ورزشی
2 دقیقه پیش | پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکنهای یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ... |
2 دقیقه پیش | عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ... |
سهمخواهی هدایتی تمامی ندارد
پرسپولیس همه هوادارانش را هم که از دست بدهد، باز هستند کسانی که حاضرند تمام دار و ندارشان را با سهام این باشگاه تاخت بزنند.
آنهایی که به نام هواداران، بلیتهای بازی پرسپولیس را خریدند اما نگذاشتند از فروش این بلیتها ریالی به باشگاه برسد. بلیتهای بازی با النصر را میگوییم که به بهانه کمک به باشگاه خریداری شد و میتوانست درآمدی یک میلیارد تومانی را نصیب باشگاه کند اما حسین هدایتی چون شانس مالکیت باشگاه را از دست داده بود، حاضر نشد پول خرید بلیتها را به پرسپولیسیها بدهد. حال آنکه اگر آن بازی بلیتفروشی میشد، یک پولی هم دست پرسپولیس را میگرفت.
جالبتر از این اما واکنش هدایتی بود که وقتی مدیران پرسپولیس پول فروش بلیتها را طلب کردند، با ژستی طلبکارانه گفت: «یعنی پاداشهایی که دادم این پول را جبران نکرده؟ » همان پاداشهای خالصانهاش را میگفت که بعد از پیروزیهای آسیایی پرسپولیس در اختیار قرمزپوشان قرار داد و بعد آنها را در لیست طلبهایش از باشگاه نوشت.
او همین یک هفته پیش هم برای خرید بلیتهای بازی پرسپولیس و ذوبآهن پیشقدم شده بود و جالب اینکه بیخبر از مسوولان باشگاه در این راه قدم برداشته بود و البته واکنش مثبتی هم از سوی پرسپولیسیها ندید. با وجود استقبال کاشانی و زادمهر از پیشنهاد هدایتی، حسین عبدی در قامت عضو هیاتمدیره و سخنگوی باشگاه پرسپولیس مدعی شد که «برخی دوستان با حسن نیت خود به باشگاه زیان میرسانند» و طاهری هم گفت که این پیشنهاد باید مورد بررسی بیشتر قرار بگیرد.
اولین حاصل این واکنشها، دلخوری حسین هدایتی بود که دوباره مظلومانه به اینستاگرام پناه برد و در صفحه شخصیاش چنین نوشت: «بلافاصله بعد از تقاضاى هواداران مبنى بر خریدارى بلیتهاى بازى پنجشنبه مقابل ذوبآهن، اعلام آمادگى و روز شنبه به سازمان لیگ مراجعه کردم. رییس سازمان لیگ پرسید اگر بخواهید بلیتها را بخرید، با سهم ده درصدی تیم میهمان چه کنیم که گفتم هواداران ذوبآهن هم میتوانند به صورت رایگان از سهم ده درصدی خود استفاده کنند. البته عصر همان روز گفتند طاهرى گفته بررسى میکنیم و پاسخ میدهیم. حتی خواستند ما و نماینده ما با باشگاه تماس بگیرد که از همان لحظه نماینده ما چندین بار تماس و مراجعه نمودند اما متأسفانه پرسپولیسیها موافقت نکردند.»
آن بازی و بازیهایش را پشت سر گذاشتیم اما همین که خبر رسید یک هوادار دوآتشه اهوازی سهم ده درصدی پرسپولیس از بلیتهای بازی با فولاد را یکجا خریده، داغ دل هدایتی هم تازه شد. آنگونه که دوباره دست به قلم برد و در تریبون شخصیاش در اینستاگرام نوشت: «هواداران براى خرید بلیت اینترنتى و با بسترى که سازمان لیگ فراهم کرده بلیت تهیه میکنند، نه از باشگاهها. نکته دیگر اینکه تاج با سرپرست باشگاه تماس گرفتند و ایشان فرموده بودند حسین هدایتی یا خودش و یا نمایندهاش به باشگاه بیاید تا ما با خرید بلیتهای بازیمان توسط او موافقت کنیم. حسین خبیرى به عنوان نماینده اینجانب چندین بار تماس گرفت که طاهری جوابگو نبود و مدیر روابط عمومى باشگاه هم مدام میگفت عصر بیایید و عصر که میرفتیم، میگفت فردا. فرداى همان روز از وزارت ورزش با ادبیاتى که لایق خودشان است، با تاج تماس میگیرند و به نوعى مخالفت میکنند که تاج هم مخالفت آنها را به گوش من رساند. مگر در سالهاى گذشته مدیران باشگاه کمک هواداران را خواستار نمىشدند؟ یا مگر همین مسوولان فعلى سال گذشته در نیمفصل با من تماس نگرفتند و مراجعه نکردند؟ در شرایط فعلى وظیفه هر هواداری است که اگر کارى از او ساخته است، انجام بدهد و به رفتار ناشایست مسوولان باشگاه و دروغگویى آنها بىتوجه باشد.»
