خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران


مهین نویدی؛ او تنها زن سینمای ایران است که سیمرغ بهترین گریم را برده اما می گوید از روزی که این جایزه را برده، خودش هم اسیر پشت پرده های سینمای ایران شده است.

هفته نامه تماشاگران امروز - فاطمه پاقلعه نژاد: مهین نویدی؛ او تنها زن سینمای ایران است که سیمرغ بهترین گریم را برده اما می گوید از روزی که این جایزه را برده، خودش هم اسیر پشت پرده های سینمای ایران شده است. او یک دنیا خاطره دارد از روزهایی که پایش برای کشیدن کارتون های مصور به تلویزیون باز شد. استخدام شد، کنکور گریموری داد، قبول شد و یک عمر در سینما و تلویزیون ایران فعالیت کردم. پنج بار کاندیدای سیمرغ بلورین فجر شد اما تنها یک بار، سال قبل و برای ایران برگر به حقش رسید.

خودش می گوید این جایزه را باید پیش تر در بمانی یا مهمان مامان می برد اما اسیر داوری های مردانه فجر شد. حالا هم می خواهد وزیر ارشاد را ببیند تا گله کند از این آرایش هایی که جوان ها به اسم گریم در کارهای شان استفاده می کنند. مهین نویدی در این گفتگو برای مان از خاطرات هنری اش گفته است.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

خاطرات لاله زار و هزاردستان

با آقای اسکندری در اداره گریم تلویزیون همکار بودیم. از طریق اداره برای همکاری در پروژه های امیرکبیر و هزاردستان به ایشان معرفی شدم. آقای اسکندری و آقای معیریان چهار پنج سال از من جلوتر بودند. چند نقاشی صورت انجام داده بودم، اینها دیده بودند، برای همین من را سر کار هزرادستان بردند.

کار هزاردستان سال 56 در لاله زار شروع شد. همان سکانس پیری آقای مشایخی را گرفتند و بعد بحبوحه انقلاب شد و کار خوابید. بعد از انقلاب دوباره شروع شد. آقای اسکندری طراح و من مجری بودم. من کار گریم خانم ها را انجام می دادم. اول کار آقای معیریان هم بودند، بعد ایشان رفتند. سال 64 من را برای کار امیرکبیر هم بردند.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

علی حاتمی گفت عالی شده

در زمان ساخت سریال هزاردستان من کنار دست یکی از اساتید گریم می ایستادم و نحوه گریم را تماشا می کردم. آن استاد روی صورت شهلا میربختیار از این دانه های رنگی بالای ابرو می گذاشت. من این شیوه کار را خیلی دوست داشتم. آن زمان خیلی سنم کم بود و روی من حسابنمی کردند. (الان هم شکر خدا خانم ها را حساب نمی کنند وای به آن زمان.)

یک روز یکی از اساتید گریم با آقای حاتمی به مشکل خوردند و نیامدند. به من گفتند می توانی شهلا میربختیار را همانطور گریم کنی؟ گفتم بله. اصول حرفه ای را هم یاد نگرفته بودم که وقتی یک استاد از کارش قهر می کند نباید من بگویم کارش را انجام می دهم. نباید این کار را می کردم اما از سر بچگی انجامش دادم. خانم میربختیار را گریم کردم. آقای حاتمی را صدا کردند گریم را ببیند. ایشان خیلی خوشش آمد. گفت خیلی خوب است.

مثل هر روز شاید هم بهتر. وقت ناهار که استادم آمد فکر می کرد کار خوابیده اما وقتی فهمیده سه سکانس فیلمبرداری انجام شده گفت خانم میربختیار را کی گریم کرده؟ گفتند خانم منویدی. به من گفت تو کار کردی؟ گفتم بله! گفت تو بیجا کردی! من هم خیلی حساس بودم. در آن سن فکر می کردم الان می آید می گوید دست شما درد نکند اما تازه فهمیدم چه اشتباهی کرده ام.

فریادهای مخملباف به خاطر عدس پلو

هیچ وقت فراموش نمی کنم. در کاخ گلستان برای فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما ،فیلمبرداری داشتیم. وقت شام برای ما چلوکباب آوردند و برای هنرورها عدس پلو. محسن مخملباف وقتی فهمید این اتفاق افتاده، سر مدیر تولید که خیلی خوش لباس و خوش تیپ بود و یکی از بهترین مدیرتولیدهای آن سال ها حساب می شد فریاد زد و گفت: «من مدیر تولید فکل کرواتی نمی خواهم. کسی می خواهم که نوکر این قشر باشد! تو برای چی رفته ای برای هنرپیشه ها چلوکباب خریده ای و برای هرنورها عدس پلو؟» بعد از آن هم چلوکباب ها را به هنرورها داد و بعد دوباره فرستاد برای بقیه هم چلوکباب خریدند. خیلی سعی داشت نشان بدهد که انقلاب برای قشرهای پایین کوخ نشین هاست نه کاخ نشین ها.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

وقتی امیرکبیر شاکی شد!

