واقعا تحت‌تاثیر قرار گرفتم و ناراحت شدم. به نظرم طلاق سوژه آزاردهنده‌ای است و نه‌تنها مخاطب، بلكه خودم هم دوست ندارم در چنین فیلم‌هایی با این شدت تلخی بازی كنم. بله، دوست دارم فیلم جدی بازی كنم اما نه اینقدر تلخ! برای «پیمان معادی»، «لیلا حاتمی»، «شهاب حسینی» و تمام كسانی كه در این فیلم زحمت كشیدند بسیار خوشحالم و ممنونم از این افتخاری كه برای من و كشورم به ارمغان آوردید. ان‌شاءالله كه بازهم چنین اتفاقاتی برای سینما و البته كشور ایران بیفتد.


ویدیو مرتبط :
رقصیدن سیامك انصاری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روایت متفاوت سیامک انصاری درباره سرنوشت «قهوه تلخ»



سیامک انصاری, عکس سیامک انصاری

       

احتمالا که نه، صددرصد ۳ سال پیش که قبول کرد «مستشار» یا همان دکتر زندِ پروژه جدید «مهران مدیری» باشد، فکر نمی کرد قرار است تلاش ۳ ساله اش نیمه کاره بماند و این همه کارکردن شبانه روزیش (یا بهتر بگوییم کارکردن شبانه روزیشان) اینگونه بی نتیجه بماند!

احتمالا که نه، صددرصد ۳ سال پیش که قبول کرد «مستشار» یا همان دکتر زندِ پروژه جدید «مهران مدیری» باشد، فکر نمی کرد قرار است تلاش ۳ ساله اش نیمه کاره بماند و این همه کارکردن شبانه روزیش (یا بهتر بگوییم کارکردن شبانه روزیشان) اینگونه بی نتیجه بماند!

هنوز هم معلوم نیست چه بلایی سر «قهوه تلخ» با آن عظمتش افتاد اما هرچه هست، همین اتفاق باعث شد بالاخره بعد از ۳ سال، وقت کند و خودش را دوباره در تئاتر ببینید؛ آن هم نمایشی که یکی از پایه گذاران اصلی گروهش، خودش است. این روزها برای دیدن «سیامک انصاری» کار سختی پیش روی تان نیست؛ کافی است به تئاتر ایرانشهر بروید و بازی اش در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» را به نظاره بنشینید و ببینید بازیگر پای ثابت سریال های «مهران مدیری»، در این عرصه هم حرف های زیادی برای گفتن دارد و چه بهانه ای از این بهتر برای ترتیب گفت وگو با بازیگری که اگر دست خودش باشد، میل چندانی به گفت وگو کردن ندارد. یکی، ۲ ساعت مانده به اجرای نمایش پر مخاطب «رضا حداد»، در حالی وارد کافه تئاتر ایرانشهر شدیم که ۳ چهره مشهور هم در حال گپ و گفت بودند و قبل از شروع گفت وگوی مان از «رامبد جوان»، «مانی حقیقی» و «عبدالرضا کاهانی» کسب اجازه کردیم؛ گفت وگویی که در آن درباره همه چیز صحبت شده...

 

کاش مسافرت می رفتم

اصلا عصبی نیستم، فقط به دلیل فشار کار و بیشترشدن مسئولیت های زندگی ام است که کمی خسته به نظر می رسم. فکر می کنم اگر می شد یکی، ۲ ماهی برای استراحت و تفریح به مسافرت می رفتم، حالم خیلی بهتر از این می شد.

 

داستان درگیری های من، برزو ارجمند و لیلی رشیدی!

