ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

آزمون - زلاتان، تحقق رویای سردار


الگوی آزمون در میان تمام مهاجمان تراز اول فوتبال جهان کسی نیست جز زلاتان ابراهیمویچ. بازیکنی که در بازی ایران- سوئد مقابل سردار آزمون قرار می گیرد.

ورزش سه: ایران و سوئد ، 11 فروردین به مصاف هم می روند. در دیداری دوستانه که شهر اسکهلم میزبانش است. این بازی برای تیم ملی فقط جنبه تدارکاتی دارد. کی روش می تواند آمادگی شاگردانش را برای حضور در مسابقات مقدماتی جام جهانی بسنجد. از طرفی تیم المپیک هم در تعطیلات نوروز باید در مسابقاتی به میدان برود که جنبه رسمی دارد. مسابقات مقدماتی تالمپیک که می تواند برای فدراسیون فوتبال در اولویت قرار بگیرد. سردار آزمون و علیرضا جهانبخش به همین دلیل سر دو راهی بزرگی قرار گرفته اند. حضور در تیم المپیک و یا همراهی تیم ملی در دیدارهای تدارکاتی مقابل شیلی و سوئد.

این دو البته تصمیم را به فدراسیون فوتبال و کادر فنی تیمهای المپیک و بزرگسالان سپرده اند تا تکلیف شان را مشخص کنند. از همه این ها که بگذریم باید بگوییم که بازی ایران- سوئد برای سردار آزمون یک بازی خاطره انگیز است. او بارها اعلام کرده که الگوی فوتبالش زلاتان ابراهیموویچ است. مهاجم بلندقامت تیم ملی سوئد و باشگاه پاری سن ژرمن فرانسه که سردار علاقمند به بازی اش است.

رویای آزمون می تواند در این بازی تحقق یابد. دوئل سردار- زلاتان دیدنی است. البته به شرطی که فدراسیون رای به حضور آزمون در تیم ملی بزرگسالان بدهد. باید دید آیا سردار به آرزوی دیرینه خود می رسد یا نه؟ خودش که تصمیم را به فدراسیون فوتبال محول کرده است.


ویدیو مرتبط :
تحقق رویای دختربچه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سردار آزمون: زلاتان می شوم


در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، سردار آزمون جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده!





همشهری تماشاگر - امیر اسدی:
در روزهای فقر لژیونر، در روزهای فرش نشینی و در سراشیبی تند سقوط فوتبال ایران، جوان 19 ساله ای است که چشم روس ها را گرد و به خود خیره کرده! پسرکی که تا 15 سالگی والیبالیست بود، آنقدر خوب بود که حتی تیم ملی او را به سمت جذابیت های فوتبال کشاند.

وقتی تنها 17 سال داشت به لیگ روسیه رفت و برای روبین کازان بازی کرد. استعدادی شگرف از یک بازیکن شگفت انگیز و درخشش در سرمای روسیه. آوازه اش از مرزهای سیبری هم فراتر رفت. آن طرف تر و به غرب اروپا. استعدادیاب های آرسنال، او را در اسپانیا دیدند و البته پسندیدند. خیلی زود آرسن ونگر بزرگ در موردش تحقیق کرد و سپس ایمیلی از لندن به کازان رسید. به باشگاه روبین: «ستاره جوان تان را می خواهیم، دو میلیون پوند هم می دهیم.»

زلاتان می شوم

انتقالش در مرحله انجام بود اما فقط یک مانع وجود داشت. قانون اتحادیه فوتبال انگلیس و حضور در 70 درصد از بازی های ملی! در کازان ماند، به امید روزهای شیرین آینده، روزهایی همراه با درخشش در پیراهن تیم ملی.

او حالا اولین گل ملی را زده و منتظر گل های بعدی است. امیدوار به 100 گله شدن، درست مثل الگویش علی دایی. هدف هم دارد. می کوشد به سقف آرزوهایش برسد؛ بازی در رئال مادرید و ورزشگاه سانتیاگو برنابئو. او سردار آزمون نام دارد؛ بازیکنی که در روزهای سکوت، در روزهایی که بیشتر شنونده است تا گوینده، سوال های متفاوتی را پاسخ داد. از زندگی فوتبالی و البته زندگی شخصی اش، صحبت های این پسر 19 ساله پیش روی تان است.

