نمایش برچسب :

راز و نیاز با خدا

اگه دوست داری با معبودت رازو نیاز کنی!!!


اگه دوست داری با معبودت رازو نیاز کنی!!!        گفتم: خسته‌ام گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.       گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.     گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

الهی نامه


الهی نامه      یک حرف . . . کهن شود همه کس را بروزگار ارادت...مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت....کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت شنیدمت که نظر می​کنی به حال ضعیفان...تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت الهی!بیاموز تا سرِّ دین بدانیم،بفروز تا در تاریکی نمانیم.تلقین کن تا آداب شرع بدانیم.تو نواز که دیگران ندانند.تو بساز که دیگران نتوانند.همه را از خودپرستیرها

الهی!چه خوش روزی که ...


الهی!چه خوش روزی که ...    الهی!   چه خوش روزی که خورشید جلال تو بما نظری کند...   چه خوش روزی که مشتاق از مشاهده جمال تو مارا خبری دهد... جان خود را طعمه ی باز سازیم که در فضای طلب تو پروازی کند... و دل خود را نثار دوستی کنیم که بر سر کوی تو آوازی دهد... الهی!   ما در دنیا معصیت می کردیم...دوست تو محمد (ص) غمگین شود و دشمن تو ابلیس شاد...! الهی! کدام درد بود از این بیش... که م

هر كجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آيد


هر كجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آيد      هر كجا بوى خـــــــــــــــــــــدا مى آيد                        خلق بين بى سر و پا مى آيد زانك جان ها همه تشنه ست                                به وى تشنه را بانگ ســــقا مى آيد   شـــــــيرخوار كرمـــــــند و نگـــــــران                         تا كه مــــــــادر ز كجا مى آيد در فراقــــــــند و هـــــمه من

راز و نیاز با خدا نیایش در جنگ


راز و نیاز با خدا نیایش در جنگراز و نیاز با خدانیایش در جنگ خدایا! قلبها به سوی تو روانه‏شده، و گردنها به درگاه تو کشیده، و دیده‏ها به آستان تو دوخته، و گامها در راه تو نهاده، و بدن‏ها در خدمت تو لاغرشده است، خدایا دشمنی‏های پنهان آشکار، و دیگهای کینه در جوش است، خدایا به تو شکایت می‏کنیم از اینکه پیامبر (ص) در میان ما نیست، و دشمنان ما فراوان، و خواسته‏های ما پراکنده است. (پروردگارا! بین ما و دشمنانمان به حق داوری ...

گفتگو با خدا


گفتگو با خدا    به رویا با خدایم گفت و گو کردم به سوی خالق و معبود خود جانانه رو کردم توکل هم به او کردم به او گفتم   زمانی را به من بخشید ای بیتا تو ای معبود بی همتا تو ای امید هر نومید خدا خندید و پاسخ گفت وقت من ندارد مرز پایانی یقین این راز هستی را تو میدانی چه می خواهی بپرسی از من ای پرسشگر دانا تسلط یافتم بر خویش ومن پرسیدم ای خالق تعجب از چه چیزی از بشر داری جوابم را بده ای خالق دان

اس ام اس زیبا با موضوع خداوند(2)


اس ام اس زیبا با موضوع خداوند(2)    خدا مرحم تمام دردهاست ، هر چه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد خدا برای پر کردنش بیشتر در وجودت جای میگیرد . .   *********************************** الهی نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی . . .   *********************************** خدایا در ۲ راهی زندگی ام تابلوی راهت را م

یك دست جام باده و یك دست زلف یار


یك دست جام باده و یك دست زلف یار    دریافتی از مناجات خمس عشره   اَللّهُمَّ یا مَلاذَ اللاَّّئِذینَ وَ یا مَعاذَ الْعاَّئِذینَ و َیا مُنْجِىَ الْهالِكینَ وَ یا عاصِمَ الْباَّئِسینَ وَ یا راحِمَ الْمَساكینِ وَ یا مُجیبَ الْمُضْطَرّینَ وَ یا كَنْزَ الْمُفْتَقِرینَ وَ یاجابِرالْمُنْكَسِرینَ وَ یا مَأوَىالْمُنْقَطِعینَ وَ یا ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفینَ وَ یامُجیرَ الْخاَّئِفینَ وَ یا مُغیثَ الْمَكْرُوبینَ وَ ...

