چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
روزبه نعمت اللهی: ما عاشق شغل مان نیستیم!
طراحی صحنه و لباس از جمله عوامل مهم در جذاب شدن یک اجرای زنده است که تا حدود زیادی در موسیقی ایران نادیده گرفته شده. اما در این میان هنرمندانی هم هستند که تلاش هایی در این زمینه انجام داده اند روزبه نعمت اللهی، خواننده مطرح موسیقی پاپ یکی از آنهاست.
نعمت اللهی در بازاریابی برای برند موسیقایی خودش موفق بوده و تلاش او برای رسیدن به یک امضای هنری در بستر موسیقی پاپ قابل قبول است. نکته قابل تامل این است که این خواننده وظیفه تهیه کنندگی اجراهایش را خود برعهده می گیرد تا بتواند ایده های مورد نظرش در زمینه طراحی کنسرت را پیاده کند.
او همواره ایده هایی برای طرحی پرفورمنس و صحنه دارد. اما مشکل اینجاست که شاید برخی از ایده های او ارتباط چندانی با محتوای موسیقایی اش نداشته باشد. مثلا یک بار در بزرگی را بر روی استیج قرار داد. یک بار هم سعی کرد ماکت اتومبیلی را روی صحنه بازسازی کند، اما ما به ازای این استایل از طراحی هنوز در موسیقی او نمود ندارد. با این همه می توان او را به عنوان یکی از معدود هنرمندانی که به مساله استیج توجه کرده است نادیده گرفت. به همین خاطر در این مطلب به سراغ او رفتیم تا چالش های پیش روی یک خواننده مطرح پاپ در مورد طراحی لباس و صحنه را بررسی کنیم.
با توجه به اینکه شما سال هاست با یک تیپ خاص که ریش بلند یکی از نشانه های آن است در کنسرت هایتان حضار می شوید، آیا در مورد این تیپ با گریمورها مشورت کرده اید یا انتخاب خودتان این بوده که در طول سال های اخیر از این چهره استفاده کنید؟
راستش هیچ کدام. چرخ روزگار مرا به این سمت کشانده است. نه به آن فکر کرده ام نه کسی بوده که بخواهد این خط را به من بدهد. درواقع این مسیری بوده که طی کرده ام و به نوعی شخصی و با توجه به روحیات خودم چنین چیزی را انتخاب کرده ام. قالب شکاندن ها و داستان هایی که روزگار برای هر آدمی دارد باعث شده چهره من تغییر کند. هیچ چیزی برای رسیدن به این مساله دخیل نبوده. ممکن است در آینده اتفاقی بیفتد که ریش هایم را بزنم.
وقتی یک مخاطب آلبوم شما را می شنوند و بعد به کنسرت تان می آید باید آماده چه چیزی باشد که در آلبوم با آن مواجه نشده است؟ بالاخره آلبوم که در بازار بوده و اگر فقط بنا به شنیدن قطعات باشد می شود اصلا به کنسرت هم نیامد.
حداقل چیزی که مخاطب می خواهد ببیند و بشنود این است که دست کم آنچه در آلبوم شنیده برایش تکرار شود و حتی کار بهتری را شاهد باشد. درواقع حداقل چیز کمتر و ضعیف تری در قیاس با محتوای آلبوم به او ارائه نشود و این در حالی است که متاسفانه خیلی از کنسرت ها در ایران ضعیف تر از آلبوم هستند. این موضوع دلایل متعددی هم دارد. یکی اینکه هزینه روی صحنه بردن ارکستر بزرگ زیاد است و اگر بنا باشد آرتیست به یک ارکستر بزرگ فکر کند و بخواهد آن را روی صحنه ببرد، امکان دارد مشکلات اقتصادی مانع بشود.
از سوی دیگر باید قطعات آلبوم به صورت اکوستیک در کنسرت اجرا شود، تازه آن هم اگر خود آلبوم آکوستیک ضبط شده باشد! این امر هم خیلی کم پیش می آید که قطعات آلبوم ها به صورت آکوستیک ضبط شوند. صداها هم البته خیلی طبیعی و آکوستیک نیست. خواننده های خیلی خوبی در حال کارکردن هستند، اما صحنه، صحنه گرداندن، اجرای صحنه ای و حتی ارکستری که برای اجرای صحنه ای انتخاب می شوند بحث های مختلفی را نیاز دراند تا مخاطب از هزینه ای که برای دیدن یک کنسرت می پردازد یا زمانی که برای رفتن به آن صرف می کند راضی باشد.
