متفرقه
2 دقیقه پیش | با زخم های زندگی چه کنیم؟در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ... |
2 دقیقه پیش | نظر آیتالله محقق داماد درمورد سید حسنآیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ... |
از بعثت تا ولایت
تداوم بعثت تا ظهور حجت
در آستانه بعثت و ولایت قرار داریم. این حادثه مبارك به راستى انفجار نور در قلب تاریكىها و فریادى در خاموشىها و هشدارى در اوج غفلتها بود. عظمت و اعجاز این حركت بزرگ و توفنده را مىتوان با مطالعه كارنامه جهان پیش از بعثت به دست آورد.
قرن ششم میلادى را باید عصر حاكمیت سیاهى و تباهى نامید، چرا كه در آن زمان ابرهاى متراكم نادانى، سایه شوم و سنگین خود را بر زندگى بشر افكنده بود و جوامع آن روز در تنگناهاى اقتصادى و اجتماعى مرگبارى قرار داشتند، لیكن سنت تاریخ و قانون طبیعت و مشیت حق تعالى، همواره به اثبات رسانیده كه در چنین مقاطع حساس و یأس آور است كه روشنایى و امید از اعماق ظلمت و یأس پیدا مىشود و بهار سبز و خرم از دل زمستان سرد و بىجان متولد مىگردد.
در عصرى، پیام روح بخش بعثت رسول اكرم صلی الله علیه و آله بر كالبد افسرده و مرده جهان دمیده شد كه پانصد سال و به نقلى هفتصد سال از ظهور عیسى بن مریم گذشته بود. در این فترت و فاصله ممتد كسى به پیامبرى مبعوث نگردید،جهل و ظلم بر سراسر گیتى حكومت مىكرد و جنگ نامعقول ایران و روم نابسامانىها و افسردگىهاى فراوانى به بار آورده بود.
شاعر دانشمند، نظامى گنجوى اوضاع راچنین ترسیم مىكند:
نشد اندر آن مدت دیر باز
به تاج رسالت سرى سرفراز
به محراب طاعت قدى خم نشد
كسى در عبادت مصمم نشد
نَزَد كس به راه شریعت قدم
نشد چشم كس تر ز اشك ندم
چنین بود اوضاع عالم خراب
كه ناگه بر آمد برون آفتاب
آرى، مشیت الهى بر این بود كه از گریبان تاریكى، سپیده شكافته شود و آفتاب تابناك نیّر اعظم و فخر بنى آدم،حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آلهطلوع كند.
امام على علیه السلام مىفرماید: خداوند متعال پیامبر اسلام را هنگامى فرستاد كه از عصر پیامبران پیشین مدت زمان بسیارى سپرى شده بود و ملتها در خواب عمیقى فرو رفته بودند. فتنه و فساد، جهان را از كران تا كران فراگرفته بود و اعمال زشت و پلید رواج محسوسى داشت. آتش جنگ همه جا شعلهور بود و دنیا،چهرهاى بىفروغ و پر از مكر و فریب به خود گرفته بود. برگهاى درخت زندگى زرد و پژمرده گشته و از میوه آن خبرى نبود. آب حیات [معنوى و اخلاقى] فرو خشكیده و نشانههاى هدایت،كهنه و خراب، و پرچم هدایت،سرنگون گشته و بیرقهاى پستى و گمراهى همه جا در اهتزاز بود. زندگى با سیمایى كریه و عبوس با اهل دنیا روبرو بود. میوه درختش، فتنه و خوراكش،مردار و بر دلهاى مردم وحشت و اضطراب و بر برون آنان شمشیر حاكم بود.(1)
انقطاع وحى و تداوم بعثت
پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آلهوحى منقطع شد،ولى بعثت همواره پویا بود و به حركت خود ادامه مىداد. پیامبر اكرم در عصر بعثت، دین را تبیین و تمام عوامل سعادت و بدبختى را براى جامعه بیان كرد و تحولى در جهان به طور كلى و در جزیرة العرب به گونه اخص ایجاد نمود. یكى از دانشمندان غربى مىنویسد: "اگر من در قرن بیستم در مقابل پیشوایان دانش اروپا با صداى بلند بگویم: روح حضرت محمد بزرگترین روحى است در میان بشر كه از بدو پیدایش وى تا امروز شخصیتى همانند او پیدا نشده است،كسى نمىتواند در صحت گفتار من تردید كند و اگر كسى در این سخن تردید نماید، مىگویم در جهان مردى را نشان دهید كه به تنهایى در یكى از این امور موفق شده باشد:
1 ـ ملتى را مانند ملت عرب كه به قبایل مختلف منقسم و دشمن یكدیگر بودند،متحد كند؛
2 ـ رذایل موروثى ملت را نابود ساخته و آنان را به فضایل بیاراید؛
3 ـ عقاید باطل و خرافى را از میان ملتى بردارد و آنان را به دینى معتقد كند كه تا امروز در عالم،توسعه و انتشار روز افزون داشته و در آینده انتظار آن هست كه بر همه ادیان جهان غالب آید؛
4 ـ قانونى براى زندگى و نجات بشر بیاورد كه ملت دور افتاده عرب را در سایه آن قانون بر دنیا سیادت دهد.(2)
به بركت بعثت نبى مكرم اسلام صلی الله علیه و آلهبود كه علم و دانش عمومى شد و از انحصار شاهزادگان و مؤبدان و درباریان در آمد. حكومتى مبتنى بر عدل و داد و مردم سالارى دینى بر پا شد كه به فرموده قرآن: "لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْط" پیامبران با دلیل و برهان و معجزه و كتاب آمدند تا مردم خود به پا خیزند و قسط و عدالت را جارى سازند.
ولایت، تداوم بعثت
پیامبر اكرم با داشتن مقام ولایت و امامت،محتواى بعثت را پیاده كرد و با ایجاد عالىترین شكل حكومت، به بعثت تداوم بخشید. در خطابهاى كه در حجة الوداع ایراد كرد و حضرت على علیه السلامرا به عنوان جانشین بعد از خود منصوب كرد،حیات مجددى در كالبد بعثت دمید كه پس از امام على علیه السلاماین حركت به وسیله فرزندان معصومش ادامه یافت تا عصر غیبت كبرى فرا رسید.
تداوم بعثت تا ظهور حجت
حركت پر بركت بعثت به یارى اهلبیت پیامبر تا عصر غیبت تداوم یافت و هم اكنون نیز به یمن علماى اسلام و مراجع تقلید كه نواب عام آن حضرت مىباشند،همچنان پیش مىرود تا منجى بشریت،موعود ملل، امام زمان(عج) ظهور نماید و دنیا را از عدل و داد لبریز سازد و احكام روح بخش اسلام را از كران تا كران حاكم قرار دهد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: "اگر از عمر دنیا جز یك روز باقى نماند،خداوند متعال آن روز را به قدرى طولانى خواهد كرد تا مردى از اهلبیت من كه نامش هم نام من و كنیهاش مانند من است، خروج و قیام كند: یَمْلأ ُاللّه بِه الأَرْضَ قِسْطَاً وَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً."(3)
همان گونه كه بعثت پیامبر اكرم در بدترین عصر تحقق یافت،ظهور حضرت حجت(عج) نیز در هنگامى است كه ظلم و جور و یأس و نومیدى جهان را فراگرفته باشد. در آن زمان از اسلام جز اسمى و از قرآن جز درسى باقى نمىماند. ابى بصیر از امام صادق علیه السلام نقل مىكند كه فرمود: "به خدا سوگند گویا مىبینم كه بین ركن و مقام، بر كتاب و برنامه جدید از مردم بیعت گرفته و بر ملت عرب سخت مىگیرد. آن گاه فرمود: وَیْلٌ لِطُغاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدْ اِقْتَرَبَ؛واى بر سركشان ملت عرب از شرّى كه تحقیقاً به زودى آنان را فرا خواهد گرفت."(4)
اللهم عجل فرجه و اجعلنا من انصاره و اعوانه.
پاورقیها:
1ـ نهج البلاغه دشتى،خطبه 89.
2 ـ به نقل از : مكتب اسلام، شماره پنجم،سال اول، ص 22.
