کودکان


2 دقیقه پیش

با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازید

به جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ...
2 دقیقه پیش

از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانید

آیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ...

اگر می خواهید کودکتان اهل پس انداز باشد !



پس انداز, پس انداز کردن,آموزش  پس انداز به کودکان,

پارسا هنوز جمع زدن بلد نیست اما ارزش صرفه‌جویی را می‌داند. پدر پارسا آموزش صرفه‌جویی به فرزندانش را از زمانی که بچه‌هایش حتی درست نمی‌توانستند جمله بسازند، شروع کرد. کارشناسان معتقدند داشتن سواد مالی یکی از مهارت‌های زندگی است که باید از سنین کم به کودک آموزش داده شود. این مسئله باعث می‌شود در بزرگسالی کمتر دچار اشتباه‌های پرهزینه شوند.

 

متخصصان می‌گویند داشتن مهارت مالی و پولی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی در موفقیت فرد نقش دارد. پس هر چه زودتر شروع کنید، بهتر است. بچه‌های یک تا 2 ساله ارزش پول را نمی‌فهمند اما می‌توان مفهوم کاهش ضایعات را به آنها یاد داد. برای مثال اگر پسر شما یک لیوان شیر خواست و فقط نصف آن را خورد، به او بگویید که بقیه شیر را هدر داده است‌ و نمی‌تواند به این زودی دوباره شیر بخورد. حسن عسگری‌فر، روانشناس و مشاور به شما می‌گوید در هر سنی چه آموزشی مناسب‌تر است.

به تفاوت‌ها فكر كنید
در خانواده‌هایی که اقتصاد جایگاه تعریف شده‌ای دارد و البته این تعاریف به زبان خود کودک نیز برای او شرح داده می‌شود، کودک یکی از شرکای واقعی خانواده است و از یک مصرف کننده صرف در طول عمرش از کودکی به نوجوانی و جوانی به یک شریک و سرمایه‌گذار مالی تبدیل می‌شود، طوری که در نوجوانی و جوانی در تصمیمات اقتصادی خانواده دخیل و تاثیرگذار خواهد بود. انتظاری که از یک نوجوان آموزش داده شده در دنیای مهارت های اقتصادی وجود دارد، مسلما در یک کودک 3 تا 5 ساله محدود است. داشتن یک قلک برای کودک 3 ساله همانقدر حائز اهمیت است که داشتن یک دفترچه حساب پس انداز برای یک نوجوان و البته مدیریت خانواده و گاه نظارت و حمایت ایشان برای پربار شدن همان قلک یا دفترچه حساب پس انداز فرزندان.


3 تا 4 سالگی
پول چیست؟
بدون شک ممکن است برای آموزش توالت رفتن کودک 3 یا 4 ساله‌تان بیشتر درگیر باشید اما یادتان باشد که باید کلاس‌هایی هم برای آموزش پول برایش بگذارید. در این سن او نمی‌تواند بفهمد مفهوم پول چیست اما شما می‌توانید کم کم تفاوت سکه‌های مختلف را به او آموزش دهید.

یک راه این است که یک بازی بامزه راه بیندازید. به او بگویید سکه‌ها را در اندازه و رنگ‌های مختلف قرار دهد. بازی نمایشی هم می‌توانید انجام دهید، مثلا بازی فروشگاه یا رستوران. مواد لازم این بازی تمام اسباب‌بازی‌هایی است که کودک می‌خواهد بفروشد، با مقداری پول.

خواسته چیست؟ نیاز چیست؟
کارشناسان معتقدند این سن بهترین زمان برای آموزش مفهوم نیاز دربرابر تجمل است. می‌توانید بازی نیاز یا خواستن را زمانی که با فرزندتان برای خرید بیرون می‌روید انجام دهید. یادتان باشد چیزهایی مانند شیر و برنج در دسته نیازها هستند در حالی که شکلات و پاستیل در رده خواسته‌ها قرار می‌گیرند. در این سن ممکن است بچه‌ها از شما بخواهند که اسباب‌بازی خاصی را برای‌شان بخرید یا حتی بازی‌های کامپیوتری جدید بخواهند، وقتی این کار را کردند این فرصت را برایشان فراهم کنید تا با مفهوم صرفه‌جویی آشنا شوند.

 

باید به فرزندتان توضیح دهید که رفتن به مغازه اسباب‌بازی فروشی همیشه برابر با خریدن یک اسباب‌بازی نیست. آیا شما به عنوان والدین عادت دارید چیزهایی را که نیاز ندارید بخرید؟ این عادت می‌تواند به فرزندتان نیز به راحتی منتقل شود. وقتی ببینید که فرزندتان با اسباب‌بازی که برایش خریدید بازی نمی‌کند نباید برایش اسباب‌بازی دیگری بخرید.

