متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

احكام وضو



 

احکام وضو

 


سئوال 1_ براي وضو انجام چه اعمالي لازم است؟

 

جواب ـ در وضو واجب است نيت نموده صورت و دستها را بشويند و جلوي سر و روي پاها را مسح كنند.

 



شستن صورت


س 2_ صورت را چگونه بايد شست؟

 

ج ـ درازاي صورت را بايد از بالاي پيشاني جايي كه موي سر بيرون مي آيد تا آخر چانه شست و پهناي آن به مقداري كه بين انگشت وسط و شست قرار مي گيرد. بايد شسته شود و اگر مختصري از اين مقدار را نشويند وضو باطل است و براي آنكه يقين كند اين مقدار كامل شسته شده كمي اطراف آن را نيز بشويند.

 

 

س 3_ كسي كه دست يا صورتش كوچكتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد چه وظيفه اي دارد؟

 

ج ـ بايد ملاحظه كند كه مردمان معمولي تا كجاي صورت خود را مي شويند او نيز تا همان جا را بشويد.

 

 

س 4_ وظيفه كسي در پيشاني او مو روئيده يا جلوي سرش مو ندارد چيست؟

 

ج ـ بايد به اندازه معمول پيشاني را بشويد.

 

 

س 5_ اگر كسي احتمال دهد چرك يا چيز ديگري در ابروها، گوشه هاي چشم و لب او نمي گذارد آب به آن برسد چه وظيفه اي دارد؟

 

ج ـ چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد بايد احتياط پيش از وضو بررسي كند تا اگر مانعي هست برطرف نمايد.

 


س 6_ وظيفه كسي كه پوست صورت او از لاي مو پيدا باشد چيست؟



ج ـ بايد آب را به پوست برساند و اگر پيدا نباشد شستن مو كافي است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.

 

 

س 7_ اگر كسي شك كند پوست صورت از لاي مو پيدا است يا نه چه كاري بايد انجام دهد؟

 

ج ـ بنا بر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست برساند.

 

 

س 8_ آيا شستن موهايي كه از حد صورت بيشتر است لازم مي باشد؟

 

ج ـ {خير} واجب نيست مانند زيادي محاسن ( ريش ) كه از درازا يا پهناي صورت گذشته باشد.

 

 

س 9_ شستن داخل بيني و مقداري از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمي شود چه حكمي دارد؟

 

ج ـ واجب نيست ولي براي آنكه يقين كند از جاهايي كه بايد شسته شود چيزي باقي نمانده مقداري از آنها را نيز بشويد.

 

 

س 10_ نمازهاي كسي نمي داند در هنگام وضو مقداري از لب و چشم و داخل بيني را شسته يا نه چه حكمي پيدا مي كند؟

 

ج ـ كسي كه نمي دانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهايي كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه نمازهايي كه خوانده صحيح است.

 

 

س 11_ روش صحيح شستن دستها و صورت در هنگام وضو گرفتن چگونه است؟

 

ج ـ بايد صورت و دستها را از بالا به پائين شست و اگر از پائين به بالا بشويد وضو باطل است.

 

 

س 12_ اگر دستها را تر كند و به صورت و دستها بكشند وضويش چه حكمي پيدا مي كند؟

 

ج ـ چنانچه تري دست به قدري باشد كه بر اثر كشيدن دست آب كمي بر آنها جاري شود كافي است.



شستن دستها

 

 

احکام وضو

 

 

س 13_ براي وضو گرفتن بعد از شستن صورت چه وظيفه اي داريم؟


ج ـ بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشويند.

 



س 14_ براي آنكه يقين كند آرنج را كاملا شسته چه كاري بايد انجام دهد؟


ج ـ بايد مقداري بالاتر از آرنج را نيز بشويد.



س 15_ در موقع وضو دستها را بايد تا چه قسمتهايي بشويد؟

ج ـ بايد دستها را تا سر انگشتان بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوي او باطل است.

