متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

روزگار و مردمان



ترجمه فارسی نهج البلاغه
روزگار و مردمان
سیر ارتجاعی امت اسلامی
ای مردم، در روزگاری کینه‏توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمتها، صبح کرده‏ایم، که نیکوکار، بدکار به شمار می‏آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می‏افزاید، نه از آنچه می‏دانیم بهره می‏گیریم، و نه از آنچه نمی‏دانیم، می‏پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می‏ترسیم.
اقسام مردم (روانشناسی اجتماعی مسلمین، پس از پیامبر(ص))
در این روزگاران، مردم چهار گروهند، گروهی اگر دست به فساد نمی‏زنند، برای این است که، روحشان ناتوان، و شمشیرشان کند، و امکانات مالی، در اختیار ندارند، گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شر و فسادشان را آشکار کرده‏اند. لشگرهای پیاده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده کشتار دیگرانند، دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتی، که دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی. گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا می‏طلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقامهای معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می‏دهند، گامها را ریاکارانه کوتاه برمی‏دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مومنان واقعی می‏آرایند، و پوششی الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیاطلبی خود قرار می‏دهند. و برخی دیگر، با پستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده‏اند، که خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده‏اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده‏اند.
وصف پاکان در جامعه مسخ‏شده
در این میان گروه اندکی باقی مانده‏اند که یاد قیامت، چشمهایشان را بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشکهایشان را جاری ساخته است، برخی از آنها از جامعه رانده‏شده، و تنها زندگی می‏کنند، و برخی دیگر ترسان و سرکوب‏شده یا لب فرو بسته و سکوت اختیار کرده‏اند، بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می‏کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیه و خویشتن‏داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته‏اند، دهنهایشان بسته، و قلبهایشان مجروح است، آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند.
روش برخورد با دنیا
ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده، و تفاله‏های قیچی‏شده دامداران، بی‏ارزشتر باشد، از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نکوهش‏شده را رها کنید، زیرا مشتاقان شیفته‏تر از شما را رها کرد. (برخی از افراد ناآگاه این خطبه را به معاویه نسبت دادند و در صورتی که بی‏تردید از سخنان امیرالمومنین (ع) است طلا کجا، خاک کجا؟ آب گوارا و شیرین کجا، آب شور کجا؟ دلیل ما سخن جاهز است که در ادبیات عرب مهارت تمام داشت و با آگاهی سخن می‏گفت او می‏گوید این خطبه به سخنان امام علی (ع) و روش مردم‏شناسی او نزدیک است تنها علی است که مردم در حالات گوناگون می‏شناسد و معرفی می‏کند تاکنون در کجا دیده‏اید که معاویه در یکی از سخنانش راه زهد و تقوا پیشه کند و راه رسم بندگان خدا را انتخاب نماید؟!)
