ورزشی
2 دقیقه پیش | پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکنهای یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ... |
2 دقیقه پیش | عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ... |
فدراسیون فوتبال«استقلال»را از دست می دهد؟
اخبار ورزشی - فدراسیون فوتبال«استقلال»را از دست می دهد؟
«صداوسیما بودجه تصویب شده برای فوتبال را به وزارت ورزش می دهد»عنوان شدن این جملات از سوی روابط عمومی سازمان صداوسیما ،رونمایی از چالش بزرگی است که مدیران فدراسیون فوتبال با ان روبه رو هستند. هرچند روز گذشته مهدی تاج به خبرآن لاین گفته که روش پرداخت مهم نیست و طبق قانون این اتفاق باید رخ دهد اما شنیده ها خبرازآن می دهند که وزارت ورزش برای بودجه ای که تصویب می شود هم برنامه خاصی دارد.
نزدیک به دو هفته پیش و همزمان با عدم پخش مسابقات لیگ برتر از داخل صداوسیما خبرهایی به گوش می رسید که نشان از برنامه های جداگانه وزیر برای حق پخش تلویزیونی مسابقات داشت. یکی از مسوولان صداوسیما که در جلسات مختلف با وزیر شرکت کرده نقل می کرد که وزیرورزش اعتقاد دارد بودجه فوتبال باید برای فوتبال پایه و زیرساخت ها هزینه شود.
حتی اگر این نقل قول ها هم صحیح نباشد پرداخت بودجه فوتبال ازمسیر وزارت ورزش به استقلال این فدراسیون بیشتر ضربه خواهد زد. وزارت ورزش پیش از این و در تمدید قرارداد کارلوس کی روش نشان داد که وقتی اتفاقی که رخ می دهد را قبول نداشته باشد در هزینه کرد جبران خواهد کرد. اما زمان هم وزارت ورزش اعلام کرد که هزینه کی روش باید توسط خود فدراسیون تامین شود، این درحالی است که جذب کی روش در دولت گذشته به کمک وزارت ورزش و قبل ترسازمان تربیت بدنی رخ داده بود.
این مساله نه فقط به رابطه وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در حال حاضر بازمی گردد که در اتفاقات آینده هم تاثیرویژه ای گذاشت.فدارسیون فوتبال درچندسال اخیر تلاش زیادی برای کسب استقلال خودکرده وحالا پرداخت بودجه تیم ها از طریق وزارت ورزش تقریبا همه را از خصوصی شدن دوباره به دولتی شدن سوق می دهد.
البته که سازمان لیگ در حال حاضر ساختاری جدا دارد و فدراسیون تلاش زیادی برای خصوص شدن این سازمان کرده .اما نمی شود وابستگی فوتبال به دولت را آن هم در جریان سال های خصوصی سازی و کسب استقلال اتفاقی خوب دانست.
اخبار ورزشی - عصر ایران
ویدیو مرتبط :
طبق اعلام دبیرکل فدراسیون فوتبال پنجره استقلال بسته شد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
صحبت های شنیده نشده از کفاشیان؛ وقتی رئیس فدراسیون فوتبال دست به افشاگری می زند
رئیس فدراسیون فوتبال کشورمان در مصاحبه ای گفت: «من نمیخندیدم. نشان میدادم که میخندم. ولی توی وجودم همیشه بلوا بود.»
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز به نقل از روزنامه ایران ورزشی، متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
* تغییر اساسنامه! شاید هم به قول شما «اصلاح اساسنامه»! این چیزی است که شما خواستید. شما، یعنی شخص علی کفاشیان. سوالات زیادی در مورد این پافشاری شما برای اصلاحات وجود داشت اما یک علامت سوال بزرگ هست که هنوز جواب قاطعی برایش ندارم. سوال این است که کفاشیان سعی کرد اساسنامه را برای نجات خودش اصلاح کند یا برای رئیس بعدی! منظورمان واضح است... یعنی دغدغه شخصی شما بود یا کلا دغدغهای بود برای جامعه مدیریتی کشور؟
- کارنامه کاری من مشخص است. آدمی نیستم که امروز وارد اتاق ریاستی و مدیریتی شده باشم. من هیچ وقت فقط خودم را ندیدم. شاهد من آقای نبی است. من دبیر کمیته ملی المپیک بودم و نبی دبیرکل فدراسیون بود. به نبی زنگ زدم و گفتم این اساسنامهای که کمیته انتقالی تصویب کرده را برای من بفرستید تا ببینم. وقتی خواندم گفتم بیچاره رئیس بعدی! اراده خدا هم این بود که من همان بیچاره باشم.