معبود من! (مناجات نامه)


معبود من! (مناجات نامه)(مناجات التائبین)                                                            اِلهی اَلْبَسَتْنیِ اَلْخَطایا ثَوْبَ مَذَل

خدایا من رو ببخش که...


خدایا من رو ببخش که...  خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...   چرا ؟!   نمیدونم شاید فکر میکنم :  " چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! "   خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... "   خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟ خد

نماز عشق


نماز عشقبسم الله الرحمن الرحیم......الهی...بک عرفتک...تو را با تو شناختم و برایت می خوانم....می خوانم توئی را که هر وقت می خوانمت اجابتم می کنی و چه بسیار لحظه هایی که خواندی مرا و کاهلی کردم...می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که ناله های تمنایم را میشنوی....می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که چشم امیدم به سویش است....می ستایم توئی را که گرامیم داشتی,به غیرم وانگذاشتی تا خوارم کنند,دوستم داشتی....می ستا

قلب من خانه ی خداست...


قلب من خانه ی خداست...ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند...چون... قلب من خانه ی خداست ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم خداوند هست و مرا بلند می کند... چون... قلب من خانه ی خداست شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون... قلب من خانه ی خداست خوشحالم برای اینکه میدانم هرگ

زدل دعا كردن


زدل دعا كردنخوشا به نیمه شبى با خدا صفا كردن زبان حال گشودن زدل دعا كردن تمام لذّت عالم نمى رسد قدرش به یك دقیقه مناجات، با خدا كردن به صد هزار قبولى عمره مى ارزد به دهر یك گره از كار خلق وا كردن به ادّعا نتوان برد بهره اى فردا كه بهره از عمل آید نه ادّعا كردن در این سراى دو در، از درى درآ اى دوست كه حاجتى بتوان از كسى روا كردن براى جلب رضاى خدا بكوش اى دل كه مشكل است خدا را زخود رضا كردن به زرق و

مناجات با خدا


مناجات با خدامناجات نامهالهـیباز آمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرحمی بر خستگان نهیالهـیگرفتار آن دردم كه تو دوای آنی و در آرزوی آن سوزم كه تو سرانجام آنیالهـیهر دلشده ای با یاری و غمگساری و من بی یار و غریبمالهـیچراغ دل مریدانی و انس جان غریبانی، كریما آسایش سینه محبانی و نهایت همت قاصدانیالهـیجرم من زیر حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گسترانالهـیاین چیست كه با دوستان خود را كردی كه هر كه ...

درد دل مجنون با خدا


درد دل مجنون با خدا یک شبی مجنون نمازش را شکستبی وضو در کوچه لیلا نشست*عشق آن شب مست مستش کرده بودفارغ از جام الستش کرده بود*سجده ای زد بر لب درگاه اوپر ز لیلا شد دل پر آه او*گفت یا رب از چه خوارم کرده ایبر صلیب عشق دارم کرده ای*جام لیلا را به دستم داده ایوندر این بازی شکستم داده ای*نشتر عشقش به جانم می زنیدردم از لیلاست آنم می زنی*خسته ام زین عشق، دل خونم مکنمن که مجنونم تو مجنونم مکن*مرد این بازیچه دیگر نیستم ...

یارب ز شراب عشق سرمستم کن !


یارب ز شراب عشق سرمستم کن !  الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسازکه دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند.الهی! محبت تو گلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن.الهی! از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا برید

ای همه هستی زتو پیدا شده !


ای همه هستی زتو پیدا شده !   خدا در شعر فارسی ای همه هستی زتو پیدا شدهخاک ضعیف از تو توانا شدهآنچه تغیر نپذیرد توئیوانکه نمردست و نمیرد توئیما همه فانی و بقا بس تراستملک تعالی و تقدس تراستهر که نه گویای تو خاموش بههر چه نه یاد تو فراموش بهای به ازل بوده و نابوده ماوی به ابد زنده و فرسوده ماپیش تو گر بی سر و پای آمدیمهم به امید تو خدای آمدیمیارشو ای مونس غمخوارگانچاره کن ای چاره بیچاره‌گانقافله شد واپسی ما ببینای ...

