متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

روز بزرگداشت شیخ صدوق



 

روز بزرگداشت شیخ صدوق

روز بزرگداشت شیخ صدوق

روز بزرگداشت شیخ صدوق

یکی از بزرگترین مرزبانان حماسه جاوید و خدمتگزاران مکتب اهل بیت (ع) و از شاخص ترین دانشمندان جهان اسلام که عمر خود را در راه خدمت به فقه و حدیث شیعه و پاسداری از فرهنگ مهدویت صرف کرد .

 

ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه قمی ملقب به  ( شیخ صدوق ) است که صف اول محدثین و علمای اثناعشر جای دارد و به عنوان یکی از ارکان فقه شیعه به شمار می رود.پس از گذشت 10 قرن از وفات این محدث بزرگ شیخ صدوق، برکات آثار و خدماتش باعث شده تا 15 اردیبهشت را به عنوان روز بزرگداشت شیخ صدوق نامگذاری کنند.

 

زندگینامه شیخ صدوق

محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی مشهور به( شیخ صدوق ) در سالهای 306 یا 307 هجری قمری در خاندان علم و تقوی در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار شیخ صدوق ،علی بن حسین بن موسی بن بابویه از علما و فقهای بزرگ زمان خود بود.گرچه در آن روزگار، عالمان و محدثان بسیاری در قم می زیسته اند ولی پرچم هدایت و مرجعیت بر دوش این عالم عابد و محدث زاهد یعنی علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق ) بوده است .

پدر شیخ صدوق دکه ای کوچک در بازار قم داشت و از طریق کسب و کار و در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش می نمود و در ساعاتی دیگر از روز در منزل خود به تدریس و تبلیغ احکام و نقل روایات می پرداخت .

 

جلالت شان و منزلت این عالم ربانی تا بدان پایه رسید که امام حسن عسگری (ع) طی نامه ای، او را با لقب(شیخ ) ، (فقیه ) ،(معتمد) مورد خطاب قرار داده و توفیقات او را برای کسب رضای پروردگار درخواست کرد.شیخ صدوق روزگار طفولیت و سنین جوانی را در دامان علم و فضیلت و تقوای خانوادگی اش سپری کرد و تحت تعلیم و تربیت پدر قرار گرفت، به گونه ای که به لحاظ تیزهوشی و حافظه فوق العاده قوی در مدتی کوتاه به قله های بلندی از کمالات انسانی دست یافت و توانست در کمتر از بیست سالگی، هزاران حدیث با سلسله سند آنها را حفظ نماید و از همه مهمتر به آنها عمل نماید.

 

روز بزرگداشت شیخ صدوق

روز بزرگداشت شیخ صدوق

 

یکی از حوادث مهم دوران زندگی شیخ صدوق، روی کارآمدن سلسله ایرانی نژاد و شیعه مذهب (آل بویه) بود که بر بخش بزرگی از ایران، عراق و جزیره العرب تا مرزهای شمالی شام فرمان می راندند. وی در این هنگام از قم به ری آمده و به درخواست " رکن الدوله دیلمی " در آنجا رحل اقامت گزید. به نظر می رسد علت اصلی این دعوت و عزیمت، خلایی بوده که پس از هجرت شیخ کلینی از ری به بغداد و سپس رحلت او پیش آمده بود و در حقیقت، وجود شیخ صدوق در ری می توانست منشا برکات فراوان باشد.

 

آثار علمی شیخ صدوق

عصر شیخ صدوق را باید " عصر احیا تنقیح حدیث " نامید زیرا پس از رحلت پیامبر اسلام، بازار جعل حدیث رونق گرفت و کارخانه حدیث سازی خلفا بکار افتاد و کسانی پیدا شدند که بطور حرفه ای، احادیثی را جعل و به پیامبر و ائمه نسبت می دادند.

 

از این رو محدث بزرگوار (کلینی ) که از (کلین) به (ری) هجرت کرده بود، در آنجا کتاب شریف کافی - اولین کتاب از مجموعه چهارگانه کتب روایی و حدیثی شیعه - را نگاشت و حرکت علمی جدیدی را در مکتب حدیث نگاری اهل بیت علیهم السلام بنیانگذاری نمود که پس از او، " شیخ صدوق " بنای مستحکم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنیاد نهاد.شیخ صدوق در راه جمع آوری احادیث، از بلخ تا بخارا، از کوفه تا بغداد، از مشهد تا نیشابور، و از آنجا تا مکه و مدینه سفر کرد و مشکلات فراوانی را به جان خرید و با کوله باری از احادیث پیامبر و اهل بیت(ع)به ری بازگشت .

