متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

افشا ادعاهای دروغین طلحه



ترجمه فارسی نهج البلاغه
درباره طلحه
افشا ادعاهای دروغین طلحه
تا بوده‏ام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشیر نهراسانده‏اند، من به وعده پیروزی که پروردگارم داده است استوارم. بخدا سوگند! طلحه بن عبیدالله، برای خونخواهی عثمان شورش نکرد، جز اینکه می‏ترسید خون عثمان از او مطالبه شود، زیرا او خود متهم به قتل عثمان است، که در میان مردم از او حریصتر بر قتل عثمان یافت نمی‏شد، برای اینکه مردم را دچار شک و تردید کند، دست به اینگونه ادعاهای دروغین زد، سوگند بخدا! لازم بود طلحه، نسبت به عثمان یکی از سه راه حل را انجام می‏داد که نداد. اگر پسر عفان ستمکار بود چنانکه طلحه می‏اندیشید، سزاوار بود با قاتلان عثمان همکاری می‏کرد، و از یاران عثمان دوری می‏گزید، و یا اگر عثمان مظلوم بود می‏بایست از کشته شدن او جلوگیری می‏کرد، و نسبت به کارهای عثمان عذرهای موجه و عموم‏پسندی را طرح کند (تا خشم مردم فرو نشیند) و اگر نسبت به امور عثمان شک و تردید داشت خوب بود که از مردم خشمگین کناره می‏گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وامی‏گذاشت. اما او هیچکدام از سه راه حل را انجام نداد، و به کاری دست زد که دلیل روشنی برای انجام آن نداشت، و عذرهایی آورد که مردم‏پسند نیست.
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ کَلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ ) فِى مَعْنى ‏طَلْحَةَ ‏بْنِ‏ ‏عُبَیْدِاللَّهِ‏: قَدْ کُنْتُ وَ ما أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ، وَ أَنَا عَلى ما قَدْ وَعَدَنِى رَبِّى مِنَ النَّصْرِ، وَ اللَّهِ مَا اسْتَعْجَلَ ‏مُتَجَرِّداً لِلطَّلَبِ بِدَمِ ‏عُثْمانَ‏ إِلّا خَوْفاً مِنْ أَنْ یُطالَبَ بِدَمِهِ لِأَنَّهُ مَظِنَّتُهُ، وَ لَمْ یَکُنْ فِى الْقَوْمِ أَحْرَصُ ‏عَلَیْهِ‏ ‏مِنْهُ‏، فَأَرادَ أَنَ یُغالِطَ بِمآ أَجْلَبَ فِیهِ ‏‏لِیَلْتَبِسَ‏‏ الْأَمْرُ وَ یَقَعَ الشَّکُّ، وَ وَ اللَّهِ ما صَنَعَ فِى أَمْرِ ‏عُثْمانَ‏ واحِدَةً مِنْ ثَلاثٍ. لَئِنْ کانَ ابْنُ عَفّانَ ظالِماً کَما کانَ یَزْعُمُ لَقَدْ کانَ یَنْبَغِى لَهُ أَنْ ‏یُوازِرَ قاتِلِیهِ، أَو ‏‏یُنابِذَ‏ ناصِرِیهِ، وَ لَئِنْ کانَ مَظْلُوماً لَقَدْ کانَ یَنْبَغِى لَهُ أَنْ یَکُونَ مِنَ ‏الْمُنَهْنِهِینَ‏ ‏عَنْهُ‏، وَ ‏الْمُعْذِرِینَ‏ ‏فِیهِ‏، وَ لَئِنْ کانَ فِى شَکٍّ مِنَ الْخَصْلَتَیْنِ لَقَدْ کانَ یَنْبَغى لَهُ أَنْ یَعْتَزِلَهُ وَ یَرْکُدَ جانِباً، وَ یَدَعَ النّاسَ مَعَهُ، فَما فَعَلَ واحِدَةً مِنَ الثَّلاثِ، وَ ‏جاءَ ‏بِأَمْرٍ ‏لَمْ‏ ‏یُعْرَفْ‏ ‏بابُهُ‏، وَ لَمْ تَسْلَمْ مَعاذِیرُهُ.