در همه جای دنیا به این مسائل اهمیت داده می شود. در ایران اما در مورد آنها سهل انگاری می شود. واقعیت این است که این موضوع آنگونه که باید مورد توجه قرار گرفته است. تکرار هم البته زیاد است. یعنی همه ما سالیان سال است که داریم گذشته خودمان را تکرار می کنیم و علت اینکه موسیقی، به خصوص موسیقی پاپ دارد ضعیف و ضعیف تر می شود این است که هیچ کدام مان دنبال این نیستیم که فعالیت بیشتری داشته باشیم و دنبال یادگرفتن برویم. همه ما در فکر پیداکردن صحنه یا سالن بزرگ و پر کردن آن برای چند شب هستیم و فکر می کنیم که نیازی نیست در کارمان تغییر ایجاد کنیم.
با توجه به اینکه موسیقی پاپ (به معنای موسیقی ای که مردم با آن ارتباط بیشتری برقرار می کنند) داخل ایران را با کارهای خارجی مقایسه کردید، به نظرتان در بحث بصری ماجرا، نظیر طراحی صحنه، لباس، گریم، نور و... چه تفاوت هایی میان کنسرت هایی که در داخل کشور به روی صحنه می رود با کارهای خارجی وجود دارد؟
برخی از خواننده ها تلاش می کنند این کارها را در ایران انجام دهند. خود من هم سعی کرده ام طراحی صحنه و لباس را در اولویت بگذارم. اما ماجرا این است که دست ما هم خیلی بسته است. یعنی امکاناتی که در سالن ها وجود دارد. فضایی که در اختیارمان است، هماهنگی و همکاری ها خیلی مهم است. تراکم شدید کنسرت ها هم معضلی است. مثلا همین کنسرت اخیر من روز شنبه بود، در حالی که جمعه و یکشنبه هم سالن پر بود. بنابراین من مجبور بودم روز شنبه را برای برگزاری کنسرت انتخاب کنم. البته که برای من فرقی نمی کند چه روزی از هفته اجرا داشته باشم. مهم این است که سالن از چه زمانی در اختیار من است تا بشود روی طراحی و... کار کرد.
در سراسر دنیا وقتی کنسرتی برگزار می شود یک تیم حرفه ای چندین روز برنامه ریزی و طراحی می کنند و اگر قرار است ماکتی ساخته شود یا دکوری زده شود زمان لازم برای این کار رادارند. برای صدا هم خیلی وقت صرف می کنند. اما در ایران در یک روز دو اجرا هست. در این شرایط چقدر می شود روی صدا به عنوان ابتدایی ترین نیاز برای برگزاری کنسرت زمان گذاشت؟ تا چه رسد به مباحث دیگر، از سوی دیگر ما چطور می توانیم دو اجرای سنگین را با این وقت کم داشته باشیم و انتظارمان هم کیفیتی در حد قابل قبول باشد؟!
در شرایط کنونی، متاسفانه مجبوریم کنسرت ها را به همین شکلی که شاهدش هستیم پیش ببریم. چون انتخاب دیگری وجود ندارد. امروز اگر بنا باشد به راه دیگری برویم برگزاری کنسرت دیگر صرفه اقتصادی نخواهدداشت.
عوامل محدودکننده بیرونی را که کنار بگذاریم، خود گروه ها و هنرمندان موسیقی که مورد توجه و محبت مردم هم هستند تا چه حد در این مسائل نقش دارند؟
من متاسفانه در خیلی از بندها می بینم نوازندگان و خواننده گروه حتی به لباس خودشان هم توجه نمی کنند. مهم ترین کار این است که حداقل نظم روی صحنه وجود داشته باشد. حالا طراحی صحنه که بحث دیگری است که به نظر بسیاری از افراد کاری اضافه بر سازمان است و خیلی به عنوان یک کار اصلی به آن نگاه نمی شود.
مهم ترین کاری که انجام می دهند این است که پشت سرشان تصاویری در ال ای دی پخش می کنند و نهایتان ده نوازنده هم در ارکستر حضور دارند و هر کس هر لباسی که فکر می کند قشنگ است را می پوشد. نوازنده ها در طول هفته با هفت گروه کار می کنند. در حالی که فضای کاری این خواننده ها با هم متفاوت است. در مجموع عرق و عشق نسبت به شغلی که داریم خیلی کم شده است. قرار نیست ما فقط برویم روی صحنه پول دربیاوریم. ما باید همه چیز را در نظر بگیریم.
پوشش، استیج، دکور و اجرای درست و اهمیت دادن به مخاطب و البته صدای خوب، همه و همه یک کنسرت خوب را به وجود می آورند. مهم این است که هرکدام از ما به کاری که انجام می دهیم اهمیت بدهیم. به دست آوردن چیزی اگر آسان باشد آدم خیلی به آن اهمیت نمی دهد. اگر به سختی به جایی برسی و یکی یکی پله ها را بالا آمده باش سعی می کنی به همه قدم هایت فکر کنی و شان مخاطب را هم رعایت کنی.