 

تالیفات شیخ صدوق:

1- من لا یحضره الفقیه  2- کمال الدین و اتمام النعمه 3- کتاب امالی 4- کتاب صفات شیعه 5- کتاب عیون الاخبار امام رضا علیه السلام 6- کتاب مصادقه الاخوان 7- کتاب خصال 8- کتاب علل الشرایع 9- کتاب توحید 10- کتاب اثبات ولایت علی علیه السلام 11- کتاب معرفت 12- کتاب مدینه العلم 13-کتاب مقنع در فقه 14- کتاب معانی الاخبار 15- کتاب مشیخته الفقیه 16- کتاب عیون الاخبار

شیخ ابو جعفر محمد بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق پس از هفتاد و چند سال زندگانی پرافتخار و انجام مسافرتهای طولانی و تصنیف 300 جلد کتاب با ارزش، سرانجام در سال 381 ه. ق، در شهر ری چشم از جهان فرو بست و آرامگاهش امروز در شهر ری به نام ابن بابویه مشهور و موردتوجه شیعیان است.

منبع:ebtekarnews


ویدیو مرتبط :
آشنایی با شیخ صدوق

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی



 

 شهاب الدین سهروردی

 

روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی

شهاب‌الدین‌ابوالفتوح یحیی بن حبش‌بن‌امیرك سهروردی، در 549 ق. ‌در سهرورد در اطراف شهر زنجان امروزی به‌دنیا آمد.سهروردی بعدها در مراغه‌نزد مجدالدین‌جیلی‌رفت‌و گفته‌اند كه‌نزد او حكمت‌و اصول‌فقه‌آموخته‌است‌.سهروردی همچنین در اصفهان‌ نزد ظهیرالدین‌فارسی‌كتاب‌البصایر در منطق‌را خوانده‌است‌.

 

سهروردی به‌سفرهای‌فراوان‌رفته‌و با بزرگان‌و مشایخ هر دیار ملا‌قات‌كرده‌است‌. آخرین‌سفر سهروردی به‌حلب‌و دمشق‌بود و در آنجا مورد احترام‌ملك‌ظاهرشاه‌قرار گرفت‌. این اكرام‌شاه‌جوان‌از او و نیز دلا‌یل‌دیگر وی‌را محسود فقها كرد و خواستار حكم‌قتل‌او از صلا‌ح‌الدین‌ایوبی‌شدند و سرانجام‌در 587 ق ‌به شكل نامعلومی‌در جوانی در حلب‌از دنیا رفت.

 

سهروردی‌، قامتی‌معتدل‌و چهره‌ای‌سرخگون‌داشته‌و به‌شیوه‌قلندران‌رفتار میكرده است‌. برخی‌سهروردی را صاحب كرامات‌و برخی‌ملحد دانسته‌اند. منابع كهن سبب شهادت سهروردی‌را راجع‌به‌مناظره‌وی‌در باب‌ختم‌نبوت‌گزارش‌كرده‌اند.

 

لذا مفسران‌امروزین‌سهروردی معتقدند (ولا‌یت‌از اصول اعتقادی سهروردی است‌و به‌نظر او اگرچه‌نبوت‌ختم‌شده‌اما ولا‌یت بدان معنا كه‌در شیعه مطرح‌شده‌، پیوسته‌و مداوم‌است‌.)

آثار واشعار فراوانی‌منسوب‌به‌سهروردی‌است‌.كهن‌ترین فهرست‌آثار وی‌را شهرزوری‌ارائه‌كرده‌كه‌تعداد آن‌مشتمل بر 46 عنوان‌است‌.به‌نظر سهروردی، حكمت‌، <خمیره‌‌ازلی‌> است‌و بنیان آن توسط هرمس نهاده شده است‌. او می‌گوید شاخه‌فیثاغوری و بایزید بسطامی‌و سپس منصور حلا‌ج‌و ابوالحسن‌خرقانی‌در سلوك‌وارثان‌معنوی این‌حكمت‌هستند.

 

منابع‌اندیشه‌های‌ سهروردی گوناگون‌است‌، مثلا‌اندیشه‌های‌دینی‌فلسفی ایران پیش از اسلا‌م ‌یكی از این منابع است‌. او اساس حكمت فرزانگان‌ایرانی را در تفسیر جهان بر اساس‌<قاعده‌نور و ظلمت‌> و <تصفیه باطن> می‌داند.

نیز سهروردی به‌حكمت‌یونان‌توجه‌كرده‌است‌و بیش‌از همه از افلا‌طون و نوافلا‌طونیان‌متاثر است‌.

 

سهروردی به‌شیخ‌اشراق‌معروف‌بوده‌و در اصول‌تبحر داشته‌و در فروع به‌مذهب شافعی‌می‌رفته‌و شعر نیكو می‌سروده‌و در مناظره‌بسیار توانا بود و هیچ‌یك از معاصرانش‌به‌پای‌او نمی‌رسیده‌اند. وی‌حكمت‌و اصول‌فقه‌را از شیخ‌مجدالدین‌گیلا‌نی‌در مراغه‌فرا گرفته‌است‌.در منطق‌، بصائر ابن‌سهلا‌ن‌ساوی‌را نزد ظهیرالدین قاری‌خوانده‌است‌.