ویدیو مرتبط :
ادعاهای دروغین

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نامه در پاسخ معاویه افشای ادعاهای دروغین معاویه



ترجمه فارسی نهج البلاغه
در پاسخ معاویه
افشای ادعاهای دروغین معاویه
پس از یاد خدا و درود! نامه شما رسید، که در آن نوشتید، خداوند محمد (ص) را برای دینش برگزید، و با یارانش او را تایید کرد، راستی روزگار چه چیزهای شگفتی از تو بر ما آشکار کرده است! تو می‏خواهی ما را از آن چه خداوند به ما عنایت فرمود، آگاه کنی؟ و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟ داستان تو کسی را ماند که خرما به سرزمین پرخرمای (هجر) برد. یا استاد خود را به مسابقه دعوت کند، و پنداشتی که برترین انسانها در اسلام فلان کس، و فلان شخص است؟ چیزی را آورده‏ای که اگر اثبات شود هیچ ارتباطی به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمی‏شود، تو را با انسانهای برتر و غیر برتر، سیاستمدار و غیر سیاستمدار چه کار است؟ اسیران آزاده و فرزندشان را چه رسد به امتیازات میان مهاجران نخستین، و ترتیب درجات، و شناسایی منزلت و مقام آنان! هرگز! خود را در چیزی قرار می‏دهی که از آن بیگانه‏ای، حال کار بدینجا کشید که محکوم حاکم باشد؟ ای مرد چرا بر سر جایت نمی‏نشینی؟ و کوتاهی کردنهایت را بیاد نمی‏آوری؟ و به منزلت عقب مانده‏ات باز نمی‏گردی؟ برتری ضعیفان، و پیروزی پیروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطی دارد؟ تو همواره در بیابان گمراهی سرگردان، و از راه راست روی‏گردانی.
فضائل بنی‏هاشم
آیا نمی‏بینی؟ (آنچه می‏گویم برای آگاهاندن تو نیست، بلکه برای یادآوری نعمتهای خدا می‏گویم)، جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند؟ و هر کدام دارای فضیلتی بودند؟ اما آنگاه که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید، او را سیدالشهداء خواندند، و پیامبر (ص) در نماز بر پیکر او بجای پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت، آیا نمی‏بینی؟ گروهی که دستشان در جهاد قطع شد، و هر کدام فضیلتی داشتند، اما چون بر یکی از ما ضربتی وارد شد و دستش قطع گردید، طیارش خواندند؟ که با دو بال در آسمان بهشت پرواز می‏کند! و اگر خدا نهی نمی‏فرمود که مرد خود را بستاید، فضائل فراوانی را برمی‏شمردم، که دلهای آگاه مومنان آن را شناخته، و گوشهای شنوندگان با آن آشناست.
فضائل بنی‏هاشم و رسوایی بنی‏امیه
معاویه! دست از این ادعاها بردار، که تیرت به خطا رفته است، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم، و مردم تربیت شدگان و پرورده‏های مایند، اینکه با شما طرح خویشاوندی ریختم. ما از طائفه شما همسر گرفتیم، و شما از طایفه ما همسر انتخاب کردید، و برابر با شما رفتار کردیم، عزت گذشته، و فضیلت پیشین را از ما باز نمی‏دارد، شما چگونه با ما برابرید که پیامبر (ص) از ماست، و دروغگوی رسوا از شما، حمزه شیر خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفیان، (اسدالاحلاف) از شما، دو سید جوانان اهل بهشت از ما، و کودکان در آتش افکنده‏شده از شما، و بهترین زنان جهان از ما، و زن هیزم‏کش دوزخیان از شما، از ما این همه فضیلتها و از شما آن همه رسواییهاست.