خود شما برای طراحی صحنه، گریم، نور و لباس چه می کنید؟ برای این موارد در کنسرت هایتان برنامه ریزی می کنید؟
من در کنسرت هایی که تاکنون داشته ام طرحی های مختلفی را مدنظر قرار داده ام و سعی کرده ام با توجه به تمام محدودیت هایی که به آنها اشاره کردم تا حدودی به آنچه که منظور نظرم بوده دست پیدا کنم. برای کنسرت آخرم البته طراحی ساده ای را مدنظر قرار دادم. با در نظر گرفتن میزان هماهنگی و... تا حدودی به چیزی که می خواستم دست پیدا کردم. من همیشه سعی می کنم در اجراهای مختلف با درنظر گرفتن روز و ساعت اجرا و البته رپرتواری که قصد ارائه اش را دارم طراحی منحصر به فردی انجام بدهم.
در پیاده کردن طرحی که در ذهن دارید از چه کسانی کمک می گیرید؟
افراد مختلفی در کنسرت های گوناگون در کنارم بوده اند و تیم های مختلفی طراحی صحنه را انجام داده اند. ولی با توجه به نگاه و توجهی که خودم به این مساله داشته ام، در بسیاری از موارد ایده هایی که داده ام سنگ بنای طرح نهایی و نقطه پایانی را گذاشته است.
در بحث طرحی صحنه کدام کنسرت یا کنسرت ها در داخل یا خارج از ایران بوده که وجه بصری آن مورد توجه تان قرار گرفته باشد؟
گروه های مختلف خارجی که کنسرت های بزرگ برگزار می کنند همواره مورد توجه همگان هستند. حتی در فستیوال ها، جشنواره ها یا برنامه های جشنواره ای هم نمونه این اجراها در ذهنم زیاد است. آنها زمان زیادی برای این کار می گذارند و به دلیل شکل تولید و ارائه حرفه ای و چرخه اقتصادی قدرتمند، اغلب اجراهای در خور توجهی از منظر طراحی صحنه و لباس برگزار می کنند. به عنوان مثال طراحی صحنه پینک فلوید بسیار عالی بود که البته من فیلم آن کنسرت را دیدم؛ دقت، توجه و هماهنگی میان موسیقی ارائه شده، نوع لباس اعضای گروه و نورپردازی ارائه شده بسیار چشم نواز بود و جلب توجه می کرد. بیننده واقعا از این همه هماهنگی لذت می برد و طبیعتا مخاطبان این گره که سال هاست طرفدارشان هستند از رفتن به چنین کنسرتی خاطره خوشی در ذهن خواهندداشت.
در برنامه اسکار دو سال پیش هم که هنرمندان عرصه موسیقی به اجرای برنامه پرداختند نوع طراحی صحنه خیلی خوب بود و همنشینی مناسبی هم با آن مراسم داشت. در عرض چهل دقیقه یا نهایتا یک ساعت در این مراسم چهار بار دکور به طور کلی تغییرکرد که هر تغییر دقیقا همخوان با قطعه در حال اجرا بود. طبیعی است که در این شرایط مخاطب به کنسرت روی بیاورد، چون وجوه بصری خیلی مورد توجه قرار می گیرد.
ساده ترین حالت این است که موسیقی در کنار تصویر تاثیرگذاری بسیار بیشتری دارد. همیشه هم این مساله وجود داشته است. از وقتی هم که موسیقی مادر سینما شد تاثیرش خیلی بیشتر شد و بالعکس. به نظرم همکاری موسیقی و سینما در نهایت هم به موسیقی کمک کرد، هم سینما، اما زیبایی بصری موسیقی تا حدود زیادی مدیون مدیوم تصویر است.
به نظر شما آیا در کنسرت های برگزارشده در داخل کشور وجه مالی ماجرا هم تاثیرگذار است؟ بالاخره با در نظرگرفتن مخارج خود کنسرت و مسائلی که شما در بخش های ابتدایی گفت و گو به آنها پرداختید. شاید برخی از کنسرت گذارها بخواهند به نام صرفه جویی مالی، در مورد وجود تصویری ماجرا کمک کاری کنند. توجه و سرمایه گذاری روی این بعد از اجرا نیاز به دوراندیشی و نگاه هنرمندانه دارد.
در حال حاضر وضع کنسرت بی نهایت به هم ریخته است. یک شب اجرا در تنها سالن شهر بین شصت تا هشتاد میلیون تومان هزینه دارد. علاوه بر این اگر شما بخواهید روی صحنه حداقل دکوری هم داشته باشید باز هم به این مبلغ اضافه می شود. هزینه های مختلف، دستمزد نوازنده ها و هزینه ارکستر به علاوه هزینه اطلاع رسانی باعث می شود که برگزاری کنسرت خیلی به صرفه نباشد. از سوی دیگر تکرار، سطح پایین صدا و... باعث شده سالن ها پر نشوند.
