ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست



اخبار,اخبارورزشی,جهان پهلوان تختی


 اخبار ورزشی- گفتاری به بهانه زادروز یگانه دوران؛ غلامرضا تختی
جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست

غلامرضا - نوه غلامرضا تختی - خونش ایرانی است اما در آمریکا دارد بزرگ می شود و دردناک نیست که نواده بزرگترین پهلوان سرزمین اسطوره ها چند سال دیگر فارسی را با لهجه آمریکایی حرف بزند؟!

  ورزشکاری را می شناسید که بعد از انتشار خبر مرگش هفت نفر خودکشی کنند؟ این اتفاق تنها برای غلامرضا تختی افتاد.

وقتی مردم حس کردند با رفتن پهلوان کمرشان شکست. از همه فجیع تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه اش گذاشت که "جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست."

اتفاقات در زندگی ایرانی همیشه دو رویه دارد: روایت رسمی و روایت شخصی! هر سال 17 دی سالمرگ جهان پهلوان غلامرضا تختی، گزارشگرهای تلویزیون سراغ همه می روند از دوستانش تا بقال سرکوچه، انگار نه انگار تختی همسری هم داشت و پسری برومند و خوشفکر به نام بابک و حتی نوه ای به نام غلامرضا! امسال البته می توانند از همسرش یاد کنند چون درگذشته است!
 
این اتفاق برای شهید رجایی هم رخ می دهد. از همه در مورد خصوصیات اخلاقی او می پرسند جز همسرش که نزدیک ترین کس به او بوده است. چرا؟ چون همفکر روایت رسمی نیست!

غلامرضا تختی نوه جهان پهلوان تختی آخرین بار وبلاگش را 23 تیر 1388 به روز کرده است. بیش از 5 سال قبل. مطلبی نوشته بود که نمی شود عیناً نقل کرد. جز اینکه گفته است دوست ندارد «بعضی» ها بروند سر قبر پدربزرگ اش که ....

غلامرضا تختی ایستاده است آن بالا، با بازوهای ستبر، با لبخندی کمرنگ در ته چهره اش که سخت مردانه است. حالا هی عکس منتشر کنند و بگویند که در هتل خودکشی کرد. چه کسی باور می کند؟

 هیچ کس دوست ندارد این حرف ها را حتی اگر حقیقت داشته باشد بپذیرد.  دلیل اش آسان است. مردم آنقدر دوستش دارند و تختی تختی می کنند که انگار همین چند ساعت پیش او را دیده اند.

 ایستاده توی مترو وقتی جایش را به پیرمردی بخشیده است، تکیه داده به دیوار خانه ای کلنگی وقتی «سبدکالا»یش را به خانواده ای مستحق بخشیده است،  دو زانو نشسته کنار مردهایی که بوی مصدق و طالقانی می دهند در مدارا و وطن پرستی.

مردم دوستش  دارند به خاطر اینکه وقتی بعد از آن کودتای ننگین دنبال مردی می گشتند که به او تکیه کنند، که حس کنند کنارشان در یک قاب می ایستد او می آمد، بی هیاهو. ساده. با لبخند. می ایستاد توی قاب. کنار مردم و لبخند می زد تا مردمش از شادمانی پهلوان غم شان را فراموش کنند.

ماهنامه «نسیم بیداری»  چند سال پیش عکسی از او روی جلد منتشر کرد که وقتی محمدرضا شاه مدالی گردنش می انداخت سر خم نکرده بود. بعدها مضمون کوک کردند و فیلم نشان دادند که آن عکس صرفاً یک بُرش بوده و در فیلم واقعی غلامرضا تختی خم می شود. فیلم حقیقت داشت. خم شد ولی دست شاه را نبوسید. دستی که خیلی از چهره های فرهنگی و سیاسی و ورزشی آن روزگار برای بوسیدنش پا روی سر هم می گذاشتند. تختی دست شاه را نبوسید چون دست مردم اش را می بوسید.

یک روزنامه نگار پر سابقه ایرانی درباره او می نویسد: « غلامرضا تختی تمام مشخصات یک قهرمان توده ها را در جهان دو قطبی داشت. در محله فقیرنشین جنوب تهران به دنیا آمد، پدرش تاجری ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت. تختی همراه کار، ورزش کرد تا بیست سالگی که برای اولین بار ورزش او را به اروپا برد [مسابقات کشتی کاپ فرانسه] که در آن مدالی نگرفت. اما در شهری که در اوج مبارزات نهضت ملی نفت بود شهرت یافت و به دیدار دکتر مصدق رییس   دولت نائل آمد و شد از هواداران وی.