 

سهروردی بعد از فراغت‌از تحصیل‌غالب‌اوقات‌در مسافرت‌بوده‌و مدتی‌هم‌با طایفه‌صوفیه‌مصاحب‌شده‌و از بیانات‌این‌فرقه‌استفاده‌كرده‌تا روح‌تسامح‌و استقلا‌ل‌فكری‌در او حاصل‌شده‌، پس‌از آن‌مشغول‌ریاضت‌و مجاهدت‌شده‌و در خلوت به‌اوراد و اذكار اشتغال‌داشته‌و غالب ایام‌سال روزه‌بوده‌و در هفته‌یك‌بار افطار می‌كرده‌تا آنكه‌به‌مقامات‌عالیه و نهایت مكاشفه‌رسیده‌و صاحب‌كرامات‌و خوارق عادات شد و به‌واسطه‌آن‌امور عجیبی‌كه‌از او ظاهر گشت او را <خالق‌البرایا = آفریدگار مردمان‌> نامیدند ولكن‌یكی‌از دوستانش‌او را در خواب‌دیده‌و شیخ‌فرموده‌كه‌مرا به‌این‌اسم‌مخوانید. بعضی‌دیگر غلو كرده‌او را نبی‌گفتند. ‌

 

سهروردی‌همچنان‌به‌قدم‌تجرد در شهرها می‌گشت‌تا اینكه به‌ماردین‌از بلا‌د تركیه‌رسید و به‌زیارت‌فخرالدین‌ماردینی‌عارف‌و حكیم‌رسید. استاد همواره‌از او به‌بزرگی یاد می‌كرد و هوش‌و استعداد او را می‌ستود ولی‌همیشه می‌گفت‌كه‌از بی‌پروایی‌او به جانش‌می‌ترسم‌. ‌

 

مكتب فلسفی شیخ اشراق

نظام فلسفی سهروردی بیشتر بر اشراق، مكاشفه، تصفیه نفیس و اصول كشفی ذوقی بنا شده است، سیر و سلوك و شهودات درونی از مهم‌ترین عناصر نظام فلسفی وی به شمار می‌رود.

شیخ اشراق، نظام فلسفی مشاء را (كه خود از آن تعبیر به حكمت بحثی می‌نماید) در رسیدن به حقایق هستی بسیار ناتوان می‌داند. او در مقدماتش بر حكمت‌الا‌شراق می‌نویسد: <كسی كه طالب روش بحثی در حكمت است باید طریقه مشائین را بپیماید كه در این جهت محكم و نیكو نوشته شده است. در این صورت ما با او سخنی در قواعد اشراقی نداریم.>

از این‌رو سهروردی در بررسی‌های انتقادی خویش مهم‌ترین مبانی و اصول حكمت مشاء را در نهایت دقت و ظرافت به نقد كشیده است. مهم‌ترین محورهای اختلا‌فی بین ابن‌سینا را می‌توان در موارد زیر خلا‌صه كرد 1- تشكیك در ماهیت یا وجود 2- اصالت وجود یا ماهیت 3- وجود یا عدم صورت نوعیه 4- مثل افلا‌طونی 5- وحدت و كثرت 6- شروط ادراك 7- نوعی یا غیرنوعی بودن اختلا‌ف انوار مجرده عقلیه و ده‌ها مسائل دیگر.

 

شیخ‌اشراق‌از آنانی‌نبوده‌كه‌تنها به‌قاضی‌رفته‌باشند، زیرا می‌بینیم‌كه‌وی پیش‌از اینكه‌به‌رد آرای مشائیان‌بپردازد، چند كتاب‌در بیان‌فلسفه مشاء نوشته‌كه‌از مهم‌ترین‌كتب‌و مراجع‌حكمت‌مشائی‌است‌و معروف‌ترین آنها مطارحات‌و تلویحات‌است‌و شیخ‌در آنها عقاید ارسطو و مشائیان‌را با وضوح‌و صراحت‌كامل‌بیان‌كرده‌است‌. ‌

 

نظام فلسفی حكمت اشراق

نظام فلسفی اشراق یكی از پرارزش‌ترین نظام‌های اسلا‌می است كه اصول آن به صورتی كه امروز شناخته شده به‌وسیله متفكر، عارف و عالم عظیم‌الشان شهاب الدبن سهرودی تدوین و تنظیم شده است. تاثیر فلسفه اشراق بر تكامل فلسفه در ایران و علی‌الخصوص تاثیر آن بر عرفان نظری، شاید بیش از تمامی نظام‌های دیگر فلسفی باشد. پایه‌های تاریخی فلسفه اشراق از طرفی بر تعالیم عالیه قرآن مجید استوار است و از طرف دیگر بر مكتب‌های فلسفه افلا‌طونی و نو افلا‌طونی مبتنی شده است؛ نیز به‌طور كلی، پایه‌های <مشرقی(>مباحث فلسفه مشرقی كه ابن سینا در منطق‌المشرقین به آن اشاره كرده است) هم برای آن می‌توان جست‌وجو كرد. فلسفه اشراق علی‌رغم حكمت مشاء كه تعقل و برهان را اصیل می‌داند. تعقل و برهان را مبتنی بر شناخت نور موجود از موضوع می‌داند. هستی از نقطه نظر فلسفه اشراق نور مجرّدی است كه از اصل نورالا‌نوار ساطع شده و عالم را فرا می‌گیرد. اشراق حضوری و شهود هم در مرتبت و هم در اصالت مقدم است بر برهان و تعقل و این نكته‌ای است كه در فلسفه‌های جدید، علی‌الخصوص در پدیدارشناسی متعالیه <هوسرل> از اهمیت زیادی برخوردار است؛ با این تفاوت كه پدیدارشناسی هوسرل بیان ناقصی از علم حضوری در مقابل بیان سهروردی از علم حضوری اشراقی و شناخت برمبنای مشاهده اشراق است.