5 تا 6 سال
بگذارید خرید كند
این زمان خوبی برای این است که به فرزندتان اجازه دهید به مدیریت پول و پرداخت خرید عادت کند. برای مثال می‌توانید از فرزند 6 ساله‌تان بخواهید برای‌تان شیر بخرد. حالا شما این شانس را دارید که مفهوم تفریق و جمع را به فرزندتان بیاموزید. به او هزار تومان می‌دهید تا چیزی را که 900 تومان است، بخرد. بنابراین 100 تومان به او بازگردانده می‌شود و به این ترتیب می‌توانید درباره اینکه چرا به او 100 تومان بازگردانده شده توضیح دهید.

7 تا 9 سال
بودجه چیست؟
این زمانی است که بهتر است به فرزندتان مفهوم بودجه را یاد دهید چون حالا دیگر او پول تو جیبی می‌گیرد. برای مثال برای او توضیح دهیدکه هزینه‌های خانواده با همین بودجه مدیریت می‌شود و با اولویت‌هایی برای نیازها و خواسته مشخص می‌شود. وقتی به اصرار او برای خرید اسباب‌بازی نه می‌گویید برایش علت را توضیح دهید که بودجه ماه برای خرید اسباب‌بازی استفاده شده است یا قیمت اسباب‌بازی با بودجه‌ای که در نظر گرفته شده نمی‌خواند. به او کمک کنید بخشی از پول تو جیبی‌اش را پس‌انداز کند، بخشی را خرج کند و بخشی را برای خیریه اختصاص دهد. برای این کار می‌توانید 3 بطری در نظر بگیرید حتی می‌توانید حساب پس انداز برایش افتتاح کنید.

زیبایی انتخاب
وقتی مفهوم بودجه را به فرزندتان یاد دهید او تشخیص خواهد داد که به دست آوردن پول راحت نیست. کودکان ممکن است پول‌شان را در راه‌های متفاوتی خرج کنند. همچنین به این نتیجه می‌رسند خریدن یک وسیله به معنای چشم‌پوشی از وسایل دیگر است. مدام به او نگویید پولش را چطور خرج کند، به جای آن به او کمک کنید فواید و مضرات چیزی را که می‌خواهد بخرد بسنجد و بعد اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد.

10 تا 12 سال
صرفه‌جویی را دوباره توضیح دهید
تا الان فرزند شما معنی پول را به خوبی فهمیده و می‌داند با آن چه کار می‌تواند بکند. پیام صرفه‌جویی را با تشویق نوجوان‌تان به مقایسه قیمت‌ها هنگام خرید دوباره تکرار کنید. وقتی این مفهوم را بازخوانی کنید دیگر پول خود را خرج یک وسیله گران نمی‌کند، در حالی که وسیله مشابه آن با قیمت بهتر وجود دارد.

پول در برابر خوشبختی
کودکان در این سن ممکن است شروع به مقایسه موبایل‌شان یا موقعیت والدین‌شان با دیگران کنند. مهم‌ترین نکته آن است که به فرزندتان یاد دهید پول همه چیز نیست وخوشبختی به آن وابسته نیست.

غیرمستقیم یاد بدهید
اقتصاد، مهارتی آموختنی است. باور به مقتصد شدن بچه‌ها و باور به داشتن مهارت در کنترل و نگهداری پول که به معنای اندوختن ثروت است، محصول فرایند یادگیری است که خود در برگیرنده 2 نوع یادگیری یعنی یادگیری مشاهده‌ای و یادگیری آموزشی است. منظور از یادگیری مشاهده‌ای به معنی دیدن، درک کردن و به کارگیری است که عمده آن محصول دوره‌های رشدی کودکی و مشاهده الگوهای رفتاری و انتخابی خانواده‌هاست. خانواده‌هایی که در آنها برنامه‌ریزی مالی به عینه مشهود بوده و اتفاقا برای کودک قابل توضیح نیز هست، غیر مستقیم به کودک خود اصل حفظ سرمایه و تبعات مثبت آن را آموزش می‌دهند.

 

مثل زمان‌هایی که کودک کالایی را مثل اسباب بازی طلب می‌کند و خانواده برای کودک توضیح می‌دهد که به علت محدودیت مالی (خانواده اینقدر تومان در آمد دارد، اینقدر تومان هم خرج و هزینه‌های خانواده است و کلا اینقدر تومان باقی می‌ماند که باید بین نیازهای همه خانواده تقسیم شود ) توان خرید آن را ندارد و اگر او پول‌های توجیبی‌اش را جمع کند، آنگاه می‌تواند به کمک خانواده، آن کالا و بعدها کالاهای دیگری را نیز خریداری کند.

