متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

نامه به عثمان بن حنیف ضرورت ساده‏زیستی کارگزاران:



ترجمه فارسی نهج البلاغه
به عثمان بن حنیف
ضرورت ساده‏زیستی کارگزاران:
پس از یاد خدا و درود! ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه‏داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسه‏هایی پر از غذا پی در پی جلوی تو می‏نهادند، گمان نمی‏کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم‏شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏اند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره می‏خوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی‏دانی دور بیافکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.
امام الگوی ساده‏زیستی
آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می‏کند، و از نور دانشش روشنی می‏گیرد، آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیاندوخته، و از غنیمتهای آن چیزی ذخیره نکرده‏ام، بر دو جامه کهنه‏ام جامه‏ای نیفزودم، و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیده، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست، مرا با فدک و غیر فدک چه کار است؟ در صورتیکه جایگاه فردای آدمی گور است. که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می‏گردد، گوالی که هر چه بر وسعت آن بیفزایند، و دستهای گورکن فراخش نماید، سنگ و کلوخ آن را پر کرده، و خاک انباشته رخنه‏هایش را مسدود کند. من نفس خود را با پرهیزکاری می‏پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناکترین روزهاست در امان، و در لغزشگاههای آن ثابت قدم باشد.
من اگر می‏خواستم، می‏توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته‏های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالی که در (حجاز) یا (یمامه) کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکمهایی که از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: (این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی.) (و در اطراف تو شکمهایی گرسنه و به پشت چسبیده باشد.) آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمومنین (ع) خوانند؟ و در تلخی‏های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی‏های زندگی الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشده‏ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف، و یا چون حیوان رهاشده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بی‏خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازی گرفته‏اند؟ آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم؟ و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟ گویا می‏شنوم که شخصی از شما می‏گوید: (اگر غذای فرزند ابیطالب همین است، پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.) آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سخت‏تر، اما درختان کناره جویبار را پوست نازک‏تر است، درختان بیابانی که با باران سیراب می‏شوند آتش چوبشان شعله‏ورتر و پردوام‏تر است. من و رسول خدا (ص) چونان روشنایی یک چراغیم، یا چون آرنج به یک بازو پیوسته، به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روی برنتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه می‏شتابم، و تلاش می‏کنم که زمین را از این شخص (معاویه) مسخ‏شده، و این جسم کج‏اندیش، پاک سازم تا سنگ و شن از میان دانه‏ها جدا گردد. (قسمتی از آخر نامه) ای دنیا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگالهای تو رهایی یافتم، و از دامهای تو نجات یافته، و از لغزشگاههایت دوری گزیده‏ام، کجایند بزرگانی که به بازیچه‏های خود فریبشان داده‏ای؟ کجایند امتهایی که با زور و زیورت آنها را فریفتی؟ که اکنون در گورها گرفتارند! و درون لحدها پنهان شده‏اند.
امام و دنیای دنیاپرستان
ای دنیا به خدا سوگند! اگر شخصی دیدنی بودی، و قالب حس کردنی داشتی، حدود خدا را بر تو جاری می‏کردم، به جهت بندگانی که آنها را با آرزوهایت فریب دادی، و ملتهایی که آنها را به هلاکت افکندی، و قدرتمندانی که آنها را تسلیم نابودی کردی، و هدف انواع بلاها قرار دادی که دیگر راه پس و پیش ندارند، اما هیهات! کسی که در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط کرد، و آن کس که بر امواج تو سوار شد غرق گردید، کسی که از دامهای تو رست پیروز شد، آن کس که از تو به سلامت گذشت نگران نیست که جایگاهش تنگ است، زیرا دنیا در پیش او چونان روزی است که گذشت. از برابر دیدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم که خوارم سازی، و مهارم را به دست تو ندهم که هر کجا خواهی مرا بکشانی، به خدا سوگند، سوگندی که تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان، هرگاه بیابم، و به نمک به جای نان‏خورش قناعت کند، و آنقدر از چشم‏ها اشک ریزم که چونان چشمه‏ای خشک درآید، و اشک چشم پایان پذیرد. آیا سزاوار است که چرندگان فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغل رو کنند، و علی نیز از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند؟ چشمش روشن باد! که پس از سالیان دراز، چهار پایان رهاشده، و گله‏های گوسفندان را الگو قرار دهد!! خوشا به حال آن کس که مسوولیتهای واجب را در پیشگاه خدا به انجام رسانده، و در راه خدا هرگونه سختی و تلخی را به جان خریده، و به شب زنده‏داری پرداخته است، و اگر خواب بر او چیره شود بر روی زمین خوابیده، و کف دست را بالین خود قرار می‏دهد، در گروهی که ترس از معاد خواب را از چشمانشان ربوده، و پهلو از بسترها گرفته، و لبهایشان به یاد پروردگار در حرکت و با استغفار طولانی گناهان را زدوده‏اند. (آنان حزب خداوندند، و همانا حزب خدا رستگار است.)
متن عربی نهج البلاغه