اواخر سال ۸۰ بود که تصمیم گرفتیم به همراه آقای «رضا حداد»، گروه تئاتر «سایه» را تشکیل دهیم اما علت این که چرا طی این سال ها تنها ۴ کار از ما اجرا شده، برمی گردد به مشغله و درگیری های اعضای گروه ؛ از جمله شخص «رضا حداد» بنیانگذار این گروه که شرکت تبلیغاتی دار د و انجام امور آن، زمان و انرژی زیادی می طلبد یا خانم «لیلی رشیدی»، خودم و «برزو ارجمند» طی این سال ها همواره درگیر سریال و کارهای دیگر بوده ایم و خانم ها «پانته آ پناهی ها» و «شبنم فرشادجو» نیز در گروه های تئاتری دیگر مشغول بوده اند. بنابراین همین که بعد از ۲ سال همان آدم ها دور هم جمع می شویم و کاری اجرا می کنیم، خودش همت بزرگی می خواهد و نمی توان خرده گرفت.

 

در تئاتر چیزی به اسم بیماری پذیرفته نمی شود

یک سال پیش بود که طرح نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» با من مطرح شد و در جریان کار قرار گرفتم اما از ۸ ۷ ماه پیش تمرینات مان را شروع کردیم. کار اصلی من، کار تصویری و تلویزیونی است که در کنارش هر از گاهی در تئاتر هم حضور پیدا می کنم، زیرا این ها را نمی توان خط کشی و مرزبندی کرد! یعنی شمای بازیگر نمی توانی بگویی در این عرصه بازی می کنم و در آن یکی نه! البته فراموش نکنیم که من بازیگر تا آن حد حرفه ای تئاتر نیستم و به رغم پیشنهادهای همکاری دیگر فقط با گروه «سایه» کار کرده ام. بنابراین نمی توانم به سوال شما که می گویید تا حالا اتفاق افتاده مسئله ای برای شما پیش بیاید که نتوانید سر ساعت به محل اجرا برسید یا نه پاسخ روشنی بدهم، بهتر است این پاسخ را بازیگری که رسما کارش تئاتر است بدهد اما چیزی که در تئاتر وجود دارد، فاکتوری به نام «تعهد» است که موظفی سر ساعت اجرایت خودت را برسانی، وگرنه چیزی به اسم «بیماری» و... عذر و بهانه پذیرفته شده ای در تئاتر به حساب نمی آید!

 

نمی دانم چه اسمی باید رویش گذاشت!

نمی توان درباره تک تک نقش های این نمایش به صورت جزئی توضیح داد، بنابراین بهترش این است که به شکل کلی به کار نگاه کنیم. داستان این نمایش درباره شخصیت «پینوکیو» است به همراه «پدر ژپتو» و یکسری آدم های دیگر. توضیح خاصی نمی توانم درباره نقشم بدهم چون حتما باید دیده شود. ضمن این که برای نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم»، یک تکنولوژی جدید به نام ۳D MAP استفاده شده که یک سیستم ۳ بعدی است؛ یعنی سایه هر آنچه روی دیوار می بینید را روی زمین می بینید و بدون آن که احتیاجی به عینک های مخصوص باشد، حالت ۳ بعدی این نمایش را احساس می کنید. این شیوه تئاتر در خارج از ایران هم مدت زیادی نیست باب شده و برای اولین بار در ایران است که توسط گروه «سایه» اجرا می شود و فکر می کنم در اجراهای بعدی مان، بسیار بهتر می توان از این تکنیک استفاده کرد، چون نخستین بار چنین اتفاقی در تئاتر ایران افتاد و مسلما ضعف هایی هم وجود دارد. ضمن این که برای همین هم ۴ تکنسین از کشور کره جنوبی به ایران آمدند تا پروژه را راه بیندازند و تکنسین های خودمان در کنارشان نحوه اجرای کار را یاد گرفتند و مطمئنا در آینده، اتفاق های جدید و متفاوتی از تکنسین های ایرانی در تئاترهای مان خواهیم دید. همان طور که گفتم ابتدای مواجهه افراد با هر نوآوری ای، یکسری مخالفت ها وجود دارد. در گذشته هم شیوه تئاتر تجربی گروه «سایه» مخالفت هایی را به دنبال داشت، منتها به نظر خودم هم این شیوه جدیدی که امروز در حال اجرایش هستیم، خیلی با تئاترهایی که تا امروز دیده ایم متفاوت است، اصلا یک چیز دیگر است که نمی دانم چه اسمی رویش بگذارم! (خنده) در هر صورت این شیوه یک تجربه است و تجربه کردن که ضرری ندارد!

