متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

معبود من! (مناجات نامه)




(مناجات التائبین)

 

آنچه حسین علیه السلام نگرانش بود

                                                        

اِلهی اَلْبَسَتْنیِ اَلْخَطایا ثَوْبَ مَذَلٌتِی وَ جَلٌلَنِی اَلتٌباعُدَ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِی وَ اَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنایتَیِ فَاَحْیِه بِتوْبَةٍ مِنْكَ یا اَمَلِی وَ بُغْیَتِی وَ یا سُؤْلِی وَِ مُنْیَتِی ...

 

خدای من !

گناهانم لباس خو اری بر تنم كر ده است و دوری از تو درماندگی را آرایشم شده است. افزونی لجن گناهانم ماهی دلم را میرانده است.

 

ای نهایت آ‌رزویم! ای زیباترین مطلوبم! ای تنها پاسخگویم! و ای محبوب دلم!

ماهی دلم را با جریان زلال تو به پذیرت زنده گردان.

 

خدایا!

مر گناهانم را سایه روشن رحمتت بیار و مر عیو بم را ابر پر بار رحمتت ببار ...

 

فَوَ عِزٌتِكَ ما اَجِدُ لِذُنُوْبِی سِواكَ غافِراٍ ًوَ لا اَری لِكَسْرِی غَیْرَكَ جابِراً وَ قَدْ خَضَعْتُ بِاْلِانابَةِ اِلَیْكَ وَعَنَوْتُ بُالْاِسْتِكانَةِ لَدَیْكَ...


به عزتت سوگند كه جز تو مر گناهان خویش را بخشنده ای نمی‌یابم و شكستگی خویش را جز تو پیوندی نمی‌بینم.

 

من اینك با بالهای تواضع به بارگاه تو باز گشته ام و پیشانی خشوع و خواری خویش بر درگاه قدرتت نهاده ام .

 

اگر از در رحمت خویش برانیم به كدامین در پناهنده شوم و اگر از قلّه رافتت فرو افكنیم به كدامین دامنه بگریزم؟... كه صد  افسوس از خجلت و رسوائیم و... هزار افغان از توشه راهم.

 

فَوَااَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتِی وَ افْتِضاحِی وَ و الَهَفاهُ مِنْ سُوءُِ عَمَلِی وَ اجْتِراحِی اَسْاَلكَ یا غَافِرَ الَذٌَنْبِ اَلْكَبِیر وَ یا جَابِرَ اَلْعَظْمِ اَلْكَسِیرِ اَنْ تَهََبَ لِی مُوْبِقاتِ اَلْجَرائِر وَ تَسْتُرَ عَلَیٌَ فاَضِحاتِ اَلسٌَرائِرِ ...


ای بزرگ بخشاینده گناهان بزرگ و ای به هم آورنده و پیوند زننده استخوانهای شكسته!

 

از عظیم گناهانم هلاك كننده هایش را ببخش

 

واز قبیح رازهایم رسوا كننده ها یش را بپوش

 

و مرا در گرمای حضور قیامتت از خنك گوارای عفوت بنوش.

 

خداوندا!

بلند پرده زیبای گذشتت را بر چشمان گنهكار خسته ام دریغ مكن.

خدایا! مر گناهانم را سایه روشن رحمتت بیار و مر عیو بم را ابر پر بار رحمتت ببار ...

 

خدای من!

اگر گناه از بنده زشت است، عفو كه از سوی تو زیباست.


اِلهِی هَلْ یَرْجِعُ اَلْعَبْدُ الابِقُ اِلّاَ اِلی مَوْلاهُ اَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مَنْ سَخَطَهُ اَحَدٌ سِواه اِلهیِ اِنْ كانَ اَلنَّدَمُ عَلَیَّ اَلذَّنْبُ تَوْبَةً فَاِنِّی وَ عِزَّتَكَ مِنَ النَّادِمِینَ وَ اِنْ كانَ اَلْاِسْتِغْفارُ مِنَ اَلْخَطیِئتِهِ حِطَّةٌ فَاِنِی لَكَ مِنَ اَلْمُسْتَغْفِرِینَ لَُكَ اَلْعُتْبی حَتَّی تَرْضَی...


خدای من!

آیا بنده فراری جز به سوی مولای خویش بر می گردد و از خشم كیفر بار او جز در كنار پناه می‌گیرد؟...

 

معبود من!

اگر در ورود به بارگاه توبه ات پشیمانی است بعزتت سوگند كه من به این در آویخته ام

و اگر استغفار از گناه، تیشه ای مر ریشه گناهان راست، این تیشه استغفار من!

حق خشنودی از آن تست، تویی كه با باران رحمتت  غبار گناهان را از صفحه دل می‌شویی.

 

خدایا!

به قدرتت، كه به سویم چشم بگردان. با ابر بردباریت بر بیكران دشت گناهانم بگذر.

و علیرغم آنچه فقط تو می‌دانی برسرم دست مدارا بكش.

 

اِلهِی اَنْتَ اَلَّذِی فَتَحْتَ لِعِبادِكَ بَاباً اِلی عَفْوِكَ سَمَّیْتَهُ اَلتَّوْبَةَ فَقُلْتَ:

« تُوْبُوْا اِلَی اَللَّهِ تَوْبَةً نَصُوْحَاً » فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُوْلَ اَلْبابِ بَعْدِ فَتْحِهِ...


معبود من!‌

تویی كه بندگان را به بارگاه عفوت دری گشودی و توبه اش نامیدی و فریاد زدی كه:

« هلا مرمان به سوی من آیید آمدنی نادمانه و عاشقانه »

پس چیست عذر آنكه در را گشاده ببیند و آرام و قرار بگیرد؟

 

اِلهِی اِنْ كانَ قَبُحَ اَلذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْیَحْسُنِِِ اَلْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ اِلهِی ما اَناَ بِاَوَّلِ مَنْ عَصاكَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ وَ تَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِكَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ...


خدای من!

اگر گناه از بنده زشت است، عفو كه از سوی تو زیباست.

معبودم!‌ من اولین عیانگر تو نیستم كه بر او بخشیدی و در سایه ابر احسانت بر او باریدی.

 

خدایا!  به قدرتت، كه به سویم چشم بگردان. با ابر بردباریت بر بیكران دشت گناهانم بگذر.

 

یا مُجِیبَ اَلْمُضْطَرَ یا كاشِیفَ اَلضُرِِِ ّیا عَظیمَ اَلبِرِّ یا عَلیماً بِما فیِ اَلسِّر یا جَمیِلَ اَلسِّتْرِِ اِسْتَشْفَعْتُ بِجُوْدِك وَ كَرَمَكَ اِلَیْكَ وَ تَوَسَّلْتُ بِجَنابِكَ وَ تَرَحْمَكَ لَدَیْكَُ فَاسْتَجَبْتَ دُعایِی وَلا تُخَیَِّبْ فِیكَ رَجایی وَ تَقَبِّلْ تَوْبتَی وَ كَفِّرْ خَطِیئتَی بِمَنِّكَ وَ رَحْمَتِكَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمیِنَ...


ای دریابنده درماندگان! ای دردسوز دردمندان! و ای بزرگ نیك پردازان!

ای داننده هر چه نهان و ای زیبا پوشاننده هر آشكار وپنهان!

تو را میانجی گناهانم و كرم وجودت گزیدم و از میان هر آنچه هست، برای ورود به درگاه رحمتت ترا برگزیده ام.

 

خدایا!

استجابت كن دعای مرا و مسوزان ریشه نهال آرزوی مرا و بپذیر رجعت مرا و بپوشان فصیحت مرا.

ای پذیرنده ترین پذیرندگان! و ای پوشنده ترین راز پوشان! و ای مهر گسترترین مهربانان!

 

 دریافتی از مناجات خمس عشره.


