ورزشی
2 دقیقه پیش | پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکنهای یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ... |
2 دقیقه پیش | عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ... |
متن کامل حملات بی سابقه نکونام به قلعه نویی منتشر شد
اخبار ورزشی - نقشه کشیده بودند جای کی روش را بگیرند؛
متن کامل حملات بی سابقه نکونام به قلعه نویی منتشر شد
نقطهای از زندگی فوتبالیستها و مربیان در خارج از زمین فوتبال هست که همیشه در ذهن طرفداران باقی میماند. آنها گاهی با یک جمله و یک مصاحبه، در ذهن مردم میمانند و تا سالها از خاطرهشان پاک نمیشوند.
جواد نكونام همیشه تلاش كرده در خارج از زمین یكفرد بیحاشیه باشد و كمتر مصاحبه كند. او در مكتب پاس بزرگ شد، به اوساسونا رفت ولی سرانجام به تیمی آمد كه بارها و بارها گفته بود "خانهاش" است؛ استقلال.
نكونام در تیم محبوبش با چالشهای فراوانی روبهرو شد و حالا امروز به "نقطهای" رسیده كه میتواند او را با حرفهایش، در ذهنها ماندگار كند.
جواد نكونام پیش از ترك تهران برای عقد قرارداد تازهاش با اوساسونای اسپانیا، در گفتوگوی مفصل با خبرورزشی به بازگو كردن بخشی از اتفاقات مهم زندگیاش در استقلال پرداخت.
او كه بارها نشان داده بود از تقابل با قلعهنویی ابایی ندارد، در این مصاحبه آشكارا و صریح، به انتقاد از او پرداخت و حرفهایی به زبان آورد كه میتواند جنجالیترین مصاحبه عمرش را به یادگار بگذارد.
داخل زمین فوتبال از او نکتههایی به یاد داریم، دو گل به كرهجنوبی (مقدماتی 2006 و 2014)، گل به عربستان (مقدماتی 2006)، گل به رئالمادرید با پیراهن اوساسونا، گل به بوردو در یك چهارم نهایی یورو لیگ و... حالا این مصاحبه هم نقطهای از زندگی او، در خارج از فوتبال است. حرفهایی كه میتواند برای همیشه در خاطر طرفداران بماند.
* در دو فصل گذشته كه به لیگبرتر آمدید، همواره شایعات و بحثهایی درباره اختلافهایی كه با قلعهنویی داشتید مطرح بود. حالا كه شما را نخواستهاند و دوباره به نقطه اول كه حضور در اسپانیاست بازگشتهاید، شاید بتوانید خیلی از مسائل را باز كنید. آیا الان فرصت گفتن آن حرفها نیست؟
- از اینجا شروع میكنم كه من به استقلال آمدم تا فوتبالم را اینجا تمام كنم ولی خب... آقایان نمیگذارند. خیلی حرفها دارم كه بزنم ولی دوست ندارم بعضی مسائل باز شود. آنها كه من را میشناسند، میدانند زیاد اهل مصاحبه نیستم و معمولاً پاسخ بیاحترامیها را محترمانه میدهم چون در خانوادهای بزرگ شدهام كه پدر و مادرم روی این مسائل بسیار حساس بودهاند.
وقتی تصمیم گرفتم به استقلال بیایم، خیلیها گفتند چنین كاری نكن چون شرایط فوتبال در اینجا نسبت به گذشته كاملاً فرق كرده است. با این حال استقلال را دوست داشتم و سعی كردم حتی در مدت كوتاهی كه در تیم بودم، این را ثابت كنم. امروز هم اگر تصمیمی گرفتم با قلبم بود چون استقلال را دوست دارم. من میتوانستم به راحتی در اسپانیا بمانم و كاپیتان اوساسونا شوم اما نه تنها قید بازوبند را زدم، بلكه قید مربیگری در این باشگاه را هم زدم. در قرارداد من بندی وجود داشت كه میتوانستم كار مربیگری را هم در باشگاه اوساسونا شروع كنم ولی همانطور كه 4 سال پیش مصاحبه كردم و گفتم دوست دارم با یك تیم تهرانی (استقلال) خداحافظی كنم، تصمیم گرفتم به استقلال بیایم. همهچیز را ول كردم و به ایران آمدم، نمیدانم شاید باید بیشتر فكر میكردم. این را به خاطر استقلال نمیگویم، به خاطر آدمهایی میگویم كه در این تیم كار میكردند و میكنند.
* تصمیمی كه گرفتید برای تمام هواداران، رسانهها و اهالی فوتبال عجیب بود. خیلیها ابتدا فكر میكردند همهچیز مثل یك شوخی است اما...