 

همیشه با هر نوآوری مشکل دارند

درباره این که می گویید انتقادها و بحث های زیادی نسبت به تئاتر آقای حداد به وجود آمد مبنی بر این که چرا از بازیگرهای سینمایی و چهره های شناخته شده به عنوان بازیگر استفاده کرده اند، ترجیح می دهم پاسخی ندهم و خودم را قاطی این ماجراها نکنم، یعنی از اولش هم همین کار را کرده ام و دخالتی در بحث ها نداشتم. این سوال را باید از همان هایی بپرسید که چنین حرف هایی زدند اما در کل حضور بازیگران سینما در تئاتر یا برعکس هیچ ایرادی ندارد اما بهتر است این را آن هایی جواب دهند که نسبت به این موضوع گارد بد گرفتند. به هر حال همیشه روبه روی هر نوآوری ای، مخالفتی وجود دارد که طبیعی است، منتها دوستانی که چنین مخالفت هایی را ابراز داشته اند، به فکر خیر و صلاح تئاتر بوده اند البته به نظر خودشان ، بنابراین نمی توان به آن ها هم زیاد خرده گرفت.

 

نمایش ما یک تئاتر صرف نیست

شخصا این شیوه نمایش را دوست دارم، البته ریتم مان ابتدای کار یک مقدار کند بود و احساس می کنم امروز بچه های مان خیلی با هم جفت وجور شده اند و ریتم کار سرعت خوب و استانداردی گرفته که می تواند آن هیجان کافی را به تماشاگر منتقل کند. فکر می کنم تماشاگر در این کار با یک تئاتر صرف رو به رو نیست، چون هم یکسری تصاویر ۳ بعدی می بیند، هم داستان را دنبال می کند و هم موزیک زنده برایش اجرا می شود، ضمن این که او یک کارگردانی تقریبا منسجم می بیند که بعضی صحبت ها از جمله این که ذهن کارگردان پراکنده یا مغشوش بوده را می فهمد یا بعضی ها این نمایش را به سیرک تشبیه کردند که برای هر کدام شان احترام قائلم، چون شمای بازیگر یا کارگردان زمانی باید ناراحت شوی که کسی در رابطه با کارت چیزی نگوید، یعنی خنثی و مستمع آزادبودن بد است! بنابراین خیلی هم خوب است اگر درباره ات حرف بزنند یا نقدت کنند. احتمال دارد این نمایش هم مانند نمایش «مکاشفه» که ۲ سال پیش به المپیک تئاتر جهان در سئول راه یافت، به جشنواره های بین المللی برود. هرچند با این تجهیزات به این عظیمی بعید می دانم چنین اتفاقی بیفتد! (خنده)

 

۴ شغله ای که شاید سردبیر هم بشود!