 

آنچه به نام حكمه‌الا‌شراق و یا فلسفه اشراقی معروف است و بانی آن را سهروردی می‌شناسیم، منحصرا در كتاب حكمه‌الا‌شراق بیان نشده است بلكه فلسفه‌ای است جامع كه سیر تكامل آن را، حداقل در 4 كتاب اصلی فلسفی سهروردی، یعنی التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات و حكمه‌الا‌شراق مشاهده و دنبال می‌توان كرد.

البته باید توجه داشت كه از لحاظ تاریخی، حكمت اشراقی به مابعدالطبیعه پیش از ارسطو مربوط است. جرجانی در كتاب تعریفات، اشراقیون را از جمله فیلسوفانی می‌داند كه استادشان افلا‌طون است. ‌

 

عبدالرزاق كاشانی، در شرح خود بر فصوص‌الحكم ابن عربی می‌نویسد كه اشراقیون از سلا‌له <شیث>اند. ابن وحشیه در الفلا‌حه‌النبطیه اشراقیون را طبقه‌ای از كاهنان مصری می‌داند كه فرزندان خواهر <هرمس> بوده‌اند.

 

خود جناب سهروردی در مطارحات می‌نویسد كه حكمت اشراق متاثر از ما بعدالطبیعه موبدان ایران قدیم، بوده است. فیثاغورث و افلا‌طون از جمله‌حكمای یونان بودند كه تحت تاثیر این حكمت قرار گرفتند و سرانجام ذوالنون مصری و بایزید بسطامی وارثان این حكمت هستند.

در اینكه‌آیا عقاید سهروردی‌منسوب‌به‌مشرق‌زمین‌است‌و شیخ‌فلسفه‌خود را منسوب‌به‌مشرق‌زمین‌و مقتبس‌از آنها می‌داند یا نه‌؟ عقیده‌ها مختلف‌است‌. نظر دكتر حلبی‌در این‌مورد چنین‌است‌كه‌:<اشراق‌یك‌معنی‌بیشتر ندارد و آن‌روشن‌شدن‌است‌و اینكه‌اشراق‌را به‌سوی‌مشرق‌رفتن‌معنی‌كرده‌اند، صحیح‌نیست‌و در زبان تازی وقتی خواهند این‌معنی‌را برسانند از كلمه‌تشریق‌استفاده‌می‌كنند، چنانكه‌متبنی گوید: و شرق‌حتی‌لیس‌للشرق‌مشرق‌و غرب‌حتی‌لیس‌للغرب‌مغرب‌و این‌معنی‌كه‌از اشراق‌در لغت و اصطلا‌ح‌معمول‌شده‌با خواست شیخ اشراق‌موافق‌و به‌حقیقت‌نزدیك‌تر است چه‌سهروردی‌آرای‌خود را منسوب به‌روشن‌شدن باطن‌و كشف‌و ذوق‌درونی‌می‌داند.>

 

نور، فرشته و زرتشت از نگاه شیخ اشراق

نور:‌بنابر نظر سهروردی، واقعیت‌های مختلف، چیزی غیر از نور نیستند كه از لحاظ شدت و ضعف با یكدیگر تفاوت دارند. واقعیت نیازمند به تعریف نیست؛ چرا كه قاعده آن است كه پیوسته امر غیرواضح را با امری روشن و واضح تعریف كنند. در حالی كه پیداست كه هیچ چیز از نور، آشكارتر و روشن‌تر نیست و بنابراین، آن را با هیچ چیز دیگری نمی‌توان تعریف كرد. ‌حقیقت این است كه همه چیزها به‌وسیله نور آشكار می‌شود و به همین دلیل، باید به وسیله آن تعریف شود. نور محض كه سهروردی آن را <نورالا‌نوار> نامیده است، حقیقت الهی است كه روشنی آن به علت شدت نورانیت و فیض، كوركننده است.