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ: ) أَیُّهَا الْنَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنا فِى ‏دَهْرٍ ‏‏عَنُودٍ‏، ‏وَ زَمَنٍ ‏کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً، وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً، لا نَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنا، وَ لا نَتَخَوَّفُ ‏قارِعَةً حَتّى تَحِلَّ بِنا. فَالنَّاسُ عَلى أَرْبَعَةِ أَصْنافٍ: مِنْهُم مَنْ لا یَمْنَعُهُ الْفَسادَ ‏فِى‏ ‏الْأَرْضِ‏ إِلَّا مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ ‏کَلالَةُ ‏حَدِّهِ‏، وَ ‏نَضِیضُ‏ ‏وَفْرِهِ‏. وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَ ‏الْمُجْلِبُ‏ ‏بِخَیْلِهِ‏ وَ ‏رَجْلِهِ‏. قَدْ ‏أَشْرَطَ ‏نَفْسَهُ‏، وَ ‏أَوْبَقَ‏ ‏دِینَهُ‏، ‏لِحُطامٍ‏ ‏یَّنْتَهِزُهُ‏، أَوْ ‏مِقْنَبٍ‏ یَقُودُهُ، أَوْ ‏مِنْبَرٍ ‏یَّفْرَعُهُ‏، وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الْدُّنْیا لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الْدُّنْیا بِعَمَلِ الاخِرَةِ، وَ لا یَطْلُبُ الاخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا، قَدْ ‏طامَنَ‏ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ‏ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ. وَ مِنْهُمْ مَنْ ‏أَقْعَدَهُ‏ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ‏ضُؤُولَةُ ‏نَفْسِهِ‏، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ، فَتَحَلّى بِاسْمِ الْقَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِباسِ أَهْلِ الْزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فِى ‏مَراحٍ‏ وَ لا ‏مَغْدىً‏. وَ بَقِىَ رِجالٌ غَضَّ أَبْصارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ، وَ أَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ، فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ ‏نَّادٍّ، وَ خائِفٍ ‏مَّقْمُوعٍ‏، وَ ساکِتٍ ‏مَّکْعُومٍ‏، وَ داعٍ مُخْلِصٍ، وَ ‏ثَکْلانَ‏ مُوجَعٍ. قَدْ ‏أَخْمَلَتْهُمُ‏ ‏الْتَّقِیَّةُ، وَ شَمَلَتْهُمُ الْذِّلَّةُ، فَهُمْ فِى بَحْرٍ ‏أُجاجٍ‏، أَفْواهُهُمْ ‏‏ضامِزَةٌ‏، وَ قُلُوبُهُمْ ‏قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتّى ‏مَلُّوا، وَ قُهِرُواْ حَتّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا. فَلْتَکُنِ الدُّنْیا ‏أَصْغَرَ ‏فى‏ ‏أَعْیُنِکُمْ‏ مِنْ ‏حُثالَةِ ‏الْقَرَظِ، وَ قُراضَةِ ‏الْجَلَمِ‏، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کانَ قَبْلَکُمْ، قَبْلَ أَنْ یَّتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَمِیمَةً فَإِنَّها قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کانَ ‏أَشْغَفَ‏ ‏بِها مِنْکُمْ. أَقُولُ: وَ هذِهِ الْخُطْبَةُ رُبَّما نَسَبَها مَنْ لا عِلْمَ لَهُ إِلى ‏مُعاوِیَةَ، وَ هِىَ مِنْ کَلامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ السَّلامُ الَّذِى لا یُشَکُّ فِیهِ، وَ أَیْنَ الذَّهَبُ مِنَ ‏الْرَّغامِ‏؟ وَ الْعَذْبُ مِنَ الْأُجاجِ؟ وَ قَدْ دَلَّ عَلى ذلِکَ الْدَّلِیلُ ‏الْخِرِّیتُ‏، وَ نَقَدَهُ النّاقِدُ الْبَصِیرُ عَمْرُو بْنُ بَحْرٍ الْجاحِظُ، فَإِنَّهُ ذَکَرَ هذِهِ الْخُطْبَةَ فِى کِتابِ الْبَیانِ وَ الْتَّبْیِینِ، وَ ذَکَرَ مَنْ نَسَبَها إِلى ‏مُعاوِیَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِکَلامِ عَلِىٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ أَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فِى تَصْنِیفِ الّْناسِ وَ بَالْإِخْبارِ عَمَّا هُمْ عَلَیْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَ الْإِذْلالِ وَ مِنَ الْتَّقِیَّةِ وَ الْخَوْفِ أَلْیَقُ. قالَ: وَ مَتى وَجَدْنا ‏مُعاوِیَةَ فِى حالٍ مِنَ الْأَحْوالِ یَسْلُکُ فِى کَلامِهِ مَسْلَکَ الْزُّهَّادِ، وَ مَذاهِبَ الْعُبَّادِ؟!