 


س 16_ اگر دستها را پيش از وضو تا مچ شسته باشد آيا شستن دوباره آن لازم است؟

ج ـ بله حتي اگر پيش از وضو دستهاي خود را تا مچ شسته باشد.

 


س 17_ شستن دستها و صورت براي وضو گرفتن چند مرتبه لازم است؟

ج ـ مرتبه اول: واجب، مرتبه دوم: مستحب، مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مي باشد.

 



س 18_ در هنگام شستن دستها براي وضو شستن اول و دوم و سوم چگونه محاسبه مي گردد؟

ج ـ اما كدام شستن اول يا دوم يا سوم است مربوط به قصد كسي است كه وضو مي گيرد پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به دستها بريزد اشكال ندارد و همه آنها شستن اول حساب مي شود و اگر به قصد اينكه سه مرتبه بشويد سه مرتبه آب بريزد مرتبه سوم حرام است.

 


س 19_ انجام چه امور و حالاتي براي وضو گرفتن مستحب است؟

ج ـ
مستحب است وضو را شاداب گرفت و آب وضو به مقدار يك مد باشد.

 



س 20_ چه كارهايي در هنگام وضو گرفتن مكروه است؟

ج ‌ـ ‌زياده روي در آب وضو مكروه و چه بسا حرام مي گردد.



مسح سر

 

احکام وضو

 

 

س 21_ در وضو گرفتن بعد از شستن هر دو دست چه وظيفه اي داريم؟

ج ـ
بعد از شستن هر دو دست بايد جلوي سر را با تري آب وضو كه در دست مانده مسح كند و بنا بر احتياط واجب با دست راست از بالا به پايين مسح نمايد.

 



س 22_
جاي مسح سر كجاست؟

ج ـ
يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشاني است جاي مسح مي باشد و هر جايي اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافي است.

 



س 23_ به چه مقدار بايد سر را مسح كرد؟

ج ـ بنا بر احتياط واجب به مقدار عرض يك انگشت مسح نمايد و احتياط مستحب آن از درازا به اندازه درازاي يك انگشت و از پهنا به اندازه پهناي سه انگشت بسته مسح نمايد.

 



س 24_ آيا لازم است كه مسح سر بر پوست آن باشد؟

ج ـ
{ خير } لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد. بلكه بر موي جلوي سر نيز صحيح است.

 



س 25_ كسي كه موي جلوي سرش بلند باشد، چه وظيفه اي دارد؟

ج ـ كسي كه موي جلوي سر او به اندازه اي بلند است كه اگر مثلاً شانه كند به صورتش مي ريزد يا به جاهاي ديگر سر مي رسد مانند زنها بايد بيخ موها را مسح كند و يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح كند.

 


س 26_ آيا وضوي كسي كه موهاي بلند سرش را جلو پيشاني و سر خود جمع كند و آن گاه بر آنها مسح نمايد درست است؟

ج ـ
[خير] بر موهايي كه از جاهاي ديگر به جلوي سر جمع كند يا آمده باشد و مسح كند باطل است.



مسح پـا هـا

 

احکام وضو

 

 

 

س 27_ در وضو بعد از مسح سر نوبت به چه كاري مي رسد؟

ج ـ بايد با تري آب وضو كه در دست مانده روي پاها را از مسح كند.

 



س 28_ روش صحيح مسح پا چگونه است؟

ج ـ
[بايد] روي پاها را از سر يكي از انگشتها تا برآمدگي روي پا مسح كند و بنا بر احتياط مستحب تا مفصل را مسح نمايد.

 



س 29_ آيا بايد مسح پاي راست را مقدم بر پاي چپ نمايد؟

ج ـ
بنا بر احتياط مستحب پاي راست را مقدم بر مسح پاي چپ نمايد.

