گردشگری


2 دقیقه پیش

مناظر بی نظیر زمین‌های گلف در آمریکا

در زندگی چیزهای کمی بهتر از بازی گلف در میان رشته کوه های باشکوه، بیابان های بی ثمر یا اقیانوس های خروشان وجود دارد. هر ایالت آمریکایی حداقل یک زمین گلف با مناظر بی نظیر ...
2 دقیقه پیش

باشکوه‌ترین مراکز خرید در جهان

برای اغلب مردم، خرید کردن بخشی از تفریح آن‌ها و برای‌شان مهم است! برای برخی دیگر، تاریخ و فرهنگ مهمتر است اما در صورتی که دو مورد بالا را باهم ترکیب کنید می‌توانید علاوه ...

روستای اروپایی در دل ایران!


گزارشی خواندنی از روستای شگفت انگیزی که اهالی اش به زبان اروپایی حرف می زنند





مجله سرنخ - محمدصادق خسروی علیا: چهره ای آفتاب سوخته دارند. قد بلند و چهارشانه اند. شکل و شمایل روستای شان مثل دیگر روستاهای کشور است و در نگاه اول هیچ تفاوت و نکته قابل تأملی در چهره آنها دیده نمی شود. زنان روستایی همچنان به سنت های قدیم ایران زمین وفادارند. پای مشک ها می ایستند و مشک می زنند، شیر دام ها را می دوشند، نان می پزند؛ از آن نان های تنوری که عطرش کوچه های گِلی روستا را پر می کند. مردها هم شغل اصلی شان دامداری است اما جوان ترها تحصیلکرده اند و سرشان در درس و مشق. چهره ای کاملا عادی و معمولی از یک روستا که این سوال را در ذهن به وجود می آورد که اینها در صفحه شگفتی ها چه می کنند؟!

روستای اروپایی در دل ایران!

جواب این سوال یک کلمه است: «زبان»؟! نکته پر ابهام و مرموزی در مورد تاریخ زبان مادری اهالی این روستا وجود دارد. نکته ای بس اسرار آمیز و شگفت انگیز. روستایی که درباره اش حرف می زنیم نامش «زرگر» است. در 40 کیلومتری شهر قزوین، 200 خانوار در این روستا به زبان عجیب و غریبی حرف می زنند که چند سال پیش معلوم شد شاخه ای از زبان های اروپایی است. در ادامه به زرگر سفر می کنیم تا هم با مردم این روستا از نزدیک آشنا شویم و هم بدانیم که ماجرای این زبان عجیب و غریب چیست؟! و زرگرها اهل کدام دیار هستند؟!

ماجراجویی در دنیای زبان ها

«Mush aien amarooghavoudo»؛ این جمله را پرویز پوردشت از اعضای شورای روستای زرگر به زبان می آورد، یعنی «به روستای ما خوش آمدید)؛ جمله ای که مطمئنا خواندنش برای شما هم سخت است. آقای پوردشت اهل همین آبادی است و این زبان، زبان مادری اوست. او در این سفر، راهنما و البته در جاهایی مترجم ماست.

از همه عجیب تر لهجه خاصی است که مردم این روستا دارند. لهجه شان نزدیک به لهجه ایتالیایی هاست. زیر تابلوی «خوش آمدید» روستای زرگر، آن بالا سمت چپ، با خط ریز نوشته شده «رومانو!». کلمه عجیبی است! از آقای پوردشت معنای آن را می پرسم، در پاسخ لبخندی می زند و می گوید: «این نام، زبان مادری ماست. شاخه ای از یک زبان اروپایی. تا چند سال پیش در مورد این زبان هیچ اطلاعاتی نداشتیم تا اینکه کنجکاوی جوان های روستا باعث شد که دست به یک اقدام خلاقانه بزنند و ریشه زبان مادری شان را پیدا کنند.»

مهران زرگر یکی از جوان های ماجراجویی است که چند سال پیش به تعبیر آقای پوردشت در آن اقدام خلاقانه دست داشت. خوشبختانه امروز آقا مهران در روستاست. به اتفاق آقای پوردشت به سراغ او می رویم تا جزییات کنجکاوی و ریشه یابی زبان رومانو را از زبان این جوان ماجراجو بشنویم.

هم زبان هایی از دیاری دور

سال 88 بود که مهران و دوستانش یک تصمیم بزرگ گرفتند تا شاید بتوانند معمای پیچیده روستای زرگر را حل کنند.

روستای اروپایی در دل ایران!