3 ـ سنن ابى داود،ج 4، ص 107/كنز العمال، ج 14،ص 264.
4ـ بحار الانوار، ج 52،ص 135/ ینابیع المودة،ص 489.
منبع:
پایگاه سراج، محمدباقر شریعتی سبزواری.
ویدیو مرتبط :
پل بعثت
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سخنی با مدعیان بی عمل ولایت پذیری
مبادا مخالفت با یک کسی ما را وادار کند نسبت به او از جاده حق تعدی کنیم
سخنی با مدعیان بی عمل ولایت پذیری: مگر سخنان 14 خرداد رهبری را نشنیدید؟!
متاسفانه برای بعضی ها ، تبعیت از رهبری تا جایی مطلوب است که بتوانند منویات خود را در لابلای سخنان و مواضع رهبری مستند کنند و هر جا که خطاب و عتابی از سوی ایشان ، متوجه اینان است ، خود را به کری می زنند و بر راه خود می روند و ای بسا این را هم فراموش کرده اند که باید در چند قدمی پل صراط ، درباره واو به واو حرف هایی که زده اند و نوشته اند ، پاسخ دهند.
عصرایران - اگر بخواهیم نیروهای سیاسی موجود در جامعه کنونی را در قبال موضوع رهبری تقسیم بندی کنیم ، دو گروه عمده را می توانیم شناسایی کنیم ؛ گروه نخست جریان یا جریان هایی هستند که نه تنها مدعی پیروی از ولایت فقیه نیستند بلکه برخی از آنها به تلویح و تصریح عدم اعتقاد و التزام خود به این مقوله را بیان کرده اند که این افراد و جریان ها ، مخاطب این نوشتار نیستند.
اما گروه دوم ، اشخاص و گروه هایی هستند که همواره بر ولایت پذیری تاکید دارند و سخنان مقام معظم رهبری را نه فقط از منظر حکومتی و سیاسی که به عنوان حجت شرعی می شناسند و یا چنین ادعایی دارند.
بدیهی است ادعای ولایت پذیری یک چیز است و اثبات آن در عمل ، امری است جدا ، چه آن که ادعا و سخن گویی ، بسیار آسان است و عملگرایی گاه سخت و حتی هزینه زا.
یکی از دستورات صریح رهبری که در خرداد امسال به شکلی عیان و علنی بیان شد ولی متاسفانه بسیاری از مدعیان ولایتمداری آن را نشنیده گرفتند و همچنان بر مسیری خلاف آن دستور حرکت می کنند ، "عدم خروج از انصاف در برخورد با مخالفان" است.
مقام معظم رهبری در 14 خرداد امسال با اشاره به فضای سیاسی موجود در جامعه ، تصریح داشتند:« اینجور نباشد كه مخالفت با یك كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جادهى حق تعدى كنیم، تجاوز كنیم، ظلم كنیم؛ نه، ظلم نباید كرد. به هیچ كس نباید ظلم كرد. »
این سخن ، نه بیان تئوریک یک نظریه اخلاقی بود و نه برای خالی نبودن عریضه از سوی ایشان مطرح شده بود ، بلکه ایشان شاهد و ناظر این بوده اند که در جامعه ، بی تقوایی ها و بی انصافی های زیادی علیه برخی افراد صورت می گیرد و لذا از جایگاه ولایت فقیه ، حکم صریح دادند که این روند متوقف شود.
انتظاری که بعد از این سخنان می رفت این بود که مدعیان پیروی از رهبری ، در برخورد با مخالفان سیاسی یا رسانه ای خود ، از مشی افراط گرایانه پیشین -که باعث تذکر رهبری شده بود- دور شوند و بر تمایلات نفسانی و اعصاب خود تسلط بیشتری داشته باشند و مخالفان را در همان حدی که هستند مورد نقد قرار دهند.
مع الوصف به هزار تاسف و تاثر باید گفت که اینان ، نه تنها بر سبیل پیروی از ولایت فقیه حرکت نکردند و قطار نقد و نظرات خود را بر ریل انصاف استوار نساختند ، بلکه با حدت و شدت بیشتری بر روش و منش غلط و غیراخلاقی خود ادامه دادند و می دهند.