بهترین کاری که انجام دادم امیرکبیر بود. هم در امیرکبیر و هم در فصل اول در چشم باد با آقای نیکپور کار کردم که خاطراتش در ذهنم مانده است. در کل دنیا وقتی فردی مدت های زیادی در کار هنر است و به او لقب استاد می دهند، واقعا استاد است.

نقش هایی که ارزش او را داشته باشد به او می دهند. مثلا در همین کار گریم وقتی به کسی می گویند استاد، کارهایی به او می دهند که واقعا در شأن اش باشد. اینجا متاسفانه این طور نیست. کسی که واقعا به درجه استادی برسد – نه استادی که در مملکت و هنر ما چهار سال کار کرده به او استاد می گویند – باید فیلمی در حد و استطاعتش به او پیشنهاد بدهند.

الان بعضی فیلم ها را که می بینم با خودم می گویم این نقش با این بازیگر خوب درنیامده ولی چقدر به درد فلانی می خورد. واقعا آقای نیکپور هنوز هم انگار امیرکبیر است. سر کار در چشم باد یک هنرپیشه تاجیکی داشتیم که در کنار آقای نیکپور بازی می کرد، فیلم امیرکبیر ایشان را دیده بود و مدام می گفت نقش امیرکبیر یک چیز دیگر است. این حرفش البته به آقای نیکپور برخورد و گفت چرا من هر قصه ای کار می کنم می گویند امیرکبیر نمی شود.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

معمتد آریا، استاد انتظامی را شگفت زده کرد

برای فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما با آقای مخملباف کار کردم. یادم است معمتد آریا قرار بود نقش دختر او را بازی کند. کارگردان عکس دختر لر را به من داد و گفت چون آقای اسکندری خیلی به کار من اعتماد داشت، گریم را به من سپردند و رفتند. وقتی گریم تمام شد و ایشان دیدند خیلی خوش شان آمد. آن موقع معمتد آریا خیلی جوان بود. قبل از آن ایشان گل پامچال را در تلویزیون کار کرده بود. یادم است آقای انتظامی شنیده بود یک خانمی برای بازی در آکتور سینما می آید به نام سیمین معتمد آریا. درباره او پرسیده بود. گفته بودند قبلا گل پامچال را کار کرده.

آقای انتظامی خیلی برایشان مهم است که نقش روبروی شان را چه کسی بازی می کند. با تعجب گفته بود برای فیلم به این مهمی یک دختر جوان ار انتخاب کرده اید؟ اصلا نمی شود! ولی وقتی خانم معتمد آریا آمدند و استاد اولین برخورد و تمرین شان را دیدند، آنقدر برخوردشان خوب و هنرمندانه بود که نگو. آقای انتظامی باورشان نمی شد چنین ستاره ای برای سینمای ایران کشف شده است. واقعا خانم معتمد آیا خیلی بازیگر خوبی هستند.

من با ایشان ناصرالدین شاه آکتور سینما را کار کردم. آسمان پرستاره و آرایشگاه زیبا را هم با هم کار کردیم. او خیلی برایش مهم است که تیپش به نقشش بخورد. برایش مهم نیست که آرایش بشود یا زیبا به نظر بیاید. برایش این مهم است که بتواند نقش را خوب دربیاورد و به شخصیت قصه نزدیک باش. او واقعا هنرمند است.

فریماه را مثل یک معتاد داغون گریم کردم

در تیغ و ابریشم به من گفتند باید به بند زنان زندان بروی و فریماه فرجامی را گریم کنی. رفتم و برای اولین بار روی چهره فریماه کار کردم. او واقعا مثل نامش ماه بود. خیلی زیبا و دوست داشتنی. ولی یک مقدار کار کردن روی صورتش سخت بود. خیلی حساس بود. بعدها نرگس را هم با او کار کردم. به کارم اعتماد داشت. هر کاری من با صورتش انجام می دادم قبول می کرد.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

البته خیلی برایش مهم بود که گریمش کمک کند تا بتواند نقشش را بهتر بازی کند. در نرگس خیلی روی صورتش کار کردم. باید یک زن داغون و معتاد می شد و نقش مقابلش هم ابوالفضل پورعرب بود. یک پسر خیلی خوش تیپ. هنرپیشه های امروزی اگر بودند، قبول نمی کردند اما فریماه هیچ اعتراضی نداشت. به نظرم او و هنرش به یادماندنی بود.