- وقتی با قلبت تصمیم بگیری، باید چشمت را روی بعضی چیزها ببندی. واقعیت این است که من میتوانستم تا انتهای فوتبالم در اوساسونا قرارداد خوبی ببندم ولی عاشق استقلال بودم. الان هم مشكلی ندارم. هیچوقت از تصمیمهایی كه گرفتم پشیمان نیستم چون به تیم مورد علاقهام آمدم، بازی كردم و كنار این هواداران دوستداشتنی بودم. امیدوارم این دوری زیاد نباشد. وقتی تصمیم گرفتم به استقلال بیایم، حتی با رئیس باشگاه درگیر شدم.
او به من میگفت نباید بروی، قراردادت را پایین بیاور و همین جا بمان ولی گفتم نه، دیگر نمیمانم. اختلاف ما به جایی كشید كه وقتی در مقطعی قرار شد به تیم برگردم او با مربی و مسئول نقل و انتقالات باشگاه درگیری لفظی پیدا كرد و گفت اجازه نمیدهم نكونام برگردد. او به من پیغام داده بود كه تو رقمت را پایین نیاوردی ولی به جایی رفتی كه به تو پول كمتری میداد اما گفتم هیچچیز بهتر از حضور در تیم محبوبم نیست. همان موقع پیشنهاد 5 میلیارد تومانی از قطر داشتم ولی به عشق استقلال و هوادارانش آمدم.
* چه تصویری از استقلال داشتید؟ یعنی اگر میدانستید شرایط چه شكلی است، به این تیم نمیآمدید؟
- من و خانوادهام استقلالی قدیمی هستیم. پدرم خودش مربی فوتبال بوده و هست. خیلی از فوتبالیها را خوب میشناسد. راستش من فكر میكردم همهچیز مثل قدیمهاست. نه از دروغ خبری هست، نه از باندبازی و رابطه.
روز اولی كه به استقلال آمدم، یكسری گفتند اینجا باید برای خودت باند درست كنی وگرنه موفق نمیشوی. گفتند برو در زمین بهترین بازی را انجام بده ولی اگر در خارج از زمین باند نداشته باشی، دو روزه خراب میشوی. با همه این حرفها، از روز اول با ناآمادگی برای استقلال بازی كردم. نمیخواستم بازی كنم ولی گفتم تیم به من نیاز دارد اما بعدها فهمیدم میخواستند من را بازی بدهند كه جلوی هوادارها خرابم كنند. 50 روز تمرین تیمی نداشتم و تنها اختصاصی تمرین میكردم. تا رسیدم، گفتند بازی كن و من كه از همهچیز بیخبر بودم، بازی كردم.
* البته خیلیها فكر میكردند در اولین بازی مقابل ساپیا شما را با بازوبند كاپیتانی تیم ببینند. چرا این اتفاق نیفتاد؟
- به نكته خوبی اشاره كردید. اتفاقاً آقایان میخواستند من را كاپیتان استقلال كنند تا مقابل هواداران قرار بدهند. بعدها فهمیدم هدفشان چه بود. میخواستند من را جلوی هواداران سیبل كنند ولی قبول نكردم چون اصلاً برای بازوبند و اینطور مسائل نیامده بودم. من آمدم چون استقلال را دوست داشتم، برخلاف بعضیها كه میگویند استقلال را دوست دارند ولی به طرفداران هر توهینی میكنند و فكر میكنند استقلال ملك شخصیشان است. اگر باشند كه هیچ، اگر هم نباشند دست به هر اقدامی میزنند تا تیم نتیجه نگیرد. آنوقت اسم خودشان را هم گذاشتهاند استقلالی متعصب! من اگر كوچكترین كاری برای استقلال كردم وظیفهام است، چون نام استقلال از من و امثال من و بعضیها خیلی بزرگتر است.
* در این مدت شما و امیر قلعهنویی در رسانهها زیاد مقابل هم نایستادید. یكی، دو بار شما مصاحبه كردید اما قلعهنویی فقط یك بار انتقاد كرد. البته شما بعضی وقتها گلایه داشتید كه علیهتان جوسازیهایی به راه میافتد.
- ببینید، من اینقدر مرد هستم كه اگر حرفی داشته باشم خودم بزنم. این را پدرم به من یاد داده، خانوادهام به من یاد داده. اینقدر جرأت دارم كه حرفهایم را خودم بزنم نه اینكه به دیگران بگویم بروید علیه این و آن مصاحبه كنید یا به آدمها خط بدهم كه فلانی را بزنید. آقایان از این كارهای زشتشان دست بردارند. به نظر من مافیا در فوتبال ایران وجود دارد. هنوز هست و دارند ریشه فوتبال ایران را میزنند.