* بیچاره! ما سه سال پیش در همین اتاق از شما پرسیدیم شما چه رئیسی هستید که نمیتوانید نایب رییس خودتان را انتخاب کنید؟ گفتید سرنوشت من این شده!
- بله... دعوای من سر همین است. حرف من این نبود که میخواهم هفتهای یک بار نایب رئیسانم را اخراج کنم و سه نفر دیگر را بیاورم. من میخواهم کسی که در اتاق روبرو مینشیند، کسی که مسئول امور بانوان است، کسی که مسئول لیگ میشود این را بداند که «من» او را آوردهام! من 4 سال پیش آمدم و دیدم کسانی دور و بر من هستند که میگویند ما که انتخاب شدیم، به این چه ربطی دارد؟! شما بروید تمام دنیا را بگردید. هیچ کجای دنیا نایب رئیس بدون اراده رئیس نمیآید. این دو مکمل هستند، نه نقطه مقابل هم!
* اتفاقا ابهام بعدی در مورد اصلاح اساسنامه همین جا درست میشود. گروهی با اصلاح اساسنامه مشکل داشتند مثلا امیر عابدینی... خب عابدینی برای خودش دلیل و برهانهایی داشت. میگفت قانون همانی است که فیفا میگوید. منفعتی از کنار فدراسیون نداشت که با اصلاح اساسنامه خدشه دار شود. پس حرفش بهعنوان منتقد قابل پذیرش بود اما از عابدینی تندروتر، خود نواب شما بودند؛ تاج، عزیزمحمدی، فریده شجاعی! چرا؟
- شما بگویید چرا!
* با چرایش کاری نداشته باشیم. این مخالفت نواب شما، یک پیام ویژه داشت. اینکه نایب رئیسان فدراسیون در مقابل رئیس میایستند، نه کنار او!
- لطفا اسم شخصی را نیاورید. من در مورد مجموعه حرف میزنم اما خود شما دیدید به محض اینکه من در مورد اصلاحات حرف زدم، نامهای به امضای همین آقایان رسید. همین دوستان نامهای سرگشاده نوشتند و همگی هم زیرش را امضا کردند چرا؟ من جواب این چرا را نمیخواهم. هیچ وقت از اینکه در فدراسیون فوتبال کسی دنبال لابی کردن باشد لذت نبردم. بدم میآید به کسی زنگ بزنم و بگویم از طرف خودت یک نامه بنویس علیه فلانی من هم امضایش میکنم. من اهل شب نشینی و تشکیل جلسه برای کله پا کردن کسی نیستم. پس خوشم نمیآید در فدراسیونی که من رئیس آن هستم چنین اتفاقاتی بیفتد.
* شب نشینی، لابی کردن، تشکیل باندهای مخالف... اینها از کی شروع شد؟ از کی احساس کردید جلسههایی هست برای زدن شما؟
- (مکث میکند و جوابی نمیدهد).
* از همان اول؟
- نه... من وقتی وارد فدراسیون فوتبال شدم جز آقای آیتاللهی هیچ کس دیگری را نمیشناختم. 9 نفر را دور میز نشاندند و من نمیدانستم اخلاق و رفتار و خصوصیات کاری و قدرتشان چقدر است؟ یک سال طول کشید تا من بفهمم عزیزمحمدی و تاج و خانم شجاعی چه کار میکنند. ما بحث میکردیم، دعوا میکردیم، مشورت میکردیم اما من با دید مثبت نگاه میکردم. نمیدانم از کی شروع شد اما...
