زندگی و زمانه ی مهدی اخوان ثالث


مهدی اخوان ثالث در اسفند 1307 در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات منظمی نکرد جز همان دیپلم آهنگری که از هنرستان گرفت. چند ماهی در مشهد به آهنگری و چاقو سازی مشغول بود. سپس در روستایی در ورامین به معلمی پرداخت.





صبح بخیر - محمودرضا حائری: مهدی اخوان ثالث در اسفند 1307 در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات منظمی نکرد جز همان دیپلم آهنگری که از هنرستان گرفت. چند ماهی در مشهد به آهنگری و چاقو سازی مشغول بود. سپس در روستایی در ورامین به معلمی پرداخت. پس از آن در گلستان فیلم به سرپرستی دوبله ی فیلم های مستند پرداخت.

در 1333 دستگیر شد و مدتی زندانی بود. پس از آزادی در رادیو و تلویزیون ملی ایران مشغول به کار شد. در سال 1356 به تدریس ادبیات در دانشگاه های تهران، تربیت معلم و ملی پرداخت. پس از انقلاب بدون حقوق و با محرومیت دائم از خدمات دولتی بازنشسته شد. در شهریور 1369 در پی یک بیماری ساده در بیمارستان مهر تهران درگذشت.

مهدی اخوان ثالث شاعر دوران «شکست» است . دوران شاعری او پس از کودتای 28 مرداد شروع شد. هوشنگ گلشیری شکست در شعر او را چنین توصیف می کند: «بازتاب  این شکست در شعرهای اخوان ابتدا به یأس شخصی کشید: گسستن از یاران نیمه راه، دشنام باران کردن هر چیز و هر کس، آنگاه به یأس از این آب و خاک و به قول خودش این باغ: همان ره توشه برداشتنها و نفرین کردن به گیاه- آدمهایی که ریشه شان در خاکهای هرزگی مستور بود، سرانجام نیز به یأس فلسفی انجامید: قطع امید کردن از هرگونه تغییر. اما در همه ی این مراحل، حداقل به گواه اغلب مقدمه ها و مؤخره ها آن چهره ی عام و کلی «مردم» مخاطب او ماند. باز به استناد شعرها و نیز مقدمه ها و مؤخره هایش اغلب پنجه در پنجه ی قدرت زمانه می افکند»

زندگی و زمانه ی مهدی اخوان ثالث

دکتر شفیعی کدکنی تمایز اخوان را از سایر شاعر نوپرداز چنین می داند: «آنچه اخوان را در عالم ادب، از همه ی اقران او – شاعران نوپیشه و نوپرداز دیگر- جدا می کند دو چیز است: یکی صداقت در تجربه ی شعری و اهمیت دادن به انسان و زندگی انسانی و رسوخ  در اعماق لحظه های وجودی انسانی ایرانی و دیگری سیطره ی شگفت آور او بر زبان فارسی و فرم شعر. تسلط او بر زبان فارسی در همان حدی بود که بهار زبان فارسی را آزموده بود و آموخته»

سیمین بهبهانی شعر او را چنین می داند: « اخوان در تلفیق زبان و مکتب خراسانی و قالب نیمایی درخششی دارد که اورا در رده‌ی شاعران بزرگ این سرزمین قرار می دهد. بی‌تردید می‌توان اورا، پس از« نیما»، با عنوان« بزرگ» مشخص کرد. در شعر نو وجودش ستونی بود که یک گوشه از سقف این بنای تازه برپا شده را بر دوش خود نگاه می‌داشت. او واسطه‌ای بود میان جریانات محیط با شعرش. مثل یک عصب، کنش‌های بیرونی را به مغز انتقال می‌دهد، سپس شعر او واسطه‌ی این انتقال است. او همیشه راوی اوضاع جامعه‌ای بود که در آن می‌زیست. گاه با فریاد، گاه با ناله، گاه با آهی دردآلود.

