چهره ها
2 دقیقه پیش | در اینستای ستاره های خارجی چه خبر است؟ (37)در این مطلب ما سعی داریم به طور هفتگی گزیده ای از عکس های چهره های محبوبتان را با شما به اشتراک بگذاریم. |
2 دقیقه پیش | محمدرضا شجریان: هرگز «ربنا» را از مردم دریغ نکردماینجا ایران است، سرزمین مرغ سحر که خوشا... دوباره به گلستان و مکتب عشق خوش آمده است. لذا به میمنت این شعور قابل ستایش، پای صحبتها و گلایههای محمدرضا شجریان مینشینیم. ... |
ایگور استراوینسکی، پرنده آتشین موسیقی
ایگور استراویسنکی (۱۸۸۲-۱۹۷۱) نگین افتخار موسیقی مدرن، در طول زندگی خود هرگز سعی نکرد تا با رقبای خود به مبارزه بپردازد، چرا که هر یک از آنها یک به یک از صحنه میدان کنار کشیدند.
او همانند بسیاری از موسیقی دانان بزرگ روسی تحصیلات ابتدایی خود را در حرفه ای غیر از موسیقی آغاز کرد. او به اصرار خانواده به تحصیل حقوق در دانشگاه سنت پیترز بورگ پرداخت و پس از آن قبل از شروع به کار حرفه ای در موسیقی ازدواج کرد.
پدرش و مادرش خواننده نسبتا” معروف اپرا بودند و هرچقدر در دوران کودکی سعی کردند به او موسیقی بیاموزند او موضوع را شوخی و تفریح می انگاشت و عملا” مشخص بود که او در موسیقی پیش رس نمی باشد. مقدمات تئوری موسیقی را نزد خود آموخت و برای پیانو معلم داشت. بسیاری معتقد هستند که اگر او در دانشگاه با پسر ریمسکی کورساکف آشنا نمی شد ورود جدی او به عرصه موسیقی سالها به تاخیر می افتاد.
اغلب ملودی هایی را که به ذهنش می رسید در دم ثبت می کرد بگونه ای که پس از چندی تعداد زیادی از این کارهای ثبت شده در اختیار داشت. روزی دوستش برای او امکان ارائه کارهایش به ریمسکی کروساکف را فراهم آورد و متاسفانه نظر ریمسکی به کار های او این گونه بود : "بهتر است به تحصیل حقوق ادامه دهی”. اما به او پیشنهاد داد اگر مایل است می تواند برای فراگیری هارمونی و کنترپوان نزد وی آید.
حدود پنج سال از این موضوع گذشت، ایگور شبانه روز حرفهای استاد را در تمرینات خود به کار می بست، بارها و بارها کارهای خود را به کورساکف نشان داد و او هیچ یک را نمی پذیرفت تا اینکه روزی یکی از کارهای مفصل او را لایق اجرا دانست که عبارت بود از یک سنفونی و یک سری آواز.
او اغلب کارهای خود را با پست برای کورساکف می فرستادتا اینکه روزی یکی از کارهایش بدون آنکه به دست گیرنده برسد برگشت خودر و متوجه شد که استادش از دنیا رفته است. به همین علت یک آواز بنام "آواز عزا” تصنیف کرد که نسخه اصل آن در انقلاب کبیر روسیه مفقود گردید.
شاخصه های ممتاز موسیقی استراوینسکی
در واقع آثار استراوینسکی با نقاط شاخص خود مانند جلوه های ارکسترال پرنده آتش، همنواییهای خلاقانه bitonal در پتروشکا و سنکوپها و ریتمهای نامتعارف در هردو باله، زمینه را برای ظهور فاصله های ناهماهنگ (dissonance) ، پلی تونال (polytonal) و تکنیکهای کوبه ای شدید باله پرستش بهار مسیر را آماده کردند.
استفاده از الگوهای ریتمیک فولک مانند و تکرار شونده، ضربهای ترکیبی، پولی ریتمها (polyrhythm) و ترجیع بندها همه علامت مشخصه استراوینسکی محسوب میشوند و تعدادی از آنها فوت و فنهای خاص و بی بدیل او به شمار می آیند. استراوینسکی به کار با باله پاریس ادامه داد اما با آغاز جنگ جهانی اول و نا بسامانی موجود در روسیه که به انقلاب اکتبر انجامید، استراوینسکی مجبور شد تا با خانواده اش به سویس برود.