* بعدا فهمیدید که فضا آنقدر که شما فکر میکردید دوستانه نبوده. نمونههایش هم زیاد است. شما یکی را سرمربی تیم ملی جوانان میکنید و همان مربی حق ورود به اتاق نایب رییس فدراسیون را ندارد! چون نایب رئیس نمیخواهد او را ببیند. شما یکی را بهعنوان سرمربی تیم ملی معرفی میکنید و یکی دیگر از نواب شما با شما مدتی حتی حرف هم نمیزند. اختلافات در این فدراسیون بین شما و نواب کم نبود.
- این مشکل من نیست. من روزی که وارد فدراسیون شدم ادعایی در مورد فوتبال نداشتم اما مگر کسی میتواند این همه سال کار مدیریتی من در ورزش و این همه مدرک مدیریتی که از داخل و خارج گرفتم را نفی کند؟ من از سال 58 در بطن مدیریت ورزش بودم اما در این فدراسیون وقتی هر بار دور میز نشستیم تا برای مربی یکی از تیمهای ملی تصمیم بگیریم، دیدم یک حرف مشترک وجود ندارد. هر کسی حرف خودش را میزد. بعد میرفتم سراغ ریش سفیدها، میدیدم باز آنها هم دارند پستها را بین خودشان تقسیم میکنند. وقتی در فدراسیون حاضر نبودند به اتحاد برسند، من هم مجبور بودم سفارش آقای علی آبادی را برای مربیگری تیم ملی قبول کنم.
* یعنی علی دایی!
- بله! این را به صورت نمونه گفتم چون همه مردم ماجرایش را میدانند. در مورد تیمهای دیگر هم نمونههایی دارم. اشکالی ندارد... هر کسی حرف خودش را بزند و اصلا به فکر جمعی هم اعتقادی نداشته باشد. من واقعا با این مشکلی ندارم اما جایی مشکل به وجود میآید که شما میبینید در تمام این سالها برد به اسم یکی دیگر است و باخت به اسم من! وقتی تیم میبازد فقط من باید پاسخگو باشم و بقیه پنهان میشوند و وقتی تیم میبرد همه جلوی من صف میکشند. درست است که به من میگویند «علی خنده» اما شما وقتی تیم ملی بازی دارد مرا دیدهاید؟ میدانید چه استرسی دارم؟ اگر ما یک خانواده هستیم، چرا همیشه یکی باید تنها بماند؟! چرا همیشه باید پدر خانواده جوابگو باشد؟!
* شما همیشه مقابل ادعای اختلافات مقاومت میکردید. شاید دلیل اینکه امروز رکتر از قبل حرف میزنید این است که نواب شما، دعوا را علنی کردهاند!
- حالا من یک سوال دارم؛ امروز اگر نایب رئیس بلاتر علیه بلاتر در فیفا حرفی بزند، او تحمل میکند؟ شما را به خدا جواب مرا بدهید...
* بن همام نمونه واضحش است!
- آبروی این بدبخت را بردند! فقط به خاطر اینکه رقیب بلاتر شد و در موردش اظهار نظر کرد. دیدید؟ تازه اینها جامعه به اصطلاح متمدن هم هستند. حالا من یا هر کسی که بعد از من در این اتاق بنشیند حق ندارد نوابش را انتخاب کند؟!
* خود شما هم مقصر بودید. شما همه چیز را پنهان کردید. گفتید مشکلی نیست، اختلافی نیست و گذشتید. در حالی که همین اساسنامه مصیبت بار هم برای شما مشخص کرده بود که میتوانید برای تغییر نواب، مجمع فوق العاده تشکیل دهید!
- من اهل درگیری نیستم. ذاتا از دعوا و نعره کشی بدم میآید. مجمع فوق العاده پیش زمینه میخواهد. پیش زمینهاش هم این بود که من یک دعوای علنی در فدراسیون با چهار نفر راه میانداختم، از آن طرف هم با بقیه لابی میکردم که حواستان باشد در مجمع باید چکار کنید و بعد...! من برای این کارها ساخته نشدهام. من لابی نمیکنم. من حسن نیتم را نشان دادم. گفتم یک روز این مشکلات تمام میشود. من گفتم اینجا یک خانواده است. گفتم همین الان هم هزار و یک مشکل داریم. حالا اگر دعوا هم راه بیندازیم دیگر این فوتبال بدبخت میشود! من همین امروز هم برای انتخابات به کسی زنگ نزدم که برای خودم رای جمع کنم. اگر کسی هست که با او تماس گرفتم، خودش بیاید علنا اعلام کند.