 



س 30_ آيا مي توان با دست چپ پاي راست را مسح نمود؟

ج ـ
[خير] پاي راست را با دست راست و پاي چپ را با دست چپ مسح نمايد.



س 31_ پهناي مسح پا به چه اندازه اي بايد باشد؟

ج ـ
پهناي مسح پا به هر اندازه باشد كافي است ولي بهتر است به اندازه پهناي سر انگشت بسته باشد بهتر از آن مسح تمام روي پاست.

 



س 32_ در مسح پا چه اندازه بايد دست را روي پا كشيد؟

ج ـ واجب نيست كه در مسح پا دست را بر سر انگشت ها بگذارد و سپس به پشت پا بكشد بلكه اگر تمام دست را روي پا بگذارد و كمي بكشد كفايت مي كند اگر چه قسمت اول بهتر است.

 


س 33_ در مسح سر و روي پا چگونه بايد عمل كرد؟

ج ـ
بايد دست را روي آن بكشد و اگر دست را نگه دارد و سر يا پا را به آن بكشد وضو باطل است.

 


س 34_ اگر موقعي كه دست را بر سر يا پا مي كشد سر يا پا حركت كند وضو چه حكمي پيدا مي كند؟

ج ـ
اشكالي ندارد.

 



س 35_ اگر جاي مسح پا قدري باشد وضو چه حكمي پيدا مي كند؟

ج ـ جاي مسح بايد خشك باشد و اگر به قدري تر باشد كه رطوبت كف دست بر آن اثر نكند خلاف احتياط واجب است. ولي اگر تري آن كم باشد اما رطوبتي كه بعد از مسح در آن ديده مي شود بگويند كه از تري كف دست است اشكال ندارد.

 



س 36_ اگر براي مسح رطوبتي در كف است نمانده باشد چه وظيفه اي دارد؟

ج ـ نمي تواند دست را با آب غير وضو تر كند بلكه بايد از اعضاي ديگر وضو رطوبت بگيرد.

 


س 37_ مسح كردن پا از روي جوراب و كفش چه حكمي دارد؟

ج ـ باطل است.

 



س 38_ در چه صورتي مسح از روي جوراب و كفش مسح كند؟

ج ـ اگر بر اثر سرماي شديد يا ترس از دزد درنده و مانندآن نتواند كفش يا جوراب رابيرون آورد مسح مردن بر آن اشكال ندارد.

 

 


س 39_ اگر روي كفش نجس باشد در هنگام اضطرار چه وظيفه اي دارد؟


ج ـ
‌بايد چيز پاكي بر آن بيندازد و به آن مسح كند و بنا بر احتياط واجب تيمم نيز بنمايد.

 



س 40_ وظيفه كسي كه روي پاي او نجس است و نمي توان براي مسح آن را آب بكشد چيست؟

ج ـ
بايد تيمم نمايد.

 

 



ویدیو مرتبط :
احكام در چند دقیقه - وضو

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

معناى احكام و اقسام آن



معنای احکام


دستورهاى عملى اسلام كه وظيفه انسان ها را نسبت به كارهايى كه بايد انجام دهند و يا از آن دورى كنند، مشخص مى كند، احكام گويند.

 

اقسام احکام


احكامى كه وظيفه مكلّفان را معلوم مى كند، پنج قسم است :

واجب ، حرام ، مستحب ، مكروه ، مباح

 

واجب : كارى است كه انجام دادن آن لازم است و ترك آن عقاب دارد، مانند نماز و روزه .

 

 

احکام بانوان

 

 

حرام : كارى است كه ترك آن لازم و انجام دادنش عقاب دارد،مانند دروغ و ظلم .

 

مستحب : به كارى مى گويند كه انجام دادنش بهتر است و ثواب دارد، مانند صدقه دادن .

 

مكروه : كارى است كه ترك آن نيكو مى باشد، ولى انجام دادنش عقاب ندارد، مانند فوت كردن به غذا و خوردن غذاى داغ .