اینها جرأت ندارند حرفشان را بزنند. شما به ادبیاتشان نگاه كنید؛ چطور به خبرنگاران توهین میكنند؟ چطور به طرفداران توهین میكنند؟ چطور در رختكن به بازیكن فحشهای آنچنانی میدهند؟ تفریحشان شده نشستن در گوشه زمین تمرینی و پشت این و آن حرف زدن. واقعاً برای این افراد متأسفم. دوست ندارم این حرفها را بزنم ولی وقتی میبینم دارند استقلال را با این حرفهای كوچك میكنند، حرصم میگیرد. من امروز میتوانستم سكوت كنم، به اسپانیا بروم و فوتبالم را بازی كنم، بعد از آن هم فوتبال را كنار بگذارم و مدام بگویم درباره گذشته حرف نمیزنم ولی دلم برای استقلال میسوزد.
برای این طرفداران كه در گرما و سرما تیم را تنها نمیگذارند اما شاهد یك دیكتاتوری هستند. قلبم درد میگیرد وقتی میبینم هوادار اجازه ندارد حرفش را بزند چون تا چیزی بگوید، او را میگیرند و به رختكن میبرند تا زیر چشمش را كبود كنند. به خدا این چیزها درد است. من خیلی سختی كشیدم ولی با صعود به جامجهانی این خستگیها از تنم بیرون رفت ولی هوادار بیچاره كه یك عمر است كنار این تیم بوده و آقایان اعتبارشان را از آنها دارند، چه كنند؟ به خدا اشك در چشمهایم جمع میشود وقتی این حرفها را میزنم و میبینم چه ظلمی به این طرفداران میشود.
* شاید به خاطر این نوع تفكر بود كه نباید در استقلال میماندید. احساس خودتان این است؟
- ببیند من فقط میدانم حضورم در استقلال برای یكسری از دوستان خطرناك بود. باید جواد نكونام میرفت تا كارشان را راحت انجام دهند. خدا را صد هزار مرتبه شكر سال قبل با همین خبرورزشی مصاحبه كردم و باعث رفتن یكی از این آدمها شد. شما ببینید آقایان چقدر از جوانان فوتبال ایران را در استقلال خراب كردند. ببینید سر امثال.... چه آمد. اگر نیاز باشد داستان زندگی این دو بازیكن استقلال را باز میكنم و میگویم آقایان وقتی به این دو بازیكن در پایان فصل زنگ زدند، چقدر صدایشان میلرزید. چطور قسم میخوردند كه موضوع را رسانهای نكنید. چند ماه همه میگفتند فلان بلا را دارند سر این جوانها در تیم میآورند ولی آقا گوشش را گرفته بود. چطور میشود که از داستانها خبر نداشتند؟
* چرا موضوع را باز نمیكنید؟ یكی از بازیكنان سابق و جوان تیم هر جا مینشیند از دوران حضور در استقلال به تلخی حرف میزند. او بارها در محافل دوستانه گفته اگر نكونام نبود فوتبال را رها میكردم.
- روزی یكی از بازیكنان جوان تیم به من زنگ زد و گفت میخواهم فوتبال را كنار بگذارم. راستش میدیدم او در تمرین بیانگیزه و ناراحت است ولی فكر میكردم شاید مسئله فوتبالی نیست. گفتم چرا؟ اتفاقی افتاده؟ در همان زمان قضیه پولی را تعریف کرد كه به یكی از دوستان نزدیك آقا داده بود. جالب اینجاست كه دوستشان با آنها رفتوآمد خانوادگی داشت. گفتم برو پیش او و بگو كه جواد نكونام این قضیه را به طور كامل فهمیده است. بازیكن تیم همین كار را كرد و به یك ساعت نكشید كه دیدم رفیق آقایان به من زنگ زدند. وقتی دید تلفنی نمیتواند جواب بگیرد، همان شب آمد جلوی خانه من و دو ساعت در خیابان با من حرف زد كه من به کسی چیزی نگویم و این قضیه را حل خواهد كرد.
* چرا چنین موضوعی برایت مهم بود؟
- من هم مثل آقایان میتوانستم چشمم را روی این مسئله ببندم و چیزی نبینم و نشنوم ولی نمیتوانستم. شما از بازیكنان جوان تیمملی بپرسید كه سعی میكنم چه رفتاری با آنها داشته باشم و اگر لازم باشد در هر زمانی كمكشان میكنم.
در آن ماجرا هم نمیتوانستم بیتفاوت باشم. بهفرد دلال نزدیك آقایان گفتم حقش را خوردهای، باید پولش را بدهی. جوابش میدانید چه بود؟ این هفته او را بازی میدهیم! نشان به آن نشان كه حتی در اتاق 151 هتل المپیك كه اتاق خود آقای سرمربی بود، سه نفره یعنی من، آن بازیكن جوان و دوست آقایان نشستیم و صحبت كردیم.
او خیلی مطمئن گفت فردا بازی میكنی! من گفتم این ظلم است. او درست تمرین نكرده. مدتی است نیمكتنشین است و نباید بازی كند. ولی گفت دیر شده و من گفتهام كه باید بازی كند و بازی میكند. فردا دیدم حرفهای او كاملاً درست است و آن بازیكن جوان در تركیب بود. از آن به بعد شد سوگلی آقایان ولی دوباره زود از چشمشان افتاد، چون به من چیزهایی را گفته بود كه نباید میگفت.