* عکسی هست از روزی که قرار بود برای برگزاری انتخابات و اصلاح اساسنامه رای گیری شود. تصویری که نشان میدهد نایب رئیس اول فدراسیون فوتبال به نشانه موافقت با اصلاح اساسنامه دستش را بالا برده.
- نه من و نه اعضای هیات رئیسه حق رای نداریم. شاید میخواست نشان دهد که من هم موافقم اما اعضای هیات رئیسه حق رای ندارند. این فقط مختص فدراسیون فوتبال نیست، در فیفا هم سپ بلاتر و نوابش نمیتوانند در انتخابات و رای گیری شرکت کنند اما نمیدانم که اگر قرار میشد در مورد اصلاحات رای بدهند چه رایی میدادند. من خودم اعضایی را دیدم که بین زمین و آسمان گیر کرده بودند. از یک طرف به من میگفتند حق با تو است و باید این اساسنامه را اصلاح کرد و از طرف دیگر به دوستان من میگفتند که نه! حق با شماست،
نباید دست به این اساسنامه زد.
* حتی شب قبل از رای گیری برای اصلاحات، در فدراسیون و جلسهای که داشتید یک بحث جدی بین شما و عزیزمحمدی شده بود. صدایتان هم بالا رفته بود و خیلیها میگفتند نزدیک بوده کار به جاهای باریک بکشد.
- جای باریک؟ نه بابا! عزیز را دوست دارم. عزیز هرچه باشد رو است. برایت زیر و رو نمیکشد. روی رو بازی میکند. نشستهایم و حرف میزنیم که یکدفعه قاطی میکند و صدایش را بالا میبرد. عزیز داد میزند، من هم داد میزنم. بعد میرویم روی همدیگر را میبوسیم. این را جدی میگویم از این خصوصیت او خوشم میآید. در همان جلسه میخواست بلند شود و برود که گفتم بشین! گفتم حرفی داری همین جا بزن. بعد هم گفتم انتخابات را به صورت غیرعلنی و پنهانی برگزار میکنیم که دیگر هیچ شائبهای نباشد.
همان لحظهای که رایها را میشمردند در راهرو به هم میگفتند حاجی اشتباه کرد. طرحش رای نمیآورد و آبرویش میرود.
بله... به خودم هم گفتند! اما خب دیدید که رای آورد.
* طرحی که شما تصویب کردید و اساسنامه را تغییر دادید به نفع رئیس بعدی است. حالا چه شما باشید و چه نباشید... نفس راحتی میکشد.
- اول اینکه در فوتبال، شما هیچ روزی نفس راحت نمیکشید. دوم اینکه باید با وجدان حرف زد. در این 4 سال هم این طوری نبوده که هر روز ما با هم جنگ و دعوا داشته باشیم. اختلاف نظر بود اما بیحرمتی وجود نداشت.