بخش عمده ای از زمان ما طی ۳ سال گذشته صرف پروژه «قهوه تلخ» شد و هنوز هم درگیر خودش، حاشیه ها و ترکش هایش هستیم! ان شاءالله به زودی پرونده اش بسته خواهد شد و زمانی که این اتفاق بیفتد، برای حضور در کارهای دیگر متمرکز خواهیم شد. احتمالا برای سال دیگر، در فیلم سینمایی یکی از دوستان عزیزم بازی خواهم کرد که سوژه بسیار بکری دارد و یکی، ۲ سریال تلویزیونی هم با من صحبت کرده اند که هنوز هیچ چیزش قطعی نشده و باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی پیش می آید. سخت گیری ام به انتخاب آدم ها مربوط می شود، نه انتخاب کارها؛ چون ارتباطم ابتدا و قبل از این که با کار برقرار شود، باید با آن آدمی که قصد همکاری دارم برقرار شود؛ در صورت این اتفاق ماجرای کار را می توانم برای خودم حل کنم و کنار بیایم. دغدغه اصلی زندگی من این نیست که خیلی در متن مراسم ها و جشنواره های سینمایی باشم و خودم را درگیر اتفاقات این چنینی کنم! شاید اگر یک شغل دوم که ایده آل خودم هست را پیدا کنم، حضورم از این هم کم رنگ تر شود! الان به جز بازیگری ۳شغل دیگر هم دارم اما هنوز آن کاری که به عنوان شغل دوم مورد علاقه ام باشد را پیدا نکرده ام. شاید در صورت این اتفاق، به بازیگری به عنوان یک شغل دوم نگاه کنم. البته نه این که برایم جدی نباشد یا از درآمدم در این حرفه ناراضی باشم، نه، واقعیت این است که از بچگی، نوجوانی و جوانی تا حالا، جنسم حضور در چنین مراسم ها و مراودات سینمایی نبوده و نیست، برای همین هم هست که ۹۹ درصد دوستانم را آن هایی تشکیل می دهند که خارج از حیطه سینما هستند؛ دوستانی که از دوران کودکی، سربازی، دانشگاه و... کنارم بوده اند؛ مثل مدیر مسئول شما (سیدمحمدرضا حسینیان) که از دوستان قدیمی یکدیگر هستیم، زیرا پدران مان ۴۰ سال است همکار یکدیگرند. شاید من هم یک روز نشریه ای منتشر کردم چون جنسم با کارهای اینچنینی همسوتر است.

 

تکنولوژی پرونده دید و بازدیدها را بست

نوروز که می شود، یک حس و حال خوب از قبل از چهارشنبه سوری همراهم می شود تا روز ۱۳ فروردین. شاید این حسی است که از کودکی همراهم است و به نظرم نوروز، فرصت بسیار خوبی است برای این که قدر همه آدم های اطراف ، دوستان، خانواده مان و... را بیشتر بدانیم. نوروز به نظرم به ما یادآوری می کند زندگی خیلی دوام آنچنانی ندارد و واقعا همه چیز گذراست، بنابراین عید یک خاطره یا بهتر است بگوییم یادگاری خوبی است که ماندگار می شود ؛ پس چه بهتر که همه مان یک یادگاری خوب از خودمان باقی بگذاریم و این بهترین چیزی است که یاد آدم ها ماندگار می شود. احساس می کنم یک جورایی تکنولوژی همه چیزمان را نابود کرده! مثلا خیلی اتفاقات با آمدن چیزی به نام موبایل یا اینترنت از بین رفته! در گذشته آدم ها حتما باید یکدیگر را می دیدند تا بتوانند تبریک شان را بگویند اما الان همه با پیامک به هم تبریک می گویند! با همین پیامک خیلی از پرونده های دیدوبازدید آدم ها بسته شده!

 

هیچ چیز بین من و مهران مدیری تمام نشده

یک روز، یک نفر چیزی به من گفت با این مضمون که شغل بازیگری، مثل یک بشکه باروت می ماند که می توانید کم کم از آن بردارید و استفاده اش کنید یا همان جا یک کبریت زیر بشکه روشن کنید و همه چیز را منفجر کنید! هرچند من این کار را این گونه نمی بینم و نمی خواهم بگویم آدم ها خیلی هوشمندانه خودشان را برای کارها خرج کردند یا خودم را خرج کاری کردم، نه! ولی خب، درست انتخاب کردن یکی از مهم ترین عوامل موفقیت برای یک بازیگر به حساب می آید. خیلی اتفاقی راه بازیگری من به ژانر کمدی باز شد! فعالیت من در سینما خیلی پراکنده و با دستیار کارگردانی مرحوم «رسول ملاقلی پور» اتفاق افتاد، بعد در یک سریال طنز نوروزی حضور پیدا کردم و پس از آن در کار «ماه مهربانی» بهروز بقایی بازی کردم، بعد به سریال «روزگار جوانی» رفتم سپس در فیلم سینمایی «هیوا» و بعدش هم در سریال «هتل» بازی کردم! منظورم این است که ژانر همه این کارها با هم متفاوت بوده. منتها سال ۸۱ بود که «پیمان قاسم خانی» با من برای حضور در سریال «پاورچین» تماس گرفت که رفتیم، صحبت کردیم و الان ۱۰ سالی می شود با «مهران مدیری» عزیز همکاری می کنم و از این اتفاق هم بسیار خوشحالم. به هر حال فکر می کنم داشتن گروهی که ۱۰ سال است با هم کار می کنند و این رابطه ادامه دار هم هست بسیار خوب باشد، چون هیچ چیز بین من و مهران تمام نشده، باعث خوشحالی است، به دلیل فردیتی که در ذات اکثرمان هست، آدم ها از هم جدا می شوند و می روند.