ویدیو مرتبط :
جواز توسل به پیامبر بر اساس روایت عثمان بن حنیف

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نامه به سهل بن حنیف روش برخورد با پدیده فرار



ترجمه فارسی نهج البلاغه
به سهل بن حنیف
روش برخورد با پدیده فرار
پس از یاد خدا و درود! به من خبر رسیده که گروهی از مردم مدینه به سوی معاویه گریختند، مبادا برای از دست دادن آنان، و قطع شدن کمک و یاریشان افسوس بخوری! که این فرار برای گمراهیشان، و نجات تو از رنج آنان کافی است، آنان از حق و هدایت گریختند، و به سوی کوردلی و جهالت شتافتند. آنان دنیاپرستانی هستند که به آن روی آوردند، و شتابان در پی آن گرفتند، عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند، و دانستند که همه مردم در نزد ما، در حق یکسانند، پس به سوی انحصارطلبی گریختند دور باشند از رحمت حق، و لعنت بر آنان باد. سوگند به خدا! آنان از ستم نگریختند، و به عدالت نپیوستند، همانا آرزومندیم تا در این جریان، خدا سختی‏ها را بر ما آسان، و مشکلات را هموار فرماید. ان شاء الله، با درود.
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ کِتابٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ ) إِلى ‏سَهْلِ‏ ‏بْنِ‏ ‏حُنَیْفٍ‏ ‏الْأَنْصارِىّ‏، وَ هُوَ عامِلُهُ، عَلَى الْمَدِینَةِ فِى مَعْنى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِها لَحِقُوا ‏بِمُعاوِیَةَ: أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِى أَنَّ رِجالًا مِمَّنْ ‏قِبَلَکَ‏ ‏یَتَسَلَّلُونَ‏ إِلى ‏مُعاوِیَةَ فَلا تَأْسَفْ عَلى ما یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَ یَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَکَفى لَهُمْ ‏غَیّاً وَ لَکَ مِنْهُمْ شافِیاً فِرارُهُمْ مِنَ الْهُدى وَ الْحَقِّ، وَ ‏إِیضاعُهُمْ‏ إِلَى العَمى وَ الْجَهْلِ، وَ إِنَّما هُمْ أَهْلُ دُنْیا مُقْبِلُونَ عَلَیْها، وَ ‏مُهْطِعُونَ‏ إِلَیْها، قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوهُ وَ سَمِعُوهُ وَ ‏وَعَوهُ‏ وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ ‏عِنْدَنا فِى الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى ‏الْأَثَرَةِ، فَبُعْداً لَهُمْ وَ ‏سُحْقاً!! إِنَّهُمْ- وَ اللَّهِ- لَمْ یَفِرُّوا مِنْ جَوْرٍ، وَ لَمْ یَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِى هذَا الْأَمْرِ أَنْ یُذَلِّلَ اللَّهُ لَنا صَعْبَهُ، وَ یُسَهِّلَ لَنا ‏حَزْنَهُ‏، إِنْ شاءَ اللَّهُ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ.