متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

عاقبت نفرین پدر



 

 

عاقبت نفرین پدر

 

 

زنجیر و دست -سید ابن طاووس در منهج الدعوات مى نویسد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) فرمود من با پدرم در شب تاریکى به طواف خانه خدا مشغول بودیم. در این هنگام متوجه ناله اى جانگداز و آهى آتشین شدیم که شخصى دست نیاز به درگاه بى نیاز دراز کرده و با سوز و گدازى بى سابقه به تضرع و زارى مشغول است . پدرم فرمود اى حسین (علیه السلام ) آیا مى شنوى ناله گناهکارى را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبى پاک اشک ندامت و پشیمانى مى ریزد او را پیدا کن و پیش من بیاور.

 


ابا عبدالله (علیه السلام ) فرمود در آن شب تاریک گرد خانه گشتم تا او را میان رکن و مقام پیدا کرده و به خدمت پدرم آوردم . على (علیه السلام ) دیدند جوانى زیبا و خوش اندام با لباس هاى گران بها، فرمود تو کیستى؟ عرض کرد مردى از اعرابم . پرسید این ناله و التهاب و سوز و گدازت براى چه بود؟ گفت از من چه مى پرسى یا على (علیه السلام ) که بار گناه پشتم را خمیده و نافرمانى پدر و نفرین او توان را از من ربوده است.



فرمود حکایت تو چیست؟ گفت پدر پیرى داشتم که به من خیلى مهربان بود ولى شب و روز من به کارهاى زشت و بیهوده مى گذشت هر چه او مرا نصیحت مى کرد و راهنمائى مى نمود نمى پذیرفتم و گاهى هم او را آزار رسانده و دشنامش مى دادم یک روز پولى در نزد او سراغ داشتم و براى پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقى که در آنجا پنهان بود رفتم تا پول را بردارم. پدرم از من جلوگیرى کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم. خواست از جاى برخیزد ولى از شدت کوفتگى و درد یاراى حرکت نداشت. پول ها را برداشتم و در پى کار خود رفتم. در آندم شنیدم که گفت به خانه خدا مى روم و تو را نفرین مى کنم.



چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن ساز و برگ سفر آماده کرد و بر شتر خود سوار شد و به جانب مکه بیابان را پیمود تا خود را به کعبه رسانید. من شاهد کارهایش بودم. دست به پرده کعبه گرفت و با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود. در این موقع پیراهن خود را بالا زد. دیدم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتى ندارد. جوان گفت بعد از این پیش آمد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته عذر خواهى کردم ولى او نپذیرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت. سه سال بر همین وضع گذراندم و دائم از او پوزش مى خواستم و او رد مى کرد. سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جائى که مرا نفرین کرده اى دعا کن. شاید خداوند سلامتى را به برکت دعاى تو به من بازگرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادى اراک رسیدیم.


شب تاریکى بود ناگه مرغى از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید او را از پشت خود بر زمین افکند. پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها جان به حق تسلیم کرد. او را همان جا دفن کردم و مى دانم این گرفتارى و بیچارگى من فقط به واسطه نفرین و نارضایتى اوست .


پدرم با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود

 


امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود اینک فریادرس تو رسید. دعائى که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به من تعلیم کرده به تو مى آموزم و هر کسى آن دعا که اسم اعظم الهى در آنست بخواند بیچارگى و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستى از او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزیده مى شود. طرفى چند از مزایاى آن دعا را على (علیه السلام ) شمرد که ابو عبدالله (علیه السلام ) گفت من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتى خویش مسرور شدم .

 


مفاتیح


آنگاه فرمود در شب دهم ذیحجه دعا را بخوان و صبحگاه پیش من آى تا تو را ببینم و نسخه دعا را به او داد. صبح دهم جوان با شادى و شعف بسوى ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتى که از او جستجو کردیم سالمش یافتیم. گفت به خدا این دعا اسم اعظم دارد. سوگند به پروردگار کعبه دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید. حضرت فرمود قصه شفا یافتن خود را بگو:



گفت در شب دهم همین که دیده هاى مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم. براى مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازى آمد که اى جوان کافى است خدا را به اسم اعظم قسم دادى و مستجاب شد. پس از لحظه اى به خواب رفتم.



پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک على خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافتم .(20)



دعائى که به او دادند همان دعاى مشلول معروف است که در مفاتیح ذکر شده است.

 


.....................................


پی نوشت :

1- بحارالانوار، ج 9، ص 562.

 

 

 


ویدیو مرتبط :
عاقبت نفرین مادر!!!!!!!!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مادر بی‌رحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد/ عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس هندی +عکس



اخبار,اخبار حوادث , قتل عمد

 

اخبار حوادث - مادر بی‌رحم کودکانش را وادار به خوردن اسید کرد/ عاقبت هولناک بدرفتاری های پدر شوهر با عروس هندی +عکس

حنا سولانکی زن هندی تبار 34 ساله‌ای که در غرب لندن زندگی می‌کرد، 2دختر کوچکش را به نوشیدن ماده سمی وادار کرد و سپس آن‌ها را خفه کرد. و بعد از آن خودش را نیز کشت.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، چند ماه پیش خنا سولانکی 34ساله، در حالی که در روی تخت خوابش در کنار 2دختر کوچکش جازمین 9ساله و پرشا 4ساله مرده بودند، توسط شوهرش در خانه خودشان در غرب لندن کشف شد.

شوهر حنا سولانکی، کالباش سولانکی در بیانیه‌ای شوک خود را از اقدام همسرش بیان کرد.

سولانکی گفت:‌ قبل از مرگ او، ما همه خوشحال و راضی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردیم یک زندگی عالی همراه با 2دختر کوچکمان جازمین و پرشا داشتیم.

طبق گفته پزشکی قانونی یک شیمی دان 34 ساله 2دختر کوچکش را وادار به نوشیدن ماده سمی(اسید) کرده و سپس آ‌ن‌ها را با دستان خودش خفه کرده است.

بررسی‌ها حاکی از آن است که زمانی که پلیس و امدادگران وارد خانه شدند، آن چنان دودهای حاصل از مواد سمی که خانم سولانکی از آن استفاده کرده بود، فضا را اشغال کرده بود، آن‌ها نتوانستند به داخل خانه بروند و مجبور به بازگشت از خانه شدند.

بررسی‌های پلیس می‌گوید که خانم سولانکی در یک مدرسه به عنوان تکنسین آزمایشگاه شیمی مشغول به کار بوده این ماده‌های سمی را از یک قفسه قفل شده در مدرسه دزدیده است.

سولانکی بیان می‌کند: او زن خوشحالی بود و ما زندگی خوبی داشتیم.

حنا متولد هند، هرگز در مورد افسردگی و پایان دادن زندگی‌اش با من صبحت نکرده بود.

چیزی که بدیهی است او هرگز را من راجع به دلیل ناراحتی‌اش و چیزهایی که نمی‌دانستم صبحت نکرده بود، اما حالا نتیجه آن را می‌بینم هیچ دلیل و نشانه‌ای برای این که حنا آن قدر ناراحت باشد که راه احل خود را در خود کشی خودش و دخترانمان بداند، نمی‌بینم.

تنها چیزی که من کم و بیش از ‌آن آگاه بودم که او را ناراحت می‌کرد زندگی با والدینم بود این موضوع گاهی او را عصبی می‌کرد و این تنها چیزی است که به ذهنم می‌رسد.

سولانکی افزود:‌ ما تصمیم داشتیم که از خانه والدینم اسباب کشی کنیم و به خانه خودمان برویم.

بررسی‌ها از دوست خانم حنا سولانکی، برانالی چامهار نشان می‌دهد که حنا از برخورد پدر شوهرش بسیار رنج می‌برد. به گفته خانم چامهار، پدر شوهر حنا مردی بد خلق و عصبانی است که طبق گفته حنا رفتارهای عجیب و غیر عادی از او سر می‌زند. او بسیار از مشروبات الکلی استفاده می‌‌کند و انسانی پر خاشگر است.

دوست خانم سولانکی افزود: حنا به خاطر مشکلاتش با مادر و پدر شوهرش به خصوص آن مرد پیر، پدر شوهرش بارها گریه می‌کرد اما اصلا فکر نمی‌کردم این مشکل آن قدر جدی باشد که او دست به  همچین عملی بزند.

چامهار بیان کرد: همسر حنا و مادر و پدرشوهرش حتی در مورد درس‌های جازمین و پرشا هم با او برخورد‌های بد می‌کردند و از او می‌خواستند بچه‌ها را برای درس خواندن تحت فشار نگذارد.

بررسی‌های پلیس و کارآگاهان حاکی از آ‌ن است که حنا سولانکی به خاطر خسته شدن از زندگی با مادر و پدر شوهرش به وسیله نوشیدن اسید به زندگی خود و فرزندانش پایان داده بود.

سرپرست کارآگاهان، سیمون راجرز می‌گوید: به خاطر دودهای کشنده موجود در اتاق خواب خانم سولانکی پلیس نتوانست وارد خانه شود اما آتش نشانان که با لباس‌های مخصوص مجهز بودند به داخل خانه رفتند، و در میز کنار تخت خانم سولانکی باقی مانده مایعی که او استفاده کرده بود را دیدند، همچنین آتش نشانان نوشته‌ای با مضمون خودکشی و علت که خسته شدن از زندگی بوده را در میز کنار     تخت او پیدا کرده بودند.

پزشکی قانونی گفته است هر 3نفر آن‌ها با یک ماده سمی(اسید) کشته شدند و در ماشین خانم سولانکی نوشته‌ای در ارتباط با این ماده شیمیایی کشف شده است که حنا سولانکی با ماده سمی غیر قانونی به زندگی خود و دخترانش پایان داده است.
اخبار حوادث - باشگاه خبرنگاران