«در مورد زبان مادری مان تحقیق کردیم؛ کتاب های زیادی در مورد شاخه های مختلف زبان های اروپایی خواندیم اما چیزی عایدمان نشد تا این که یک روز فکری به ذهن مان رسید. یکی از بچه ها پیشنهاد داد که در شبکه های اجتماعی اینترنتی به زبان محلی خودمان متنی بنویسیم و از کاربران جهانی این شبکه ها بخواهیم. اگر چیزی در مورد ریشه این زبان می دانند به ما اطلاع بدهند تا چند ماه هیچ خبری نشد اما بعد از 6 ماه چند مسافر انگلیسی و فرانسوی به روستای ما آمدند!

آنها پیغام ما را دریافت کرده بودند. زبان آنها درست مثل زبان ما بود منتها با لهجه ای غلیظ تر! وقتی به روستای زرگر آمدند اهالی زرگر به راحتی می توانستند با آنها صحبت کنند و معنای صحبت های آنها را می فهمیدند. این برای همه ما هیجان انگیز بود. هم اهالی روستا و هم مسافران خارجی، همه از این اتفاق به وجد آمده بودند. خیلی عجیب است. فکرش را بکنید آدم بتواند با انسان هایی که در یک قاره دیگر زندگی می کنند به راحتی ارتباط برقرار کند بی آنکه زبان آنها را آموخته باشد، یا به دیار آنها سفر کرده باشد و یا اصلا یک بار آن مردمان را در طول عمرش دیده باشد و بشناسدشان! این اتفاق واقعا اتفاق هیجان انگیزی است.

ماجرای عجیب رومانوها

مسافران غریبه روستای زرگر که اهالی توانسته بودند با آنها ارتباط برقرار کنند از «رومانو» حرف می زدند. رومانو شاخه ای است از زبان های اروپایی.» آنها می گفتند این نام از پایتخت ایتالیا شهر رُم برگرفته شده است. گویا رومانوها اقوامی بوده اند که در شهر رُم می زیستند و به این زبان صحبت می کردند. به گفته آن مسافران انگلیسی و فرانسوی تبار، رومانوها در سال های بسیار دور به دلایلی نامعلوم از شهر و دیارشان مهاجرت کردند و به سراسر اروپا رفتند. هر قومی در کشور، شهر و ایالتی در اروپا ساکن شد، بعد از این مهاجرت بزرگ، جمعیت رومانوها رفته رفته بیشتر شد و حالا در بیشتر کشورهای اروپایی عده کمی هستند که به این زبان صحبت می کنند، منتها لهجه هایشان متفاوت است.»

مهران زرگر ادامه می دهد: «این اتفاق در دنیای زبان شناسی یک امر کاملا عادی به حساب می آید. هر زبان غیربومی که در میان عده ای از مردم رایج می شود تا حدودی دچار تحول می شود و از زبان اصلی آن منطقه، ناخودآگاه تاثیر می پذیرد. ما اهالی روستای زرگر هم به زبان فارسی صحبت می کنیم و هم ترکی. این امر کاملا بدیهی است که زبان رومانویی زرگرها با لهجه ها و زبان بومی روستا، کمی آمیخته شود اما با این وجود هم ما و هم آن توریست های کنجکاو، حدود 90 درصد مکالمه ای که بین مان رد و بدل می شد را متوجه می شدیم. در واقع آن مسافر انگلیسی و آن توریست فرانسوی علاوه بر زبان اصلی و بومی شان به زبان رومانو هم مسلط بودند و مثل ما یک رومانو بودند.»

زبانی مخصوص تنها برای 900 نفر!

بعد از این ملاقات غیرمنتظره، دیگر اهالی زرگر می دانستند که زبان شان ریشه در کدام دیار و مردم دارد اما با این وجود برای زرگرها داستان چگونگی تسلط آنها بر زبان رومانو بیشتر شبیه به افسانه هاست.

روستای اروپایی در دل ایران!

آقای پوردشت در این باره می گوید: «عده ای بر این باورند که اهالی زرگر هم از همان رومانوهایی هستند که از ایتالیا سال ها پیش مهاجرت کردند و به آسیا آمدند و در ایران و در این روستا ساکن شدند. با این وجود این فرضیه هیچ پایه و اساسی ندارد. یعنی هیچ پاسخی برای این سوالات مهم که چه زمانی و از کدام مسیر، رومانوها وارد ایران شدند و مهمتر از همه چرا آنها در زرگر ساکن شدند وجود ندارد.