 

نور اعلی منبع هر وجود است؛ چرا كه جهان در همه درجات واقعیت خود، چیزی جز درجات مختلف نور و ظلمت نیست. ‌سهروردی در این باره چنین می‌گوید: <ذات نخستین نور مطلق، یعنی خدا، پیوسته نورافشانی (اشراق) می‌كند و از همین راه متجلی می‌شود و همه چیزها را به وجود می‌آورد و با اشعه خود به آنها حیات می‌بخشد و هر چیز در این جهان منشعب از نور ذات او است و هر زیبایی و هر كمال، موهبتی از رحمت اوست و رستگاری عبارت از وصول كامل به این روشنی است.>

 

فرشته: علم به عالم ملكوت یا فرشته‌شناسی كه بحث در مورد انوار یا جواهری است كه میان این جهان سایه و نور اعلی قرار دارد، قسمت مركزی حكمت اشراق را تشكیل می‌دهد. ‌فرشته در زمان واحد، هم نگاه‌دارنده این جهان است، هم وسیله و افزار معرفت و شناخت است و هم چیزی است كه آدمی می‌خواهد به آن برسد و در این زندگی زمینی پیوسته درصدد یافتن آن است. زیبایی و تسلط فرشته پیوسته در جهان اشراقی می‌درخشد و هر كس را كه درصدد رویت آن برمی‌آید، خیره می‌سازد. ‌در نظر سهروردی تعداد فرشتگان به تعداد 10 عدد فلك نجومی قرون وسطی نیست بلكه به تعداد ستارگان ثابت است. یعنی عملا‌از قدرت شمارش ما بیرون است و طریقی كه فرشتگان از فیض الهی بهره‌مند و اشراق می‌شوند، محدود به هیچ شكل منطقی كه از پیش قابل دریافت باشد، نیست. سهروردی سلسله مراتب فرشتگان را از دو جهت طولی و عرضی مورد بحث قرار داده است.

 

در بالا‌ی سلسله طولی، فرشتگان مقرب جای دارند كه برترین آنها نورالا‌عظم یا نورالا‌قرب (یا بهمن) نامیده می‌شود. این فرشته كه نزدیك‌ترین فرشته به نورالا‌نوار است، فرشته مقرب پایین‌تر از خود را به‌وجود می‌آورد كه این فرشته پایین‌تر، از آن و نیز از نورالا‌نوار كسب نور می‌كند. ‌

 

این افاضه به نوبه خود انتقال پیدا می‌كند تا سلسله طولی- كه هر یك از افراد آن نور قاهر نامیده می‌شوند- كامل شود. این سلسله طولی را <امهات> نیز می‌نامند؛ از آن جهت كه همه چیزهای جهان از آن تولد می‌یابد.

اعضای سلسله امهات، به صورتی هستند كه هر فرشته مقرب فوقانی، جنبه بهتر و غلبه نسبت به آنكه در زیر آن است، دارد و فرشته پایین‌تر نسبت به فوقانی دارای جنبه محبت است.

 

 شهاب الدین سهروردی

 

 

از جنبه غلبه و مشاهده این سلسله مراتب عالی، رشته عرضی فرشتگان پیدا می‌شود كه مطابق است با جهان ارباب انواع یا <مثل افلا‌طونی.> افراد این سلسله مانند سلسله طولی از یكدیگر تولید نمی‌شوند. ‌

هر چیز در این دنیا كه عالم پایین است، صنم یكی از این رب‌النوع‌ها است كه <اثر فرشته‌ای خاص> آن را همراه دارد. به همین جهت است كه سهروردی آنها را صاحبان نوع (ارباب الا‌نواع) خوانده است چون در واقع هر یك بر یك نوع خاص حكومت دارد و در واقع، رب‌النوع آسمانی و مثال افلا‌طونی آن است.از فرشته عرضی فرشتگان، یك دسته فرشتگان متوسط به‌وجود می‌آید كه همچون خلفای آنها مستقیما بر انواع (موجودات) حكومت می‌كنند.

 

اعضای این دسته متوسط را <انوار مدبره> و گاهی <انوار اسفهبدیه> می‌نامند. این نام اخیر بیشتر برای آن دسته از فرشتگان است كه بر نفوس آدمیان حكومت دارند.

این فرشتگان؛ یعنی انوار مدبره به میانجیگری محبت، افلا‌ك را به حركت درمی‌آورند و حافظ همه آفریده‌های زمینی از معدنی و گیاهی و حیوانی و بشری هستند. ‌

 