مردم چند بار می توانند به اجراهایی که دوست دارند بروند و در این اجراها بناست چه چیز متفاوتی ببینند؟ یعنی خواننده ها هر ماه، دو یا سه شب اجرا دارند. البته درست است که مخاطب دارند اما خب باید به ماندگاری خودشان هم فکر کنند. امکان دارد بخش مالی و تهیه کنندگی به این فکر نکند که فلان آرتیست بناست ماندگار شود، بلکه صرفا با فکر کردن به منافع کوتاه مدت فقط این موضوع را درنظر بگیرند که او در حال حاضر مخاطب دارد.
با توضیحاتی که دادم حتی نمی شود گفت طراحی صحنه در درجه چندم اهمیت قرار دارد. طراحی مسائلی چون صحنه، نور، لباس و... با توجه به شرایطی که به آنها اشاره کردم، اصلا مورد توجه نیست، که حالا بخواهیم بگوییم در چه درجه ای از اهمیت قرار دارد.
به عنوان سوال پایانی در میان خوانندگان پاپ داخل کشور غیراز خودتان چه کسانی را دیده اید که طراحی صحنه برایشان اهمیت داشته باشد؟ از سوی دیگر کار کدام یک از آنها مورد توجه خودتان قرار گرفته است؟
در میان بچه هایی که به کنسرت شان رفته ام بعضی از خواننده ها مثل رضا یزدانی، کنسرت هایشان را طراحی می کنند. دورادور مطلعم فرزاد فرزین هم این کار را انجام می دهد. البته یکی دو نفر دیگر هم این کار را می کنند. در مورد بخش دوم سوال تان هم باید بگویم خیلی کار خلاقانه ای اتفاق نیفتاده است. همین که طراحی صحنه در این کنسرت ها وجود دارد باید خدا را شکر کرد، اما طراحی صحنه چندان خاص و خلاقانه ای ندیده ام.
ویدیو مرتبط :
روزبه نعمت اللهی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روزبه نعمت اللهی، عاشق فیگور گرفتن روی استیج
خود نعمت اللهی هم به ورزش کردن علاقه دارد و این طور که ما جویا شدیم هفته ای سه تا چهار جلسه ورزش می کند. در فضای باشگاه با نعمت اللهی ملاقات داشتیم و گفت و گویی دوستانه با او انجام دادیم که در ادامه می خوانید.
به عنوان نخستین سوال از آن جایی که به نظر نمی رسد ورزش و موسیقی ارتباط چندانی با هم داشته باشند، چطور می شود خواننده ای همچون شما را در باشگاه ورزشی می بینیم؟
من فکر می کنم که خیلی هم به هم مرتبط هستند. دلایل مختلفی وجود دارد که من بعد از سال ها در باشگاه ورزشی حضور دارم. در سال های خیلی دور ورزش رزمی را به طور حرفه ای انجام می دادم ولی حدود 10-12 سال است که به دلایل مختلف از آن ورزش دور شدم.
نوازندگی خیلی با ورزش همخوانی ندارد، یعنی کسی که به عنوان یک ورزشکار حرفه ای عمر و وقت خود را صرف ورزش می کند، در نواختن ساز به مشکلاتی بر می خورد. مثلا امکان دارد سرعت انگشت ها یا لرزشی که بعد از وزنه سنگین یا حرکات ورزش رزمی یا بدنسازی به وجود می آید به نوازندگی اش لطمه وارد کند.
اما خیلی از هنرمندان خوب ما هم ورزشکار هستند و استایل و بدن خوبی دارند. امروزه حتی خیلی از خوانندگانمان هم به ورزش اهمیت بسیاری می دهند و حتما ورزش کردن را در برنامه زندگی خود قرار می دهند.
نگاه شما به این ورزش چطور است؟
اگر بخواهیم کمی جدی به این ورزش نگاه کنیم، باید حداقل هفته ای 4 روز در باشگاه رفت و آمد داشته باشیم و گویی بخشی از عمر و زندگی مان در آن جا می گذرد، پس باید در جامعه کوچک باشگاه اتفاقات و دوستی های خیلی خوبی رخ دهد.
روزبه نعمت اللهی و خیلی از کسانی که شاید در اجتماع جایگاهی داشته باشند، در باشگاه دیگر آن جایگاه وجود ندارد و همه لباس ورزشی به تن داریم و مشغول ورزشیم و با هم رفیق هستیم.
امکان دارد بعد از باشگاه من بروم استودیو برای اجرا، یک نفر دیگر برود مطب، یکی دیگر مهندس ساختمان باشد برود سر ساختمان یا یکی استاد دانشگاه باشد، ولی همه در باشگاه شبیه هم زندگی می کنیم.