 

مباح : به كارى گويند كه انجام دادن و ترك آن مساوى است ، نه عقاب دارد و نه ثواب ، مانند راه رفتن و نشستن .

 

احتياط مستحب : احتياطى است غير فتواى فقيه ، و رعايت آن واجب نيست .

 

احتياط واجب : امرى است كه مطابق احتياط بوده ولى فقيه در آن فتوا نداده است ، در چنين مواردى مقلّد مى تواند به فتواى مجتهد ديگر كه در رتبه بعد قرار دارد (فالا علم ) عمل كند.

 

احوط: منطبق با احتياط.

 

اظهر: ظاهرتر و روشن تر، از فتواست و مقلّد بايد طبق آن عمل كند.

 

آغاز عبادت


بلوغ

در آغاز جوانى هر فردى تحولى بزرگ در او رخ مى دهد. قواى جسمى و روحى اش شكوفا مى شود، عشق و اميد در او موج مى زند. احساس مى كند شخصيتى پيدا كرده ، ديگر تابع اين و آن نيست . مى خواهد خودش مستقل باشد، خودش ‍ تصميم بگيرد، يعنى ديگر او ((بالغ )) شده ، ولى چه كند، نمى داند از ميان هزاران راهى كه در پيش چشمان او رخ مى نمايد كدام را انتخاب كند. مى خواهد سعادت ابدى را تحصيل كند. احساس مى كند به رهنمايى آگاه و دلسوز نياز دارد. پيك الهى را مى بيند كه با نامه اى آسمانى به سويش آمده دست او را مى بوسد و نامه اش را مى گشايد، همه چيز در آن هست ، ديگر جايى براى نگرانى باقى نمانده ، راه از چاه و حق از باطل برايش روشن شده است و به شكرانه اين كه خدا تاج عزّت بر سر او نهاده است ((جشن تكليف )) مى گيرد، يعنى از اين به بعد ((مكلّف )) شده است و نسبت به احكام وظيفه دارد.

 

عبادت

 

علائم بلوغ


بعضى پس از چند ماه كه از بلوغشان گذشته تازه متوجه مى شوند كه بالغ بوده اند و در اين مدت وظايف خود را انجام نداده اند.

 

تشخيص اين مساءله آسان است ولى بياييد كمى دقت كنيم ، بلوغ سه نشانه دارد اگر يكى از آنها در دختر ديده شود بالغ شده است .

 

1 - سن بلوغ

باز هم توجه داشته باشيم كه سن بلوغ بر اساس سال قمرى است .

سن بلوغ در دختران تمام شدن نُه سال قمرى است .

سال قمرى ده روز و هجده ساعت از سال شمسى كمتر است .

حالا بياييد 96 روز و 18 ساعت را از 9 سال شمسى كم كنيم تا سن بلوغ دختران بر اساس سال شمسى به دست آيد.

 

استفتاء

سن بلوغ دختر تمام شدن نُه سال قمرى است ، ولى تكاليفى كه قدرت بر انجام آن نداشته باشد، مثل روزه ، از جهت عدم قدرت ساقط است . ولى اگر مى تواند در همان رمضان بطور منفصل (مثلا يك روز در ميان )  انجام دهد و به وظيفه اش عمل كند.

 

2 - روئيدن مو :

يكى ديگر از علايم بلوغ روئيدن ((مو)) در زير شكم است .

 

3 - عادت ماهانه

از نشانه هاى مهم بلوغ در دختران افزايش طول قد، بزرگ شدن پستانها و لگن خاصره است و سرانجام عادت ماهانه است . همه اين نشانه ها دليل بر آن است كه دختر نوجوان قادر به توليد مثل است و عادت ماهانه پايان رشد سريع بدنى دختران را اعلام مى دارد.

 

نگاهى به دوران پيش از بلوغ


وقتى انسان به حد تكليف رسيد بايد نظرى به دوران قبل از بلوغ خود بيندازد تا اگر وظيفه اى از دوران پيش از بلوغ بر عهده وى آمده آن را انجام دهد.