مناجات با خدا (3)


مناجات با خدا (3)خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم لکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم.الهی! همگان در فراق تو می سوزند و دوستدار در دیدار، چون دوست دیده ور گشت دوستداررا با شکیبایی چه کار؟الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه بازم. مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.الهی! گل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده تو با بهشت چه کار است.الهی! اگر بهشت چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.الهی! بهشت بی دیدار تو زندان ...

به نام خداوند جان و خرد


به نام خداوند جان و خرد  به نام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جایخداوند روزی ده رهنمای خداوند کیوان و گردان سپهرفروزنده ماه و ناهید و مهر ز نام و نشان و گمان برترستنگارندهٔ بر شده پیکرست به بینندگان آفریننده رانبینی مرنجان دو بیننده را نیابد بدو نیز اندیشه راهکه او برتر از نام و از جایگاه سخن هر چه زین گوهران بگذردنیابد بدو راه جان و خرد خرد گر سخن برگزیند همیهمان را گزیند ...

خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته...!!


خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته...!!   خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!  بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...      بیا تا دل کوچــــــــــکم را  خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!    خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..    که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!       بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...  &n

پیامی از سوی خدا به بنده های دل شکسته....


پیامی از سوی خدا به بنده های دل شکسته.... می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!هنوز من هستم.هنوز خدایت همان خداست!هنوز روحت از جنس من است!اما من نمی خواهم تو همان باشی!تو باید در هر زمان بهترین باشی.نگران شکستن دلت نباش!می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.و جنسش عوض نمی شود ...و می دانی

گفت وگو با معبود در سحرگاه رمضان


گفت وگو با معبود در سحرگاه رمضان  پروردگارا! در این سحرگاه مبارک رمضان، تو را می خوانم و از تو بهترین ها را طلب می کنم؛ از هرآنچه نزد توست، زیباترین ها و ارزشمندترین ها و محبوب ترین ها را می طلبم. نافذترین مشیت و شریف ترین آبرو و استوارترین شأن را از تو می خواهم. درخشان ترین نورت و وسیع ترین رحمتت و بالاترین درجه عزتت را به من عطا کن.خدایا! هرآنچه نیکی و سعادت است، نزد توست و من به تمام خوبی های نزد تو مشتاقم و آرزومند. خد ...

ای بهترین مونس من


ای بهترین مونس من  خدایا! اگر هر روز از درگاه تو طلب آمرزش و پاک شدن از گناه داشته باشم، به سبب عقوبتی است که از آن بیم دارم و آتشی است که ترس آن دارم دامنگیرم شود. تو را به همه مقربان، اولیا، انبیا و برگزیدگان و خوبان از بندگانت سوگند می‌دهم مرا در این ماه از کژی‌ها، گناهان و خطاهایم پاک و پاکیزه گردان.الهی! تو منزه از هر عیب و نقص و پلشتی هستی، تو را به همه صفات و نام ها و اسماء حسنای تو که زیباتر از آن نا ...

حرف های خداوند با من بنده


حرف های خداوند با من بندهیک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد.هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت.هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم! وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم.چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم.من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا ...

ستایش صبحگاه


ستایش صبحگاهستایش صبحگاه نكو ملكی است ملك صبحگاهیدر آن كشور بیابی هر چه خواهی كسی كو بر حصار گنج ره یافتگشایش بر كلید صبحگه یافت غرض‌ها را حصار آنجا گشایندكلید آنجاست كار آنجا گشایند در آن ساعت كه باشد نشو جان هاگل تسبیح روید بر زبان ها زبان هر كه او باشد برومندشود گویا به تسبیح خداوند اگر مرغ زبان تسبیح خوان استچه تسبیح آرد آنكو بی‌زبان است در آن حضرت كه آن تسبیح خوانندزبان بی‌زبانان نیز دانند   ...

عجب صبری خدا دارد!


عجب صبری خدا دارد!عجب صبری خدا دارد!اگر من جای او بودم.همان یک لحظه اول ،که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،بر لب پیمانه میکردم .عجب صبری خدا دارد !اگر من جای او بودم .که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ ...