 

وقت کار عملا به جفت مان خوش می گذرد

من و مهران قبل از این که بخواهیم همکار باشیم، رفیقیم و این خیلی مهم است که با کسی که کار می کنی، رفیق باشی. حداقل در روش من که فاکتور رفاقت خیلی مهم است؛ خیلی ها بوده اند که با آن ها کار کرده ام و در همان دست اول، گفته ام این کار اول و آخرمان خواهد بود! یعنی همان جا تشخیص می دهم که می توانیم باز هم با هم کار کنیم یا نه! چون احساس می کنم چیزی برای گفتن یا مشترکاتی بین ما وجود ندارد و اصلا بهم گیر نمی کنیم! طبیعتا شما با کسی همکاری تان را ادامه می دهید که هیچ درگیری ای بین تان وجود نداشته باشد و از آن همکاری، احساس راحتی کنید. اگر رابطه همکاری من و مهران مدیری تا امروز ادامه پیدا کرده، فقط به همین دلیل است که وقتی سرکاریم، عملا به جفت مان خوش می گذرد. فکر می کنم آرزوی همه آدم ها همین باشد که وقتی با کسی کار می کنند، آرامش کامل داشته باشند.

 

حسرتی به نام حسن شکلک!

تا حالا اتفاق نیفتاده دلم بخواهد در نقش خاصی از یک فیلم ایرانی یا خارجی بازی کنم و حسرت بازی کسی را داشته باشم اما در تئاتر این اتفاق افتاده؛ کار آقای «کیومرث مرادی»، نوشته «نغمه ثمینی» بود به نام «شکلک.» آرزویم بود نقش «حسن شکلک» را من بازی می کردم و واقعا آن نمایش را خیلی دوست داشتم.

 

شاید اگر آن یک سکانس را بازی نکرده بودم...

خیلی اتفاقی در یک سکانس سینمایی بازی کردم و همان شب پیشنهاد بازی در یک سریال به من شد که فردا صبحش بروم یک نقش در یک سریال تلویزیونی بازی کنم! این روند طی شد تا همین الان که روبه روی شما نشسته ام... شاید اگر آن شب برای آن سکانس سینمایی نمی رفتم، هرگز اینجا نبودم. البته درست است که دانشجوی رشته هنرنمای نمایشی بودم اما خیلی از دانشجویان همین رشته هستند که الان مشغول کار دیگری هستند و مثلا کار مدیریتی انجام می دهند، مغازه یا گالری دارند یا حتی خیلی های شان از ایران رفتند و مهاجرت کردند. شاید این اتفاقات برای من هم می افتاد، به گواه بسیاری از هم دوره ای هایم در دوره تحصیلی ام در دانشگاه، دانشجوی چندان مستعدی نبودم! شاید من هم الان در کار پدری ام مشغول هستم.

 