* مطمئن هستید؟! نمونههای کمی نیستند! مثلا روزی که شما با چهرهای عصبی در یک نشست شرکت کردید و یکی از همین نواب شما در جواب یک خبرنگار که پرسیده بود چرا کفاشیان امروز اینقدر ناراحت است گفته بود: «حقش است!» شما کدام مربی را برای تیم ملی انتخاب کردید که نواب شما راحت او را قبول کنند؟ دایی؟ قطبی؟ مظفر؟ محمدی؟ افاضلی؟ علی دوستی؟
- شما میتوانید بگویید قربانی این روشها تیم امید ما شد! من فکر میکنم نرفتن ما به جام جهانی بدشانسی بود. اگر یک گل کمتر از عربستان یا کره جنوبی میخوردیم، کارنامه ما هم قابل دفاعتر میشد البته فقط در ظاهر... من به فکر پایه فوتبال بودم. به اینکه به جای یکی در میان رفتن به جام جهانی و با اما و اگر رفتن، باید به جایی رسید که هر دوره به جام جهانی رسید، مگر گاهی با بدشانسی صعود نکنیم! من در فدراسیونی زندگی کردم که تیم امیدش از داخل فدراسیون فوتبال حذف شد. من هیچ دفاعی نمیکنم. اصلا نمیتوانم دفاع کنم. هرچه گفتند و هرچه نوشتند و هرچه مردم ناسزا گفتند حق ما بود. یک سرپرست میداند که فلان بازیکن محروم شده اما به دیگری نمیگوید. فلان مدیر نامه محرومان را دیده اما میاندازد سطل آشغال و میگوید به من چه! ما دنبال مقصر میگردیم؟ نه... امید را ما حذف کردیم، همه ما در فدراسیون فوتبال. همه ما با این اختلافات بچگانه!
* شما گفتید یک سال در فدراسیون گیج بودید. یک سال زمان را کشتید تا از انتخابات غلطی مثل دایی و قطبی در تیم ملی به انتخابی مثل کارلوس کی روش برسید. یک سال زمان و بودجه و انرژی و حتی امیدها کشته شد تا شما که حتی نمیدانستید موجودی در دنیا به نام رافائل بنیتس وجود دارد، به کی روش برسید. آقای کفاشیان! شما فوتبال را سکته دادید تا فهمیدید تلفظ درست گاس هیدینک چیست.
- به من چه ربطی داشت که مربی لیورپول کیست؟ من چرا باید میدانستم که اسم این آقا «گاس هیدینک» است یا «گاز هیدینگ»؟! مگر فقط من در این فدراسیون بودم؟
* اطرافیان شما هم آدمهای قابل اعتمادی نبودند. پیشنهاد کمیته تیمهای ملی شما همیشه پیرترین عضو کمیته بود؛ همانی که امروز بدون حتی یک عنوان قهرمانی، نایب قهرمانی یا حتی سومی و چهارمی در زندگیاش و با هزار بار سقوط دادن تیمهای مختلف در لیگ برتر مربیگری میکند و شرط سن را هم قبول ندارد. آقای کفاشیان! نه شما مربی نامی میشناختید، نه اطرافیان معتبری در کمیتههای مختلف در سالهای اول داشتید!
-من حرف شما را قبول ندارم. من به دو دلیل دنبال مربی بزرگ خارجی بودم؛ اول به این دلیل که دنبال علم فوتبال بودم و دوم اینکه با مربی بزرگ خارجی، بار و فشار روحی مردم هم از روی شانههای ما برداشته میشد اما نگذاشتند. نه فقط از داخل فدراسیون... آن روزها ما نه زمان داشتیم، نه پول، نه قدرت و نه هیچ چیز دیگری! کفاشیانی که یک سال گیج خورده و اصلا به قول دوستان شما و خود شما، ذاتا هم گیج است، اگر در سیستم مدون و درستی وارد میشد، با سیستم جلو میرفت. مجموعه ما مشکل داشت. من قبول دارم اما همه چیز هم از داخل فدراسیون رقم نمیخورد. به جای اینکه سیستم، من را درست کند، من افتادم دنبال درست کردن سیستم.
* دلیل اینکه امروز میبینیم نظر علی کفاشیان عوض شده و میخواهد همچنان رئیس فدراسیون فوتبال باقی بماند، شاید همین است که میخواهید نتیجه کارهایتان را بگیرید. سعی کردید فدراسیون را اصلاح کنید و به این هم امید دارید که یک مربی مثل کی روش سرمربی تیم ملی گذاشتید که امید زیادی هم به صعودش به جام جهانی هست.