اسلام ما را همه شنیده، و شرافت ما را همه دیده‏اند، و کتاب خدا برای ما فراهم آورد آنچه را به ما نرسید ه که خدای سبحان فرمود: (خویشاوندان، بعضی سزاوارترند بر بعض دیگر در کتاب خدا.) و خدای سبحان فرمود: (شایسته‏ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی دارند، و این پیامبر و آنان که ایمان آوردند و خدا ولی مومنان است.) پس ما یک بار به خاطر خویشاوندی با پیامبر (ص) و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتریم، و آنگاه که مهاجرین در روز سقیفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذکر خویشاوندی با پیامبر (ص) بر آنان پیروز گردیدند، اگر این دلیل برتری است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیل دیگری داشتند ادعای انصار بجای خود باقی است، معاویه تو پنداری که بر تمام خلفا حسد ورزیده‏ام؟ و بر همه آنها شورانده‏ام؟ اگر چنین‏شده باشد جنایتی بر تو نرفته که از تو عذرخواهی کنم. سوگند بخدا! خواستی نکوهش کنی، اما ستودی، خواستی رسوا سازی که خود را رسوا کرده‏ای، مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته، و در یقین خود شک نکند، این دلیل را آورده‏ام حتی برای غیر تو که پند گیرند، و آن را کوتاه آوردم به مقداری که از خاطرم گذشت.
سپس کار مرا با عثمان بیاد آوردی، تو باید پاسخ دهی که از خویشاوندان او می‏باشی، راستی کدام یک از ما دشمنی‏اش با عثمان بیشتر بود؟ و راه را برای کشندگانش فراهم آورد؟ آن کس که به او یاری رساند، و از او خواست بجایش بنشیند، و به کار مردم رسد؟ یا آنکه از او یاری خواست و دریغ کرد؟ و به انتظار نشست تا مرگش فرارسد؟ نه، هرگز، بخدا سوگند. (خداوند بازدارندگان از جنگ را در میان شما می‏شناسد، و آنان را که برادران خود را به سوی خویش می‏خوانند، و جز لحظه‏های کوتاهی در نبرد حاضر نمی‏شوند.) من ادعا ندارم که درمورد بدعتهای عثمان، بر او عیب نمی‏گرفتم، نکوهش می‏کردم و از آن عذرخواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند کسانی که ملامت شوند و بی‏گناهند. و بسیارند ناصحانی که در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند. (من قصدی جز اصلاح تا نهایت توانایی خود ندارم، و موفقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمی‏خواهم، بر او توکل می‏کنم و به سوی او باز می‏گردم.)
پاسخ به تهدید نظامی
در نامه‏ات نوشته‏ای که نزد تو برای من و یاران من چیزی جز شمشیر نیست! در اوج گریه انسان را به خنده وامی‏داری! فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی که پشت به دشمن کنند؟ و از شمشیر بهراسند؟ پس (کمی صبر کن که هماورد تو به میدان آید.) آن را که می‏جویی به زودی تو را پیدا خواهد کرد، و آنچه را که از آن می‏گریزی در نزدیکی خود خواهی یافت، و من در میان سپاهی بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشکریانی که جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حرکت، غبار آسمان را تیره و تار می‏کنند، کسانی که لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر، و شمشیرهای هاشمیان که خوب می‏دانی لبه تیز آن بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت چه کرد، می‏آیند (و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست.)