من فقط یك سؤال دارم. چطور سرمربیای كه ادعایش میشود قدرت دارد و جلوی همه میایستد، با حرفهای یك دلال بازیكن را از تركیب بیرون میگذارد یا او را وارد تركیب میكند؟! اگر شما واقعاً مربی هستید، خودتان درباره تركیب تصمیم بگیرید. شما كه به حرف دستیارتان گوش نمیدهید، چطور به حرف كسی گوش میدهید كه همه او را میشناسند و میدانند در این فوتبال چه كارها كرده است. یك نكته دیگر هم یادم آمد كه برای همه مردم و طرفداران استقلال جالب خواهد بود. آن بازیكن در ابتدای ورود به استقلال خیلی خوب كار میكرد تا زمانی كه ماشینش را به دوست آقایان نداد و در قطر سكونشین شد! به او گفت یا ماشینت را بده یا در قطر سكونشین میشوی.
او هم نداد و رفت روی سكو! بعد از آن خیلی كم رنگ لیست 18 نفره را دید، چه رسد به اینكه بخواهد بازی كند. تا اینكه ماجرا را من فهمیدم و بعد دوباره در مقطعی مجبور شدند به او بازی بدهند ولی آخرش به جایی نرسید و آن بازیكن مجبور شد با كلی ناراحتی و دلخوری از استقلال برود. اگر بعدها نیاز باشد، یكسری از مدارك موجود از آن زمان را در اختیار مردم و رسانهها قرار میدهم تا بفهمند چه اتفاقاتی میافتاده و آقایان با خبر بودند ولی چشمشان را به راحتی روی همهچیز میبستند.
* مشكل خود شما از چه زمانی آغاز شد؟ آیا به همین فردی كه میگویید دلال است، مربوط نبود؟ همیشه میگفتند شما ابتدا با نزدیكان قلعهنویی به مشكل خوردید و سپس با خود او.
- مشكل من با استقلال از جایی شروع شد كه در رشت، جلوی دوستان آقایان ایستادم و جوابشان را طوری دادم كه دیگر سراغم نیایند. فكر كرده بودند من هم مثل دیگر بازیكنان هستم. این آقا پیش من آمد و گفت یك سیم كارت به من بده! یادم هست بازی با داماش بود كه در نهایت باختیم. به او گفتم به چه جرأتی چنین خواستهای داری. از همان روز پیش مربی محبوبشان كه دستشان را باز گذاشته بود، رفتند و هرچه توانستند زیر آبم را زدند. یك نكته درباره آقای سرمربی بگویم كه خیلی زود همهچیز را فراموش میكند. فوقالعاده دهنبین است و اگر 20 سال با شما دوست باشد و یك نفر پشت سرتان حرفی بزند، سریعاً باور میكند و ناگهان تبدیل به دشمن شما میشود. یك چیزهایی ذاتی است و دست آقایان نیست.
* به خاطر همین مشكلات بود كه مجبور شدید از استقلال در نیمفصل دوم فصل قبل بروید، درست است؟ البته آن زمان درباره دلایل جدایی شما حرفهایی زده شد. حتی بعضی از پیشكسوتهای استقلال كه بعداً به كادرفنی اضافه شدند، میگفتند كه شما و منتظری با جداییتان باعث شدید استقلال قهرمان نشود.
- از این حرفها خندهام میگیرد. بعضی از دوستان حاضرند برای یك نیمكت، هر كاری انجام دهند و هر خفتی را بخرند.
شما به شایعات بیپایه و اساسی كه آقا و دوستانش درست كردند، توجه كنید و ببینید كه برای تبرئه خودشان حاضر هستند چه كارهایی بكنند و چه حرفهایی بزنند. این مورد به شما نشان میدهد كه آنها ترسو هستند و جرأت ندارند حرفشان را بزنند. به دیگران میگویند مصاحبه كنید و یا اینكه از طریق دوستانشان شایعه درست میكنند. مجبورم همین جا یكسری مسائل را باز كنم تا ببینید در آن برهه چه اتفاقی افتاد.
آقایان در جلسهای گفته بودند ما دو تا هافبك داریم و اگر نكونام هم برود، تیم قهرمان میشود. گفتند اصلاً نیازی به او نداریم و رضایتنامهاش را بدهید. در جلسه آخری كه در باشگاه داشتم و ایشان هم بود، علناً گفت ما این بازیكن را نمیخواهیم و بدون او هم قهرمانیم اما جرأت نداشتند این حرفها را به مردم و طرفداران بگویند. در جلسه گفتند برو ولی در مصاحبهها چیز دیگری میگفتند چون شجاعت نداشتند، جرأت نداشتند، عادت كردهاند دروغ بگویند. همان موقع تیم در صدر جدول بود و من مجبور شدم به كویت بروم، به لیگی كه همه میدانند چقدر ضعیف بود.