 

در اینجا مدیریت مالی به صورت غیر مستقیم به کودک آموزش داده می‌شود چرا که کودک سیاق و روش اجرایی خانواده را با آنچه برای او تکلیف می‌کنند در تعارض نمی‌بیند و این خود نوعی تایید بر اشتراک نظری و عملی خانواده برای خود و برای اوست و قبول آن شرایط چندان غیرمتعارف و آزاردهنده نیست.

این 3 اصل را درنظر بگیرید
در خانواده‌هایی که تحقق خواسته‌های کودک و نوجوان مشروط به چیزی یا عملی یا تغییری نمی‌شود و هر چه بخواهد در اسرع وقت مهیا می‌شود، غیرمستقیم کودک می‌آموزد که همیشه توانی برای تحقق آرزوهای او در والدین وجود دارد و ترس از نداشتن و ترس از آینده‌ای که شاید روزی با امروز متفاوت باشدشکل نمی‌گیرد و این یعنی اعتماد کاذب به آینده‌ای پرفراز و نشیب و گاه غیرقابل پیش‌بینی. پس اصل مشروط بودن، اصل اعتدال و اصل نسبی بودن شرایط و آینده باعث قدرتمندتر شدن کودک و نوجوان ما و نیز شراکت او در وظایف اجتماعی و اقتصادی برای تحقق آرمان‌ها و آرزوهای آینده خود او خواهد بود.

 

منبع:مجله سیب سبز


ویدیو مرتبط :
مناظره ی اوّل - سؤال 1: مشکل اشتغال را چگونه، تا چه انداز ای و در چه مدتی مهار خواهید کرد؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اگر می خواهید با رفتار کودکتان آشنا شوید.



رابطه کودک با مادر بهترین روابطی است که بین دو انسان برقرار می‌شود و این روابط می‌تواند برای سالهای بعد، آموزنده باشد و یا الگویی برای شخصیت بعدی کودک و رابطه او با سایرین باشد. تقریبا همه مادران کوشش دارند که رابطه آنان با فرزندانشان تا حد امکان مطلوب باشد. در این رابطه فقط مادر دخالت ندارد، بلکه کودک نیز در این امر سهیم است.

بنابراین لازم است بعضی از خصوصیات اخلاقی کودک را در سنین مختلف مورد مطالعه قرار دهیم. و هر قدر مادر در این خصوصیات آگاهی کاملتری داشته باشد، بهتر می‌تواند با او کنار بیاید، اگر بداند که با وجود همه کوششهای او ، باز هم همه چیز آرام و بی دردسر نخواهد بود، در این صورت با مشکلات ، رابطه صحیحی برقرار خواهد ساخت.

کودک

هر قدر مادر ، ماهر ، با استعداد و مهربان باشد، رابطه او با کودکش آرامتر و بی دردسرتر خواهد بود. و در نتیجه مشکلات آینده‌اش ، برای مادر قابل پیش بینی خواهد بود. تغییرات اخلاق و رفتار کودک حتی در قسمتهای پیچیده و بغرنجی از آن ، مانند رابطه او با مادرش هم ، دارای نظم و ترتیب و قابل پیش بینی است.

میزان سازگاری و همکاری کودک با شما ، تنها بستگی به طرز رفتار و مهارت شما در تربیت کودک ندارد، بلکه به نحوه قابل ملاحظه‌ای با تغییرات خود کودک در حال رشد و نمو نیز دارد. در ضمن باید بدانید، وقتی کودک شما در مقابلتان مقاومت به خرح می‌دهد، اغلب کودکان در این سن ، چنین نیستند. در این صورت عکس العمل شما با این موضوع فرق خواهد داشت.

کودکان شیرخوار

هر کودک شیرخواری حسب تفاوتهای فردی در برخورد با مادر برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی ، رفتار خاصی دارد. در این خصوص مادران باید بگذارند تاکودک خود برنامه غذایش را تنظیم کند و تقاضای طبیعی‌اش معین کند که چه موقعی باید بخورد و بخوابد. اما در حقیقت این مساله تمام هدف نیست، بلکه نیمی از آنست. روش بزرگ کردن کودک، بنا به عکس العمل او در برابر احتیاجات طبیعی و فطری کودک و بر حسب نظم و ترتیب آن ، توسط مادر تنظیم می‌گردد. در این صورت هر نوع نیاز کودک برآورده می‌شود.

بعضی از کودکان ، تابع نظم مادرند و بعضی در این قالب نمی‌گنجند. آنچه ما در جستجوی آن هستیم، ترکیبی از این دو حالت است. یعنی تنظیم شخصی و خود به خود کودک که شامل نیروهای داخلی و خارجی هر دو است. گاهی تقاضای کودک، مافوق توانایی مادر است، در این صورت مادر باید خود را در برابر تقاضاهای زیاد طفل ، محافظت کند.

