ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

دفاعیه متهم فوتبالی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی!



رضائیان در مصاحبه با گل: وصل کردن من به اختلاس 3هزار میلیاردی چیز عجیبی است/ دلم آتش گرفت

از دار دنیا یك خانه هشتاد و چند متری در اهواز دارم و اگر كسی خریدار است آن را 68 میلیون تومان می‌فروشم یك دست آپارتمان در صددستگاه داشتم كه برای خرید این خانه فروختم

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

 مسعود رضاییان كه این روزها گزینه اصلی مدیریت باشگاه نفت آبادان است بعد از مطرح شدن نامش دچار حواشی از شهر آبادان شده است كه این روزها اخبارش را در سایت‌های مختلف می‌بینید، تا اینكه دیروز اخباری در بعضی از رسانه‌ها مطرح شد كه او را متهم به این می‌كردند كه شهروند آمریكاست و با قیاس او و محمد خاوری مدیرعامل صنایع بانك ملی كه یكی از پایه‌های اختلاص 3000 میلیارد تومانی است می‌خواستند تا افكار نفت نشین‌ها را نسبت به رضاییان تغییر دهند.

مدیرعامل سابق باشگاه فولاد خوزستان در گفت‌وگویی با گل انجام داد كه آن را می‌خوانید.

 

جوی كه در این روزها در مورد شما به وجود آمده چه علتی دارد؟

حتما مطلع شده‌اید كه یك ماه پیش بنده پیشنهادی داشتم از باشگاه پیكان كه آنها از ما برنامه خواستند و گفتند كه شما یكی از گزینه‌های اصلی هستید و اگر اتفاق خاصی نیفتد بر مسند مدیرعاملی باشگاه پیكان تكیه خواهید زد اما با برگشتن مدیرعامل سابق همه چیز تمام شد و من هم هیچ گونه پیگیری نسبت به این قضیه نداشتم. خب، این اتفاقات برای افرادی كه سابقه مدیریتی دارند چه در فوتبال و چه در جاهای دیگر زیاد می‌افتد تا اینكه از طرف نفت آبادان با من تماس گرفتند و خواستند كه برنامه‌هایم را به هیات مدیره نفت ارسال كنم و به من گفتند كه آیا دوست داری در آبادان كار كنی و من هم گفتم كه با تمام وجود علاقه دارم برای فوتبال آبادان و مردم این شهر كار كنم و برنامه‌هایی كه نتوانستم در فولادخوزستان پیاده كنم را در این شهر فوتبالدوست پیاده كنم.

قرار شد كه با مسوولان نفت جلسه‌ای بگذاریم اما دیشب به بنده خبر دادند كه یكی از سایت‌ها نوشته كه بنده شهروند آمریكا هستم و عكسی از من زده و آقای خاوری مدیرعامل سابق بانك ملی كه دو ملیتی بوده و از ایران رفته در كنار این مطلب عنوان شده است كه بنده از این اتفاق تعجب كردم و احساس كردم كه عده‌ای هستند كه می‌خواهند مسعود رضاییان را از دور خارج كنند.

 

فكر می‌كنید چه اتفاقی افتاده كه عده‌ای به دنبال این هستند كه شما در باشگاه نفت نباشید؟

ابتدا باید عرض كنم كه بنده به دنبال باشگاه نفت نبودم بلكه آنها از من خواستند كه برنامه ارائه دهم و به این دوستان عرض می‌كنم كه كمی صبر می‌كردند كه گزینه‌ها معلوم شوند و آن وقت برعلیه آن اقدام كنند اما در بین این قضایا یك نفر هست كه می‌ خواهد جانشین آقای حكمت شود و چون عرصه را تنگ دیده پیشاپیش می‌خواهد با افترا و تهمت و كارهای غیرمحترمانه علیه بنده موضع‌گیری كنند چرا كه احساس می‌كند منافعش به خطر افتاده.

 