هدایتی طلبکارانه حرفهایش را زده و حالا نوبت ماست از او بپرسیم که برای هوادار بودن چه معیارهایی دارد؟ اصلا فرض را بر هوادار بودن و سینه چاک بودن هدایتی میگذاریم و اینکه دلسوزانه خواهان کمک به پرسپولیس است. اگر چنین باشد دیگر چه فرقی میکند که حضور هواداران در ورزشگاه با بلیتهایی که او خریده رایگان شود یا یک هوادار دیگر خریدار این بلیتها باشد؟ یا بهتر است بپرسیم که این بلیتها اگر به هدایتی فروخته میشد، آیا پولش هم به جیب باشگاه میرفت؟ اصلا این هزینهها چه توجیهی میتواند داشته باشد وقتی قرار است پس گرفته شود؟
بیایید خوشبین باشیم و فرض را بگذاریم بر دلسوزی حسین هدایتی برای پرسپولیس. بیایید باور کنیم که او را هیچ هدفی جز خدمت به پرسپولیس و کمک به پرسپولیس نیست. خب چرا با پرداخت هزینه قرارداد برانکو به پرسپولیس کمک نمیکند؟ مگر نه اینکه جذب این مربی کروات پیشنهاد خود هدایتی بود؟ او بود که به مدیران وقت پرسپولیس برانکو را پیشنهاد کرد و با این پیشنهاد، بار مالی سنگینی را هم بر دوش باشگاه گذاشت. گفته بود برانکو را خودش میآورد و خودش هم پول او را میدهد اما قرارداد این مربی یکی از گنگترین اتفاقهایی است که در باشگاه پرسپولیس رخ داده. هنوز هیچکس نمیداند که برانکو چقدر از پولش را گرفته و حسین هدایتی که همه هزینههای جذب او را تقبل کرده بود، برای پرداخت حق و حقوق سرمربی کروات چند بار دست به جیب برده است.
در چنین شرایطی آیا پرسپولیس آنقدر محق نیست که خود را از دلسوزیهای دردسرساز هدایتی مصون نگه دارد؟ چطور هدایتی میتواند نسبت به پرسپولیس محق باشد اما پرسپولیس نسبت به خودش این حق را ندارد؟ به انتقادهایی که به مدیران فعلی باشگاه پرسپولیس وارد است، کاری نداریم اما ایستادگی امروز آنها در مقابله با خواستههای حسین هدایتی را میتوانیم نوعی مصونیت برای این باشگاه بدانیم. باشگاهی که میداند تن دادن به زیادهخواهیهای هدایتی تنها بدهیهایش را چندین برابر خواهد کرد و این محکمترین دلیل است برای ایستادگیاش مقابل هدایتی.
طاهری وهدایتی آشتی میکنند؟
اختلافهای امروز طاهری و هدایتی در سرپرست شدن علیاکبر طاهری ریشه دارد. درست بعد از رد اهلیت هدایتی برای مالکیت پرسپولیس، سرپرستی این باشگاه را به طاهری دادند و حسین هدایتی هم عصبانیت خود از این اتفاق را با تندگوییهایش بروز داد. تا توانست از بیکفایتی مدیران جدید پرسپولیس گفت و به تلافی همان حرفها بود که پرسپولیسیها درخواستش برای خرید بلیتهای بازی با ذوبآهن را نپذیرفتند. دعوا بر سر پرسپولیس است و هدایتی و طاهری، مقابل یکدیگر. این رویاروییشان اما انگار قرار نیست زیاد طول بکشد. راست و دروغش گردن راوی اما میگویند قرار است با پادرمیانی یک دوست مشترک، علی اکبر طاهری و حسین هدایتی در جلسهای اختلافهایشان را برطرف و آشتی کنند که حتی در صورت رخ دادن چنین اتفاقی باز هم پرسپولیس است که ضرر میکند.