در رابطه با این که چطور ما به زبان رومانو مسلط شدیم روایت دیگری هم نقل شده است. از بزرگان و اجدادمان بیشتر اهالی روستا هم این روایت را تایید می کنند. همه ما از پدربزرگ و مادربزرگ هایمان این داستان را بارها شنیده ایم که در روزگاران نه چندان دور یعنی در زمان جنگ جهانی دوم، 3 سرباز به روستای زرگر پناه آوردند. مردم روستا به این سربازهای فراری که هر سه شان رومانو بودند کمک می کنند. فراری ها چند سال در زرگر می مانند، حدودا 10 سال و اهالی روستا زبان آنها را می آموزند. بعد از آموختن این زبان، در میان مردم ده، رومانو تبدیل می شود به یک زبان درونی و رمزی. به خاطر علاقه مردم زرگر به این زبان و به خصوص این که به غیر از خودشان کسی نمی توانست از آن سر در بیاورد، این زبان در بین اهالی روستا تا به حال زنده مانده و به نسل های بعدی انتقال داده می شود. حالا در ایران تنها 900 نفری که در این روستا زندگی می کنند، به این زبان مسلط هستند.»

روایت های عجیب و غریب

بعد از شنیدن صحبت های مهران با او خداحافظی می کنیم و به اتفاق آقای پوردشت در روستا چرخی می زنیم. جالب است که بچه های زرگر که در کوچه پس کوچه های خاکی این روستا هنگام بازی چشم شان به ما می افتد، با هم به زبان رومانویی صحبت می کنند. آنطور که پیداست اهالی این روستا تنها زمانی که می خواهند خیلی خصوصی و به اصطلاح رمزی حرف بزنند زبان شان به رومانویی می چرخد. با این وجود زرگرها هنوز هم که هنوز است نمی دانند این زبان از کجا آمده است. عده ای از آنها خودشان را اهل رومانی، عده ای یونانی و عده ای هم اهل ایتالیا می دانند.

خانواده هایی در مورد سرگذشت شان بر این باورند که در زمان جنگ ایران و روم، 2000 سرباز رومانو به دست پادشاه ایران اسیر می شوند. سربازان اسیر بسیار تنومند و ورزیده بودند، به همین خاطر مورد عفو پادشاه قرار می گیرند و در نزدیکی شهر کنونی قزوین در روستایی که حالا نامش زرگر است ساکن می شوند.

روستای اروپایی در دل ایران!

نظر بعضی از زرگری ها عجیب تر است. آنها بر این باورند که اجدادشان از زمان شاه عباس صفوی وارد کشور ایران شده و وارد سپاه قزلباش های صفویه می شوند. با وجود این فرضیه ها و روایت های عجیب و غریب، باز آقای پوردشت و آن اهالی که درباره پیشینه جدادشان تحقیق و بررسی کرده اند معتقدند زرگرها اصالتا ایرانی هستند و تنها به خاطر آن سربازان رومانوی فراری جنگ جهانی دوم به این زبان مسلط شده اند.

آقای پوردشت می گوید: «شاید به خاطر عشق به وطن و عشق به ایران است که زرگرها تا به حال در احوال گذشته شان آنچنان که باید کنجکاوی نکرده اند و تنها به روایت های شفاهی و فرضیه های نه چندان محکم بسنده کرده اند. همه اهالی روستای ما شیعه هستند و در جنگ ایران و عراق، زرگرهای بسیاری شهید، جانباز و اسیر شدند. در جنگ، همه زرگرها بیسیمچی بودند!

 زرگرهای بسیجی با هم ارتباط برقرار می کردند و به زبان رومانویی اطلاعات محرمانه را مخابره می کردند؛ به همین خاطر هیچ عراقی نمی توانست بفهمد که بیسیمچی زرگر چه می گوید. زبان رومانویی بسیار پیچیده و سخت است. ما وقتی با این زبان صحبت می کنیم هر کسی که در اطراف مان باشد با تعجب می پرسد این چه زبانی است؛ حتی یک کلمه اش را متوجه نمی شوم!

ماجراجویی همشهری سرنخ در روستای زرگر تمام شد و آنچه را که دیدیم و شنیدیم برایتان نقل کردیم اما واقعا زرگرها از کجا آمده اند؟! چرا رومانویی حرف می زنند؟! کدام روایت و فرضیه درست است؟! شاید در آینده ای نه چندان دور محققان بتوانند این حلقه گمشده در هزار توی تاریخ را بیابند.