در روسیه و شهر کازان که بازی می کنی آیا مردم تو را می شناسند؟

مردم کازان مرا می شناسند، حتی در شهرهای دیگر روسیه هم پیش می آید که بشناسند و با من احوالپرسی کنند. اتفاقا رفتارشان هم خوب است و حسابی تحویلم می گیرند.

کازان شهر بزرگی است؟

نسبتا.

مثل کدام شهر ایران؟

نمی توانم حدس بزنم ولی فکر می کنم مثل شیراز!

امکاناتش مناسب است؟

فوق العاده است، مخصوصا حالا که دارند شهر را بازسازی می کنند و بافت جدید را شکل می دهند.

از امکانات بگو...

هر چیز که بخواهید وجود دارد، هر چیزی که فکرش را بکنید.

مردم کازان به چه زبانی حرف می زنند؟

به دو زبان تارتاری و روسی.

روس ها همیشه به خونسردی شهره هستند، مثلا خیلی دیر با طرف مقابل خو می گیرند و سخت قاطی می شوند؛ واقعا اینطور است؟

ما ایرانی ها خیلی خونگرم هستیم اما روس ها کمی سرد هستند و زمان می برد تا بخواهند با فردی غریبه گرم بگیرند و با او رفیق شوند!

پس تو چطور با آنها ارتباط برقرار می کنی؟

من در روسیه دوستی ندارم که بخواهم ارتباط برقرار کنم.

آنجا با چه زبانی صحبت می کنی؟

اکثرا با بازیکنان انگلیسی صحبت می کنم. اگر هم گیر کردم و کارم سخت شد، مترجمم هست که کمکم کند. او همیشه کنارم است و واقعا برایم زحمت می کشد.

اگر مترجم کنارت نباشد چطور؟

تا به حال اتفاق نیفتاده که مترجم کنارم نباشد!

آنجا و در کازان مغازه ای هم پیدا می شود که به بازیکنان تیم های روسی تخفیف بدهد؟ آیا مغازه دار دست و دلبازی هم پیدا می شد که به خاطر تیم شهرش شما را تحویل بگیرد و برایتان سنگ تمام بگذارد؟

نه بابا، اینطور نیست که فکر می کنید. مگر ایران است که به بازیکن مورد علاقه شان تخفیف بدهند. در کازان تخفیف که نمی دهند هیچ، از ما بیشتر هم پول می گیرند.

و احتمالا مگر روبین کازان تنها تیم شهرشان نیست؟

تنها تیم فوتبالی است. کازان یک تیم هم در هاکی دارد که در لیگ حرفه ای روسیه بازی می کند و حسابی طرفدار دارد. آنها تیم قدرتمندی هستند و بیشتر مردم کازان از آنها حمایت می کنند.

اسم تیم هاکی؟

اک بارس.

پس آنها را بیشتر تحویل می گیرند؟


بیشتر از من؟

منظورم کل بازیکنان روبین کازان است.

تا به حال که بازیکنان تیم هاکی را بیرون ندیده ام. از لحاظ چهره می گویم اما این را شنیده ام که مردم دوست شان دارند. البته این دلیل نمی شود که از ما فوتبالیست ها هم غافل شوند. وقتی ما را هم می بینند رفتار مناسبی دارند و علاقه خود را نشان می دهند.

تا به حال از هواداران روبین کازان کادو گرفته ای؟

تا به حال نه.

خودت چی؟ تا به حال به هواداری از روبین کازان کادو داده ای؟

پیراهن بازی ام را به عنوان کادو داده ام.

فقط پیراهن؟

آره.

زلاتان می شوم

همیشه و بعد از هر بازی؟ درخواست کننده هم دارد؟


خیلی ها هستند که از من درخواست پیراهن می کنند و خب پیراهن به کسی می رسد که قسمت اش است. اسمش را نمی شود کادو گذاشت اما باعث افتخارم است که طرفداران روبین کازان پیراهنم را به یادگار از من می خواهند.