  در همین فاصله بود که زلزله بوئین زهرا رخ داد؛ زلزله ای که ویرانگر بود و به دنبال آن ناتوانی دستگاه دولتی برای عملیات کمک و امداد، موسسات جهانی را به ایران کشاند. اما در این میان، موجی که تختی در تهران به راه انداخت ناگهان جلوه ای دیگر به مبارزات اجتماعی داد. اول کار او که یک کامیون در اختیار گرفته بود در محلات پرجمعیت با بلندگو از مردم می خواست به زلزله زدگان کمک کنند. واکنش ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله نیکوکاران به راه افتادند. ده‌ها کامیون به وی سپرده شد و مردم می رسیدند و رخت و لباس و پول به تختی می سپردند».

غلامرضا تختی را در ابن بابویه دفن کرده اند، الگوی هر کس که می خواهد بگوید بویی از جوانمردی برده است. اما روزگار و شاید ما تلخی کرده ایم با خانواده اش. با رازهای خانواده اش. با حرف هایی که نمی شود نوشت. آنقدر فضا را تنگ کردیم/ کردند که  خانواده اش رفته اند آمریکا. سال هاست. جور دیگر فکر می کردند. دست شان خیلی بوی تشک و دوبنده نمی داد. اهل کتاب شدند. بابک - تنها یادگارش - ترجمه می کند و می نویسد درست مثل همسرش، عروس تختی، منیرو روانی پور.

غلامرضا - نوه غلامرضا تختی - خونش ایرانی است اما در آمریکا دارد بزرگ می شود و دردناک نیست که نواده بزرگترین پهلوان سرزمین اسطوره ها چند سال دیگر فارسی را با لهجه آمریکایی حرف بزند؟!

امسال زادروز جهان پهلوان یک غایب آشنا و در عین حال غریب دارد؛ شهلا توکلی - همسر تختی - که آن قدر سکوت کرد تا  چندی پیش درگذشت. انگار دوست داشت تختی همان طور بماند برای همه. با آن سینه ستبر، با آن بازوبند پهلوانی که از هر مدال المپیک و جهانی برای ما طلایی تر است. تختی یک شمایل است، در قلب ایرانی هایی که هنوز شجاعت، شهامت، جوانمردی و گرفتن دست فتاده را از یاد نبرده اند...

بعد از این همه سال انگار حق با قصاب کرمانشاهی بود که : جهان، بی جهان پهلوان ماندنی نیست!

 

 اخبار ورزشی - عصر ایران

 


ویدیو مرتبط :
عکسهای کمتر دیده شده از جهان پهلوان تختی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگي نامه ي مختصري از جهان پهلوان تختي



 

تختی

 

غلامرضا تختی در روز ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط در محلهٔ خانی‌آباد در تهران به دنیا آمد. «رجب خان» (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگ‌تر بودند. «حاج قلی»، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خواربار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف می‌کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی‌آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانواده‌های رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.

 

رجب‌خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راه‌آهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانوادهٔ پرجمعیت خود را تأمین می‌کرد. نخستین واقعه‌ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه‌ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی‌آباد درس خواند و در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. تختی در دوران زندگی ورزشی‌اش رکورددار شرکت در المپیک‌ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده‌است.

 

او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی‌گیران نامداری را مغلوب کرد.

 

وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولیدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود. پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش، خبر درگذشت وی تحت عنوان خودکشی اعلام شد و همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت‌انگیز فرو برد.

 

در مورد قتل و یا خودکشی وی دلایلی همچون ناراحتی‌های روحی و مشکلات مالی آوردند ولی هیچ گونه بازرسی برای قتل وی به صورت جدی شکل نگرفته است.

 

تختی


بازیهای المپیک:

 

پنجاه و دو هلسینکی :مدال نقره ۷۹ کیلو گرم

پنجاه و شش ملبورن: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم

شست رم: مدال نقره ۸۷ کیلو گرم

شست و چهار توکیو: چهارم۹۷ کیلو گرم

 


قهرمانی جهان:

 

پنجاه و یک هلسینکی: مدال نقره ۷۹ کیلو گرم

پنجاه و چهار توکیو: نفر پنجم ۸۷ کیلو گرم

شست و یک یوکوهاما: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم

شست و دو تولیدو: مدال نقره ۹۷ کیلو گرم

 

 

بازیهای آسیایی:

 

پنجاه هشت توکیو: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم

جمع مدالهای غلامرضا تختی: هشت، ۴ طلا، ۴ نقره

المپیک ۳ - جهانی ۴ - بازیهای آسیایی ۱

 

تختی اولین کشتی گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال‌های جهانی و المپیک بشود: جهانی ۵۱ و المپیک ۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیک ۵۶، ۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما (در ۸۷ کیلو) و جهانی ۶۲ تولیدو در ۹۷ کیلو.