مجبور بودم چون گفتند برو. بعد آدمهایشان جوسازی كردند كه نكونام به خاطر پول رفته است. آخر چقدر دروغ؟ چقدر ریاكاری؟ شما اصلاً به آخرت اعتقاد دارید؟ میدانید باید جواب این حرفهایتان را بدهید؟ مشكل من پول نبود. من سال اولی كه با استقلال قرارداد بستم، بخش زیادی از پولم را نگرفتم. هنوز از سال دوم هم به من بدهکار هستند ولی یك بار مصاحبه كردم بگویم پولم را بدهید؟ فتح الله زادهشاهد است سال دوم كه تمدید كردم، بدون دریافت یك ریال به تمرین رفتم تا نشان دهم دنبال پول نیستم. من اگر دنبال پول بودم كه به استقلال نمیآمدم، به قطر میرفتم یا در اوساسونا میماندم.
* البته آن روزها میگفتند كارلوس کی روش باعث شده نكونام از استقلال جدا شود چون اصرار داشته تو به موقع در اردوی تیمملی حاضر شوی.
- (خنده) این هم شایعهسازی آقایان و دوستانشان بود. چقدر مثال خوبی زدید. ببینید گذشت زمان چطور دستشان را رو كرد. چطور به کی روش تهمت زدند و خیلی زود مردم فهمیدند كه اینها دروغ است. من آخرین نفری بودم كه به اردوی تیمملی اضافه شدم و مشخص شد كه کی روش هیچ دخالتی نداشته است. تازه او به خاطر حضور من در كویت بسیار ناراحت بود و میگفت باید در ایران میماندی و با شرایط كنار میآمدی. فكر میكنم کی روش باید الان خوشحال باشد چون آقایان به او تهمت زدند و گناههایش را شستند. خدا را شكر دست خودشان هم رو شد.
* نمی توانستید به تیمی غیر از الكویت بروید؟ همه میگفتند این تیم برای كاپیتان ایران كوچك است. همان روزها حرف از الریان هم بود ولی چرا به قطر نرفتید؟
- روز اولی كه پیشنهاد الریان رسید، حتی به آن فكر هم نكردم. هر طور كه حساب كنید شرایط الریان نسبت به الكویت بهتر بود؛ هم از نظر مالی و هم شرایط فوتبالی ولی... مهم نیست. تصمیم گرفتم به الكویت بروم.
* اگر به الریان میرفتید باید مقابل استقلال در لیگ قهرمانان بازی میكردید.
- دقیقاً به همین خاطر تصمیم گرفتم به الریان نروم. تا روزی كه با الكویت قرارداد بستم، آنها وضعیتم را پیگیری میكردند ولی دوست نداشتم مقابل استقلال بازی كنم، همانطور كه دوست نداشتم در لیگبرتر به تیمی غیر از استقلال بروم ولی با حضور آقایان فهمیدم كه استقلال جای من نیست. مجبورم بروم تا آنها بمانند و به راحتی كارهایشان را انجام دهند. در آینده هم هركس برایشان مشكلتراشی كند، مطمئن باشید به همین شكل كنار گذاشته میشوند.
* علی فتح الله زاده هم پس از جدایی از استقلال در مصاحبهای اعلام كرد قلعهنویی مجیدی و نكونام را نخواست.
- بله، ولی دیر بود. فتح الله زاده هم تا جایی كه توانست برای ماندن من تلاش كرد ولی به نظرم باید این حرف را زودتر میزد تا طرفداران چیزهایی را كه باید، بفهمند و اسیر دروغپردازیها و شایعهسازی آقایان و دوستانشان نشوند. این آقایان یادشان رفته كه شب و روز در اسپانیا به من زنگ میزدند تا جوابشان را بدهم. شب و روز خودشان و اطرافیانشان زنگ میزدند. آرزو داشتند جواب تلفنشان را بدهم. آقایان دوباره یادشان رفته وقتی آمدند اسپانیا و دیدند دور میدانی به فارسی نوشتهاند سلام، میگفتند تو اینجا چه افتخاری برای ایران كسب كردهای.
همین آقایان دو روز رفتند تمرین یك تیم آلمانی را از پشت فنس نگاه كردند، هنوز دارند دربارهاش حرف میزنند و میگویند ما آنجا دوره دیدیم! اگر در دوران بازیگری در سطح اول دنیا بازی میكردند، كل مردم ایران احتمالاً باید جلویشان تعظیم میكردند. من همین الان میتوانم تمرین یك سال استقلال را به شما بگویم. بازیكنان شكل تمرینات را از روز اول میدانند چون آقایان اصلاً مربیگری بلد نیستند.