بیشتر سعی می کنی پیراهنت را به چه کسانی بدهی؟ بزرگترها آیا افرادی که سن و سال کمتری دارند؟

بیشتر بچه های کوچک چون دوست ندارم دست خالی از کنارم برگردند. به همین خاطر سعی می کنم کوچولوها را دست خالی برنگردانم. اگر هم تعدادشان زیاد باشد قول بازی بعد را به آنها می دهم.

حالا چرا شماره 69 را انتخاب کردی؟

به خاطر پلاک استان مان!

در کازان، تا به حال چندتا امضا به طرفداران داده ای؟

نشمردم به خدا.

حدودا؟

نمی دانم، چه بگویم.

اصلا آنجا از تو امضا می گیرند؟

زیاد اما تعدادش را یادم نیست.

در کازان، هواداران لقبی برای تو ساخته اند؟

فکر نکنم لقبی داده باشند. آنجا بیشتر با اسم و فامیل بازیکنان را تشویق می کنند. خیلی کم پیش می آید که به یک بازیکن لقب بدهند. برای من هم همینطور. فقط مرا با شعار «سردار آزمون» صدا می زنند و تشویق می کنند.

حالا درست تلفظ می کنند؟

خبرنگاران آنجا چند بار از من پرسیده اند و هواداران هم می دانند که تلفظ نام و فامیل من چگونه است. به همین خاطر اشتباه نمی کنند و تقریبا عادت کرده اند.

در روبین کازان کدام بازیکن بیشتر از همه تشویق می شود؟

گودگدنیز.

اهل کجاست؟

ترکیه.

چرا بیشتر از همه تشویق می شود؟

چون بازیکن باکیفیتی است و البته چند سالی می شود که در روبین کازان بازی می کند.

به گوگدنیز حسودی ات نمی شود وقتی می شنوی او را تشویق می کنند؟

چرا باید حسودی ام بشود؟ او سال ها برای روبین کازان زحمت کشیده و حقش است که از سوی هواداران تشویق شود. طرفداران ما با این تشویق ها جواب زحمات چندین ساله گوگدنیز را می دهند.

گودگدنیز برای تیم ملی ترکیه هم بازی می کند؟

قبلا بازی میکرد اما الان چند وقتی است که به تیم ملی دعوت نمی شود.

در روبین کازان لیدر هم دارید؟

داریم ولی مثل این نیست که بخواهند دخالتی انجام بدهند و بیخودی از کسی حمایت کنند. حواسشان به کار خودشان است و سعی می کنند تا وظیفه خود را به خوبی انجام دهند.

از کسی پول هم می گیرند تا تشویقش کنند؟

آنجا از این حرف ها نیست. لیدرها حقوقی از باشگاه می گیرند تا از تیم حمایت کنند. در تمرین حاضر می شوند و روز بازی هم به ورزشگاه می آیند. اصلا هم خطی عمل نمی کنند و هر کسی را که خوب بازی کند تشویق می کنند. البته باز هم می گویم گوگدنیز بیشتر از همه تشویق می شود.

مدیران عامل چه؟ آنها هم تشویق می شوند؟

نه؛ اصلا.

روبین کازان تیم قدرتمندی است؟

مثل گذشته نه اما هنوز هم تیم سطح بالایی محسوب می شود و در روسیه خیلی ها قبولش دارند و به آن احترام می گذارند.

اما انگار همیشه برای کسب رتبه های میانه جدول تلاش می کند! اینطور نیست؟

چرا این حرف را می زنید؟

چون همیشه بین راه هفتم تا دهم جدول است.

فوتبال است دیگر. الان یکی دو فصلی است که روبین کازان روی دور بدشانسی افتاده وگرنه همین تیم سه چهار سال پیش بارسلونا را با آن تیم قدرتمندش در نوکمپ شکست داد و شگفتی آفرید.

گفتی شگفتی ساز؛ روبین کازان شبیه کدام تیم ایرانی است؟

از چه لحاظ؟

از لحاظ همین شگفتی سازی، رتبه در جدول، امکانات و پتانسیلی که دارد.

از نظر امکانات که قطعا از همه تیم های ایرانی بهتر است.

منظورم از رتبه شهر و جو است؟

جو؟

جو هواداران؟

هواداران زیادی نداریم که بخواهم با توجه به آنها مثال ایرانی بزنم.

برای هر بازی چند هزار نفر به ورزشگاه می آیند؟

در استادیوم جدیدی که ساخته اند نهایتا 15 هزار نفر.