از تاثیرات ورزش در حرفه خودتان که خوانندگی است برایمان بگویید؟
خیلی از ورزش ها در خواندن تاثیر خوبی دارند، مثلا شاید دویدن روی تردمیل و خیلی چیزهای شبیه به این که به تنفس کمک می کند.
این که مثلا شما وقتی نفس زیادی داشته باشید، دیافراگم و نوع خواندن به کنار که اصلا تکنیک آواز چه است و از کجا باید خارج شود و برای خواندن باید از کجا تنفس بگیرید که وارد بحث تخصصی خواندن می شود، اما یک خواننده باید نفس خوبی هم داشته باشد.
مثلا کشیدن سیگار و چیزهایی اینچنینی مشکلاتی را به وجود می آورد. البته خیلی ها هم هستند که سیگار می کشند و ورزش هم می کنند، گویی این دو را با هم بالانس می کنند.
(با خنده) من نمی خواهم درواقع خیلی تخصصی حرف بزنم اما آن هایی که سالم زندگی می کنند و به سلامتی شان اهمیت می دهند و شاید خوانندگی را می خواهند به صورت تخصصی دنبال کنند، این را بدانند که در کوهنوردی و روزش هایی شبیه به بدنسازی در قالب فیتنس، تایمی را که روی تردمیل می گذرانند همه و همه در قدرت تنفس، دم و بازدم تاثیر مثبت دارد.
مثلا من در دو روز چهار سانس باید روی صحنه باشم که این چهار سانس نیاز به بنیه و قدرت جسمانی خوب دارد.
به نظرم اتفاقات روی صحنه را می توان به رینگ بوکس تشبیه کرد. شش دانگ حواست باید به همه چیز باشد. خواندن فقط میکروفن دست گرفتن نیست، یک خواننده قطعا باید روی بدنش تسلط داشته باشد. بایستی همان عشق و انرژی که در سانس اول دارد در سانس دوم هم داشته باشد.
هستند دوستانی که در سانس یک خیلی انرژی مصرف نمی کنند که در سانس بعد هم انرژی داشته باشند اما اگر جسممان را درست مدیریت کنیم مشکلی پیش نمی آید. یعنی نیاز دارد به این که جسمتان را خوب بشناسید.
اصلا خداشناسی از خودشناسی می آید، یعنی درونت هر اتفاقی رخ دهد خدا را باید همان جا پیدا کنی. خدا یعنی به خود آمدن. خدا در درون همه ماست. جسممان و روحمان را بهتر می شناسیم و سعی می کنیم درون خودمان را بهتر بشناسیم.
بخش اعظم صبوری باز می گردد به همین ورزشی که ما درباره آن صحبت می کنیم. ورزش آدم را صبور می کند. صیر و شکیبایی و سکوت جزو ویژگی هایی است که مولا علی (ع) در نهج البلاغه از آن ها پررنگ صحبت کرده اند.
شما تا چه اندازه برای ورزش کردن زمان صرف می کنید؟
هر روز ورزش کردن به صورت حرفه ای کار آسانی نیست اما ورزش به جز این که استایل آدم را فرم می دهد و آن را از خمودگی و کرختی نجات می دهد.
همان طور که در صحبت هایتان اشاره کردید ورزش فواید زیادی دارد. حال سوال ما این است از بین این همه ورزش چرا بدنسازی را انتخاب کردید؟
علاقه خیلی دخیل است و این که آنچه من نیاز دارم را برآورده می کند. مثلا من روی صحنه و در نوع زندگی به بدنسازی بیشتر نزدیک بوده ام و یا خیلی از خواننده ها و بازیگران برای حفظ فیزیک و استایل، بدنسازی را انتخاب می کنند. پینگ پنگ، تنیس و... همه ورزش هستند و همه به بهبود تنفس و استایل بدن کمک می کنند.
ما هر ورزشی را بخواهیم انجام دهیم بایستی کنارش بدنسازی را هم انجام دهیم. من نمی دانم و به صورت تخصصی نمی گویم ولی فکر می کنم پیاده روی و دو، مادر همه ورزش هاست. این چیزی است که از تجربه خودم به دست آوردم. دیدم هر ورزشکار در هر زمینه ای پیاده روی و کوهنوردی را دارد.
شاید اگر یک روزی بخواهم تخصصی همین بدنسازی را ادامه بدهم و یک مقامی در این ورزش داشته باشم دیدگاهم عوض شود و خیلی جدی تر دنبال آن بروم. امروز به فکر سلامتی بدنم هستم و به خاطر تنفس و سلامتی ام و درس های ابتدایی که از ورزش بدنسازی می گیرم و لذتی که از فرم بدنم و ایستادنم روی صحنه می برم بدنسازی را انتخاب کرده ام.
به نظرم خیلی ها به پوشش یک هنرمند دقت می کنند. شاید یکی از دلایل انتخاب بدنسازی خوش لباسی باشد اما دلایل مهم تری از خوش لباسی برای انتخاب بدنسازی داشتم.