متن عربی نهج البلاغه
( وَ مِنْ کِتابٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ ) إِلى ‏مُعاوِیَةَ جَواباً وَ هُوَ مِنْ مَحاسِنِ الْکُتُبِ: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتانِى کِتابُکَ تَذْکُرُ فِیهِ اصْطِفاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ- لِدِینِهِ وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ بِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحابِهِ، فَلَقَدْ ‏خَبَأَ ‏لَنَا ‏الدَّهْرُ ‏مِنْکَ‏ ‏عَجَباً، إِذْ ‏طَفِقْتَ‏ تُخْبِرُنا ‏بِبَلاءِ اللَّهِ تَعالى عِنْدَنا، وَ نِعْمَتِهِ عَلَیْنا فِى نَبِیِّنا، فَکُنْتَ فِى ذلِکَ ‏‏کَناقِلِ‏‏ ‏‏التَّمْرِ‏ ‏‏إِلى‏ ‏‏هَجَرَ‏ ‏وَ داعِى ‏مُسدِّدِهِ‏ إِلَى ‏النِّضالِ‏، وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِى الْإِسْلامِ فُلانٌ وَ فُلانٌ، فَذَکَرتَ أَمْراً إِنْ ‏تَمّ‏ ‏اعْتَزَلَکَ‏ کُلُّهُ، وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ یَلْحَقْکَ ‏ثَلْمُهُ‏، وَ ما أَنْتَ وَ الْفاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ، وَ السّائِسَ وَ الْمَسُوسَ، وَ ما ‏لِلطُّلَقاءِ وَ أَبْناءِ الطُّلَقاءِ، وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ، وَ تَرْتِیبَ دَرَجاتِهِمْ، وَ تَعْرِیفَ طَبَقاتِهِمْ، هَیْهاتَ! لَقَدْ ‏‏حَنّ‏‏ ‏قِدْحٌ‏ ‏لَیْسَ‏ ‏مِنْها، وَ طَفِقَ یَحْکُمُ فِیها مَنْ عَلَیْهِ الْحُکْمُ لَها. أَلا تَرْبَعُ أیُّهَا الْإِنسانُ عَلى ‏ظَلْعِکَ‏؟ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ‏ذَرْعِکَ‏، وَ تَتَأَخَّرُ حَیْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ! فَما عَلَیْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، وَ لا ‏لَکَ‏ ظَفَرُ الظَّافِرِ! وَ إِنَّکَ ‏لَذَهَّابٌ‏ فِى ‏التِّیهِ‏، ‏رَوَّاغٌ‏ عَنِ ‏الْقَصْدِ، أَلا تَرى -غَیْرَ مُخْبِرٍ لَکَ، وَ لکِنْ بِنِعْمَةِ اللَّهِ أُحَدِّثُ- أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِى سَبِیلِ اللَّهِ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنصارِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ، حَتّى إِذَا اسْتُشْهِدَ ‏شَهِیدُنا قِیلَ: ‏سَیِّدُالشُّهَداءِ، وَ خَصَّهُ رَسُولُ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ- بِسَبْعِینَ تَکْبِیرَةً عِندَ صَلاتِهِ عَلَیْهِ؟ أَوَ لا تَرى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ! حَتّى إِذا فُعِلَ ‏بِواحِدِنا ‏کَما فُعِلَ بِواحِدِهِمْ قِیلَ: ‏الطَّیّارُ فِى الْجَنَّةِ، وَ ‏ذُوالْجَناحَیْنِ‏؟ وَ لَوْلا ما نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِیَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَکَرَ ذاکِرٌ فَضائِلَ ‏جَمَّةً، تَعْرِفُها قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ، وَ لا ‏تَمُجُّها اذانُ السَّامِعِینَ. ‏فَدَعْ‏ ‏عَنْکَ‏ ‏مَنْ‏ ‏مالَتْ‏ ‏بِهِ‏ ‏‏الرَّمِیَّةُ‏، فَإِنَّا ‏صَنائِعُ‏ رَبِّنا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا، لَمْ یَمْنَعْنا قَدِیمُ عِزِّنا وَ ‏‏عادِىّ‏‏ طَوْلِنا عَلى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْناکُمْ بِأَنْفُسِنا فَنَکَحْنا وَ أَنْکَحْنا فِعْلَ ‏الْأَکْفاءِ، وَ لَسْتُمْ هُناکَ! وَ أَنّى یَکُونُ ذلِکَ کَذلِکَ. وَ مِنَّا النَّبِىُّ وَ مِنکُمُ ‏الْمُکَذِّبُ‏؟ وَ مِنَّا ‏أَسَدُ ‏اللَّهِ‏، وَ مِنکُمْ أَسَدُ ‏الْأَحْلافِ‏، وَ مِنَّا ‏سَیِّدا ‏شَبابِ‏ ‏أَهْلِ‏ ‏الْجَنَّةِ، وَ مِنکُم ‏صِبْیَةُ ‏النَّارِ، وَ مِنَّا ‏خَیْرُ ‏نِساءِ الْعالَمِینَ، وَ مِنکُمْ ‏حَمَّالَةُ ‏الْحَطَبِ‏؟ فِى کَثِیرٍ مِمَّا لَنا وَ عَلَیْکُمْ.