گنجایش استادیوم چقدر است؟

 50 هزار نفر. یعنی حدود دو سوم ورزشگاه خالی می ماند و تماشاگری روی سکوها نمی نشیند.

زلاتان می شوم (1)

اگر روبین کازان در لیگ برتر ایران شرکت کند چندم می شود؟

اول!

واقعا قهرمان می شود؟

صددرصد؛ به این حرفم شک ندارم. البته من برای تیم های ایرانی احترام قائلم اما این نظرم است و روی آن اطمینان دارم.

حالا برعکس. اگر استقلال یا پرسپولیس به لیگ روسیه بیایند چه رتبه ای کسب می کنند؟

تاکنون درباره اش فکر نکرده ام. حالا که آمدنی نیستند ولی شرایط برایشان سخت می شود.

رتبه اش را نمی توانی پیش بینی کنی؟

نه؛ فقط می گویم که نتیجه گیری برایشان مشکل می شود.

اگر روبین کازان با نایمخن، تیم علیرضا جهانبخش بازی کند چه نتیجه ای به دست می آید؟

تیم علی هم تیم قدرتمندی است ولی شناخت آنچنانی روی این تیم ندارم. فقط می توانم بگویم که دوئل من و علی حساس می شود. (می خندد)

نتیجه چند چند می شود؟

دوست دارم تساوی شود.

چرا؟

چون نایمخن تیم بهترین دوستم است.

مساوی با گل؟

بهترین نتیجه 2-2 است. من و علی هم گل بزنیم.

برای علی هم کری می خوانی؟

برخی مواقع به شوخی او را اذیت می کنم اما شوخی هایمان هم بجاست و محترمانه. من و علی ارتباط بسیار خوبی با همداریم. مثل دو دوست و دو برادر می مانیم که همیشه هوای هم را دارند.

دوست داری با جهانبخش هم تیمی شوی؟

در تیم های ملی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان که بودم ولی علاقمندم در اروپا هم در یک تیم باشیم و با پیراهن یک باشگاه بازی کنیم.

پیش نیامده که تو به علی بگویی که به روسیه بیاید یا او از تو بخواهد که به لیگ هلند بروی؟

گفتم و او هم گفت اما نشد و قسمت نبود. امیدواریم در سال های بعد این اتفاق بیفتد و ما در اروپا هم کنار یکدیگر بازی کنیم. فکر می کنم با هماهنگی بالایی که بین مان وجود دارد بتوانیم به موفقیت آن تیم کمک کنیم.

در روسیه چه تفریحاتی داری؟ اوقات فراغت را چطور پر می کنی؟

بیشتر تمرین و خانه کار دیگری انجام نمی دهم.

اینطوری که سخت است و حوصله ات سر می رود، مثلا پارک یا شهر بازی هم نمی روی؟

با این شرایط راحت ترم. شهر بازی و پارک هم که برای بچه هاست. فقط برخی اوقات به رستوران می روم تا غذا بخورم.

با توجه به اینکه خیلی از دانشجویان ایرانی در آذربایجان و اوکراین درس می خوانند، تو قصد ادامه تحصیل نداری؟

قصد دارم؛ چون هدفم این است که در کنار فوتبال، تحصیلاتم را هم ادامه بدهم اما باید ببینم چه پیش می آید و شرایط چطور رقم می خورد.

با توجه به موفقیت های والیبالیست ها و محبوبیت عجیب آنها در یکی دو سال اخیر، دوست نداشتی به جای فوتبال می رفتی سراغ والیبال و رشته پدری ات را ادامه می دادی؟ آنجا بیشتر دیده نمی شدی؟

نه؛ به هیچ وجه دوست نداشتم جای فوتبال، والیبال بازی کنم اما دم بازیکنان تیم ملی والیبال گرم. غیرت را تعریف کردند و به معنای واقعی نشان دادند که زحمت کشیده اند و حق شان بیشتر از اینهاست.

چرا دوست نداشتی والیبال را ادامه بدهی؟

چون من فوتبال را دوست دارم.

اما فعلا آنها روی بورس هستند و هر جا که می روی درباره شان صحبت می کنند.