شعر«اخوان» غالبا یک شعر روایی است. مثل یک داستان از همان اول دامنت را می‌گیرد و به دنبال خود می‌کشاند. می‌خواهی بدانی آخر کار چه می شود. « کتیبه»، « مرد و مرکب» و« قصه‌ی شهر سنگستان» نمونه‌ی خوبی برای این نوع از کار او هستند.

در این تردید نیست که «اخوان» با تسلط کم نظیری که در زبان فارسی داشت توانست شعر نیمایی را با ویژگی روایی و در کلامی حماسی یا با سیلانی تغزلی ادامه دهد. او در این قالب، محتوایی عرضه می‌کرد که پرشور بود و فاخر و درعین حال تصویرگر واقعیت خشن ایران معاصر. اگر سنت‌گرایان در بعضی موارد زبان «نیما» را نمی پسندیدند، برای زبان «اخوان» جز ستایش نمی‌توانستند داشته باشند. اما «اخوان» کم کم از تاثیر زبان نیمایی خارج می‌شود و ابداعاتی می‌کند. او زبان و مکتب خراسانی را در قالب نیمایی می‌نشاند. در شعر «زمستان» این توفیق کاملا آشکار می‌‌گردد و صلابت و زاویه های تند خراسانی در شعر «اخوان» نمودار می‌شود.

زندگی و زمانه ی مهدی اخوان ثالث

غزلی از اخوان

از بس که ملول از دل دلمرده ی خویشم
هم خسته ی بیگانه ، هم آزرده ی خویشم
این گریه ی مستانه ی من بی سببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمرده ی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
من نوحه سرای گل افسرده ی خویشم
شادم که دگر دل نگراید سوی شادی
تا داد غمش ره به سراپرده ی خویشم
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل
خون موج زد از بخت بد آورده ی خویشم
ای قافله! بدرود ، سفر خوش ، به سلامت
من همسفر مرکب پی کرده ی خویشم
بینم چو به تاراج رود کوه زر از خلق
دل خوش نشود همچو گل از خرده ی خویشم
گویند که « امید و چه نومید! » ندانند
من مرثیه گوی وطن مرده ی خویشم
مسکین چه کند حنظل اگر تلخ نگوید؟
پرورده ی این باغ ، نه پرورده ی خویشم

زندگی و زمانه ی مهدی اخوان ثالث

گزیده آثار مهدی اخوان ثالث


• ارغنون, چاپ اول 1330

• زمستان, چاپ اول 1335, انتشارات زمان

• آخر شاهنامه, چاپ اول 1338, بی‌نا

• از این اوستا, چاپ اول 1344, انتشارات مروارید

• منظومه شكار, چاپ اول 1345, انتشارات مروارید

• پاییز در زندان, چاپ اول 1348, انتشارات مروارید

این مجموعه در سال 1355 با نام « در حیاط كوچك پاییز, در زندان » توسط انتشارات توس انتشار یافت؛ و تا امروز به همین نام انتشار می‌یابد.

• زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست, چاپ اول 1357، انتشارات توكا

• دوزخ, اما سرد, چاپ اول 1357, انتشارات توكا

• ترا ای كهن بوم و بر دوست دارم, چاپ اول 1368, انتشارات مروارید

• سواحلی ، چاپ اول 1381 ، انتشارات زمستان


ویدیو مرتبط :
خانه مهدی اخوان ثالث

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )



 

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )

 

مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) در سال 1307 هجری شمسی در مشهد قدم به عرصهء هستی نهاد. نام پدرش، علی و نام مادرش مریم بود. پدر ِ مهدی از مردم یزد بود كه در جوانی به مشهد مهاجرت كرده و در این شهر سكونت اختیار نموده و ازدواج كرده بود. وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود. اخوان به هنگام تولد با یك چشم واردِ این جهان شد اما پس از مدتی چشمِ دیگر او به‌روی عالم و آدم باز شد، خود در این باره می گوید: « پدر من عطار - طبیب بود و مادر هم كارش خانه‌داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمان‌های پدر و دعاهای مادر ونذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم كرد و الا حالا دنیا را با یك چشم می‌دیدم. اما حالا با دو چشم می بینم.»