متاسفانه ذهنیت خوبی نسبت به این ورزش وجود ندارد و خیلی ها بدنسازها را که بدن خوبی ساخته اند به مصرف دارو و مکمل متهم می کنند و معتقدند آن ها زحمتی برای ساختن بدنشان نکشیده اند. البته این را هم باید بگوییم که متاسفانه تعداد محدودی از ورزشکاران این رشته با غرور قدم بر می دارند.
به عنوان مثال دست هایشان را بیشتر از اندازه باز می کنند و قدم بر می دارند! می خواهیم بدانیم ذهنیت شما قبل از شروع این ورزش از بدنسازی چه بود؟ با توجه به این که زمانی همه باشگاه های بدنسازی چند پله می خورد و به پایین می رفت و حالا می توان گفت این فضا تا حدودی تغییر کرده است.
البته که همه این ها دلیل دارد. وقتی روی عضله دست کار می کنید، این عضله تغییر می کند. علم امروز بدنسازی خیلی متفاوت است.
مثلا در گذشته زدن وزنه سنگین تر بسیار مهم بود ولی امروزه تکنیک تمرین کردن بسیار متفاوت شده است. این که شما می توانی تعیین کنی که چه فرمی از بدنت را احتیاج داری، یعنی چه استایلی را می پسندی.
مثلا گروهی دوست ندارند که سایز خیلی درشتی داشته باشند ولی بدنی ورزیده داشته باشند و گروهی دیگر ترجیح می دهند سایز خیلی درشتی داشته باشند.
استقبال از فیتنس بسیار بیشتر شده و برخلاف گذشته امروز ترجیح می دهند که ورزیده باشند تا بدن خیلی درشتی داشته باشند.
همان طور که عرض کردم من به عنوان یک خواننده از ورزش بدنسازی به اندازه نیازم از آن استفاده می کنم. خیلی از مربیان موفق امروز با عشق در باشگاه زیرزمینی کار کرده اند، مثل خود ما که موسیقی را در زیرزمین ضبط می کردیم.
نه این که غیرمجاز کار کنیم، آن روزهایی که ما در استودیو کار می کردیم، استودیوهای مجهز امروزی وجود نداشت و در زیرزمین های خیلی بی نور و بی اکسیژن کار می کردیم ولی با عشق به این که این کار منتشر می شود و با عشق به شنیده شدن این کار در استودیوهای زیرزمین و شرایط سخت کار کردیم.
من شاهد این بودم که خیلی از قهرمانان و پهلوانان مان از همان باشگاه های زیرزمین و آن محیط بیرون آمدند. این یعنی اصلا ربطی به محیط ندارد ولی محیط بی تاثیر نیست. امروزه در باشگاه اکسیژن می توان گفت آرامش و اکسیژن بسیار زیاد است.
مثال ما این است که اکسیژن فقط آن چیزی نیست که ما به عنوان تنفس از آن استفاده می کنیم، اکسیژن آن انرژی مثبت و عشقی است که در این باشگاه به خاطر کسانی که آن را راه اندازی کرده اند وجود دارد.
خیلی از هنرمندان و ورزشکاران و قهرمانان را دیده ام که بدون هیچ ماجرایی این جا می آیند و ورزش می کنند که می دانم خیلی از آن ها عضو رایگان خیلی از باشگاه های دیگر هستند.
من خودم به شخصه در 15 باشگاه عضو رایگان هستم ولی انگیزه ای که در این باشگاه داشتم در هیچ جا پیدا نکردم و سعی می کنم اگر تایمی داشته باشم به باشگاه بیایم و در کنار این دوستان ورزش کنم. همین دیدار و تبادل عشق و انرژی مکمل ورزش کردن است.
در بین صحبت هایتان گفتید که به اندازه نیازم ورزش می کنم. اندازه نیازتان چقدر است؟
اوقات فراغتم و به اندازه ای که نه لطمه به کارم بزند و نه لطمه به جسمم. افراط در هر کاری ممکن است نتیجه عکس بدهد.
شاید باور نکنید، بعضی روزها که خیلی از کار خسته شده ام، شاید ساعت ها در باشگاه باشم. یعنی گاهی شده من ساعت 10 صبح آمدم و ساعت 6 بعدازظهر از باشگاه رفته ام. باشگاه مکانی است که به من آرامش می دهد اما گاهی هم پیش می آید که 10 روز اصلا انرژی برای ورزش کردن ندارم و به قدری درگیر استودیو و ضبط هستم که دیگر انرژی برای باشگاه نمی ماند.