آیا شما شهروند آمریكا هستید؟

من برای اینكه این مسائل روشن شود در این‌باره به شما توضیح می‌دهم كه در 17 مرداد 1355 به آمریكا رفتم در 59 كه  جنگ تحمیلی شروع شده بود و خرمشهر سقوط كرده بود آبادان محاصره شده بود به ایران بازگشتم چرا كه من در آبادان به دنیا آمدم و در خرمشهر زندگی كردم و در اهواز درس خواندم و علاقه زیادی به این 3 شهر دارم و این وظیفه من بود كه در بحبوحه جنگ تحمیلی به ایران بازگردم و این كار را در آبان ماه 59 انجام دادم و برای كمك به كشورم به ایران برگشتم و بعد از آن در خدمت بسیج بودم و در جنگ تحمیلی حضور داشتم و ابتدا معلم آموزش و پروش بودم و بعد از سال 61 تا به امروز در فولاد خوزستان مشغول كار آموزش و مدیریت هستم. آخرین سفر خارجی هم كه رفتم شهر قیزلچی حمام در تركیه بود كه مربوط به سال گذشته می‌شود. اما برای من این سوال است كه بسیاری از ورزشكاران، مربیان، مدیران، پزشكان و حتی سیاسیونی هستند كه تبعیت دوگانه دارند و به قولی گرین كارت آمریكا را دریافت كرده‌اند و به شكلی شهروند آن كشور محسوب می‌شوند. اما باید به این آقایان بگویم بنده نه پولی دارم كه تبعیت آمریكا كسب كنم و نه می‌توانم چرا كه این هزینه‌ها بسیار بالاست. اما اینكه بنده را به اختلاس 3000 میلیارد تومانی كه آقای خاوری چهره اصلی آن است وصل می‌كنند چیز عجیبی است من به این دوستان و همه كسانی كه این مطلب را می‌خوانند اعلام می‌كنم و از دار دنیا یك خانه هشتاد و چند متری در  اهواز دارم و اگر كسی خریدار است آن را 68 میلیون تومان می‌فروشم یك دست آپارتمان در صددستگاه داشتم كه برای خرید این خانه فروختم.

آقایان من نان حلال می‌خورم و به دنبال از بین بردن حق مردم نیستم و از زمانی كه در فولاد حضور داشتم سعی كرده‌ام كه افراد را هر چند ناآگاه به كار برگردانم و برای هیچ كس بد نخواستم. كار من ایجاد دوستی بود بین تمام كسانی كه در افراد من بودند. این چه منوالی است كه من هنوز به آبادان نرفتم و هیچ كس از مسوولان نفت را ندیده‌ام عده‌ای پیدا شدند بنده را بكوبند؟ من دلم از این آتش گرفته كه این آقایان احمقانه به من تاخته‌اند... من را ببخشید كه با این ادبیات صحبت می‌كنم اما واقعا ناراحتم  چرا می‌توانستم تا امروز در آمریكا بمانم و همان دانشجویی باشم كه همه نمراتش آ بود و حالا شهروند آمریكا باشد. اما به خاطر مملكتم و عرقی كه به آن داشتم برگشتم تا از كشورم دفاع كنم و حالا اینچنین با من رفتار می‌كنند. بنده مدیرعامل فولاد بودم و وقتی من را از این سمت بركنار كردند شخصا به آقای دهكردی زنگ زدم و از ایشان خواستم كه به باشگاه فولاد بیایند و همانجا روی ایشان را بوسیدم و گفتم شما مدیرعامل هستید چرا كه می‌دانم این میزها برای كسی نمی‌ماند و این سمت‌ها كوتاه مدت است.

 

به نظر شما چه دلیلی داشت كه این تهمت‌ها را راجع به شما مطرح كردند؟

این افراد درست حرف زده‌اند چرا كه می‌دانند كه اگر من در جایی باشم و در آن جایگاه فساد اخلاقی، رشوه، پول‌های زیرمیزی و پول‌های حرام در آن رد و بدل باشد جلوی آنها را می‌گیرم و با شدت برخورد می‌كنم. بله این آقایان درست فكر می‌كنند اگر من به باشگاه نفت آبادان بیایم شما را اصلاح می‌كنم و اگر اصلاح نشدید دم شما را می‌گیرم و از آنجا بیرون می‌كنم. هر چند اگر به باشگاه نفت آبادان هم نرفتم كار كردن عار نیست من در آمریكا برای درآوردن هزینه تحصیلی‌ام در رستوران هم كار كردم ولی از این تعجب می‌كنم كه آدم‌هایی مثل این آقایان هستند كه اینقدر پست و كوچك اندیشند و برای جایگاه و پستی كه به دنبالش هستند هر كاری می‌كنند. من به مردم آبادان و مردم شهیدپرورش می‌گویم كه این افراد به دنبال پیشرفت فوتبال آبادان نیستند بلكه به دنبال آن هستند كه چند صباحی به دنبال كاسبی باشند و بعد هم از این باشگاه بروند.

 

من عاشق فوتبال هستم و تا همین زمان كه از ناحیه پا دچار پارگی رباط صلیبی هستم به خاطر عرقی كه به شهر اهواز داشتم در فوتبال پیشكسوتان كه در شهر اصفهان برگزار می‌شد شركت كردم و برای موفقیت تیم‌ام بازی كردم اما نمی‌توانم این حركات ناجوانمردانه را قبول كنم. من به این آقایان می‌گویم می‌دانم شما چه كسانی هستید و به كدام و به كجا وابسته‌ هستید ولی بترسید از آخرت كه هیچ كس نیست تا پشت شما باشد اما من خدا را دارم و آن وقت نوبت من است كه پای حیثیت خود بایستم.