 

مهدی اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. گرایش به هنر موسیقی، قسمتی از فعالیت‌های دوران كودكی مهدی اخوان ثالث را تشكیل می‌داد او می‌گوید : « مشكلی كه من داشتم در ابتدای كار پیش از كار شعر، پدرم مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ كه به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی‌خواست نشان بدهد، به پسرش به فرزندش یعنی اخم‌ها در هم كشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه كنم، پیش از شعر، من با موسیقی سرو كار پیدا كرده بودم، پیش استاد سلیمان روح افزا می‌رفتم و همچنین پسرش ساز می‌زدم، تار ... من نمی‌گذاشتم پدر بفهمد كه من با ساز سر و كار دارم، چون می‌دانستم تعصبش را. برادرش را وادار كرد كه تار را دور بیندازد و كار نكند و اینها، تار برادرش را كه عموی من باشد، من گرفتم و خلاصه اینها. »
بدین ترتیب كودكیِ وی با هنر شعر و موسیقی درهم آمیخت هرچند پدرش معتقد بود كه «صدای تار همان صدای شیطان است» و او را از نزدیك شدن به موسیقی باز می‌داشت، او در این‌باره می‌گوید : « [پدرم] گفت: باباجان این كار را دیگه نكن. گفتم چه كاری؟ گفت همونی كه گفتم. خوب البته فهمیدم چی می‌گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت كه دلیلش رو می‌خوای؟ گفتم: بله. گفت: این نكبت داره، صدای شیطان‎ِ ... و از این حرف هایی كه می شد نصیحت كرد ...

 

از استادانِ دوران كودكی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی، سلیمان روح افزا یكی از نوازندگان تار بود. در شعر و شاعری نیز این حركت در منزل مهیا گردید؛ پدرش از آنجاییكه به شعر علاقه داشت انگیزهء لازم را در مهدی بوجود آورد، و در این مسیر معلمش پرویز كاویان جهرمی نیز از او حمایت نمود. چیزی نگذشت سر از «انجمن ادبی خراسان» درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیك آشنا شد. از استادانی كه او در این انجمن با آنها آشنا شد استاد نصرت (منشی باشی) شاعر خراسانی بود كه اخوان ثالث درباره او چنین تعریف می كند: « در خراسان وقتی كه تازه به شاعری رو كرده بودم ( سال های 23- 24 ) به یك انجمن ادبی دعوت شدم كه استاد كهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا می‌شنید می‌پرسید تخلصتان چیست؟ او واجب می‌دانست كه هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد ... ».

 

مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبك كلاسیك در قصیده سرایی (به شیوه اساتید كهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبك نو (به شیوه نیما ، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی كرد.

 

اخوان در سال 1329 با ایران (خدیجه) اخوان ثالث، دختر عمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله، لولی، تنسگل و سه پسر به نام های توس، زردشت و مزدك علی می‌باشد. از حوادث دلخراش دوره زندگی اخوان می‌توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود که فوت كرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانهء كرج غرق گردید، این دو واقعه ضربهء سختی بر او وارد كرد. از دیگر رویدادهای زندگی مهدی اخوان ثالث، حوادث پیش از انقلاب و قرارگرفتن وی در صفِ مخالفین رژیم بود. پس از كودتای 28 مرداد سال 32، ایران چهرهء دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌كلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع كرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اخوان در شعر ِ «نادر یا اسكندر» لحظه‌ای تصور می‌كند كه مادرش به دیدار او می‌رود و از او می‌خواهد كه با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمی‌پذیرد :


«... باز می‌بینم كه پشت میله‌ها مادرم استاده با چشمان تر
ناله‌اش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد «آیا نیست كر؟»


آخر انگشتی كند چون خامه‌ای دست دیگر را بسان نامه‌ای گوید:


«بنویس و راحت شو ...»
به رمز «تو عجب دیوانه و خودكامه‌ای»
من سری بالا زنم چون ماكیان
از پس ِ نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هرچه آن گوید این بیند جواب»