فَإِسْلامُنا ما قَدْ سُمِعَ، وَ ‏جاهِلِیَّتُنا ‏لا ‏تُدْفَعُ‏، وَ ‏کِتابُ‏ ‏اللَّهِ‏ یَجْمَعُ لَنا ما شَذَّ عَنَّا وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحانَهُ: ‏و ‏أُولُواْ ‏الْأَرْحامِ‏ ‏بَعْضُهُمْ‏ ‏أَوْلى ‏بِبَعْضٍ‏ ‏فِى‏ ‏کِتابِ‏ ‏اللَّهِ‏ وَ قَوْلُهُ تَعالى: ‏إِنّ‏ ‏أَوْلَى‏ ‏النَّاسِ‏ ‏بِإِبْراهِیمَ‏ ‏لَلَّذِینَ‏ ‏اتَّبَعُوهُ‏ ‏وَ ‏هذَا ‏النَّبِىّ‏ ‏وَ ‏الَّذِینَ‏ امَنُوا، ‏وَ ‏اللَّهُ‏ ‏وَلِىّ‏ ‏الْمُؤْمِنِینَ‏ فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلى بِالْقَرابَةِ، وَ تارَةً أَوْلى بِالطَّاعَةِ. وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهاجِرُونَ عَلَى الْأَنْصارِ ‏یَوْمَ‏ ‏السَّقِیفَةِ بِرَسُولِ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ- ‏فَلَجُوا ‏عَلَیْهِمْ‏، فَإِنْ یَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنا دُونَکُمْ، وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالْأَنْصارُ عَلى دَعْواهُمْ! وَ زَعَمْتَ أَنِّى لِکُلِّ الْخُلَفاءِ حَسَدْتُ، وَ عَلى کُلِّهِمْ بَغَیْتُ! فَإِنْ یَکُنْ ذلِکَ کَذلِکَ فَلَیْسَ الْجِنایَةُ عَلَیْکَ فَیَکُونَ الْعُذْرُ إِلَیْکَ. ‏وَ ‏تِلْکَ‏ ‏‏شَکاةٌ‏ ‏‏ظاهِرٌ‏ ‏‏عَنکِ‏‏ ‏‏عارُها‏ وَ قُلْتَ: إِنِّى کُنتُ أُقادُ کَما یُقادُ ‏الْجَمَلُ‏ ‏الْمَخْشُوشُ‏ حَتّى أُبایِعَ، وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ! وَ ما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ ‏غَضاضَةٍ فِى أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً ما لَمْ یَکُنْ شاکّاً فِى دِینِهِ، وَ لا مُرْتاباً بِیَقِینِهِ، وَ هذِهِ حُجَّتِى إِلى غَیْرِکَ قَصْدُها، وَ لکِنِّى أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْها بِقَدْرِ ما ‏سَنَحَ‏ مِنْ ذِکْرِها.