دوران جنگ
موسیقی استراوینسکی همراه با تغییر ملیتها و خط سیر پر فراز و نشیب زندگیش، دچار تحولات قابل توجهی شد. آثار اولیه او مانند Symphony in E flat، نشان دهنده تاثیرات الگوهای روس بر او هستند.
باله هایش طیف وسیعتری از تاثیرات موسیقایی از جمله تاثیر کلود دبوسی بر او را نشان میدهند. در باله پرستش بهار، استراوینسکی با نوشتن در سبک ریتمیک پیچیده و شیوه خاص هارمونیکی که شامل هارمونیهای پلی تونال (polytonal) بود، به کلی وارد فضایی تازه شد. این پیچیدگی با رفتن او به سویس به پایانی ناگهانی رسید.
استراوینسکی و دوست شاعرش شارل راموز، یک تئاتر کوچک سفری تشکیل دادند و برای امرار معاش به اجرای نمایش در دهکده ها پرداختند. ایگور با در نظر گرفتن سازی که هر یک از اعضای خانواده مینواختند، ارکستر ۷ نفری ترتیب داد و قطعاتی، از جمله داستان یک سرباز (L’Histoire du soldat) را برای آن نوشت. او ارکستر را در یک طرف صحنه و راوی را در سمت دیگر قرار داد و فضای وسط صحنه را به نمایش اختصاص داد.
زمانی که او مجددا به پاریس بازگشت، همچنان به شیوه تلخ و تاریک خود ادامه داد و به آن مایه هایی از فرمها و شیوه های قدیمی اضافه کرد که در واقع آغاز دوره مشهور نئو کلاسیک او بود. اوج این دوره را میتوان در اپرای The Rake’s Progress مشاهده کرد که برداشت مدرنی از سبک کلاسیک کمدیهای موتزارت Mozart بود.
پایان جنگ وآثاری با هنرمندان بزرگ
جنگ در سال ۱۹۲۰ به پایان رسید و استراوینسکی به پاریس بازگشت. در ۱۹۱۷ استراوینسکی در ایتالیا با پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) نقاش نوآور اسپانیایی، آشنا شده بود که این آشنایی نه تنها به نقاشی پیکاسو از پرتره استراوینسکی منجر شد، بلکه کار مشترک در زمینه اپرا را نیز به دنبال داشت و این دو هنرمند به اتفاق لئونید ماسینLeonid Massine رقصنده و طراح رقص باله روس ، در سال ۱۹۲۰ باله پولچینلا Pulcinella را روی صحنه بردند.
او با وجود اینکه علاقه اش به آهنگسازی بیشتر از اجرا بود اما در سالهای بعد به عنوان رهبر ارکستر و پیانیست به تور اروپا رفت وآمریکا در سال ۱۹۲۵ برای اولین بار شاهد حضور او بود. از آثار قابل توجه استراوینسکی در این دوره میتوان به همکاری برجسته استراوینسکی با ژان کوکتو (Jean Cocteau) شاعر و کارگردان فرانسوی برای ساختن (Oedipus Rex) در ۱۹۲۷ اشاره کرد که به عنوان هدیه برای دیاگیلف نوشته شده بود و باله (Apollon Musagete) در سال ۱۹۲۸ با ژرژ بالانشن (George Balanchine) طراح رقص نوآور روس و یکی از پایه گذاران باله آمریکا، اشاره کرد.
ویدیو مرتبط :
ماجراهای بین بین - پرنده ی آتشین
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پرنده آتشین مشعل المپیک را مستقیماً به کشور میزبان آورد
پرنده آتشین مشعل المپیک را مستقیماً به کشور میزبان آورد
اخبار المپیک 2012 لندن--شعله مشعل المپیک دیروز به وسیله ی هواپیمایی از یونان به کشور میزبان این رقابت ها آورده شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران و به نقل از خبرگزاری تری بال فوتبال، شعله مشعل این دوره از رقابت های المپیک روز گذشته از کشور یونان، مبدأ این رقابت به لندن میزبان این دوره آورده شد، این در حالی است که دوره های قبل مشعل در اکثر نقاط جهان گردانده می شد اما این دوره به علت مسائل امنیتی به طور مستقیم به لندن آورده شد.
این کشور تمهیدات نظامی زیادی برای برگزاری این رقابت ها به کار گرفته است و فضای این دوره را بسیار امنیتی و نظامی کرده است.
این شعله توسط هواپیمائی که به رنگ طلایی رنگ شده بود به نام پرنده آتشین به لندن آورده شد و در آنجا دیوید بکهام با روشن کردن اولین مشعل سفر هشت هزار مایلی آن را در کشورش آغاز کرد/باشگاه خبرنگاران