اگر هم در گذشته خوب بودند، الان نیستند چون اصلاً تیم را تمرین نمیدهند. شما ببینید همین دو فصل قبل كه ما قهرمان شدیم، چند بازیكن به تیم اضافه شدند؟ آن فصل ما قهرمان شدیم، چون بهترین بازیكنان را داشتیم. اگر قهرمان نمیشدیم همه باید تعجب میكردند. اول فصل معمولاً در قرارداد مینویسند كه اگر تیم قهرمان شد، باید پاداش بدهید ولی من مطمئن بودم استقلال قهرمان میشود به همین خاطر نوشتم اگر قهرمان آسیا شد به من پاداش بدهید. میدانستم استقلال با این مهرهها قهرمان است. شما ببیند نیمفصل دوم آن سال چقدر به تیم ما بازیكن اضافه شد. با این همه مهره قهرمان نمیشدیم مردم باید تعجب میكردند.
* این درست بود كه بعضی از بازیكنان از تركیب تیم خبر داشتند؟ شایعات زیادی در این باره مطرح بود.
- من فقط یك موردش را به شما بگویم. بازیكن تیم یك روز قبل از بازی با تراكتورسازی تركیب تیم را میدانست و به من گفت كه فردا بازی نمیكنی! او از كجا تركیب را میدانست؟ نشان به آن نشان كه در یك قهوهخانه در فرحزاد تركیب را به او گفته بودند!
* در همان بازی وقتی به زمین رفتی گل پیروزی استقلال را زدی. شادی خاصی هم داشتی. دلیلش چه بود؟
- شادی بعد از گل من این بود كه فوتبال داخل زمین است، نه بیرون از زمین. فقط خواستم به آقایان این را بفهمانم كه خدا جای حق نشسته است.
* ظاهراً قبل از بازی پیكان هم وقتی از لیست بیرون ماندی به شدت دلخور شدی. این موضوع صحت دارد؟
- اتفاقات آن روز واقعاً ناراحتم كرد. من در آزادی سه گل به لبنان زدم و با روحیه عالی به اردوی استقلال رفتم ولی دیدم در لیست تیم جایی ندارم. بقیه ملیپوشها بودند ولی گفتند نكونام نیاز به استراحت دارد؛ چون سه گلی كه زدم مثل یك تیر در چشم آقایان بود. چشم نداشتند موفقیت تیم را ببینند و دیگر همه مردم میدانند چقدر نقشه كشیدند كه جای کی روش را بگیرند. تمام برنامهریزی و جوسازی آنها این بود كه کی روش نتیجه نگیرد و سرمربی شوند.
یادشان رفته یكی از بهترین تیمهای تاریخ ایران دستشان بود و در جام ملتها اوتش كردند. ما نتوانستیم در مالزی یكی از ضعیفترین تیمهای تاریخ كرهجنوبی را شكست دهیم. یادم هست قبل از بازی از بزرگان تیم خواست كه درباره بازی نظرشان را بدهند.
بهترین كار را آن روز یكی از بزرگهای تیم كرد كه گفت من در این جلسههای داغون حاضر نمیشوم! فردای بازی هم در زمین به كرهجنوبی باختیم، البته نه با پنالتی ولی دیدید كه آقایان پشت پنالتی مهدویكیا خودشان را قایم كردند. شما كه ادعای مربیگری تیمملی دارید، الان در باشگاهی چكار میكنید؟ وقت ندارید سر تمرین بیایید ولی وقت دارید به شهرداری و جاهای دیگر بروید تا به كارهای شخصیتان رسیدگی کنید. همهاش از هواداران سوء استفاده میكنند.
اگر شما استقلال و هوادارانش را دوست دارید، چرا وقتی با پیراهن تیم دیگری استقلال را بردید، آنطور مشتهایتان را گره كرده بودید. اگر شما استقلالی بودید چرا در فصلی كه به سپاهان رفتید، همه ستارههای استقلال را بردید كه نتیجه نگیرد؟ چرا در سالی كه با تراكتورسازی جلوی استقلال قرار گرفتید، رفت و برگشت دعوا كردید؟ چرا وقتی در تبریز به استقلال باختید، در راهرو ایستادید و با دو بازیكن استقلال دعوا كردید؟ به داور هزارتا انگ زدید كه باعث باختتان شده است. هنوز كسی این كارها را یادش نرفته است. شما هر موقع از استقلال رفتی، همه میدانند چكارها كردی.
چطور از روی سكوها استقلال و مربیانش را اذیت كردی. چطور وقتی برای شما بنر میآورند كار هواداران است ولی برای بقیه میآورند، پول دادهاند؟! شما ببینید آقایان بعد از شكست 3 بر 2 استقلال مقابل پرسپولیس كه همراه با یكی از دوستانشان بازی را تماشا میكردند، چطور بعد از شكست بالا و پایین میپریدند و خوشحالی میكردند. این در حالی است که من در اسپانیا آنقدر ناراحت بودم که به فتح الله زاده زنگ زدم. من ادعایی ندارم و متأسفانه به خاطر حضور آقایان در استقلال نتوانستم كنار تیم محبوبم باشم ولی شما كه ادعای استقلالی بودن دارید و میگویید معرفتی كار میكنید، چرا در بدترین شرایط استقلال را رها كردید و به خاطر پول بیشتر به تیم دیگری رفتید؟!