قطعا شما طرفدارانی در شهرستان ها دارید و برای اجرای کنسرت به آن جا می روید. آیا زمانی که خارج از تهران هستید هم ورزش برای شما اولویت دارد؟
اگر وقت آن را داشته باشم حتما ورزش می کنم. حداقل یک پیاده روی ساده را دارم. شهرهای ایران جذابیت های خاص خود را دارند که من آن ها را خیلی دوست دارم. حتما پیاده روی انجام می دهم و از مناظر لذت می برم.
یکی از جذابیت های بدنسازی موزیکی است که پخش می شود. شما چه موزیکی گوش می کنید؟
واقعا بعضی مواقع به قدری صدای موزیک در گوشم زیاد است، دلم می خواهد وقتی به باشگاه آمدم موزیک گوش ندهم! اما این محیط می طلبد که یک موزیک ریتمیک گوش کنی. ما موسیقی را برای حال و هوای مختلفی تولید می کنیم و می شنویم.
قطعا مخاطب صدای روزبه نعمت اللهی تنها صدای من را گوش نمی دهد. من خودم همه نوع موسیقی را براساس حال و هوایم گوش می دهم؛ از عبدالباسط تا خیلی چیزهای دیگر. قطعا موزیکی که در حالت شادی گوش می کنم، در حالت غم گوش نمی دهم. در نتیجه موسیقی این جا هم بایستی مرتبط با حال و هوای این جا پرانرژی باشد.
تا به حال شده در حین ورزش خودتان آواز بخوانید؟
نه. ولی جالب است، گاهی یک ملودی در حین ورزش در ذهنم می آید که کاملا بی ربط است به موسیقی که گوش می کنم و یا وزنه ای که می زنم، اما آن را ضبط می کنم و بعدا در استودیو روی آن کار می کنم و یک قطعه ای تولید می شود.
موسیقی «ایران غرش شیران، ایران خاک دلیران» یک غرور ملی است. تا به حال شده است از شما درخواست کنند این را برایشان بخوانید؟
در باشگاه پیش نیامده اما خیلی از قهرمانان و پهلوانان ما با این سرود روی سکو رفته اند که این باعث افتخارم است و این حس غرور را زمانی به دست می آورم که می بینم مردم چقدر با این موسیقی ارتباط برقرار کرده اند.
ناگفته نماند شاید نزدیک به دو یا سه سال طول کشید تا این کار مجوز پخش از صدا و سیما دریافت کرد و امروز خوشبختانه یا متاسفانه باز ممنوع الپخش شده است. کاری که به جرات می توان گفت شاید جزو 5 قطعه پرمخاطب وطنی بود.
دلیل ممنوع الپخش بودنش را می دانید؟
هیچ دلیلی نمی دانم درباره پخش نشدن کارهایم. بارها شنیده ام که روزبه نعمت اللهی ممنوع الپخش شده و ممنوع التصویر نیست و منتظر می مانیم تا ببینیم کارهایم کی پخش می شود.
بارها که در تلویزیون میهمان بودم و دوست داشتم کار «ایران خاک دلیران» پخش شود گفتند این آهنگ ممنوع الپخش است ولی امیدوارم همان طور که می گویند قابل پخش باشد.
همان طور که در باشگاه رایج است افراد قدیمی حس مالکیت نسبت به افراد جدید دارند و برای این که کم نیاورند همه کار می کنند. تا به حال شده وزنه ای بردارید و کسی به شما چپ چپ نگاه کند؟
این روزها اصلا این اتفاقات رخ نمی دهد. این جا قدیمی وجود ندارد. همان طور که عرض کردم خدمتتان همه یک رنگ هستند و همه برای ورزش کردن می آیند. دکتر و مهندس و خواننده و بازیگر، سوپر استار و آدم معمولی فرقی با هم ندارند.
اتفاقا این جا خیلی به حق و حقوق یکدیگر احترام می گذارند، یعنی ورزش این شخصیت را در آدم به وجود می آورد. از قدیم گفته اند درخت هرچه بارش بیشتر است، افتاده تر است.
هرچقدر از نظر روحی شخصیت آدم ها بزرگ تر باشد و همچنین رشد همزمان بین محتوا و درونشان با ظاهرشان و سطح اجتماعی شان اتفاق افتاده باشد افتاده تر می شوند. مگر این که شخصیتشان کاذب باشد که آن هم ماندگار نیست.
آیا شما هم از مکمل ها استفاده می کنید؟
یک سری چیزها نیاز بدن است، مثلا ما امکان دریافت بعضی ویتامین ها را از غذا و میوه ها نداریم؛ مخصوصا این روزها و به خاطر آلودگی هوا و دیگر ماجراهایی که در شهر تهران وجوددارد.