ویدیو مرتبط :
خانواده اروپایی که عاشق ایران هستند!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روستای رنسانسی ایران



 

یک روستای تمام سنگی! این چیزی است که در نگاه اول در روستای ورکانه همدان می بینید... سرزمین کوچکی که خانه‌های تمام با سنگ‌های لاشه ساخته شده اند و در گوشه وکنار کوچه‌ها هنوز هم خرده سنگ‌های قهوه‌ای به چشم می‌آیند و شما را به یاد نقاشی‌های به جا مانده از اروپای دوران رنسانس می‌اندازند.

 


عصر سنگی

روستای ورکانه، به جز سنگ‌های تیره ای که دارد در موقعیت جغرافیایی خاصی قرار گرفته که تابش آفتاب به خانه‌های آن رنگ‌های تیره و روشنی را به وجود می‌آورد. به همین دلیل است که این روستا را روستای سایه‌ها می‌دانند که دلیل درخشندگی‌ آن چشم گردشگران زیادی را پر می‌کند.

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

 

برای دیدن روستای ورکانه باید به دهستان الوند کوه شرقی در شرق شهرستان همدان سفر کنید و آن را در دامنه ببینید. کوه‌های سرده در سه کیلومتری شمال شرقی، کوه سرخ بلاغ در سه کیلومتری جنوب غربی و کوه قره‌داغ در چهار کیلومتری شرق این‌ روستا قرار دارند.

 

بخشی از زیبایی این روستا، به طبیعت شگفت‌انگیزش بر می‌گردد و بخش دیگری از آن را باید مدیون تلاش بنیاد مسکن انقلاب اسلامی دانست که با حفظ معماری سنتی در این روستا، جلوه‌ ای ویژه به آن داده است.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

اگر گذارتان به روستای ورکانه بیفتد، می بینید که قرارگیری این روستا در دامنه جنوبی زاگرس مرکزی باعث شده که آب و هوایی کوهستانی و طبیعتی بکر داشته باشد. طبیعتی که با دره‌های زیبای یورد صفرخان، دره‌ خان، تخته سنگ، جن‌ دره، سوبلاغ و دره بارانی جلوه بیشتری پیدا کرده است.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

 

رودخانه ‌های فصلی ورکانه هم از ارتفاعات یخچال‌ها سرچشمه می‌گیرند و بعد از عبور از اراضی سیمین ورکانه به رودخانه فصلی ارزانفود می‌ریزند. این طبیعت بکر، شما را به شکل سخاوتمندانه از مهمان درختان گردو، سیب و زردآلو می‌کند و به اهالی منطقه این فرصت را می‌دهد که کشت و کار خانگی را تجربه کنند.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

 

در کوچه‌های ورکانه که قدم بزنید، دیوارهای سنگی، حیاط‌های سنگی و حتی بام‌های سنگی چشم‌تان را پر می‌کنند. خانه‌های این روستا با سنگ و ملات گل ساخته شده‌اند و تنها عامل اتصال در دیوارهای سنگی این بناها، استفاده از تیرهای چوبی است. آنقدر که شاید در نگاه اول احساس کنید به روزگار حاکمیت سنگ و عصر سنگی بازگشته‌اید!

 

با این حال بد نیست بدانید که پیشینه روستای ورکانه به بیش از 400 سال می‌رسد و قدیمی‌ترین محله آن، محله «در مسجد» است.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

 

وجه تسمیه این روستا، معادن سنگ زیادی است که در اطراف آن به چشم می‌خورند. ورکان به زبان محلی یعنی در نزدیکی معدن اما خیلی‌ها معتقدند که مردم محلی به دلیل نزدیکی این روستا به رود و جوی، آن را به این نام می‌خوانند چون در زبان کردی، کانه به معنای چشمه است.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

قلعه مهری خانم!

قلعه اربابی مهری خانم یکی از بناهای تاریخی ورکامه است که ساختمان آن با پلان چلیپایی طراحی شده و به مهری خانم، ارباب روستا تعلق داشته است. این بنا در ابعاد 12×20 متر و با زیربنای 330 مترمربع در دو طبقه ساخته شده و دو پله از دو طرف ورودی طبقه همکف به طبقه اول منتهی می‌شود. این بنا در فاصله 100 متری در ضلع جنوبی روستا و در بستر سبز کوهپایه و مشرف به روستا قرار دارد.

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

اما جاذبه‌های ورکانه به همین جا ختم نمی‌شود. وجود گورستان ساده ‌ای در روستای ورکانه که در آن هیچ سنگ قبری دیده نمی‌شود از دیگر دیدنی‌های این روستا است که باید حتما سری به آن بزنید.

 

 

روستای رنسانسی ایران

 

 

منبع:tebyan.net