ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

غیاثی: کوه موش زایید!


رئیس اسبق کمیته داوران فدراسیون فوتبال گفت: رای کمیته بررسی اتفاقات بازی تراکتورسازی تبریز و نفت تهران بدعتی خطرناک در فوتبال محسوب می‌شود.

خبرگزاری فارس: سید رضا غیاثی در مورد آرای صادر شده در مورد متخلفین بازی تراکتورسازی تبریز و نفت تهران در هفته پایانی لیگ گفت: با وجود آن همه اساتید و متخصصین ورزش در وزارت ورزش و جوانان و افراد مدعی کارشناسی در فدراسیون فوتبال کمیته بررسی وقایع دیدار تراکتورسازی و نفت نامه‌ای را به عنوان رای خود خدمت وزیر ورزش ارسال کرد که این نامه توسط ایشان تقدیم مقام محترم ریاست جمهوری شده من به چگونگی تشکیل و رای این کمیته که یک کمیته رسیدگی دولتی محسوب می‌شود و یقینا دخالت دولتی‌ها در مسائل فنی فوتبال است کاری ندارم.

وی ادامه داد: برابر اساسنامه و دستورالعمل‌ها یا کدهای انضباطی فیفا و فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران تنها سه نهاد فقط (کمیته انضباطی، کمیته استیناف و کمیته اخلاق) حق ورود و صدور حکم انضباطی در مورد مسائل فوتبال را دارند.

غیاثی تصریح کرد: از آنجایی که کمیته بررسی حوادث تبریز پا را فراتر از اعلام نتایج خود به جناب وزیر گذاشته و به انشای رای پرداخته است عرض می‌کنم که ای کاش وزارت ورزش قبل از اعلام عمومی بررسی‌ها به عنوان یک حکم کمیته انضباطی لازم‌الاجرا و ارسال آن خدمت رئیس جمهور این گزارش را برای اصلاح در کمیته انضباطی و اخلاق به فدراسیون فوتبال ارجاع می‌داد و پس از صدور نظر آن کمیته‌ها و نهایتا کمیته استیناف مراحل قانونی خود را طی می‌کرد و این تصمیم انضباطی اعلام می‌شد. اکنون تصمیم کمیته بررسی وقایع را می‌توان بدعتی خطرناک در فوتبال دانست که شاید با شیطنت برخی مزدوران خارجی و غیرخودی‌ها از سوی فیفا دخالت دولتی‌ها در فوتبال تلقی شود.

رئیس اسبق کمیته داوران با اشاره به سوابقش در فوتبال گفت: من از سال 1347 تاکنون به عنوان داور و سپس مسئول اجرایی و رئیس کمیته داوران در فوتبال انجام وظیفه کرده‌ام و تاکنون ندیده‌ام که به جز فدراسیون فوتبال و کمیته داوران و در برخی موارد حاد کمیته انضباطی در مورد داور اتخاذ تصمیم کرده باشد.‌ آقایان لطفا تا دیر نشده این گزارش را برای رسیدگی قانونی به فدراسیون فوتبال بفرستید تا مراحل قانونی انجام شود وگرنه این رای هم در دیوان عدالت اداری و هم در فیفا قابل رسیدگی و لغو شدن است.

غیاثی افزود: رئیس دپارتمان داوری که در حکم کمیته بررسی وقایع عزل شده است چرا مقصر تشخیص داده شد؟ او که در امر گزینش داور این مسابقه دخالتی نداشته است. او را به چه جرمی برکنار کرده‌اند؟ او که خودش قبل از این استعفا کرده بود. ضمن اینکه ناظر داوری آن مسابقه هم بود و با اعلام اشتباهات داور بازی یعنی فغانی به او نمره 7.4 داده است که برابر مصوبه کمیته داوران اگر داوری در لیگ برتر نمره‌ای کمتر از 8 بگیرد دو تا سه جلسه نمی‌تواند در لیگ برتر قضاوت کند بنابراین فغانی باید طبق آیین نامه در دو سه بازی داوری نکند اما دو سه مسابقه کجا و محرومیت تا اطلاع ثانوی کجا؟ در بقیه موارد هم چون رای کمیته بررسی به داوری فوتبال مربوط نمی‌شود به آن‌ها ورود نمی‌کنم و فقط می‌گوییم کوه موش زایید!


ویدیو مرتبط :
سوریه ریف لاذقیه- گسترش مزدوران در دامنه کوه ها و مثل موش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

قصه دو موش بد ویژه کوچولوها



 

 

 

 

روزی و روزگاری يك خانه عروسكي بسيار زيبایي در کنار شومینه اتاق قرار داشت .ديوارهاي آن قرمز و پنجره هايش سفيد بود . آن خانه پرده هاي توري واقعي داشت. همچنين يك درب در جلوی خانه و يك دودكش هم روی سقفش دیده می شد.

 

 

اين خانه متعلق به دو عروسك بود. یک عروسک بلوند که لوسيندا نام داشت و صاحبخانه بود ولي هيچوقت غذا سفارش نمي داد. دیگری هم جين نام داشت و آشپز بود اما هيچوقت آشپزي نمي كرد چون غذاهاي آماده از قبل خريداري شده بودند و در يك جعبه قرار داشتند. توي جعبه دو عدد ميگوي درشت قرمز ، يك ماهي ، يك تكه ران ، يك ظرف پودينگ و مقداري گلابي و پرتقال بود.