خدایا ؛ چشمِ امید به تو بسته ام ...


خدایا ؛ چشمِ امید به تو بسته ام ... الهی ...سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛آن سه خصلت عبارتند از :فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،و چ

الهی! عمر خود بر باد کردم


الهی! عمر خود بر باد کردممناجات نامه   الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.الهی!  عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.الهی!  اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.الهی!  بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.الهی!  اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.الهی!  گناه در جنب کرم ت

ای دوست قبولم كن و جانم بستان ...


ای دوست قبولم كن و جانم بستان ...ای دوست قبولم كن و جانم بستان   ای دوست قبولم كن و جانم بستانمستم كن و وز هر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرار گیرد بی توآتش به من اندر زن و آنم بستان ای زندگی تن و توانم همه توجانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی از آنی همه منمن نیست شدم در تو از آنم همه تو خود ممكن آن نیست كه بردارم دلآن به كه به سودای تو بسپارم دل گر من به غم عشق تو نسپارم دلدل را چه كنم بهر چه می‌دارم دل د

ملكا ذكر تو گویم


ملكا ذكر تو گویمملكا ذكر تو گویم   ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایینروم جز به همان ره كه توام راهنمائی همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویمهمه توحید تو گویم كه به توحید سزائی تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداریاحد بی‌زن و جفتی، ملك كامروایی نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجتتو جلیل الجبروتی،‌ تونصیر الامرایی[1] تو حكیمی، تو عظیمی، تو كریمی، تو رحیمیتو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنائی بری از رنج ...

نیایش هنگام صبح و شام‏


نیایش هنگام صبح و شام‏الحمد لله الذی خلق اللیل و النهار بقوته .و میز بینهما بقدرته .و جعل لكل واحد منهما حدا محدودا ، و امدا ممدودا .یولج كل واحد منهما فی صاحبه ، و یولج صاحبه فیه بتقدیر منه للعباد فیما یغذوهم به ، و ینشئهم علیه .   فخلق لهم اللیل لیسكنوا فیه من حركات التعب و نهضات النصب ، و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه ، فیكون ذلك لهم جماما و قوة ، و لینالوا به لذة و شهوة .و خلق لهم النهار مبصرا لیبتغوا ...

راه گم كردم !


راه گم كردم !راه گم كردم راه گم كردم، چه باشد گر به راه آری مرا؟رحمتی بر من كنی واندر پناه آری مرا؟ می‌نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو كوهخوف آن ساعت كه با روی چو كاه آری مرا راه باریك است و شب تاریك، پیش خود مگربا فروغ نور آن روی چوماه آری مرا رحمتی داری كه بر ذرّات عالم تافته‌استبا چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا شد جهان در چشم من چون چاه تاریك از فزعچشم آن دارم كه بر بالای چاه آری مرا دفتر كردارم آن ...

از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشد . . .


از او نزدیک تر چیزی نمی تواند باشد . . . ستایش خداوندی را سزاست که از اسرار نهان ها آگاه است ، و نشانه های آشکاری در سراسر هستی بر وجود او شهادت می دهند ؛هرگز برابر چشم بینندگان ظاهر نمی گردد ؛نه چشم کسی که او را ندیده می تواند انکارش کند ،و نه قلبی که او را شناخت میتواند مشاهده اش نماید ..در والایی و برتری از همه پیشی گرفته ؛پس، از او برتر چیزی نیست ،و آنچنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیکتر چیزی نمی تواند باشد ...مرتبه ی بل ...