ویدیو مرتبط :
سهم خواهی ماهی مرکب از صیادان روس
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
عباس عبدی: برخی كاندیداهای اصولگرایان برای سهمخواهی آمدهاند
عباس عبدی: برخی كاندیداهای اصولگرایان برای سهمخواهی آمدهاند
اصولگرایان در کوچه بنبست یا آزادراه؟
نه اینکه گروههای سیاسی نگران شکست در انتخابات نیستند که این حق مسلم هر گروهی است.
به هر حال هزینهها صرف میشود حال چه هزینه انسانی باشد یا هزینه مادی؛ به هر حال همه گروههای سیاسی دوست دارند کاندیدای خود را بر کرسی ریاستجمهوری بنشانند و نیروهای خودشان وزیر یا معاون وزارتخانهها شوند.
اصولگرا، اصلاحطلب و حتی حامیان دولت دوست دارند تا پیروز انتخاباتی باشند که دیگر دو طیف سنتی در آن مطرح نیستند که البته دلیل هم دارد؛ پیروزی در این انتخابات یعنی نشان دادن قدرت مطلق در برابر همه جریانات سیاسی موجود.
در این میانه اصولگرایان شوق بیشتری برای پیروزی دارند که چند دلیل دارد.اصولگرایان در سال 84 خود را فاتح پاستور میدیدند و در برابر اصلاحطلبان که 8 سال دولت اصلاحات را اداره کردند، سربلند کردند. اصولگرایان که در رسیدن به کرسی پاستور -که مدتها بود رنگ آن را ندیده بودند- شتاب و عجله بیشتری داشتند با چند کاندیدا وارد گود شدند که در نهایت محمود احمدینژاد گوی سبقت را از دیگران ربود.
او تا پیش از انتخابات، عضو جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران بود لذا اصولگرایان پیروزی او را پیروزی خود قلمداد کردند اما در زمان تعیین کابینه، افرادی به مجلس قدیم رفتند و ترکیب کابینه را چیدند که آنچنان جایگاهی در احزاب اصولگرا نداشتند.
در این بین اصولگرایان که نام این دولت را دولت اصولگرا گذاشته بودند برای حفظ برخی مسائل از جمله اعتبار جریان خود، سکوت اختیار کردند اما نمیشود گفت که با کمال میل هم پذیرای چینش کابینه شدند. به هر حال روزگار گذشت تا برخی دولتمردان عطای حضور در پاستور را به لقای آن بخشیدند.
در این مرحله اصولگرایان به خود آمدند و در جلسات خصوصی خود به انتقاد از دولت مشغول شدند. با پایان دولت نهم، اصولگرایان در اندیشه ورود به دولت دهم بودند چون اگرچه طعم تلخ بیمهری از دولت نهم را چشیده بودند اما دوست داشتند با توجه به اینکه عمر حضور روسای جمهور در پاستور 8 سال است، به فردی غیر از احمدینژاد رای ندهند تا از این طریق بتوانند در درجه اول اعتبار خود را در جامعه حفظ کنند و دیگر اینکه مانع ورود اصلاحطلبان به ساختمان ریاستجمهوری شوند.
اما با شروع دولت دهم دور جدیدی از ارتباط دولت با اصولگرایان آغاز و گلایههای در گوشی به مصاحبههای مطبوعاتی کشیده شد. به نحوی که روز گذشته سیدعلی بزرگواری از اعضای جبهه پایداری گفت: «امروز ما از دولت میخواهیم که بهجای سفر به استانها و انجام تبلیغات به درون مردم و بازار برود و از نزدیک وضعیت معیشتی مردم را نظارهگر باشد که در این مدت با این مدیریت چه بلایی بر سر مردم آورده است. »
این گلایهها تا جایی پیش رفت که بزرگان اصولگرا هم نه تنها نتوانستند برای پیوند این دو اقدامی کنند بلکه خود در صف نخست انتقادات ایستادند.