ان شاءالله بیشتر از اینها روی بورس باشند. من به آنها افتخار می کنم و امیدوارم که موفقیت هایشان ادامه داشته باشد.

اگر والیبال را ادامه می دادی فکر می کنی جایی در این تیم موفق و رویایی برای خودت پیدا می کردی؟

نمی دانم ولی وقتی والیبال بازی می کردم همه از من تعریف می کردند و می گفتند آینده دار هستی و ستاره می شوی. همه آنهایی که از من تعریف می کردند تعجب کردند که فوتبالیست شدم و والیبال را ادامه ندادم.

یعنی اینقدر خوب بودی؟!

اینقدر خوب که حتی فرهاد قائمی، بازیکن تیم ملی که دوستم بود می گفت بیا والیبال و فوتبال را رها کن ولی خب قسمت نبود که والیبالیست شوم.

والیبال تو بهتر بود یا فوتبالت؟

فکر می کنم والیبالم بهتر بود. البته الان فوتبالیست خوبی هم نیستم ولی مردم لطف دارند که ابراز علاقه می کنند و دوستم دارند. این باعث افتخارم است.

در والیبال، پدرت مربی ات بود؟

نه تنها من بلکه خلیل آزمون مربی تمام والیبالیست های تیم فعلی والیبال ایران بوده.

مثلا کدام شان؟

فرهاد قائمی، مهدی مهدوی، محمد موسوی، سعید معروف و مباشری.

در کدام تیم؟

پدرم مربی و یک مدت سرمربی تیم ملی جوانان بود که این والیبالیست ها شاگردش بودند. البته فرهاد قائمی در تیم گنبد هم زیر نظر پدرم بازی می کرد. مهدوی هم در گل گهر سیرجان شاگرد پدرم بود.

پست تو در والیبال چه بود؟

قدرتی زن بودم.

شبیه کدام والیبالیست تیم ملی بازی می کردی؟

اینها از من خیلی سرتر هستند و قابل مقایسه نیستم ولی زمانی که والیبال بازی می کردم دوست داشتم مثل محمد ترکاشوند باشم.

در والیبال به کجاها رسیدی؟

تا رده نوجوانان بازی کردم و به تیم ملی نوجوانان هم رسیدم. یادم نمی آید مربی چه کسی بود اما وقتی دعوت شدم نرفتم و دیگر برای همیشه فوتبالیست شدم.

زلاتان می شوم

هنوز والیبال بازی می کنی؟


زیاد نه؛ گاهی اوقات که به گنبد می روم با دوستانم و البته پدرم جمع می شویم و در سالن بازی می کنیم.

تا حالا شده به خاطر قد بلندت از تو تعریف کنند؟

برای چه؟

مثلا بگویند عجب قد بلندی، چه پسر رشیدی!

بیشتر طرفداران تیم گفته اند تا آدم های دور و برم.

قدت را مسخره هم می کنند؟

کسی مرا مسخره نکرده جز یکی از دوستان خوبم. جابر چرکزی بود که قدش از همه بچه ها کوتاه تر بود اما مرا مسخره می کرد؛ البته به شوخی، یادش بخیر. این جابر چرکزی در گل گهر سیرجان بازی می کرد و فوتبالیست فوق العاده ای بود.

قد و قامت تو غیر از ورزش به درد چه کار دیگری می خورد؟ چه شغلی می توانستی انتخاب کنی؟

نمی دانم ولی کار که عار نیست. کارگری می کردم یا هر کاری که از دستم برمی آمد اما قسمت شد که ورزشکار شوم چون همیشه دوست داشتم که ورزش کنم.

اگر ورزشکار نمی شدی دوست داشتی چکاره شوی؟!

خلبان.

دلیلش؟

حسی که از بچگی داشتم و همیشه علاقمند بودم خلبان شوم، مثل کسانی که دوست داشتند مهندس یا دکتر شوند.

بچه که بودی کارتون هم می دیدی؟

خیلی.

کدام کارتون را از همه بیشتر دوست داشتی؟


فوتبالیست ها و موش و گربه را.

به کدام شخصیت فوتبالیست ها علاقه داشتی؟

- کاکرو و آن یکی که اسمش یادم نمی آید.

سوباسا؟

آره، آره.

ادامه دارد...