 

به چند نمونه توجه كنيد:

خمس : اگر بچه خردسالى سرمايه اى داشته باشد و از آن منافعى به دست آيد، بنابر احتياط مستحب بعد از آن كه بالغ شد بايد خمسش را بدهد.

 

جبران حقوق مردم : اگر بدون رضايت صاحب مال ، در مال او تصرف كند يا چيزى از اموال او را از بين ببرد و يا چيزى از اموال ديگران را بردارد، پس از آن كه بالغ شد بايد خسارتش را بپردازد و يا صاحب آن را راضى كند ( اگر ولّى شخص نابالغ صاحب مال را راضى نكرده باشد).

 

دختر پس از بلوغ مى تواند در اموال خود تصرف كند، ولى اگر به حدى از رشد نرسيده كه بتواند سود و زيان خود را بسنجد، هنوز حق تصرف در اموال خود را ندارد و مسؤ وليت اموال او با پدر و پدر بزرگ (پدرى ) اوست .

 

اجتهاد و تقليد


دين اسلام بر اساس اعتقادات صحيح و حق و دستوراتى براى انجام دادن و ترك كردن چيزهايى در زمينه هاى گوناگون ، بنا شده است .

 

در اعتقادات ، تقليد جايز نيست . در اعمال و دستورهاى غير اعتقادى ، امّا ضرورى دين ، هم تقليد لازم نيست ، ولى در غير ضروريات اگر شخص مجتهد باشد، يعنى ، بتواند از روى دلايل شرعى وظيفه خود را تشخيص دهد، بايد طبق نظريه خود عمل كند. در غير اين صورت ، عقل براى او دو راه معين كرده است :

 

الف ) تقليد: يعنى بر طبق فتاواى مجتهدى كه واجد شرائط است ، عمل كند.

 

ب ) احتياط: يعنى با توجه به نظر تمامى و يا گروهى از مجتهدان ، آنچه را مطابق احتياط مى بيند، عمل كند.

 

چرا در مسائل دينى بايد تقليد كنيم


انسان هنگامى كه چشم به اين جهان مى گشايد چيزى نمى داند، ناچار بايد از تجارب و از اندوخته هاى علمى ديگران بهره مند شود، زيرا پيمودن راه پر پيچ و خم زندگى نياز به علم و دانش است .

 

اساساً زندگى روى دو پايه محكم استوار است : ((دانستن )) و ((عمل كردن ))

 

بر مبناى همين اصل نخستين است كه انسان زندگى را آغاز مى كند، و سپس با كمك غرايز راه و رسم زندگى را آموخته و درِ كمال و سعادت به روى او باز مى شود و آن غريزه ((تقليد)) است كه با منطق صحيح عقل و فطرت همراه است .

 

بر اساس همين منطق و فطرت است كه ما در زندگى روزمره براى ساختن عمارت به معمار و بنّاء، و در دوختن لباس به خياط، و هنگام بيمارى به طبيب مراجعه مى كنيم .

 

به هر حال عقل و فطرت ما را در هر رشته اى به كارشناس و متخصص آن ارجاع مى دهد.

 

همچنين بر اساس همين منطق است كه در تعليمات دينى و قوانين الهى مردم به پيروى از فقهايى كه در تشخيص احكام الهى مهارت دارند، رهنمون مى شوند، فقهايى كه ساليان طولانى با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته ، و به مقام شامخ اجتهاد رسيده اند و مى توانند قوانين الهى را از مدارك اصلى آن استخراج و استنباط كنند در دسترس مردم قرار دهند.

 

فقهايى كه رهبران و راهنمايان دينى مردم هستند و از طرف پيشوايان الهى اسلام اين مقام بزرگ به آنها اعطاء شده است تا افراد را در تمام شئون دينى رهبرى كنند.