تمسخر مخالفان سیاسی در رسانه ها ، دادن نسبت های ناروا به آنان ، گزارش سازی و پرونده سازی برای رسانه های مستقل ، فحاشی و تهمت و ... سرفصل هایی است که اگر بر سخنان برخی افراد و آرشیو روزنامه ها و سایت ها را مرور کنید ، به وفور با مصداق های آن مواجه خواهید بود.
اینجا ، دقیقاً همان جایی است که می توان صداقت این افراد و جریان ها را در شعار ولایت پذیری شان محک زد و به قضاوت وجدانی درباره آنها نشست.
متاسفانه برای بعضی ها ، تبعیت از رهبری تا جایی مطلوب است که بتوانند منویات خود را در لابلای سخنان و مواضع رهبری مستند کنند و هر جا که خطاب و عتابی از سوی ایشان ، متوجه اینان است ، خود را به کری می زنند و بر راه خود می روند و ای بسا این را هم فراموش کرده اند که باید در چند قدمی پل صراط ، درباره واو به واو حرف هایی که زده اند و نوشته اند ، پاسخ دهند و وای به حال شان خواهد بود اگر در عادلانه ترین محکمه ، نتوانند ادعاهای خود را ثابت کنند!
سخن را بیش از این طول و تفصیل نمی دهیم و عین سخنان مقام معظم رهبری در 14 خرداد 1389 را بار دیگر بازخوانی می کنیم ، شاید که مدعیان به خود آیند و راه به خطا رفته شان را اصلاح کنند و جو جامعه را بیش از آنچه هست ، آلوده به نفرت و کینه و دروغ نکنند:
« تقوا در مسائل شخصى یك حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى و عمومى خیلى مشكلتر است، خیلى مهمتر است، خیلى اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه میگوئیم؟ اینجا تقوا اثر میگذارد. ممكن است ما با یكى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارهى او چگونه قضاوت میكنید؟
اگر قضاوت شما دربارهى آن كسى كه با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد كه در واقع وجود دارد، این تعدى از جادهى تقواست. آیهى شریفهاى كه اول عرض كردم، تكرار میكنم: «یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنى استوار و درست؛ اینجورى حرف بزنیم. من میخواهم عرض بكنم به جوانان عزیزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف میزنند، مینویسند، اقدام میكنند؛ كاملاً رعایت كنید. اینجور نباشد كه مخالفت با یك كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جادهى حق تعدى كنیم، تجاوز كنیم، ظلم كنیم؛ نه، ظلم نباید كرد. به هیچ كس نباید ظلم كرد.
من یك خاطره از امام نقل كنم. ما یك شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان كس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛ یكى از چهرههاى معروف دنیاى اسلام در دوران نزدیك به ما، كه همه نام او را شنیدند، همه میشناسند - امام یك تأملى كردند، گفتند: نمیشناسم.
بعد هم یك جملهى مذمتآمیزى راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فرداى آن روز یا پسفردا - درست یادم نیست - صبح با امام كارى داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردى كه وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینكه من كارى را كه داشتم، مطرح كنم، ایشان گفتند كه راجع به آن كسى كه شما دیشب یا پریشب سؤال كردید، «همین، نمیشناسم». یعنى آن جملهى مذمتآمیزى را كه بعد از «نمی شناسم» گفته بودند، پاك كردند. ببینید، این خیلى مهم است.
آن جملهى مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بكلى از یادم رفته كه آن جمله چه بود؛ یعنى یا تصرف معنوى ایشان بود، یا كمحافظگى من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست كه یك جملهى مذمتآمیزى بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یك روز بعدش آن را پاك كردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد كان لكم فى رسولاللَّه اسوة حسنة».
دربارهى زیدى كه شما او را قبول ندارید، دو جور میشود حرف زد: یك جور آنچنانى كه درست منطبق با حق است، یك جور هم آنچنانى كه در آن آمیزهاى از ظلم وجود دارد. این دومى بد است، باید از آن پرهیز كرد. درست همانى كه حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى میتوانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یكى از خطوط اصلى حركت امام و خط امام است كه ماها باید به یاد داشته باشیم...../تحلیل:عصرایران