ثُمَّ ذَکَرْتَ ما کانَ مِنْ أَمْرِى وَ أَمْرِ ‏عُثْمانَ‏، فَلَکَ أَنْ تُجابَ عَنْ هذِهِ ‏لِرَحِمِکَ‏ ‏مِنْهُ‏، فَأَیُّنا کانَ ‏أَعْدى لَهُ، وَ أَهْدى إِلى ‏مَقاتِلِهِ‏، أَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ ‏فَاسْتَقْعَدَهُ‏ وَ ‏اسْتَکَفَّهُ‏؟ أَم مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَراخى عَنْهُ وَ ‏بَثّ‏ ‏الْمَنُونَ‏ ‏إِلَیْهِ‏ حَتّى أَتى قَدَرُهُ عَلَیْهِ؟! کَلَّا وَ اللَّهِ: ‏لَقَدْ ‏عَلِمَ‏ ‏اللَّهُ‏ ‏‏الْمُعَوِّقِینَ‏‏ ‏مِنکُمْ‏ ‏و ‏الْقائِلِینَ‏ ‏لِإِخْوانِهِمْ‏ ‏هَلُمّ‏ ‏إِلَیْنا ‏و ‏لا ‏یَأْتُونَ‏ ‏الْبَأسَ‏ ‏إِلَّا ‏قَلِیلًا. وَ ما کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّى کُنْتُ ‏أَنْقِمُ‏ ‏عَلَیْهِ‏ ‏أَحْداثاً، فَإِنْ کانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشادِى وَ هِدایَتِى لَهُ، ‏فَرُبّ‏ ‏مَلُومٍ‏ ‏لا ‏ذَنْبَ‏ ‏لَهُ‏. ‏وَ ‏قَدْ ‏یَسْتَفِیدُ ‏‏الظِّنَّةَ‏ ‏‏الْمُتَنَصِّحُ‏‏ ‏وَ ‏ما ‏أَرَدْتُ‏ ‏إِلَّا ‏الْإِصْلاحَ‏ ‏مَا ‏اسْتَطَعْتُ‏ ‏وَ ‏ما ‏تَوْفِیقِى‏ ‏إلَّا ‏بِاللَّهِ‏ ‏عَلَیْهِ‏ ‏تَوَکَّلْتُ‏ ‏وَ ‏إِلَیْهِ‏ ‏أُنِیبُ‏.
وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ لَیْسَ لِى وَ لِأَصْحابِى ‏عِنْدَکَ‏ إِلَّا السَّیْفُ، فَلَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ ‏اسْتِعْبارٍ! مَتى ‏أَلْفَیْتَ‏ بَنِى عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَنِ الْأَعْداءِ ‏ناکِلِینَ‏، وَ بِالسُّیُوفِ مُخَوَّفِینَ. ‏‏لَبِّثْ‏‏ ‏قَلِیلًا ‏یَلْحَقُ‏ ‏‏الْهَیْجا‏ ‏‏حَمَلْ‏‏ فَسَیَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ، وَ یَقْرُبُ مِنْکَ ما تَسْتَبْعِدُ، وَ أَنَا ‏مُرْقِلٌ‏ نَحْوَکَ فِى ‏جَحْفَلٍ‏ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنصارِ وَ التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، شَدِیدٍ زِحامُهُمْ، ‏ساطِعٍ‏ ‏قَتامُهُمْ‏، ‏مُتَسَرْبِلِینَ‏ سِرْبالَ الْمَوْتِ، أَحَبُّ اللِّقاءِ إِلَیْهِمْ لِقاءُ رَبِّهِمْ، قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرّیَّةٌ ‏بَدْرِیَّةٌ، وَ سُیُوفٌ هاشِمِیَّةٌ، قَدْ عَرَفْتَ مَواقِعَ نِصالِها فِى ‏أَخِیکَ‏ وَ ‏خالِکَ‏ وَ ‏جَدِّکَ‏ وَ أَهْلِکَ ‏وَ ‏ما ‏هِىَ‏ ‏مِنَ‏ ‏الظَّالِمِینَ‏ ‏بِبَعِیدٍ.