زرتشت:‌سهروردی‌تمایل‌زیادی به‌مذهب‌زرتشتی‌داشته‌و حقایق‌آن‌مذهب‌در بارور شدن‌آرای او تاثیر تام‌داشته‌است‌. این‌تمایل‌در بعضی‌از دانشمندان‌دیگر از جمله‌عبدالله‌بن‌‌المقفع‌و رازی‌نیز بوده‌زیرا <بیرونی‌> در چند كتاب‌از آثار خویش‌به‌مانوی‌بودن‌زكریای‌رازی‌اشارت‌آشكار دارد ولی‌باید دانست‌كه‌فیلسوفان‌و دانشمندان‌و بزرگان‌عالم‌به‌هر دینی‌باشند اهمیت‌شان‌از لحاظ‌خدمتی‌است‌كه‌به‌بشریت‌می‌كنند و این‌فكر صحیح‌نیست‌كه‌متفكر یا فیلسوفی‌را به‌جرم‌مسلمان‌نبودن‌او تحقیر كنیم‌و آرای او را مردود بدانیم‌. اعتقاد به‌نور و ظلمت‌در آرای‌سهروردی‌بسیار نزدیك‌به‌دو نیروی‌<سپنتامینو> و <انگره‌مینو> در دین‌زرتشتی‌است‌و این‌امر البته‌دلیل‌ثنویت‌نیست‌، چه‌اگر واقعا دین‌زرتشت‌را فهمیده‌باشیم‌، زرتشت‌مظاهر نیك‌و بد عالم‌را منسوب‌به‌این‌دو قوه‌می‌كند و در دین‌او <اهورامزدا> خدای‌واحد است‌به‌قول‌پروفسور جكسن‌اگر معتقد باشیم‌كه‌دین‌زرتشت‌ثنوی‌است‌، اسلا‌م‌هم‌ثنوی‌است‌، در حالی‌كه‌نه‌دین‌زرتشت‌ثنوی‌است‌و نه‌دین اسلا‌م‌، زیرا با اینكه‌ظاهرا هر یك‌از این‌دو دین به‌دو نیروی‌رحمانی‌و شیطانی‌معتقد هستند ولی‌این‌دو دین‌، آن‌قوی‌را مخلوق یك نیروی فوق‌العاده می‌شمارند كه‌در اسلا‌م‌<اللّه‌> و در دین‌زرتشت‌و در آیین‌مزدیسنا <اهورامزدا> گفته‌می‌شود. ‌

 

رد شعوبی بودن سهروردی

برخی‌از كسانی‌كه‌در تاریخ‌فلسفه‌اسلا‌می‌خود را صاحب‌‌نظر می‌دانند شیخ‌مقتول‌شهاب‌‌الدین‌سهروردی‌را در زمره‌شعوبیه‌به‌شمار آورده‌و آثار وی‌را نیز بر همین‌اساس‌مورد ارزیابی‌قرار داده‌اند. دكتر محمدعلی‌ابوریان‌استاد و رئیس‌بخش‌فلسفه‌در دانشكده‌افسریه‌مصر از جمله‌این‌اشخاص‌به‌شمار می‌آید. وی‌كتابی‌تحت‌عنوان‌<تاریخ اندیشه‌فلسفی در اسلا‌م> به‌رشته‌تحریر درآورده‌و در آن‌این‌مساله‌را مطرح‌ساخته‌است‌. این‌استاد مصری‌می‌گوید: نهضت‌شعوبیه‌در پایین آوردن اعتبار قوم‌عرب‌و كاستن‌ارزش‌آنان‌تاثیر فراوان‌داشته‌است‌. وی‌بر این‌عقیده است‌كه‌شعوبیه‌تنها گروهی‌از ایرانیان‌را تشكیل‌می‌دهند كه‌از اندیشه عنصری‌و نژادپرستی‌جانبداری می‌كند.

 

دكتر ابوریان‌نظریه‌چند تن‌از محققان‌را نیز درباره‌اینكه‌قوم‌عرب‌از درك مسائل‌فلسفی‌ناتوان‌هستند در كتاب‌خود نقل‌كرده‌و آنها را مورد انتقاد شدید قرار داده‌است‌.

جاحظ‌در كتاب‌<البیان‌و التبیین‌> و صاعد ابن‌احمد در كتاب‌<طبقات‌الا‌مم‌> این‌مساله‌را مطرح‌ساخته‌و قوم‌عرب‌را در مورد درك‌مسائل‌فلسفی‌ضعیف‌و سست‌به‌‌شمار آورده‌اند و صاحب‌كتاب‌<عقد الفرید> نیز عین این‌عقیده را ابراز داشته‌است‌. ‌

 

در این‌سخن‌تردیدی نیست‌كه‌سهروردی‌با قوم عرب مخالف نبوده و به‌هیچ‌‌وجه‌با آنان به‌دشمنی سخن‌نگفته‌است‌دلیل‌این‌امر آن است كه این فیلسوف متاله‌یك مسلمان‌واقعی‌بوده‌و شخص‌مسلمان‌به‌برتر بودن‌نژاد معتقد نیست. آنچه‌در نظر سهروردی‌اهمیت‌دارد وصول به‌حقیقت بوده و حقیقت‌كامل‌را نیز جز وحی‌محمدی‌(ص‌) كه‌در قرآن‌مجید متجلی‌است‌چیز دیگری‌به‌‌شمار نمی‌آورد.

 

دكتر محمدعلی‌ابوریان‌این‌فیلسوف‌مسلمان‌را با صراحت‌تمام‌از شعوبیه‌به‌‌شمار آورده‌اما در این‌باب‌سند معتبری‌ارائه‌نكرده‌است‌؛ تنها چیزی‌كه‌وی‌برای‌مدعای‌خود سند قرار داده‌این است كه سهروردی بسیاری از اصطلا‌حات‌و كلمات‌فارسی‌را در آثار خود به‌كار برده‌است‌.