خدای مهربان من


خدای مهربان منخداوندا ! مرا درآنچه تورا ازمن خشنود می سازد و یاد مرا در میان مردمان نیک می گرداند ، کامیاب نما.خداوندا!  بار الهی!آگاهی ام باش! خدایا! مرا از شر ناآگاهی ها نجات ده!خدایا! چراغ ایمان را در دلم روشن کن! مگر تو نمی گفتی: مثَل تو مثَل نور است در دل مومن؟! نور حضور را به من غایب عطا کن!الهی !  مرا در شمار کسانی قرار ده که چون نیکی می کنند شاد می شوند و چون بدی می کنند آمرزش می خواهند.خداوند

ای عفو تو شامل گناهان


ای عفو تو شامل گناهان  ای عفو تو شامل گناهان اى عفو تو شامل گناهان كوى تو پناه بى پناهانبر خسته دلان شفاى دردىمحروم نكرده دردمندىباز است درت بر آزمنداناى عشق دل نیازمندانجز تو كه نظر به حال ما كردیا گوش بر این مقال ما كرد بخشنده هر گناهى اى دوستبر گم شدگان پناهى اى دوستاى راز دل شكسته مناى مرهم قلب خسته مناى مونس من انیس جانماى یار و رفیق در نهانماى راه مرا چراغ روشنآب و گل من زتست گلشنامید منى به هر دو عالمدو ...

ای روشنای دیده ام


ای روشنای دیده ام ای روشَنایِ دیده ام ، آرام جان خسته ام در انتظار مقدَمَت ، دل را به لطفت بسته ام بازآ دوباره در بَرَم ، شوری فتاده در سرم باز آ مرا اینجا ببین ، وقت غروب دیگرم پر می زند هر دم دلم ، مشتاقم از روی کَرم بخشی منِ دلداده را ، یکدم حضورِ «حاضرم» تو مُنتهای حاجتی ، در عین قدرت رحمتی شایسته باشد گر کنی ، حاجت روایم ای سخی ثور و ثریا را بگو ، شمس و قمرها را بگو اندر زمین و آسمان ، ر

آواز خدا


آواز خداآواز خدا   باز متن شعرم آواز خداست باز فصل مثنوی بی‌انتهاست   باز باید در ثنایی اینچنین حمدلله خواند و رب العالمین   باز در مهمانی گل واژه‌ها یاس ها، بابونه ها، آلاله ها   باز در جشن اقاقی‌های عشق رقص دلچسب قناری‌های عشق   می‌زنم دل را به دریای بلا پله پله تا ملاقات خدا   می‌توان از نور حق بی‌تاب شد نور اگر نتوان، توان مهتاب شد   می‌توان در حم

ای كرمت در ازل اول عطا


ای كرمت در ازل اول عطاای كرمت در ازل اول عطا     لطف الهی به الهی زار نیز امید است دهد وصل یار   عشق مرا سوی نگار آورد سوی بهشت رخ یار آورد   یك نظر آن دلبر مهوش كند عاقبت كار مرا خوش كند   از می آن ساقی شیرین لبم مست كند صبح نماید شبم   درگذرد ازگنهم لطف دوست لطف، چنین پرگنهی را نكوست   كس نه طلب كار ز لطف دوست لطف،‌ چنین پرگنهی را نكوست   كس نه طلب كار ز لط

ایا گفتن درد دل با خدا ،ناشکری کردن است ؟


ایا گفتن درد دل با خدا ،ناشکری کردن است ؟صحبت کردن با خدا از مشکلات و سختی هایمان ( گفتن درد دل با خدا) یکجور ناشکری کردن است ؟ میتوان از درد دل گفتن حضرت علی (علیه السلام) با چاه،نتیجه گرفت که در کل سخن گفتن از ناراحتی های ناشی ازمشکلات و سختی های زندگی کار بدی نیست اما گفتنشان به خدا ، صورت گله پیدا میکندو پسندیده نیست؟پاسخ: آدمی همیشه به دنبال این است كه با تكیه بر جایگاه معنوی آرامشی به خود ببخشد. خدای متعال بهترین مونسی است كه ...

در رحمت برین بیچاره بگشای


در رحمت برین بیچاره بگشایدر رحمت برین بیچاره بگشای    الها! پادشاها! بی‌نیازا! خداوندا! كریما! كارساز!!   به صدق سینة پاكان راهت به شوق عاشقان بارگاهت   به شب نالیدن پادر كمندان به آه سوزناك مستمندان   به حقّ صبر بی‌پایان ایّوب به آب چشم خون افشان یعقوب   به حقّ رهنوردان طریقت به حقّ نیكمردان حقیقت   كه بر جان من مسكین ببخشای در رحمت برین بیچاره بگشای   كه بر جان