ویدیو مرتبط :
کریمی:خدانگهدار که من مسافرم ای روزگار / زمزمه کردم نماز آخرم ای روزگار

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک







لباس ایرانی از دوره مغول تا روزگار نزدیک

 

در گذشته تاریخ ایران زمین نقش طبقات اجتماعی و به طبع مشاغل و وظایف وابسته به آنها در شکل دهی به پوشاک گروه های مختلف مردم کاملاً مشهود بود. از طرفی زندگی پر کشمکش ایرانیان در دوره های گوناگون تاریخی موجب شده بود سبک های پوشاک بیگانه را اقتباس کنند و شیوه پوشش بومی خود را به دیگران ارائه دهند. از این رو در بررسی تاریخ انواع پوشاک در دوره های مختلف بسیاری از جامعه شناسان و مردم شناسان بر توجه به پیام ها و راز و رمزهای موجود نحوه پوشش مردم بسیار تأکید می کنند تا بدین گونه جلوه های روشن تری از زندگی گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی به دست آید. امروزه البته اصطلاح نوین«زبان پوشاک» در میان پژوهشگران از این رو رایج شده که پوشاک هم می تواند مانند زبانی نمادین آداب، رسوم و فرهنگ خاص رایج در هر دوره تاریخی- اجتماعی را به ما بشناساند.


ورود مغول به ایران به باور بسیاری از تاریخ شناسان با آغاز دوره ای همراه بود که نفوذ و تأثیر گذاری فرهنگ ایرانی بر خوی و روش مغول کاملاً مملوس است. با این حال در نحوه پوشش مردم و سبک پوشاک تفاوت هایی میان دوره حکومت مغول در ایران با قبل و بعد از آن وجود دارد.
سلطه مغولان بر ایران، باورود بسیاری از سبک های مخصوص به خاور دور بویژه سبک های چینی به سرزمین ما همراه بود.
آثار ورود این سبک را می توان در رداهای مزین افراد عالی مقام و صاحب منصبان آن دوره دید. سبک های چینی نه فقط در البسه درباری که در لباس نظامیان نیز تأثیری بسزا داشت.در این دوره پوشاک زنان تغییرات زیادی نکرد، مگر پوشش سر آنها که چیزی بود شبیه به دستمال سر برای زنان غیر مغول و نوعی کلاه ویژه مخصوص شاهزادگان مغول که از چارچوبی سبک از جنس چوب ساخته می شد که از ابریشم پوشانده شده بود و از رأس آن پری بیرون می زد و به «بغطغ» معروف بود.
از دوره تیموریان به بعد کم کم از نفوذ سبک های مغولی کاسته شد و سبک های ایرانی بتدریج جایگزین آن شدند.
در این دوره تن پوش های تنگ و چسبان جای رداهای گشاد را گرفتند. قبای رویی آن اغلب سراسر باز می ماند. کمر بند دوباره در این دوره رواج یافت و عمامه کم کم جای کلاه های سلجوقی و مغولی را گرفت.


لباس زنان در دوره تیموریان شامل چند لایه از رداهای بلند و تنگ می شد. پیراهن آستین بلند زنان کل بدن را تا پاها می پوشانید و یک تن پوش رویی آستین کوتاه و گاه بی آستین روی آن پوشیده می شد.
دستارهای زنانه در این دوره ساده بود و گاه از پشت آویزان می شد. در این دوره زنان ایرانی از چادرهای سفید که روبنده داشت استفاده می کردند.
ویژگی دیگر پوشاک زنانه، آن بود که از طرح های متنوع و گوناگونی برخوردار بودند.
در یکی از آثار کمال الدین بهزاد متعلق به قرن نهم هجری، تصویر چهارده زن در یک بوستان ترسیم شده که هر یک از آنها سبکی خاص از پوشاک را به تن دارند ولی همگی آنها حجاب بر سر دارند.
این حجاب معمولاً سفید است که گاه به صورت شال با رنگ تیره به دور سر و گردن و شانه ها پیچیده می شده است.
بعضی از زنان این دوره هم از بغطغ استفاده می کردند.