- صعود؟ کدام صعود؟ کی گفته ما حتما به جام جهانی میرویم؟ اصلا مگر ما فقط یک جام جهانی داریم؟ نوجوانان و جوانان و امید چی؟ اگر مهم نیستند پس چرا تا میبازیم میریزید روی سر من که تو ناکامی، تو میخندی! تو مدیر نیستی! تو فقط از بالادستیات دستور میگیری! چرا؟! نه... من میخواهم طعم کار گروهی را در فدراسیون فوتبال بچشم. میخواهم ثابت کنم من هم مدیریت بلد بودم ولی فضا برای مدیریت نداشتم. نمیدانم... شاید من هم رفتم از من بدتر آمد. شاید آن روز گفتید خدا پدرش را بیامرزد.
* شما مدیر تکلیفی فوتبال بودید. «مدیر تکلیفی» فقط در فوتبال و مدیریت ایرانی معنی میشود؛ یعنی مدیرانی که بعد از حضور در پستهای غیرتخصصی میگویند به آنها تکلیف شده بود که در این پست مدیریت کنند. درست است؟
- بله، به من تکلیف شد.
* این دوره قرار نیست به شما تکلیف شود؟
- اصلا و ابدا! من دیگر گزینه تکلیفی کسی نیستم!
* ... و میدانید که حتما به کسان دیگری تکلیف خواهد شد که برای پست ریاست فدراسیون فوتبال کاندیدا شوند.
- صد در صد!
* و البته میدانید که «مدیران تکلیفی» همیشه برنده انتخابات فدراسیونها میشوند!
- نه... من قبول ندارم.
* چه شد که علی کفاشیان دیگر یکی از گزینههای مدیران بالادستش برای تکلیفی شدن به فدراسیون فوتبال نیست؟
- خیلی راحت میتوانید بفهمید. شما ببینید در این چهار سال اخیری که من رئیس فدراسیون فوتبال بودم، ما چند رئیس سازمان ورزش داشتیم. ما سه بار رئیس عوض کردیم. هر کسی که میآید خط و مشی خودش را دارد. خب... چه توقعی دارید که من تکلیفی باشم؟
* اگر مهندس علی آبادی هنوز بود باز هم به شما تکلیف میکرد؟
- نمیدانم.
* امکان ندارد که ندانید.
- میدانم ولی نمیگویم! وقتش که رسید جواب این سوالتان را میدهم.
* شانس علی کفاشیان بهعنوان کاندیدای مستقل فدراسیون فوتبال برای انتخاب شدن بهعنوان رئیس بیشتر است یا کاندیداتورهایی که به آنها «تکلیف» شده که به فدراسیون فوتبال بروند؟
- من از سال 79 تا امروز، بیش از 40 مجمع انتخاباتی و 100 مجمع غیرانتخاباتی برگزار کردم. به هرحال من سالها معاون ورزشی سازمان بودم و این وظیفه من بود که این مجامع را برگزار کنم. در تمام این سالها و در تمام این انتخابات 97% کاندیداهای تکلیفی به عنوان رییس انتخاب شدند. یعنی از سال 79 تا امروز فقط سه مورد بوده که مستقلها انتخاب شدهاند. ولی امروز مجمع فدراسیون فوتبال به حدی مستقل شده که دیگر بین مستقلها و تکلیفیها فرقی نیست. هر کسی لایقتر باشد او انتخاب میشود.
* بین گزینهها از خودتان لایقتر چه کسانی را دیدهاید؟
- هنوز که اسم نویسی شروع نشده! هر وقت شروع شد و آمدند من هم مقایسه میکنم اما خیالتان راحت باشد... مجمع ما مستقل شده!
*حتی نگران این نیستید که به اعضای مجمع توصیه کنند که به سود فلانی رای بدهید؟
- (کمی مکث میکند) مجمعی که من دیدم، اول به مصلحت فوتبال فکر میکند، نه به لابی!
* خیلی جمله شعارگونهای بود. البته این حرف هم هست که رئوس هیاتها با شما هستند.
- حساب کنید یک نفر بیاید و بگوید من همین اول کار 60 میلیارد به حساب فدراسیون میریزم. باز هم هیاتها به من رای میدهند؟! * اصلا اگر چنین کسی پیدا شود، خودم به نفع او کنار میروم. در ضمن یادتان باشد هیاتها هم در اصل زیر نظر تربیت بدنی استانها کار میکنند. پس باز هم اگر بحث لابی باشد، قدرت من کمتر است اما من هنوز واقعا نمیدانم که رقیب خوشبخت آینده من کیست. امیدوارم هرچه زودتر این ملکه خوشبختی را بشناسم!
