متفرقه


2 دقیقه پیش

با زخم های زندگی چه کنیم؟

در این سلسله مطالب مباحثی درباره زندگی معنای زندگی روابط و احساسات و ... توسط دکتر شیری ارائه خواهد شد. صبح بخیر: ممکن است شما هم مانند بسیاری از افراد جامعه برای حل مشکلات ...
2 دقیقه پیش

نظر آیت‌الله محقق داماد درمورد سید حسن

آیت الله سید مصطفی محقق داماد، برادر حضرت آیت الله سید علی محقق داماد در پاسخ به سئوالی در خصوص اجتهاد آیت الله سید حسن خمینی، گفت: نظر بنده در مورد ایشان همان نظر اخوی ...

آیا نام برنادت سوبیرو را شنیده اید؟



برنادت سوبیرو (به فرانسوی:‎Marie-Bernarde Soubiroux ‏) در ژانویه ۱۸۴۴ ـ ۱۲۲۳ ه.ش ـ در روستای لورد در جنوب فرانسه به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند خانواده ۷ نفره و فقیر خود بود.

او مدعی شد بانویی مقدس را می‌بیند و با او گفتگو می‌كند .عده‌ای به او ایمان آورده و عده‌ای دیگر او را دروغگو خواندند ولی حرف‌های برنادت كه از طرف آن بانوی مقدس ( احتمالا مریم مقدس) بیان می‌كرد و به همه مردم روی زمین پیامهای خوب زیستن را ابلاغ می‌نمود.

برنادت سوبیرو

پدر او آسیاب آبی را اداره می‌کرد که در کنار یک جوی آب زلال بود که آبش سرانجام به درون رودخانه گیو (Gave) می‌ریخت. برنادت در طول زندگیش معجزات بسیاری از جمله شفای بیماران لاعلاج انجام داد و سرانجام در ۱۶ آوریل ۱۸۷۹ـ بهار ۱۲۵۸هجری شمسی ـ در سن ۳۵ سالگی از دنیا رفت.

۵۵ سال بعد از مرگش از طرف کلیسا به عنوان قدیس حامی بیماران، خانواده و فقرا پذیرفته شد. پس از ۱۲۷ سال ، مقامات بدن او را از كلیسایی كه وی در آنجا دفن شده بود بیرون آوردند و دیدند كه جنازه‌اش نپوسیده است و این محل امروزه زیارتگاه کاتولیک‌ها می‌باشد.

در سن چهارده سالگی برای اولین بار حالت شهود به او دست می‌دهد و طبق گفته خودش "یک خانم کوچک و جوان" را در تو رفتگی تخته سنگی می بیند. این تجربه ۱۸ بار دیگر برای او تکرار می‌شود. در دیدارهای بعدی عده‌ای از مردم هم با او می‌رفتند ولی گویا دیگران چیزی نمی دیدند.

برنادت سوبیرو

در همان مکان امروز مجسمه‌ای از مریم مقدس قرار داده شده است. آن خانم جوان از برنادت می خواهد که به مدت ۱۵ روز به همان مکان برود. برنادت هیچ گاه او را معرفی نکرد و تنها او را "خانم" صدا می‌کرد ولی مردم شهر گفتند که او مریم مقدس بوده است.

در سیزدهمین دیدار برنادت به مادرش می‌گوید که خانم به او گفته است : " برو پیش کشیش ها و بگو در اینجا کلیسای کوچکی بنا کنند. بگذار دسته‌های مردم به اینجا بیایند." برنادت به همراه دو خاله خود نزد کشیش منطقه دومینیک پیرامال Dominique Peyramale می‌رود و خواهش خود را به اطلاع او می رساند. اما کشیش که به معجزه و شهود اعتقادی نداشته می‌گوید که این خانم باید هویت خود را آشکار کند.

برنادت سوبیرو

برنادت در دیدار بعدی این را به خانم می‌گوید اما او تنها کمی خم می‌شود و لبخند می‌زند. کشیش از برنادت می خواهد که باید ثابت کنی که این خانم واقعی است و برای این کار به او بگو معجزه‌ای انجام دهد که قابل دیدن باشد. بوته گل سرخ زیر فرورفتگی داخل کوه که خانم کوچک در آنجا ظاهر می‌شد در بهمن ماه ـ اواسط فوریه ـ گل می‌دهد.

در آخرین دیدار آن خانم به برنادت می‌گوید که از آب چشمه‌ای که در زیر سنگ جاری است بنوشد و از گیاهان اطراف بخورد. آنجا چشمه‌ای وجود نداشت. برنادت فکر می‌کند که شاید در زیر زمین چشمه‌ای باشد، با دستهایش خاک گل آلود را می‌کند و به آب بدمزه‌ای می‌رسد. پس از چندین بار تلاش آب تمیز تر می‌شود و از آن می نوشد و کمی هم از گیاهان اطراف می‌خورد. در حالی به میان مردم بر می‌گردد که صورتش گل آلود بود و اثری از چشمه‌ای که ادعایش را می‌کرد نبود و همین باعث دامن زدن به تهمت های مردم شد و گفتند که او دروغپرداز و فریبکار است.