 

بنده الان می‌فهم كه چرا فوتبال اینقدر كثیف است برای اینكه افرادی هستند كه برای پست و مقام هر كاری می‌كنند .اینها مظهر پلیدی هستند و هر جایی كه باشند آن را با خود می‌برند و به نظر برای همین بود كه مدیران قبلی نفت نمی‌توانستند با آرامش در این باشگار كار كنند به مردم آبادان می‌گویم كه حق این شهر نیست كه افراد این چنین خبیث در فوتبال شهرشان فعالیت كنند و از آنها می‌خواهم با این زشتی‌ها مبارزه كنند./سایت گل


ویدیو مرتبط :
نقش مشایی در اختلاس سه هزار میلیارد تومانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی با یک اعدام تمام شد؟!



اخبار,اخبار سیاسی ,اختلاس مالی

 

اخبار سیاسی - ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی با یک اعدام تمام شد؟!

روشن است که اگر به روند رسیدگی قضایی تا اینجا نمره بیست بدهیم، هر چقدر هم منصفانه رفتار کنیم، نخواهیم توانست نمره نزدیک به این عدد برای فرجام ماجرای مه آفرید در نظر بگیریم و شگفت آنکه توضیحی از مسئولان قضایی هم در دست نداریم که به آن استناد کرده و با کمک آن به سراغ باز کردن گره‌های ذهنی‌مان از چرایی اعدام متهم ردیف نخست یکی از درخشان‌ترین پرونده‌های مورد رسیدگی قرار گرفته در دستگاه قضا برویم.

در شرایطی که مسئولان دستگاه قضا بارها به رسیدگی جامع و سریع به پرونده فساد مالی بزرگ، بحق بالیده‌اند، اجرای حکم صادره برای سرسلسله این پرونده به گونه‌ای رقم خورد که سخت است با رضایت کامل از آن سخن بگوییم.

  صبح روز گذشته در حالی که هنوز ساعت کاری ادارات آغاز نشده بود، خبر رسید که مه‌آفرید امیرخسروی، متهم ردیف نخست پرونده فساد مالی بزرگ، به مجازات رسیده و با طناب دار، بدرود حیات گفته است تا پرونده‌ای که به این منظور گشوده ‌و با نام «اختلاس سه هزار میلیارد تومانی» زبانزد خاص و عام شده بود، یک گام به فرجام نهایی نزدیک‌تر شود.

ماجرا به چندین و چند سال پیش باز‌می‌گردد؛ اما خلاصه اینکه با رسانه‌ای شدن فساد بزرگ رخ داده و پیرو آن، دستگیری متهمان، پرونده قضایی در نیمه مرداد سال ۹۰ در اهواز تشکیل شد و بعد‌ها که وسعت یافت، با تمهیدات اندیشیده شده به تهران منتقل شد تا تکمیل ‌و از ۲۹ بهمن آن سال، جلسات رسیدگی علنی به آن آغاز شود.

در آغاز کار، همه متهمان با حروف الفبا معرفی می‌شدند، چراکه هنوز جرمشان ثابت نشده بود و وفق قانون نمی‌شد نامی از ایشان آورد، ولی وقتی متهم ردیف اول در انتهای «م. الف» قرار می‌گرفت، همگان نیک می‌دانستند که سر‌سلسله همه آن فسادهای مالی در گروه «امیر منصور آریا» کسی جز او نیست؛ فردی متولد ۱۳۴۸در یکی از روستاهای گیلان که توانسته از زندگی سخت و روز گذران، به جایی برسد که برای خریدن مدیران و پیشبرد اهدافش، کیف‌های پر از دلار به ارزش چند میلیارد تومان هدیه بدهد!

مدت‌های مدیدی طول کشید تا «م. الف» به «مه‌آفرید امیرخسروی» تبدیل شده و در سایه کشیده شدن پای برخی افراد بسیار سر‌شناس به پرونده فساد،‌ گاه سخنانی ‌تأمل‌برانگیز از وی در دادگاه شنیده شده و به کمک رسانه‌ها، به جامعه راه یابد اما مستندات پرونده دوازده هزار صفحه‌ای که ۳۳ جلد مفصل شکل داده بود، خیلی بیش از این حرف‌ها بود که متهمان قادر به انکارشان باشند یا پاسخی برایشان در آستین داشته باشند.