 

شرائط مرجع تقليد


مساله 1 :

مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند بايد داراى چنين شرايطى باشد:


مرد باشد، عاقل باشد، شيعه دوازده امامى باشد، حلال زاده باشد، آزاد باشد، زنده باشد، عادل باشد، و بنابر اظهر از مجتهدان ديگر اعلم باشد و مجتهد اعلم كسى است كه در استخراج احكام (از منابع آن ) از مجتهدان ديگر استادتر باشد.

راه هاى شناخت مجتهد اعلم

 

مساءله 2 :

مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت :


الف ) خود انسان يقين كند، مثل اينكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

 

ب ) آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگر، با گفته آنان مخالفت نكنند،

 

ج ) آن كه عده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند. بلكه از هر راهى كه انسان ، اطمينان به اعلم بودن كسى پيدا كند، بنابر اظهر مى تواند به همان اكتفا كند.

 

مساءله 3 :

اگر شناختن اعلم ، مشكل باشد و انسان ، گمان به اعلم بودن كسى دارد، در صورتى كه گمان او به حدّ اطمينان برسد، بايد از او تقليد كند، بلكه اگر اطمينان براى او حاصل نشد، ترجيح كسى كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال مى دهد، بعيد نيست .

 

ولى بهتر اين است كه در اين صورت ، به قول كسى عمل كند كه موافق احتياط باشد. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگرانند، و با يكديگر مساوى باشند، بايد از يكى از آنان تقليد كند.

 


راه هاى بدست آوردن فتواى مجتهد

 

مساءله 4 :

راه هاى به دست آوردن فتواى مجتهد، عبارت است از:


الف ) شنيدن از خود مجتهد

 

ب ) شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند

 

ج ) شنيدن از كسى كه مورد اطمينان ، و راستگو است

 

د) ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد،بنابر احوط

 

مساءله 5 :

اگر مجتهد اعلم در مساءله اى فتوا دهد، كسى كه از او تقليد مى كند، نمى تواند در آن مساءله ، به فتواى مجتهد ديگر عمل كند،ولى اگر مجتهد او فتوا ندهد و بفرمايد:((احتياط آن است كه فلان طور عمل شود.)) مثلا بفرمايد: ((احتياط آن است كه در سه مرتبه تسبيحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر) بگويند)) ، بايد مقلد به اين احتياط - كه احتياط واجب مى گويند- عمل كند و سه مرتبه بگويد و يا بنابر احتياط واجب ، از مجتهدى كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر و يا مساوى است ، عمل كند، پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافى بداند، مى تواند يك مرتبه بگويد.

 

مساءله 6 :

اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساءله اى فتوا داده ، احتياط كند و مثلاً بفرمايد: ((ظرف نجس را اگر يك مرتبه در آب كر بشويند، پاك مى شود، اگر چه احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند)) مقلّد او نمى تواند در آن مساءله ، به فتواى مجتهد ديگر عمل كند، بلكه بايد يا به فتوا عمل كند، يا به احتياط بعد از فتوا- كه آن را احتياط مستحب مى گويند- عمل كند.

 

مساءله 7 :

فقها، براى تقليد ابتدايى ، زنده بودن مجتهد را شرط مى دانند، امّا اگر مرجع تقليد انسان از دنيا رفت ، در اين كه ((آيا مى تواند بر تقليد او باقى بماند يا به مجتهد زنده مراجعه كند؟)) مورد اختلاف است . پس اگر كسى در اين مساءله ، مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل مى كند و گر نه طبق نظر مجتهد زنده اعلم عمل مى كند.


مساءله 8 :

مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد


مساءله 9 :

اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتى اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعى خود عمل كرده است و يا عمل او با فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده ، يا با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند، مطابق باشد و عباداتى را كه قبلاً انجام داده ، با قصد قربت انجام داده باشد.