کار روی صورت مهد علیا

سریال امیرکبیر مربوط به زمان قاجار بود و لباس ها همه، لباس های سنتی قاجار بود. من فکر می کنم زیباترین حجاب را در دوره قاجار داشتیم. گریم ها هم متناسب با زمان قاجار بود. نوع کار ما هم مشخص بود؛ یک سرمه به چشم ها و یک وسط ابرو می کشیدیم، من ابروی خانم خوروش که نقش مهد علیا را بازی می کرد پر می کردم و برایشان وسط ابرو می گذاشتم. ایشان می گفت این دختر چقدر خوب ابرو پر می کند؛ باید به او بگویید سلطان ابرو. تا چند وقت به شوخی همه به من می گفتند سلطان ابرو.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

چون زن بودم برای فیلم مهرجویی سیمرغ نبردم

فیلم بمانی را به عنوان طراح با آقای مهرجویی کار کردم. آن فیلم، یکی از خاطرات بد من است. برای بمانی در جشنواره فجر کاندیدا شدم ولی جایزه نگرفتم. چند روز پیش برای اکران خصوصی 360 درجه رفته بودیم، آقای پاکدل و خانم عاطفه رضوی هم بودند. ایشان یادشان بود و جمله ای را به کار بردند که آن سال خیلی ها گفته بودند.

یکسری داورها تشخیص دادند که به یک فیلم بدون گریم جایزه بدهند. آن سال به من ترانه 15 سال دارم جایزه دادند. من فکر می کنم چون خانم بودم این اتفاق افتاد. در کل پنج بار در فجر کاندیدا شده ام و بعد از 33 سال، سال گذشته جایزه گرفتم. واقعا در بمانی، حقم ضایح شد. یک سوختگی تازه درست کرده بودم، چهار سوختگی قدیمی و کهنه. در اکران خصوصی فیلم، خانم درخشنده چند صندلی آن طرف تر از من نشسته بود. وقتی فیلم تمام شد، بلند شد من را بوسید و گفت چقدر سوختگی ها طبیعی شده. من سوختگی ساختگی و طبیعی را نفهمیدم. گفتم که همه سوختگی ها غیرواقعی و کار خودم بود. با وجودی که گریم را خیلی خوب می شناسند، اصلا خشک شان زد.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

قرار شد گلزار پیر شود

قرار بود با آقای قادری در اولین کاری که آقای گلزار را وارد سینما کرده بودند، کار کنم. فیلم سام و نرگس بود. آنجا آقای قادری در مورد آقای گلزار از من پرسید که این چهره برای بازیگری خوب است؟ گفتم قد و قیافه او فوق العادهاست. وقتی کار کلید خورد چون من سر کار حجر بن عدی بودم نتوانستم باآنها همکاری کنم. برای یک کار دیگر هم قرار شد همکاری کنم. قرار بود آقای گلزار در آن نقش، پیر شوند اما یک ماهی کار خوابید و بعد نفهیمدم چرا با یک بازیگر دیگر شروع شد.

حاتمی کیا

سر کار دعوت، آقای حاتمی کیا گفت از هر بازیگر چند مدل تست می زنی؟ گفتم معمولا همان تست اولم را کارگردان می پسندد. گفت اگر من نپسندیدم باز هم تست می زنی؟ چون من با گریمورهایی که کار کرده ام دهتست برایم می زنند تا یکی را انتخاب می کنم. روزی که قرار بود تست گریم محمدرضا فروتن را بزنم آقای حاتمی کیا برای کاری باید به وزارت ارشاد می رفت. گفت از گریم ها عکس بگیرید تا بیایم ببینم.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

وقتی آمدند، عکس روی مانیتور بود و من رفته بودم سراغ بقیه بازیگرها. خودش می گفت خشکم زده، چطور فروتن به این تر و تمیزی و شیکی را به شخصیتی که به قصه می خورد نزدیک کرده ای؟ تست کتایون ریاحی را هم دید و بقیه را اصلا نیامد ببیند. سر کار گزارش یک جشن هم خیلی برای همکاری ابراز علاقه کردولی متاسفانه الان دیگر بازیگران انتخاب می کنند که چه گریموری می خواهند.