* اگر به شما این بار یک تکلیف وارونه بکنند و بگویند نیا چی؟!
- (باز هم مکث میکند) من خودم در مورد خودم تصمیم میگیرم.
* اما 4 سال قبل به تکلیفی که برای حضورتان در فوتبال شده بود گوش دادید. آن روز خودتان در مورد خودتان تصمیم نمیگرفتید؟
- اصلا امروز و 4 سال قبل را نمیتوانید با هم مقایسه کنید. فقط امیدوارم هر کسی رییس شد با قدرت کنارش باشند. خوشبختانه عجیب * و غریب ترین مجمع دنیا هم مال ماست. هیچ کس با آن یکی تعارف ندارد. یکدفعه بلند میشوند و طرف را شست وشو میدهند!
*این همه دعوا، این همه هجمه، این همه فریاد و تلاش برای تغییر اساسنامه... فرض کنیم که علی کفاشیان دوباره رئیس فدراسیون فوتبال شود. از این جمع سه نفرهای که امروز نواب شما هستند، چند نفر را دوباره بهعنوان نایب رئیس انتخاب میکنید؟
- هنوز در موردش فکر نکردم.
* امکان ندارد. شما این همه تلاش کردید که به دنیا بفهمانید در این فدراسیون بین رئیس و نوابش شکافی عمیق وجود داشته. حالا میگویید هنوز در مورد همکاری یا عدم همکاری با آنها به نتیجه نرسیدهاید؟ این حدس خود ماست که حداقل دو نفر از آنها تغییر میکنند.
- مهم این نیست که تغییر میکنند یا همانها میمانند. مهم این است که شکل همه چیز عوض میشود. دیگر نواب من برای ادامه کارشان علیه من با کسی لابی نمیکنند. بحث من نیست... بحث رئیس آینده است! میخواهم رئیس بعدی چه من باشم چه هر کس دیگری، راحت ریاست کند.
* شما در مورد صبر هم حرف زدید. از این گفتید که در بسیاری از موارد صبر کردید و حرف نزدید که مبادا دعوایی راه بیفتد. همین صبر شما برای شما لقبی به ارمغان آورد مثل : «مدیریت خنده!»
- بله... شنیدم!
* ارزشش را داشت؟
- خنده که... نمیدانم! من نمیخندیدم. نشان میدادم که میخندم. ولی توی وجودم همیشه بلوا بود. شما تمام روسای فدراسیون فوتبال طی سی سال اخیر را ببینید. همه آنها یک شغل دیگر هم داشتند. یا معاون وزیر بودند، یا در مجلس بودند، یا دانشگاه و.. اما من صبح تا شب اینجا بودم. حقوق هم نگرفتم یعنی نباید هم میگرفتم. من روزهایی را میبینم که اگر به جام جهانی میرفتیم همه چیز عوض میشد. من به شما میگویم که به من خوش گذشته اما واقعا روزهای خوشی ندیدم. من پدر این خانواده بودم. باید میگفتم و میخندیدم و روحیه میدادم. یادم است روز بعد از بازی با عربستان در تهران با آقای علی آبادی رفتیم به دیدن آقای احمدی نژاد. رئیس جمهور تا ما را دید گفت این چه قیافهای است که گرفتهاید. بازی فوتبال است. یا میبرید، یا میبازید! فدای سرتان. واقعا فکر میکنید که آقای رئیس جمهور از آن باخت ناراحت نبود؟ بود.. اما داشت به ما روحیه میداد. من هم باید همین کار را بکنم.
* بین فدراسیون محمد دادکان و فدراسیون کفاشیان یک تفاوت اساسی است. کفاشیان جام جهانی را ول کرد و به پایهها چسبید و دادکان همه چیز را رها کرد و به جام جهانی چسبید. الان مردم میگویند دادکان! مردم محق هستند... حتی اگر ندانند در آن سالها حتی یک خشت در کمپ تیمهای ملی روی خشت دیگری گذاشته نشد.