 

 

بیوگرافی و زندگینامه مهدی اخوان ثالث ( م - امید )

 


 

پس از آزاد شدن از زندان، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نكرد و در واقع از كارهای روزمرهء سیاسی كناره‌گیری كرد و برای امرار معاش به روزنامهء «ایران ما» پیوست. اما طولی نكشید كه در سال 1344 برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، اگرچه اشعارش در این زمان حكایت از مردمی‌است كه زیر فشار قدرت حاكمه قرار داشتند و او راوی قصه‌های آنان بود، اما قصه‌ای به نام «قصهء قصاب كش» یا «قصاب جماعت حاكم و م. امید جماعت محكوم» باعث شد مردی از او شكایت نماید؛ ابراهیم گلستان از دوستان مهدی اخوان چنین تعریف می‌كند :


« ... مردی به دادگستری از دست او شكایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینكه با تمامی كوشش‌ها كه این شكایت را بمالانند كار ِ محاكمه آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یك اِنكار - كاری كه آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها كمتر در دادگاه‌ها نشان‌دادنی هستند - بعد از صرف مقدماتِ مبسوطی، اهورایش بیامرزاد و زردشتش ببخشاید، برخاست حمله برد بر محدویت‌های ضد نفس و آزادی، و همچنین بر انواع مالكیت‌ها - چیزهایی كه حرفه و درآمد قاضی ها، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یكسر، مطلقا به آنها بستگی دارد، قاضی اول كوشیده بود كه جدی نگیرد و از خر ِ شیطان او را بیاورد پایین، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط كار خود را كرد، شاعر را وادار كرد، دور بردارد، و دور هم برداشت تا حدی كه قاضی عاجز شد. او را محكوم كرد به زندان به‌حداقل ِ ممكن زندان. هرچند مفهوم زندان حداقل برنمی دارد، قاضی در دست قانون بود.»


از آنجایی كه دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میله‌ها سپری نماید، خود را از نظرها پنهان كرد. با این اتفاق ماندنِ او در رادیو نیز میسر نبود، زیرا از نظر قانونی این امر با كار دولتی مغایرت داشت، از این رو تا مدت‌ها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی می‌كرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی كرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد نمود و خانواده‌اش را در تنگنای مادی قرار داد.

 

مهدی اخوان ثالث در روز یكشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیكرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاك سپردند.

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


مشاغل و سمتهای اداری

 


اخوان ثالث در سال 1327 ساكن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همكاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به كار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیك به سیصد فیلم مستند نظارت كرد. به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌كرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنكه كارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت كرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنكه تجربهء لازم را برای این‌كار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره كرد. او می‌گوید:«من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یك برنامهء ادبی داشتم، یك برنامهء كتاب داشتم، در میزگردهایی هم كه راجع به این جور مسایل بود شركت می‌كردم.»


در سال 1348 از اخوان برای كار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال 1353 برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثهء مرگ دخترش لاله، او را مجبور كرد به تهران بازگردد و از همكاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث كمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانكلین سابق) مشغول به كار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.

 

 

فعالیتهای آموزشی


مهدی اخوان ثالث پس از آنكه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اكبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی»، در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی كریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یكی دو سال بعد، او را به مدرسهء كشاورز منتقل كردند و او در آنجا علاوه بر آنكه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعد‌ها به دلایلی از كار تدریس در آموزش و پرورش كناره‌گیری كرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌كند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال 1356 می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می‌كرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این كار مشغول بود.

