ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

اقدام هوشمندانه پورحیدری در یک روز سرد


سرپرست باتجربه و سردو گرم چشیده استقلال در شرایطی به تمرین آبی پوشان رفت که از تحمل یک بیماری سخت ضعیف و نحیف شده بود اما رفت تا یک روز بعد از اعتصاب بازیکنان آنها را شرمنده کند.

خبرگزاری مهر: عِرق و تعصبی که بازیکنان نسل‌های قبلی فوتبال ایران از خود نشان می‌دهند واقعا جای تحسین دارد. حرف‌های علی پروین، مرحوم همایون بهزادی، صحبت های مرحوم ناصر حجازی و این که تا آخرین روزهای عمر خودش با وجود درد زیاد در تمرینات استقلال حاضر می‌شد تا پولی که می‌گیرد به قول خودش حلال باشد و البته به استقلال هم کمک کند.

آخرین کار را منصور  پورحیدری انجام داد. او در یک  روز سرد زمستانی و در حالی که روی سلامتی خودش ریسک بزرگی انجام داده بود به تمرین استقلال رفت. تصور نکنید که منصور پورحیدری  بی دلیل این روز را برای حضور در تمرین استقلال انتخاب کرده است او دقیقا پس از اعتصاب بازیکنان متوجه شد که لازم است به تمرین برود و با بازیکنان حرف بزند و چنین هم کرد.

پورحیدری  در تمرین استقلال از بازیکنان گلایه کرد که چرا اعتصاب کرده‌اند و به این ترتیب بازیکنان را شرمنده کرد. او با همین کار ساده برای استقلال یک ماه زمان خرید چون بازیکنان با دیدن پورحیدری  که با آن حال و با این بیماری در آن روز سرد خود را به آزادی رساند دیگر به این راحتی نمی‌توانند تمرین را تعطیل کنند.

در واقع پورحیدری با این کار خود برای استقلال و افشارزاده زمان خرید و در همین حالت هم مثل یک سرپرست واقعی به استقلال کمک کرد. این نوع برخورد پورحیدری را شاید برخی دیگر  از پیشکسوتان که فقط از باشگاه‌هایشان توقع دارند به آنها پست بدهد الگو کنند. در هر صورت پورحیدری باز هم ثابت کرد که چه تفاوتی با دیگران دارد.


ویدیو مرتبط :
اقدام هوشمندانه سامسونگ برای افزایش ایمنی جاده ها

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ظهر یك روز سرد زمستانی



،

ظهر یك روز سرد زمستانی

 

وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاكت نامه ای را دید كه نه تمبری داشت و نه مهر اداره ی پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاكت نوشته شده بود. او با تعجب پاكت را باز كرد و نامه ی داخل آن را خواند:

 

>> امیلی عزیز، عصر امروز به خانه ی تو می آیم تا تو را ملاقات كنم. "با عشق، خدا"

 

امیلی همان طور كه با دستهای لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فكر كرد كه چرا خدا می خواهد او را ملاقات كند؟ او كه آدم مهمی نبود. در همین فكر ها بود كه ناگهان كابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: «من، كه چیزی برای پذیرایی ندارم

 

پس نگاهی به كیف پولش انداخت. او فقط 5 دلار و 40 سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یك قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید. وقتی از فروشگاه بیرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر كند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید كه از سرما می لرزیدند.

 

مرد فقیر به امیلی گفت: "خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امكان دارد به ما كمكی كنید؟"

 

امیلی جواب داد: "متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام"

 

مرد گفت: «بسیار خوب خانم، متشكرم» و بعد دستش را روی شانه های همسرش گذاشت و به حركت ادامه دادند.

 

همانطور كه مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس كرد. به سرعت دنبال آنها دوید: " آقا، خانم، خواهش می كنم صبر كنید"

 

وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد و بعد كتش را در آورد و روی شانه های زن انداخت. مرد از او تشكر كرد و برایش دعا كرد.

 

وقتی امیلی به خانه رسید، یك لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت. همانطور كه در را باز می كرد، پاكت نامه دیگری را روی زمین دید. نامه را برداشت و باز كرد:

 

امیلی عزیز، از پذیرایی خوب و كت زیبایت متشكرم ،