- من در مورد مدیران دیگر حرفی ندارم بزنم جز اینکه همه آنها زحمت کشیدند. من فقط یک چیز میگویم. ما کی روش را آوردیم. روزهای اول میآمد توی اتاق من و میگفت با این وضعیت و امکاناتی که شما دارید من ماه بعد برمیگردم پرتغال. تا اینکه یک روز به کی روش گفتم این قدر جلوی من نگو میروم، میروم... تو بروی من برای همه تیم ویزا میگیرم دسته جمعی میآییم اروپا کنار خودت. گفتم تو بگو چه میخواهی ما در وسع خودمان فراهم میکنیم. خدا وکیلی چیزی هم برای خودش نخواسته. هرچه خواست برای فوتبال این مملکت بود. این مرتبه آخر که آمد و لیست داد، دیدم واقعا چیز خیلی زیادی نمانده. فقط یک دستگاه آنالیز بود. حتی به شوخی گفت که این بار مراعاتت را کردم! من باز هم رئیس فدراسیون شوم، باز هم برایم سخت افزارها و تیمهای پایه مهمتر خواهد بود.
* بالاخره با کی روش به یک نقطه مشترک فکری رسیدید!
- امروز مهمترین نگرانیاش داستان بازیهای خردادماه است. من یا میتوانم کنفدراسیون را متقاعد کنم که بازیها به تعویق بیفتد، یا اگر نشد که دیگر با کسی شوخی نداریم. این مردم جام جهانی میخواهند. بدون تعارف تیم ملی در اولویت است.
* یکی از بحثهای اخیر در مورد نامهای است که از فیفا به فدراسیون رسیده. نامهای در مورد ارتباط شما و البته بن همام که سپ بلاتر به آن مشکوک شده. بحث بر سر یک پاداش 40 هزار دلاری است و...
- اجازه بدهید من جواب بدهم... صد در صد این خبر دروغ است. من دنبال این هستم که ببینم کدام یکی از دوستان این خبر را از فدراسیون بیرون برده. بالاخره هم پیدایش میکنم. واقعا چنین چیزی صحت ندارد. اولا من وظیفه داشتم که به بن همام احترام بگذارم. من با بن همام ارتباط برقرار کردم و از کنار آن ارتباط هم فوتبال ایران سود برد. دو میزبانی به ما دادند و میزبانیهایی که ندادند هم به خاطر فقر امکانات ما بود. فیفا خودش هم میداند که ایران آنقدر بدبخت نشده که خودش را به 40 هزار دلار بفروشد. یک میلیارد پول ما را بلوکه کردند حرفی نزدیم. حالا به خاطر 40 هزار دلار؟ واقعا 40 هزار دلار هم پول بود که به ما بستند؟! لااقل یک چیزی میگفتند در عقل آدم بگنجد. بحث من هم نیست، بحث کشور ایران است.
* روزی که از کمیته المپیک میرفتید، همه آدمهایی که با شما همکاری داشتند ناراحت بودند. همه میگفتند یکی از بهترین مدیران ما رفت. شما از کمیته رفتید و به فوتبال آمدید. فوتبال... این فوتبال به نظر ما، آن کارنامه قابل دفاعی که پیش مردم و مسئولان داشتید را خراب کرد!
- خراب کرد؟ نه نکرد!
* این تحلیل ماست... شما چه تحلیلی دارید؟
- وقتی در کمیته بودم هیچ کس از من تعریف نکرد. هیچ کس نگفت بارکا...! هیچ کس نگفت خسته نباشی! وقتی رفتم گفتند فلانی چقدر خوب بود. اجازه بدهید وقتی از فوتبال رفتم ببینیم در موردم چه حرفی میزنند.
* رفتن از فدراسیون فوتبال... به پست بعدی فکر کردید؟
- خانه! کنار زن و بچه... چند شب پیش دخترم از من پرسید بابا آخرین سفری که با هم رفتیم کی بود؟! گفتم 4 سال پیش.