من مدت بسیاری خارج از شهر و در جنگل ها زندگی می کردم و الان هم اگر فرصتی داشته باشم به همان جا بر می گردم ولی الان وضعیت شغلی و کاری ام اجازه نمی دهد که خیلی از شهر دور باشم. البته باز هم زمان هایی که کارم خلوت تر است در جنگل زندگی می کنم. آن جا نیازهای بدنی بشتر تامین می شود. من آن جا از محصولات حیوانات خودم استفاده می کنم.
مکمل ها نیازهای بدن ما را تامین می کنند، مثلا شما در یک ماشین به جای بنزین نمی توانید آب یا نفت بریزید، بدن انسان که خیلی پیچیده تر از خودرو است. ما باید زیر نظر پزشک باتجربه مکمل هایی را مصرف کنیم. این مکمل ها به ورزش ما کمک می کند. گاهی اگر غذای مناسبی به بدن نرسد، بدن از خود عضله استفاده می کند و عضله سوخت می شود.
این ها چیزهایی است که نیاز به یک مربی باتجربه و کاربلد سر تمرین باشد، این مساله مربوط است به جایی که ما انتخاب می کنیم که آن را آدم های باتجربه تاسیس کرده باشند.
امکان دارد در دورافتاده ترین نقاط کشورمان قهرمانان و پهلوانانی وجود داشته باشند که در مرکز شهر و در مرفه ترین نقاط تهران نباشند.
همان طور که اشاره کردید تعداد خواننده ها بسیار زیاد شده و همه روزه به تعداد آن هایی که دوست دارند خواننده شوند افزوده می شود. تا به حال شده در باشگاه به شما مراجعه کنند و بخواهند شما از آن ها تست خوانندگی بگیرند؟
بله، خیلی از دوستان از من راجع به خوانندگی سوال می کنند. خیلی ها در خلوت خودشان می خوانند. به نظر من همه صداها خوب است و هر گلی یک بویی دارد اما این که چقدر علم داری، چقدر کوک می خوانی و چقدر روی صدایت تسلط داری مهم است.
خیلی ها صدای خوبی دارند اما چه کسانی روی آن علمی کار می کنند و تخصصی آن را دنبال می کنند؟ یک سال که من دبیر جشنواره ای بودم شاید 2700 اثر برایم آمد و خیلی از خواننده ها آمدند که خیلی خوب می خواندند ولی اعتماد به نفس پایینی داشتند و یا راه غلطی را رفته بودند و خیلی ها هم بودند که احساس می کردند صدای خوبی دارند و با اعتماد به نفس آمده بودند ولی وقتی به آن ها انتقاد می کردیم ناراحت می شدند، چون احساس می کردند ما از ترس این که رقیب اضافه شود یا در آینده روی دست ما بلند شوند از آن ها انتقاد می کنیم. حتی بودند کسانی که در استخر برای من می خواندند و من دوست داشتم به آن ها بگویم همین ورزش تان را ادامه دهید!
به عنوان سوال آخر؛ یک توصیه به آن هایی که فکر می کنند صدایشان خوب است بفرمایید.
به نظر من هرکسی دلش می خواهد، بخواند و خواندنش را ادامه دهد و حال خودش را خوب کند.
آن کس که می خواهد به صورت تخصصی شروع کند، از ابتدا با علم شروع کند، نت ها را بشناسد، هرکاری سختی خودش را دارد. ورزش کردن هم اوایل سخت است ولی وقتی شما تفاوت لباس پوشیدنتان را در طی جلسات می بینید انگیزه پیدا می کنید که آن را ادامه دهید.
زمانی می رسد که مردم از صدای شما لذت می برند و از شما می خواهند که برایشان بخوانید. صدای شما مانند چاقو است که کاربردهای مختلفی دارد، مثل پوست کندن میوه، شکار، زخمی کردن کسی و... در این دوره شاهد این هستیم که تیتراژ یک کار اصیل بسیار کمتر از کارهای بی محتواست.
کی شما را ببینیم که سیکس پک و کول یا بازو درآورده اید؟
خیلی تخصصی پرسیدید. من قرار نیست کول و بازو دربیاورم و شاید خیلی هدفم نیست که بدنسازی را به طور حرفه ای دنبال کنم؛ ولی انگیزه آن را دارم که روزی آن قدر به بدنم اهمیت دهم که حداقل حال خودم خوب باشد وقتی خودم را در آینه می بینم.
یعنی امکان دارد یک روز روی استیج بروید و فیگور بگیرید؟
(با خنده) بله؛ شاید به قول شما یک روز روی استیج یک فیگوری هم بگیرم.
در آخر؟
بزرگان ما درس هایی به ما دادند و شخصیت هایی داشتند. جوانمردی، مردانگی، صداقت و انسانیت؛ این ها درس هایی است که ورزش به آدم یاد می دهد؛ چه مستقیم و چه غیرمستقیم. ورزش درس های بزرگی مثل ایثار و گذشت و صبر به آدم می دهد.
اخبار فرهنگی - همشهری تماشاگر