عادت کرده ام

اوایل که به نگاه مردم عادت نداشتم، خیلی وقت ها امکان داشت حتی دعوایم شود! وقتی دیدم اینقدر اذیت می شوم، پیش دکتری رفتم و مشاوره ای گرفتم و بعد از آن، دیگر همه چیز حل شد. ببینید... ما وقتی وارد این حرفه شدیم، اصلا نمی دانستیم قرار است چنین اتفاقاتی برای مان بیفتد! البته این اتفاق دیده شدن و شناخته شدن برای بعضی های مان افتاد و برای عده ای نیز نیفتاد اما وقتی دیدیم کم کم این قضیه دارد جدی می شود، خودمان را عادت دادیم و قبول کردیم عواقبش را بپذیریم. البته از نظر من عواقب نیست. به هر حال باید این حاشیه ها را قبول کنیم و به نظرم شهرت اصلا چیز بدی نیست. چند باری حاشیه هایی برایم ساخته اند که از شنیدن شان متعجب شده ام، حتی یادم هست یک بار چیزی نوشته بودند که خیلی بد بود اما ترجیح می دهم درباره اش حرف نزنم! اصلا این حرف ها را پیگیری نمی کنم و برای پیداکردن منشاشان وقت نمی گذارم، چون اصلا چیز جدی ای نیستند که بخواهم وقتم را بگذارم.

 

خودم را در هیچ کدام نقش ها ندیدم

مگر می شود بازیگری دوست نداشته باشد شب مراسم اسکار به عنوان نماینده کشورش روی صحنه برود و جایز ه ای با این اهمیت را ببرد؟ من هم از این قاعده مستثنا نیستم. این که چرا شبیه چنین اتفاقاتی تا به حال برای من نیفتاده، به نظرم به ژانری برمی گردد که در آن حضور دارم و تفاوت مدل کارم با سایرین. شاید اگر می شد آ ثار تلویزیونی را هم به چنین مراسم هایی فرستاد، اتفاقی هم برای ما می افتاد! اصولا این روزها برای «اصغر فرهادی» بسیار خوشحالم و از ۱۷ سال پیش که با هم سر سریال «ماه مهربانی» همکاری کرده بودیم، ایشان را می شناسم و تبریکاتم را از ته دل تقدیمش می کنم، چون اتفاقی که ایشان رقم زد، یک اتفاق بزرگ برای کشورمان است، نه اتفاقی محدود به سینما، تئاتر و...! در جواب این سوال تان که می گویید اگر ایشان به ایران برگردند و برای فیلم بعدی شان از من دعوت به همکاری کنند، باید بگویم اگر درگیر «قهوه تلخ» نباشم، حتما قبول خواهم کرد! (خنده) چون ۳ سال است همین حرف را در جواب همه کارهایی که پیشنهاد می شود، می دهیم! (خنده) مطمئنا امروز جایگاه سینمایی «اصغر فرهادی» خیلی با گذشته فرق کرده. این که خیلی ها می گویند ممکن است ایشان دیگر به ایران برنگردد را اصلا قبول ندارم، اصلا مثل این می ماند که بگویی «پدرو آلمودوار» دیگر به اسپانیا برنمی گردد! ایران مملکت «اصغر فرهادی» است و ایشان باید به ایران برگردند، دوره های آموزشی برگزار کنند، تجربیات شان را در اختیار جوان ترها و سینماگران بگذارند و... . فیلم «جدایی نادر از سیمین» را در خانه دیدم. آدم باید روراست باشد، به نظرم هرگز نمی توانستم بازی های خوبی که دوستان همکارم در این فیلم داشتند را من هم داشته باشم، اصلا به این که اگر قرار بود در این فیلم جای یکی از این بازیگران بازی کنم فکر هم نکرده ام، اصلا تصورش هم سخت است! چون اینقدر آدم جدی ای نیستم که بتوانم چنین نقش هایی را بازی کنم. به هر حال سوژه فیلم آنقدر تلخ هست که وقتی آن را دیدم، واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و ناراحت شدم. به نظرم طلاق سوژه آزاردهنده ای است و نه تنها مخاطب، بلکه خودم هم دوست ندارم در چنین فیلم هایی با این شدت تلخی بازی کنم. بله، دوست دارم فیلم جدی بازی کنم اما نه اینقدر تلخ! برای «پیمان معادی»، «لیلا حاتمی»، «شهاب حسینی» و تمام کسانی که در این فیلم زحمت کشیدند بسیار خوشحالم و ممنونم از این افتخاری که برای من و کشورم به ارمغان آوردید. ان شاءالله که بازهم چنین اتفاقاتی برای سینما و البته کشور ایران بیفتد.... / ۲۴آنلاین