 

آثار شیخ اشراق

سهروردی با وجود كمی عمر، حدود 50 كتاب به فارسی و عربی نوشته كه بیشتر آنها به‌دست ما رسیده است. آثار وی از چند نوع است و می‌توان آنها را به 5 دسته تقسیم كرد:

1-‌كتاب‌های صرفا فلسفی سهروردی كه همه به زبان عربی نوشته شده است و عبارتند از تلویحات، مقامات، المشارح و المطارحات و حكمه‌الاشراق. در كتاب اول مسائل فلسفی را از دیدگاه مشائیان مطرح كرده و در موارد متعدد به سبك خود آنها، علیه‌شان انتقاد كرده است و در كتاب چهارم <حكمه الاشراق> كه مهم‌ترین اثر فلسفی او و شاهكار عظیم او به‌شمار می‌آید مختص به بیان فلسفه اشراقی است.

 

- رساله‌های كوتاه‌تری به فارسی و عربی كه در آنها مواد 4 كتاب فوق به زبان ساده‌تر و به‌صورت خلا‌صه توضیح داده شده از این جمله است: هیاكل النور، الواح‌العمادیه كه هر دو هم به عربی و هم به فارسی نگاشته شده است. پرتونامه، فی اعتقادالحكما، اللمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب از دیگر آثار او است.

 

3- حكایت‌های رمزی یا داستان‌هایی كه در آنها از سفر نفس، مراتب وجود و رسیدن به رستگاری و اشراق سخن رفته، این رساله‌ها، همه به فارسی است، ولی بعضی از آنها‌، ترجمه عربی نیز دارد، عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، قصه الغربه الغربیه، لغت موران، رساله فی‌حاله الطفولیه، روزی با جماعت صوفیان، رساله فی‌المعراج و صفیر سیمرغ از این دسته است.

 

4- تحریرها و ترجمه‌ها، شرح‌ها و تفسیرهایی است بر كتاب‌های فلسفی پیشینیان و نیز بر قرآن كریم و حدیث نوشته مانند ترجمه فارسی رساله الطیر ابن‌سینا، شرحی بر اشارات او، تالیف رساله فی‌حقیقه العشق كه مبتنی بر رساله فی‌العشق ابن سینا است و تفسیرهای چند سوره از قرآن و بعضی از احادیث.

 

5- رسالا‌تی كه حاوی ادعیه، اوراد و اذكار است كه شیخ آنها را <الواردات و التقدیسات> می‌نامد، این نوشته‌ها بیانگر فرشته‌شناسی سهروردی، ارتباط افلا‌ك با موجودات لطیفه و تطابق آنها با امشاسپندان زرتشتی است. مثلا‌در دو نیایش بسیار معروف، خورشید یا هورخش مورد خطاب قرار می‌گیرد.

 

قتل سهروردی

از زمان‌قدیم‌قاعده‌بر این‌بوده‌كه‌اگر كسی‌ظهور كند و سخنی‌تازه‌بگوید و تحقیقی نو بیاورد او را برانند یا تكفیر كنند و این‌امری‌است‌كه‌آن‌را در شرح‌احوال‌اكثر دانشمندان‌و حكیمان‌و فیلسوفان‌روشنفكر و نوآور ایران‌خوانده‌ایم‌.

 

سهروردی نیز از این‌سرنوشت‌شوم‌دور نمانده، به‌‌طوری‌كه‌عرصه‌را بر سهروردی تنگ‌گرفته‌اند كه‌از زندگی‌بیزار شده‌و در مقدمه‌<حكمه‌الا‌شراق‌> آرزوی‌سكوت‌كرده‌است‌.

با همه‌این‌احوال‌چنان‌كه‌سیره‌آزادگان‌است‌او با شجاعت‌تمام‌عقاید خود را ابراز داشته‌و از تكفیر عالم‌نمایان‌دروغین‌نترسیده‌و جان‌خویش‌بر سر این‌سودا گذاشته‌است‌. ‌

 

در واقعه‌قتل‌و سال‌وفات‌ سهروردی اختلا‌ف‌است‌. شیخ‌اقامت‌كردن‌در <دیار بكر> را بسیار مایل‌بود و در بعضی‌اوقات‌به‌شام‌منزل‌می‌كرد و گاهی‌هم‌به‌روم‌مسافرت‌می‌كرد، دفعه‌اخیر كه‌از روم‌به‌شام‌آمد و از آنجا به‌حلب‌رفت‌، حاكم‌حلب‌در آن‌اوقات‌<الملك‌الظاهر> پسر سلطان <صلا‌ح‌الدین‌ایوبی‌> بود.