ویدیو مرتبط :
مناجات نامه بهادر زمانی و معبود با صدای علی صفرزاده

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری



نام خواجه عبدالله انصاری یادآور سوز و عشق نوستالزیک انسانی که نی وجودش در تب وتاب نیستان وجود سرمدی بی خود و سرمست گشته وفغان برآورده.او از هنگامی که خود را شناخت در ذات اقدس محبوب خویش را غرقه ساخت.مدتی را تحت تعلیم شیخ ابوعبدالله طایی و امام یحیی شبانی به تلمذ پرداخت.

 

اما این قیل وقال مدرسه اورا راضی نمیداشت:((در اوایل تحصیل میجستم دلایل تفضیل و در طلب مجمل اوقات نمی بود و محمل نشسته بودم در مدرسه و در هوس هزار وسوسه...))

 

 

سرانجام هنگامی که موفق به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی میشود از درس ومشق برمیگذرد و به اقلیم بیکران عشق و محبت پای میگذارد.

 

مراد دیگر او شیخ ابوسعید ابی الخیر بوده است که وی را در وادی حیرت یار بود و رهنما.

 

خواجه عبدالله انصاری در سال 396 هجری قمری در کهن دز واقع در ناحیه ی طوس از منطقه وسیع هرات متولد گردید و سرانجام در 481 هجری قمریدر محل تولد خود به مقصد و معبودش رسید

 

خواجه عبدالله انصاری

 

 

مناجات 1


الهی!

الهی نور تو چراغ معرفت بیفروخت

دل من افزونی است.

گواهی تو ترجمانی من بکردند ندای من افزونی است.

قرب تو چـــراغ وجد بیفروخت.

همت من افزونی است.

بود تو کار من راست کـــرد بود من افزونی است.

 

الهی!

از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟واز بود تــــو همـــه عطاست و وفا!

به بر پیدا!و بکرم هویدا.

نا کرده گیر کرد رهی.

و آن کـــن که از تو سزا.

 

 

مناجات 2


الهی!

نـــام تو مــا را جواز!

و مهــــــر تو ما را جهــاز!

 

الهی!

شنــاخت تو ما را امان!

و لطف تو مـــا را عیـــان ـ

الهی!

فضـــل تـــو ما را لوا,کنف تــــو ما را ماوی !

 

الهی!

ضیعفان را پناهی

قاصدان را بـــر سراهی

مومنـــــان را گواهی چه بود که افزایی و نکاهی؟

 

الهــــی!

چه عزیز است او که تو او را خواهی!

ور بگریزد او را در راه آریی.

طوبی آنکس را کـــه تو او رایی!

آیا که:تا از ما خــــود کرایی؟

 

 

الهی نامه

 

مناجات 3

 

تو را که داند؟که:تو را((تو))دانی

تو را نداند کس.

تو را تو دانی بس!ای سزاوار ثنای خویش!

و ای شکرکننده عطای خویش!

رهی به ذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز

و به کل خود از شادی به تو عاجز

و به توان خود از سزای عقل تو عاجز

 

کریما!

گرفتار آن دردم که تو درمان آنی بنده آن ثنایم که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟

تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم!آنی.

 

 

 

مناجات 4

 

الهی!

نمی توانیم که این کار بی تو به سر بریم.

نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم

هر گه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شما روا سر بریم.

 

خـــــداوندا!

کجا باز یابیم آن روزکه تو ما را بودی و ما نبــودیم

تا باز به ان روز رسیم میان آتش و دودیم

اگـــر بدو گیتی آن روز یابیم بر سودیم

ور بود خود را در یابیم به نبــود خود خشنودیم.

 

مناجات 5

 

الهی!

از آنچه نخواستی چه آیــــد؟ و آن را که نخواندی کی آیــد؟

تا کشته را از آب چیست؟ و نا بایسته را جواب چیست؟

تلخ را چه سود اگر آب خوش در جوار است؟

و خار را چه حاصل از آن که بوی گل در کنار است؟

 

 

مناجات 6

 

الهی!

گر زارم در تو زاریدن خوش است

ور نازم به تو نازیدن خوش است.

الهی!شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم

بر آن امیـــد آن که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تو!من بپذیری و من با تو پردازم ـ

یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب انـــدازم.