اخلاص خاص مهرجویی

در مهمان مامان همه به من گفتند چطور توانستی پیروزفر که اینقدر شیک و درست است را معتاد وداغون کنی. آنجا هم کاندیدا شدم و فکر می کنم آنجا هم حقم ضایع شد. سر مهمان مامان من در ماسوله سر کار در چشم باد بودم وخیلی هم وسواس دارم که سر کارهایم خودم حاضر باشم ولی آقای مهرجویی اصرار کردند که بروم طرح ها را بزنم. بعد اگر شد فقط برای سکانس های مهمانی بروم. آقای مهرجویی دو جنس رفتار دارد. کسی که کارش را بلد باشد، برای کرا حرفه ای احترام و ارزش قائل شود، ایشان ارزش کار خوبش را می داند اما اگر کسی برای کارش ارزش قائل نباشد و کارش را بلد نباشد، ایشان تحمل نمی کنند.

ایرج قادری پا به پای عوامل می آمد

خدا رحمتش کند. ایرج قادری شاهکار بود. یک کار با ایشان داشتم که درباره لقاح مصنوعی بود و توقیف شد. آقای کریمی، نویسنده کار، من را به ایشان معرفی کرده بود. به من گفتند با ایشان کار می کنی؟ گفتم تعریف ایشان را خیلی شنیده ام اما باید قصه را بخوانم.

خاطرات جالب خانم گریمور سینمای ایران

قصه را هم خیلی دوست داشتم. قصه نویی بود و قبول کردم. شش صبح برای گریم می رفتم، می دیدیم آقای قادری هم از همان موقع می آید و در اتاق روبرو می نشیند. یک بار گفتم چرا شما ساعت 6 صبح می آیید؟ گفت من چقدر باید آدم پستی باشم که در رختخواب خوابیده باشم اما عواملم سر صحنه باشند. من باید پا به پای عواملم اینجا باشم، حتی اگر چهار صبح بیایند. چنین کارگردانی تا به حال ندیده ام.

استاد انتظامی گفت گریمم را برای شکمم خراب نمی کنم

استاد انتظامی خیلی برای گریم ارزش قائل هستند. یادم است یک روز سر فیلمبرداری ناصرالدین شاه برف خیلی سنگینی آمده بود. برای ناهار، لوبیاپلو آورده بودند. لوبیاپلو هم معمولا خیلی عطر و بوی خوبی دارد ولی ایشان یک کاسه و یک قاشق چای خوری می گرفت و با لقمه های کوچک نان و ماست می خورد. هر چی آقای اسکندری اصرار کرد سبیلت را برمی داریم بعد از ناهار می گذاریم می گفت آنقدر برای من این گریم ارزش دارد که نمی آیم کار را به خاطر شکمم خراب کنم.


ویدیو مرتبط :
خانم بازیگر سینمای ایران گزارشگر شد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

این من بودم که با خانم حاتمی روبوسی کردم/او در نظر من مظهر تمامی سینمای ایران بود



اخبار,اخبار فرهنگی, لیلا حاتمی


 اخبار فرهنگی - رئیس فستیوال سینمایی کن:
این من بودم که با خانم حاتمی روبوسی کردم/او در نظر من مظهر تمامی سینمای ایران بود

ژیل ژاکوب، رئیس فستیوال سینمایی کن از طریق صفحۀ توئیتر خود به حملات و انتقادها از رفتار لیلا حاتمی واکنش نشان داد و نوشت: "روبوسی، رسمی عادی و متداول در دنیای غرب است"

به گزارش تیک ، وی در پاسخ به اعتراضات مطرح‌شده، در صفحۀ توئیتر خود نوشته است: "این من بودم که با خانم حاتمی روبوسی کردم. در آن لحظه، او در نظر من مظهر تمامی سینمای ایران بود.این اتفاقات برای یک رسم معمول غربی ایجاد شده است".

ژیل ژاکوب ادامه می‌دهد: "این بحث و جنجالی که به دلیل یک رسم عادی و متداول دنیای غرب درگرفته، دلیلی برای بودن ندارد (ناموجه است)"

حسین نوش‌آبادی، معاون وزیر ارشاد گفته بود: "هنرمندانی که در جشنواره های بین المللی حاضر می شوند، باید شئونات ایرانی اسلامی را رعایت کنند".

به گفته ی نوش‌آبادی "احترام به ارزش های کشور حداقل انتظار مردمی است که به این هنرمندان احترام می گذارند، از این رو هنرمندان نیز باید نمایندگان شایسته ای برای فرهنگ مردم باشند".
اخبار فرهنگی - تیک