پس از چند روز چشمه‌ای در همان مکان جاری شد.به زودی اثرات شفا بخشی این چشمه مشخص شد. در طی ۱۴۵ سال ۶۷ شفای بدون توضیح به معنای آنکه که هیچ آزمایش علمی نتوانسته آن را توضیح دهد، ثبت شده است.

آب این چشمه آزمایش شده و هیچ چیز خاصی جز مواد معدنی در آن یافت نشده است. برنادت خود معتقد بود که ایمان و دعا است که بیمار را شفا می‌دهد. او در کودکی به وبا دچار شد و بعدها از بیماری آسم رنج می‌برد. در طی یک حمله شدید آسم با نوشیدن آب چشمه بهبودی کامل پیدا کرد. اما بعدها برای شفای بیماری سل خود از این روش استفاده نکرد.

برنادت سوبیرو

تقاضای برنادت برای ساخت کلیسای کوچک در محل یاد شده باعث شد که تعداد زیادی کلیسا در شهر لوقد ساخته شود. تمام این کلیساها زیر نظر کلیسای کاتولیک روم هستند. سالانه نزدیک به ۵میلیون زائر از این شهر دیدن می‌کنند. در فرانسه تنها پاریس هتل های بیشتری از شهر لورد دارد.

در ۲۲ سپتامبر ۱۹۰۹ ـ ۱۲۸۸ ه.ش ـ ، بدن او پس از ۳۰ سال از قبر مرطوبش درآورده شد. هرچند صلیبی که در دست او بود و تسبیحش زنگ زده بودند ، اما بدنش سالم مانده بود . بدنش را شستند ، لباس مجدد بر تنش کردند و دوباره به خاک سپرده شد.

بار دوم ، در ۳ آوریل ۱۹۱۹ ، بدن او مجدداً از قبر درآورده شد . باز هم بدنش سالم مانده بود . در ۱۹۲۵ ، بدن او برای بار سوم از قبر درآورده شد . نقابی مومی ( بر اساس عکسهای موجود و ظاهر صورتش) برای وی آماده شد ، زیر کلیسا نگران بود که هر چند بدن او سالم مانده ، اما چشمان و بینی تورفته و رنگ تیره شدهٔ پوستش ، تأثیر نامناسبی بر مردم داشته باشد . بدن او اکنون در کلیسای سنت برنادت در [Nevers] محل زیارت مؤمنان کاتولیک است. بدن او ، با عمر نزدیک به ۱۳۰ سال ، هنوز دست نخورده است.


ویدیو مرتبط :
برنادت سوبیرو دختری که بعد از 136 سال جنازهاش سالم است

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آیا نام قلعه الموت را شنیده اید؟



 

قلعه الموت یاقلعه حسن صباح در قزوین و در شمال شرقی آبادی "گازر خان" و بر بلندای کوهی از سنگ یکپارچه با ارتفاع 2100 متر از سطح دریا که به پناهگاه مخوفی منتهی می شود، قلعه ای پر شکوه وجود دارد که به گفته " حمدالaله مستوفی " نخست در سال 226 ه. ق. به دست "داعی الی الحق حسن بن زید الباقری" بنا شده است.

 

 

 

قلعه الموت

 

 

قله ای که قلعه حسن صباح بر آن قرار دارد تنها راه ورود به قلعه الموت در انتهای ضلع شمال شرقی، چند متر پایین تر از برج شرقی دژ واقع شده که کوه هودکان با فاصله نسبتا زیاد بر آن مشرف است. در این محل تونلی در تخته سنگ بریده شده که دارای 6 متر طول، 2 متر عرض و 2 متر ارتفاع است.

 

 

 

 

پس از عبور از این گذرگاه، آثار باقی مانده برج جنوبی قلعه و دیواره جنوب غربی آن که روی شیب تند تخته سنگ ساخته شده آشکار می گردد. در دامنه جنوبی کوه قلعه، خندقی به طول تقریبی 50 متر و 2 متر عرض کنده و آنرا از آبی که از داخل قلعه می آمده پر می کرده اند تا هیچ راه نفوذی از آن جبهه متصور نباشد.

 

 

 

قلعه الموت

 

 

بر روی دامنه های دیگر نیز هرجا بیم بالا رفتن مهاجمان می رفته خندق هایی کنده شده و دیوار بالایی آنها را مورب برآورده اند تا امکان هر عبوری را محدود نماید. با عبور از پای دیوار شرقی قلعه به بخش اصلی دژ می رسیم که تختگاه حسن صباح در طول اقامت 35 ساله وی در الموت بوده است. این قلعه پس از تسلیم رکن الدین خورشاه در 654 ه. ق. به دستور هلاکو به آتش کشیده و ویران شد و از آن به بعد به عنوان تبعیدگاه و زندان مورد استفاده قرار گرفت.