 

 

سایر فعالیتها و برنامه‌های روزمره


اخوان ثالث تا سال 1323 می‌كوشد خود را از جمیع جهات فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی كامل كند. زندگی او در دورهء دوم بیشتر بر مبنای تفكر سیاسی و اجتماعی می‌گذرد، اگرچه در این دوره نیز شعر می‌سراید و می‌كوشد شعرهایی ماندگار بیافریند اما او كه هنوز جوانی پرشور است، جذب جنبش‌های سیاسی می‌شود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل ایران برقرار كند. به هر حال از لحاظ فكری اخوان از بدو ورود به تهران تا سال 1323 دورهء پرتلاطمی را می‌گذراند. او با بسیاری از مسایل فكری و جنبش‌های سیاسی از طریق كتاب‌ها و روزنامه‌ها آشنا می‌شود، در واقع ذهنیت اخوان در آن‌سال‌ها با خواندن كتاب‌ها پرورش می‌یابد. خودش در ضمن خاطراتش می‌گفت، هرماه كه حقوقش را می‌گرفت از ورامین به تهران می‌آمد و چند كتاب می‌خرید. كتاب‌هایی با گرایش چپ، كتاب‌های كسروی. اخوان در مدت فعالیت آموزشی در آموزش و پرورش در مجلهء این اداره همكاری داشته‌است. مجله‌ای كه به اعتراف خودش در مدت 17-18 سال آموزگاری، دبیری و مدیر مدرسه بودن خوشایند نبود چون اغلب چیزها‌یی كه در این مجله به‌چاپ می‌رسید، بخشنامه‌های اداری بود و یا خبرهای تغییر فلان وزیر. او بعد از سال 1330 علاوه بر تدریس در وزارت آموزش و پرورش با مطبوعات تهران همكاری تنگاتنگی داشت، بسیاری از نوشته‌ها و شعرهای او در روزنامه‌ها و مجلاتِ‌ماهانهء آن روز وجود دارد. در واقع نوشتن در مطبوعات یگانه راه امرار معاش او بود. نوشته‌های اخوان كه برای گذراندن زندگی با اسم مستعار چاپ می‌شد، غیر از نوشته‌هایی بود كه در واقع كار دل او بود. در سال 1330 اخوان سرپرستی صفحهء ادبی روزنامه جوانان دمكرات را به عهده گرفت و از این طریق با تك‌تكِ شاعران جوان آن‌روز آشنا شد، شاعرانی چون سیاوش كسرایی، سایه، احمد شاملو، محمد عاصمی و نصرت رحمانی و ... او تا قبل از ازدواج با دوست صمیمی‌اش رضا مرزبان چه‌در ورامین و چه‌در تهران در یك‌خانه زندگی می‌كرد. از آنجا كه اخوان سری پرشور برای مسایل سیاسی و از جمله حزب دموكرات چپ‌گرای توده داشته پس از كودتای 1332 مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانهء زندان شد. پس از آزاد شدن از زندان، اخوان تا آخر عمر دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دستهء خاصی فعالیت نكرد و در واقع از كارهای روزمره سیاسی كناره گیری كرد و برای امرار معاش به روزنامه ایران ما پیوست. مدیر روزنامه ایران‌ما عامل اصلی آزادی اخوان از زندان بود از این رو اخوان در كنار او كوشید تا دیگر با دست از پا خطا نكند و فقط به غنای بینش ادبی و فرهنگی خود بیفزاید! در این سالها سرپرستی چند صفحهء هنر و ادبیات روزنامه ایران‌ما به عهدهء او و دوست جوانش حسین رازی بود. بعدها اخوان به اتفاق همین دوستش نخستین جنگ هنر و ادب امروز را منتشر كرد. پس از شمارهء دوم جنگ هنر و ادب مجموعهء شعر زمستان را در سال 1335 چاپ و منتشر كرد، چاپ این مجموعه خود آغاز حركت جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن روزگار بود. زندگی اخوان در سال‌های پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. نه حادثهء مهمی در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارق‌العاده ای سروده شد. بلكه مهمترین رویداد فرهنگی، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان كه در تمام طول زندگیش حتی برای یك‌بار نیز به خارج سفر نكرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارك، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم كرد، در این دیدار، ابراهیم گلستان، رضا مرزبان، اسماعیل خویی و چند تن دیگر از دوستان صمیمی دوران جوانی‌اش را دیده و مدتی را با آنها سپری نمود.


منبع : irnon