 

<الملك‌الظاهر> چون‌آوازه‌ سهروردی شنیده‌بود شایق‌ملا‌قات‌او شد و مقدمش‌را گرامی‌داشت‌. گاهی‌از اوقات‌در حضور <الملك‌الظاهر> با علمای‌<حلب‌> مناظره‌و مجادله‌می‌كرد و آنان‌را مغلوب‌و ملزم‌می‌ساخت‌و به‌هر علمی‌كه‌وارد می‌شدند و محل بحث واقع‌می‌شد كلا‌م‌شهاب‌الدین‌بر كلا‌م ‌آنان‌برتری داشت‌به‌طوری‌كه‌از عهده‌مناظره‌و مباحثه‌با او برنمی‌آمدند. این‌مساله باعث‌كینه‌شدید آنها شد و آتش‌حسد در قلوب‌شان‌مشتعل‌شد، علا‌وه‌بر اینها چون شهاب‌الدین‌با رای‌حكیمان‌صحبت‌می‌كرد و عقاید فیلسوفان‌را بیان می‌كرد و بعضی‌اوقات‌هم‌امور عجیبه‌و افعال‌خارق‌العاده از او ظاهر می‌شد، تمام‌اینها سبب‌شد‌دانشمندان‌حلب‌او را تكفیر كردند و قتلش‌را واجب‌دانستند ولیكن‌الملكالظاهر وقعی‌به‌سخنان‌آنها ننهاد و از كشتن شیخ‌سر باز زد، ناچار عالمان‌ظاهر و فقیهان‌حلب‌حكم‌كفر شهاب‌الدین را نزد صلا‌ح‌الدین‌فرستادند.

 

سلطان‌محض‌همراهی‌با آنها به‌پسر خود حكم‌كرد كه‌سهروردی‌را به‌قتل‌برساند، الملك‌الظاهر در اجرای‌فرمان‌پدر مسامحه‌و تساهل‌پیش‌گرفت‌، عالمان حلب‌چون دیدند كه‌حكم‌تكفیر اجرا نشد باز به‌صلا‌ح‌الدین‌نوشتند كه‌اگر الملك‌الظاهر، شهاب‌الدین‌را پیش‌خود نگاه‌دارد چیزی‌نخواهد گذشت كه‌عقیده‌او را فاسد و تباه‌خواهد كرد و اگر اخراجش‌كند، به‌هر كجا رود باعث‌فساد و گمراهی‌مردم‌عوام‌خواهد شد. مرتبه دوم‌صلا‌ح‌الدین فرمانی به‌خط‌قاضی فاضل بفرستاد و پسر را تهدید كرد كه‌اگر در قتل شهاب‌الدین مسامحه‌نمایی‌، حكم‌می‌كنم‌كه‌حلب‌را از تصرف‌تو باز گیرند. الملك‌‌الظاهر بر حسب‌فرمان‌پدر و حكم‌علمای حلب شهاب‌الدین را ماخوذ و محبوس‌كرد. ‌

 

در اینجا خوب است نظر آیت‌الله شهید مطهری درباره شخصیت والا‌ی سهروردی را بیاوریم كه ایشان می‌‌نویسد: . . . < سهروردی نه‌تنها در مناظره با فقها و متكلمان بی‌پروا بود و دشمنی برمی‌انگیخت، در اظهار اسرار حكمت، برخلا‌ف توصیه بوعلی در آخر اشارات، شاید به‌علت جوانی، بی‌پروایی می‌كرد و همین باعث دشمنی و توطئه‌چینی علیه وی شد.>

 

اما در كیفیت‌قتل مرحوم شیخ اشراق‌، بعضی‌نوشته‌اند: او را حبس‌كردند و طعام‌از او باز داشتند تا از گرسنگی‌جان‌داد و این‌را خود او از الملك‌‌الظاهر خواسته‌بود. بعضی‌گفته‌اند: با زه‌كمان‌خفه‌اش‌كردند. برخی دیگر می‌گویند:‌از پشت‌بام‌به‌زیر انداختند‌و سپس‌جسدش‌را سوزانیدند.

 

آمده است كه‌الملك‌الظاهر پس‌از كشتن‌او سخت‌پشیمان‌شد و دستور داد همه‌كسانی‌را كه‌به‌قتل‌او فتوانوشته‌بودند تبعید كنند و اموال‌و دارایی‌آنها را به‌غرامت‌بردارند و اندوخته‌هایشان‌را مصادره‌كنند.

در سنین‌عمر سهروردی نیز اختلا‌ف‌است‌و از 33‌تا 50‌سال نوشته‌اند. یاقوت‌حموی در معجم‌الا‌دبا می‌نویسد كه‌سهروردی‌در سال‌هجری‌وارد حلب‌شد و در پنجم رجب سال‌در سن 40 سالگی به قتل رسید‌.

 

منابع:

- معجم البلدان، یاقوت حموی

- وفیات الا‌عیان، ابن خلكان

- تاریخ الحكماء، شهرزوری

- نزهه الا‌رواح، شهرزوری

- حكمه الا‌شراق، هانری كربن

- تاریخ الفكر الفلسفی الا‌سلا‌م، محمدعلی ابوریان

- مفسر عالم غربت و شهید طریق معرفت، سید حسین نصر

- دایره‌المعارف فارسی، غلا‌محسین مصاحب

- آشنایی با علوم اسلا‌می، استاد مطهری

- ایران قدیم، پیرنیا

- كشكول، بهایی