 

 

آنها را نمي شد از بشقابها جدا كرد ولي بي نهايت زيبا بودند. يك روز صبح لوسيندا و جين براي گردش با كالسكه عروسكيشان بيرون رفتند. هيچكس در اتاق كودك نبود و همه جا سكوت بود . يكدفعه صداي حركت آرام چيزي به گوش رسيد . صداي خراشيدگي از گوشه اي نزديك شومينه مي امد جائيكه سوراخي در زير قرنيز وجود داشت .

 

 

تام شستي سرش را براي لحظه اي بيرون آورد و دوباره صداها شروع شد. لحظه اي بعد خانم موشه هم سرش را بيرون آورد .او وقتي ديد كسي در اتاق نيست با جرات و بدون ترس بيرون آمد. خانه ي عروسكي در سمت ديگر شومينه قرار داشت آنها با دقت از روي قاليچه ي مقابل شومينه گذشتند و به خانه عروسكي رسيدند و درب را باز كردند.

 

 

 

 

دو موش از پله ها بالا رفتند و چشمشان به اتاق غذاخوري افتاد . غذاهاي مورد علاقه موشها روي ميز چيده شده بود . قاشق ، چاقو و چنگال هم روي ميز بود و دو صندلي عروسكي هم كنار ميز قرار داشت . همه چيز فراهم بود. آقا موشه خواست تكه ای از ران خوش آب و رنگ را با چاقو ببرد. اما نتوانست چاقو را كنترل كند و دستش را زخمي كرد. خانم موشه گفت:

 

 

فكر كنم به اندازه كافي پخته نشده و سفت است بايد بيشتر تلاش كني. خانم موشه روي صندلي اش ايستاد و سعي كرد با چاقوي ديگري آنرا خرد كند اما تنوانست و گفت : اين خيلي سفت است تكه ران با يك فشار از بشقاب جدا شد و قل خورد و زير ميز افتاد. آقا موشه گفت : آن را ول كن و يك تكه ماهي به من بده .

 

 

خانم موشه سعي كرد تا با آن قاشق حلبي تكه اي از ماهي را جدا كند ولي ماهي به ظرفش چسبيده بود. همانطور كه ماهي به بشقاب چسبيده بود آنرا در آشپزخانه روي آتش قرار دادند ولي آن نپخت . آقا موشه خيلي عصباني شد. تكه ران را وسط اتاق گذاشت و با خاك انداز به آن كوبيد. بنگ، بنگ، و آنرا را تكه تكه كرد. تكه هاي ران به اطراف پرت شدند ولي هيچ چيزي داخل آن نبود. موشها خيلي خشمگين و نااميد شدند. آنها پودينگ، ميگوها، گلابي ها و پرتقال ها را هم شكستند

 

 

خانم موشه جعبه هاي كوچكي را توي قفسه پيدا كرد كه رويشان نوشته بود برنج ، شكر ، چاي ، اما وقتي كه آنها را برگرداند بجز دانه هاي قرمز و آبي چيزي داخلش نبود. آنها از ناراحتي تا آنجا كه مي توانستند رفتار زشت از خودشان نشان دادند. آقا موشه لباسهاي جين را از كشو در آورد و آنها را از پنجره به بيرون پرتاپ كرد.

 


 

موش

 

 

خانم موشه كه داشت پرهاي داخل بالشت لوسيندا را بيرون مي ريخت بياد آورد كه خيلي دلش يك تشك پر مي خواست. او با همكاري اقا موشه بالشت را به طبقه پايين برد و از روي قاليچه جلوي شومينه عبور كردند. رد كردن بالشت از آن سوراخ خيلي مشكل بود اما به هر سختي كه بود اين كار را انجام دادند. خانم موشه برگشت و يك صندلي و قفسه كتاب و قفس پرنده و چند تا خرت و پرت ديگر را برداشت و با خودش آورد.

 

 

قفسه كتابها و قفس پرنده از سوراخ رد نشدند بنابراین خانم موشه آنها را پشت ذغالها رها كرد. او برگشت و يك كالسكه با خودش آورد خانم موشه دوباره برگشت و يك صندلي ديگر با خودش آورد كه يكدفعه صدايي را در پاگرد شنيد . او بسرعت به سواخش برگشت و عروسكها وارد اتاق كودك شدند . اما چشمهای لوسیندا و جین چه دید! لوسیندا روی اجاق وا ژگون شده نشست و به اطراف خیره شد. جین هم به کشوهای آشپرخانه تکیه داد و نگاه کرد .

 

 

اما هیچکدام حرفی نزدند. قفسه کتابها و قفس پرنده در کنار جعبه ذغالها رها شده بود ولی گهواره و تعدادی از لباسهای لوسیندا را خانم موشه برده بود. البته خانم موشه چند تابه و قابلمه بدرد بخور و مقداری چیزهای دیگر را برداشته بود. دختر کوچولویی که خانه عروسکی متعلق به او بود گفت : من می روم و یک عروسک پلیس می آورم. اما پرستارش گفت: من یک تله موش خواهم گذاشت . این آخر داستان دو موش بد بود اما آنها خیلی بدجنس نبودند . آقا موشه خسارت آنچه که شکسته بودند پرداخت کرد . چون عید کرسیمس بود موش و همسرش یک اسکناس داخل جورابهای لوسیندا و جین انداختند. و خانم موشه هم صبح خیلی خیلی زود با خاک انداز و جاروش به خانه عروسکی آمد تا آن را تمیز کند