* نمیتوانستید به همكاریتان ادامه بدهید، حالا به هر شكلی؟ مثل خیلی از اهالی فوتبال كه علیرغم مشكلات عدیده، با هم همكاری میكنند.
- خیلیها به من میگویند چرا اینقدر دشمن داری؟ میخواهم بگویم در سالم زندگی كردن، این داستانها هم وجود دارد. من ترسی از ایستادن مقابل این آدمها ندارم. وقتی جلوی عواملشان ایستادم به هر ترتیبی سعی كردند كه با من درگیر شوند. شما حرف درستی زدید. من هم میتوانستم مثل خیلی از آدمها با اطرافیان آنها دوست شوم و عضوی از آنها باشم. اگر این كار را میكردم همین الان در استقلال میماندم ولی در وجودم چنین چیزی نیست. نمیتوانم ناحقی ببینم و ساكت بنشینم و ببینم هر بلایی دوست دارند سر بازیكنان میآورند و هر رفتاری دوست دارند با طرفداران میكنند.
وقتی دیدم از بردهای تیمملی یك مملكت كه باعث خوشحالی مردم میشود، ناراحتند، دیگر نمیتوانستم ادامه بدهم. شما نگاه كنید؛ هركس علیه آقایان بنویسد میشود اجنبیپرست اما به نفعشان بنویسد میشود آدم خوب. با یك دلال پیش یك آدم معروف رفتند برای آنكه به تیمملی برسند. هر كاری میكردند تا این اتفاق بیفتد. اینها تلاش برای رسیدن به جایی بود كه حقشان نبود.
خودشان هم میدانستند با این وضع تمرین دادن و تیم اداره كردن، حقشان نیست روی نیمكت تیمملی بنشینند. اصلاً جواد نكونام دارد دروغ میگوید، شما بروید ببینید چرا هر بازیكنی كه از استقلال رفت علیه آقایان حرف زد؟ مگر میشود همه دروغ بگویند. همه این مشكلات و داستانها را میدیدند و فراری میشدند.
* چرا در لیگبرتر نماندید و تصمیم گرفتید به اوساسونا بازگردید؟ آیا دوست نداشتید در این فضا به كار ادامه بدهید؟
- از روزی كه به استقلال آمدم بارها در مصاحبههایم گفتم در ایران فقط استقلال. مثل بعضیها نبودم كه بگویم استقلال و بعد از شكست این تیم، در اتاقم رقص و شادی كنم. الان هم روی حرفم هستم چون میگویم حرف مرد یكی است. گفتم یا استقلال یا هیچ جا ولی چون آقایان در تیم محبوبم بودند، دیگر نمیتوانستم به آنجا برگردم. از روز اول میدانستم امكان بازگشتم به استقلال نیست.
تا وقتی هم آقایان باشند، چنین امكانی برایم وجود ندارد. از مجید جلالی مربی سایپا و رسول خطیبی مربی تراكتورسازی باید تشكر كنم كه در این مدت با من تماسهایی داشتند اما هرچه فكر كردم دیدم غیر از استقلال نمیتوانم در ایران در تیم دیگری بازی كنم. با اینكه پیشنهادهای مالی خوب هم به من شد ولی حاضر نبودم پیراهن آبی را به پول بفروشم و بروم تا روزی جلوی این تیم بازی كنم.
هیچ منتی هم نیست چون عاشق استقلالم. هیچچیز برای من سختتر از این نبود كه در این شرایط بخواهم جلوی استقلال بازی كنم. شما ببینید بعضی از دوستان نزدیك آقایان از دستشان چه میكشند. اگر لازم باشد میگویم در بین دو نیمه بازی دوستانه تیم 2014 و 1998 چه كسانی، چه چیزهایی به من گفتند. یا مجبورم دهانم را باز كنم و زندگینامه كسی را بگویم كه با پیراهن پرسپولیس به استقلال دو گل زد!
* هیچوقت نشد كه این مشكلات را بین خودتان حل كنید؟
- من وقتی علیه آقایان حرف زدم، جو به طور كلی علیه من شد. فهمیدم كه مرا نمیخواهند چون واقعیت را گفتهام. من در مكتبی فوتبال را یاد گرفتم كه اخلاق و جوانمردی در آن اولویت داشت. نمیتوانستم جلوی این آقایان سكوت كنم. آنها باعث و بانی تمام جوسازیها علیه من بودند اما خدا را شكر كه دستشان رو شد. توانستم بین سه كاندید بهترین بازیكن آسیا باشم، همراه با تیمملی به جامجهانی بروم و در مقدماتی جامجهانی گلزنترین هافبك آسیا باشم. خدا را هزار مرتبه شكر كه لطفش شامل حال من شد.