بدین ترتیب هر چه دادگاه پیش می‌رفت، بیشتر آشکار می‌شد که گروه گردآورده شده توسط مه آفرید تا چه حد دست در جیب بیت‌المال فرو برده و به کمک چه فساد‌ها و با همراهی چه از خدا بی‌خبرانی، توانسته به قدرت بلامنازع مالی در کشور تبدیل شود؛ هرچند در میانه‌های راه‌ گاه بحث‌های درگرفته درباره پرونده با طرح موضوعاتی مانند اخراج مه آفرید از دانشگاه و نسبت دادن معدل کم تحصیلی او به «کند ذهنی‌اش» و طرح ادعاهایی توسط او مبنی بر «حاضرم با بزرگ‌ترین دکترای اقتصاد ایران بحث و چالش کنم؛ حاضرم در یک اتاق دربسته تحت‌الحفظ باشم و پس از چهار سال، چهار شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک ریال به من پول بدهید».به حاشیه می‌رفت و برخی را به اشتباه می‌انداخت که «نکند مثل مرد هزار چهره، مه آفرید هم اشتباهی بوده است؟!»

هر چه بود، هیچ کسی نمی‌توانست به دستگاه قضا خرده بگیرد که چرا در رسیدگی تعلل داشته یا دادگاه را غیر علنی برگزار کرده و... که همه تشکیل پرونده در سریع‌ترین زمان ممکن صورت گرفته بود، هم دادگاه علنی برگزار و در جلسات منظم صبح و عصر پی گرفته می‌شد و هم متهمان در بیان آرای خود، راحت بودند؛ شاهد ماجرا‌ همان نقل قولی که از مه آفرید ذکر شد.

بدین ترتیب روند رسیدگی به صدور احکام منجر شد و با اعتراض متهمان، احکام صادره به دیوان سپرده شد تا ‌بررسی شود که در این میان، حکم مه آفرید صحه‌گذاری شد و مهر تأیید خورد تا زمان سنج اجرای مجازات اعدام وی، آغاز به کار کرده باشد.

آشکار بود که به زودی مه آفرید به مجازات خواهد رسید و اعدام خواهد شد اما زمان اجرای حکم اعلام نشده بود و کمتر کسی فکر می‌کرد اعلام نشده ‌بماند؛ حتی همسر و وکیل وی که دیروز با اصحاب رسانه و مردم از اجرای حکم آگاه شده و دریافتند مه آفرید اعدام شده است!

روشن است که اگر به روند رسیدگی قضایی تا اینجا نمره بیست بدهیم، هر چقدر هم منصفانه رفتار کنیم، نخواهیم توانست نمره نزدیک به این عدد برای فرجام ماجرای مه آفرید در نظر بگیریم و شگفت آنکه توضیحی از مسئولان قضایی هم در دست نداریم که به آن استناد کرده و با کمک آن به سراغ باز کردن گره‌های ذهنی‌مان از چرایی اعدام متهم ردیف نخست یکی از درخشان‌ترین پرونده‌های مورد رسیدگی قرار گرفته در دستگاه قضا برویم.

نه می‌دانیم چه زمان و بر پایه چه معیاری، برخی اعدام‌ها علنی برگزار می‌شود و برخی غیر علنی، نه آگاه شده‌ایم که چرا به فرجام رسیدن سرنوشت این پرونده با صدور بیانیه‌ای یا ارائه توضیحاتی یا بیان جملاتی چند توسط مسئولان، رسمیت نیافته و از همه مهم‌تر، نتوانسته‌ایم سر در بیاوریم که چگونه می‌شود متهمی را به مجازات سنگین اعدام رساند؛ اما نه خانواده و وکیلش از آن آگاه شده باشند و نه مردمی که به عنوان شاکی این پرونده به شمار می‌آیند؟

اگر به این موارد، شایعات شکل گرفته پیرامون این ماجرا را افزوده و با قدم زدن در درون جامعه، از حرف‌های درگوشی پیرامون این اعدام و حتی پرسش‌هایی مانند «راست است متهم اول اختلاس سه هزار میلیاردی اعدام شده؟» به گوشمان بخورد، آن زمان جا دارد که از مسئولان دستگاه قضا بپرسیم چرا در پایان کار، به مانند زمان تشکیل پرونده و هنگام رسیدگی به آن، از ابزار رسانه برای آگاهی دادن به مردم و روشن کردن نقاط تاریک شکل گرفته در اذهان عموم بهره نگرفته و موجبات شکل‌گیری سخنانی از این دست را فراهم آوردید؟!
اخبار سیاسی - تابناک