دولتی که میگفت اصولگرایان را برای حمایت از خود نیاز داشته در برابر اصولگرایانی قرار گرفت که هر روز یکی از آنها از حمایت دولت تبری میجوید و حتی بعضی رای خود به احمدینژاد را انکار میکنند. عدم تداوم حمایت اصولگرایان اما سبب شد تا طیف دیگری پس از سالها به مجموعه سیاسی ایران افزوده شود که همان طیف حامیان دولت است. این طیف خود را نه اصولگرا و نه اصلاحطلب میداند و به گفته خودش راه سوم را انتخاب کرده است.
آینده مبهم اصولگرایی
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، باز هم کشمکشها میان طیف دولت و اصولگرایان ادامه دارد. طیف حامی دولت سعی دارد جدیتر به همه ثابت کند نسبتی با اصولگرایان ندارد و اصولگرایان هم به همان شدت تلاش میکنند تا بگویند طیف دولت را از خود نمیدانند اما فراموش کردن گذشته در ذهن 75 میلیون ایرانی کار دشوار و غیرممکنی است.
آنها در شرایطی که این روزها سعی میکنند خودشان را به عنوان جناحی مطرح کنند که «پیروزی در عین شکست واقعی» را تجربه نکرده است، در به در به دنبال معرفی کاندیدایی هستند که بتواند این بار برنده واقعی انتخابات باشد و تنها 2 یا 3 سال پس از شروع کار این دولت احتمالی در جلساتشان این سوال را مطرح نکنند: «حالا چه کنیم؟» در این راستا آنها به معرفی هر روزه یک کاندیدا مشغولند.
روزی ولایتی، روز دیگر جلیلی، روزهای بعد هم احتمالا حدادعادل، قالیباف، لاریجانی و ... و از این کار هم دو هدف دارند؛ اول اینکه کاندیدای اصلح از نگاه خود را انتخاب کنند و بعد هم اینکه فرصتی برای شنیدن چرایی حمایتهایشان از دولت فعلی و انتقادهایشان از آن ندهند. به نظر میرسد طیف اصولگرایان که این روزها به چند بخش تقسیم شده است را نتوان به شکل قبل از سال 84 بازگرداند و باید منتظر ماند و دید بزرگان این جریان چه تصمیمی خواهند گرفت؟
در این راستا روز گذشته یک فعال اصلاحطلب با اشاره به تعدد کاندیداها در جناح اصولگرا گفت: نمیتوان این امر را نشانهای از افزایش اختلافات در این جناح سیاسی ارزیابی کرد. عباس عبدی گفت: اینکه بعضی از افراد در تحلیلهای سیاسیشان میگویند تعدد کاندیداها نشانهای از افزایش اختلافات در جناح اصولگراست، باید بگوییم تحلیلی ساده و سطحی است.
اگر در میان اصولگرایان اختلافات بسیاری وجود داشت، با توجه به تنوعی که در این جبهه شاهد هستیم باید میدیدیم که هر طیف از این جناح، فردی را به عنوان کاندیدا معرفی میکرد و تعدد کاندیدا بیشتر از این بود.
این فعال اصلاحطلب در پاسخ به اینکه پس دلیل افزایش کاندیداها چیست؟ ابراز داشت: دلیل این امر را میتوان در دو چیز ارزیابی کرد؛ یک دلیل این است که افراد با حضور در انتخابات میتوانند در دولت آینده و جناحشان به جایگاهی دست یابند و سهمی را از آنِ خود کنند و از دیگر سو، این امر میتواند در شکستن رای دیگر کاندیداها موثر باشد و موجب میشود که پیروز نهایی رای قاطعی نداشته باشد.
عبدی با بیان اینكه آیا تعدد كاندیداها پس از ثبتنامها کاهش مییابد؟ گفت: این امر محتمل است چرا که تا قبل از ورود به مرحله نهایی انتخابات، کاندیدا شدن کاری آسان و کمخرج است ولی در مرحله بعدی رقابت جدی و خرجها بیشتر میشود و افراد برای کاهش هزینهها، مجبور به کنارهگیری میشوند./آرمان