البته هدف اصلی سازش و تطابقی است که بین طرفین برقرار می‌شود، ولی اگر کودک نسبت به تعدیل تقاضاهای خود ، استعداد و توانایی نشان ندهد، این وظیفه مادر است که اقدام نماید و در مقابل تقاضاهای کودک ، خودداری نشان دهد. چنین حالتی فقط تملق به زمان شیرخوارگی ندارد، بلکه متعلق به تمام سالهای برخورد است.

کودک

کودکان 18 ماهه


کودک هیجده ماهه در حالیکه ظاهرا «بزرگ شده است و کاملا» جست و خیز دارد ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه ی شیر خوار است او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیزهایی که می‌داند و می‌تواند، استفاده کافی می‌کند و نیازها و احتیاجهای خود را به سایرین می‌فهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را می‌فهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمی‌کند. می‌داند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمه‌ای است که بکار می‌رود.

کودک هیجده ماهه وقتی راه می‌رود، ب حرکت پاها فکر می‌کند و دوست دارد هر چه به دستش می‌رسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که می‌خواهد، همین الان می‌خواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر می‌گذارد و در سن دو سالگی مادر می‌بیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.

کودک بیست و یک ماهه


کودک در این سن دوست دارد. هر چه که مورد علاقه‌اش است، همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و چون گنجینه‌ای لغات او کامل نیست، نمی‌تواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن، متوسل می‌شود.

مادر خوب و والدین آگاه ، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند چون در غیر این صورت با لجبازی و ناسازگاری کودک روبه رو خواهند شد. امنیت کودک وقتی عادی است که همه چیز مثل سابق باشد. از تغییر جا یا تغییر لباس و غذا متنفر است.خوشا به حال کودک بیست و یک ماهه ای که والدینش ، واقعی بودن نیازهای او را تشخیص دهند.

کودک دو ساله


برای یک کودک دو ساله ، برعکس کودک هیجده ماهه ، اطاعت ، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را می‌دهد که در مقابل والدینش فرمانبردار خوبی باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات ، شنونده و اجرا کننده بسیار خوبی است. این حالتها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت می‌گیرد تقاضاها و انتظارهای خود را از کودک ، با امکانات و قدرت او تطبیق می‌دهند و در نتیجه ، در امر تربیت او توفیقهای بیشتری عایدشان می‌شود.

کودک

کودک دو سال و نیمه


کودک در این سن ، منفی باف ، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد می‌زند: «خودم می‌خواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که می‌گوید: «می‌خواهم مامان لباس تنم کند.» کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را می‌طلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را می‌خواهد. او در دنیایی از تضاد سیر می‌کند. و این کلمات بر زبان او جاری است: «می‌کنم .. نمی‌کنم .. می‌خواهم .. نمی‌خواهم .. می‌توانم .. نمی‌توانم .. بله .. نه»

انتخابهای او چند تایی است و در هر دقیقه ، نوعی را می‌پسندد، اگر انواع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: «مربا می‌خواهی» می‌گوید «نمی‌خواهم» اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا می‌خواهد.

مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی می‌خواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی می‌کنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بخواهید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که می‌دانید از پرسشهایی که او باید چواب «نه» را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.

در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده می‌شود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن ، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بی‌اهمیت تسلیم شود. مثلا «بگوید: البته ... بله قربان ... حتما»

مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک 5/2 ساله ممکن است. رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را می خواهد به شما نشان دهد، و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا ب صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.

کودک دو و نیم تا سه ساله


بسیاری از کودکان در این سن ، در مرحله عجیبی قرار می‌گیرند، آنها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی می‌توانند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهد، برایش بسیار دلپذیر خواهد بود. کودک 5/2 ساله‌ای به مادرش می‌گفت: «من کوچولو هستم» نمی توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم.»

آنها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بی جا نجات می‌دهد. اغلب مادران ، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود ، حس حسادت آنانرا تحریک و حسود بار می‌آورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل تر و بالغ تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.

کودک

کودک سه ساله


این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده می‌کند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح می‌دهد. کودک در ابتدای مرحله 5/2 سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک می‌رسد.

او در جهت متضاد گم نمی‌شود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن می‌ایستد. گاهی والدین می‌توانند با فرزند سه ساله ی خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش به انجام کاری مجبور سازند.

در سه سالگی قدرت بکارگیری کلمات به نحو قابل ملاحظه ای افزایش می‌یابد. او می‌تواند در جواب سخن سایرین حرف بزند. میل فراوان دارد در اموری که جنبه امر و بهره در آینده دارد، شرکت کند. کودک سه ساله گاهی که با دلیل و منطق صحبت می‌کنید، بخوبی گوش می‌دهد، و حتی گاهی اوقات ممکن است اگر دلیل خوبی برایش بیاورید. کارهایی را که انجامش را دوست ندارد، به راحتی انجام دهد. تقاضای او از بزرگترها خیلی کمتر از سابق و کنار آمدن با او آسانتر است.