* دوشنبه به اسپانیا میروید و قرارداد تازهای میبندید. امیدوارید یك روز با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی كنید؟
- امیدوارم با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی كنم اما این اتفاق زمانی میافتد كه آقایان در استقلال نباشند. با قلب شكسته استقلال را ترك كردم و خیلی اذیت شدم. دوست داشتم فصل قبل حداقل تا پایان فصل كنار استقلال میماندم ولی مجبورم كردند خانهام را ترك كنم. من همهچیز را جمع كردم و به ایران آمدم تا در استقلال بازی كنم و سپس از فوتبال بروم ولی نگذاشتند.
خیلی در این مدت با خودم كلنجار رفتم و حتی به فكر خداحافظی از فوتبال افتادم ولی این راهش نبود. امیدوارم یك روز آقایان نباشند و من با لباس تیم محبوبم خداحافظی كنم. آنها حتی دل پدر من را كه یك استقلالی است شكستند و باعث شدند گریهاش را ببینم. برای استقلال آرزوی موفقیت میكنم و از ته قلبم دوست دارم كه قهرمان شود. برای قهرمان شدنش دعا میكنم چون طرفداران خوشحال میشوند. مثل قبل تمام بازیهای تیمملی را میبینم.
* با تمام حرفهایی كه زدید، فكر میكنید موفقیت تیمملی باعث خوشحالی آنها نشد؟
- جالب است كه آقایان هر روز دركمپ استقلال با سایتها و روزنامهها مصاحبه میكنند ولی وقتی تیمملی خوب بازی كرد و همه تحسین كردند، سكوت كرده بودند و حتی یك مصاحبه هم انجام ندادند. احتمالاً ناراحت بودند! زیاد یكسری مسائل را باز نمیكنم و الان بیشتر حرفم با طرفداران استقلال است. در جامجهانی میتوانستم با یكی، دو تیم لیگبرتری قرارداد ببندم ولی گفتم اصلاً. الان هم دو آرزو بیشتر در زندگیام ندارم؛ اول اینكه تیمملی در جام ملتها موفق شود و مردم خوشحال شوند و دوم اینكه بتوانم با پیراهن استقلال خداحافظی كنم. امیدوارم یك روز شرایط مهیا باشد و دوباره برگردم.
* حرف خاصی مانده كه بخواهید بزنید؟
- یك تشكر و عذرخواهی به طرفداران استقلال بدهكارم. تشكر به خاطر همه حمایتهایی كه داشتند، مخصوصاً در بازی با الهلال. یك عذرخواهی ویژه هم باید از طرفداران به خاطر گفتن این جمله آقایان كه آنها از اهل كوفه هم بدتر هستند، بكنم. آن روز از شنیدن این جمله قلبم به درد آمد. چند بار در مصاحبههایم غیرمستقیم سعی كردم به آقایان بفهمانم كه اگر طرفداران نبودند، شما هم نبودید.
مخصوصاً بعد از بازی داماش كه یكی از هواداران ما متأسفانه زندگی خود را از دست داد، حرفهایی را كه باید، به آقایان گفتم و شاید بابت آنها هم از دست من ناراحت شدند. آقایان بدانند بدون این طرفداران هیچ بودند و متأسفم كه اینطور به آنها توهین كردند. باز هم از مردم عذر میخواهم. هیچ چیز به اندازه این توهینها برای من آزاردهنده نبود. عادت ندارم مثل بعضیها جا نماز آب بكشم و در عمل كارهای دیگری كنم.
این حرفها بخشی از حرفهایی بود كه در دلم دارم. اگر نیاز باشد به وقتش مجبور میشوم از خط قرمزها عبور كنم و تمام حرفهایم را بزنم تا مردم این آقایان را بیشتر و بیشتر بشناسند. اگر مجبور شوم داستان یكسری از سفرهای استانی را هم میگویم! مطمئنم از فردا جوسازی آنها و دوستانشان شروع میشود ولی من ترسی از هیچكدامشان ندارم. مردم هم اینها را شناختهاند.
اخبار ورزشی - خبر ورزشی
ویدیو مرتبط :
قلعه نویی و نکونام آشتی کردند
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
صفحه نخست روزنامه های ورزشی 93.05.05 / افشاگری بی سابقه نکونام علیه قلعه نویی
اخبار ورزشی - صفحه نخست روزنامه های ورزشی 93.05.05 / افشاگری بی سابقه نکونام علیه قلعه نویی
روزنامه خبر ورزشی 93.05.05
روزنامه نود 93.05.05
روزنامه ایران ورزشی 93.05.05
روزنامه استقلال جوان 93.05.05
روزنامه ابرار ورزشی 93.05.05
روزنامه گل 93.05.05
روزنامه پیروزی 93.05.05