دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

10 فرمان شهروندی در شبکه های اجتماعی


این روزها بسیاری از کاربران، تصاویر خود را محدود از همه کاربران و دوستان میکنند ولی همانها بی اجازه، اقدام به اشتراک گذاشتن تصاویر شخصی و تگ کردن افراد میکنند.

هفت صبح: ابتدای روز در محل کار خود به سراغ ایمیل خود میروید تا از آخرین وضعیت پروژهها مطلع شوید، ناگهان با انبوهی از ایمیلهای ناخواسته مواجه میشوید. ماجرا از این قرار است که دوستی، بی اجازه، شناسه شما را اصطلاحا بر سر نوشته ای یا عکسی، تگ کرده و بدین ترتیب انبوهی از نظرات و پیامها سر از ایمیل شما در آورده اند.

این داستان غریب نیست و کم و بیش با امکان دسترسی به شبکههای اجتماعی گوگل پلاس، لینکدین، کلوب و نمونههای این چنینی، بسیاری از کاربران ایرانی با دو پدیده اجتماعی تازه مواجه هستند؛ یکی ایجاد کدورت و دلخوری از عدم رعایت آداب اجتماعی در فضای مجازی و دیگری به هراج گذاشتن بخشی از اطلاعات مربوط به حریم شخصی خود و دیگران. در اینجا با برداشت از مقالهای که دیروز در پایگاه سینت منتشر شد، به هنجارهای شهروندی در شبکههای اجتماعی میپردازیم که در قالب 10 فرمان آمده است:



هر آن چه برای خود نمی پسندی، برای دیگران مپسند! این گفته گرانبار، در فضای مجازی بیش از پیش خود را نشان میدهد. این روزها بسیاری از کاربران، تصاویر خود را محدود از همه کاربران و دوستان میکنند ولی همانها بی اجازه، اقدام به اشتراک گذاشتن تصاویر شخصی و تگ کردن افراد میکنند. این اقدام سوای این که به دور از آداب و احترام اجتماعی است، حریم شخصی افراد را نقض میکند.

تصاویر فرزندان را بدون اجازه والدین آنها به اشتراک نگذارید؛ گرچه در جهان واقعی شما عکسی از فرزند دوست یا اقوامتان را بدون اجازه والدینش در آلبوم نگه نمیدارید، فضای مجازی این سوءتفاهم را پیش آورده که دیگر نیازی یه این اجازه نیست. والدین کودک تا رسیدن او به سن قانونی، میبایست بر هنجارهای اجتماعی فرزندانشان نظارت داشته باشند، حتی اگر این فرزندان خود عضوی در این شبکه ها باشند.

تگ کردن اماکن و مشخص کردن آنها روی نقشههایی مثل گوگل مپ میتواند دردسرساز باشد! تصور کنید تصاویری از مدرسه، محل کار و حتی محدوده خانه را روی اینترنت در دسترس همگان گذاشتید و مکان آن را هم روی نقشه مشخص کردهاید، از کجا مطمئن خواهید بود که شما هر آنچه که آدم رباها و زورگیرها نیاز دارند، به راحتی در اختیارشان نگذاشتهاید؟ این کار را در مورد عکسهایی که از خانه یا برنامه میهمانی اقوامتان گرفتهاید هم به هیچ وجه انجام ندهید. شما که نمیخواهید دستی دستی آمار تمام زندگی بستگانتان را به کل جهان بدهید؟

تصاویری که از خود یا دوستان و بستگانتان روی شبکه اجتماعی قرار میدهید را با دقت پیش از انتشار بنگرید؛ انتشار ناخواسته اطلاعات(همچون شماره کارتهای اعتباری، پلاک خودرو و حتی نام و نشان خیابانها) در تصاویر میتواند برای شما دردسرساز شود.

به هیچ وجه شماره همراهتان را روی اینترنت نگذارید، مگر این که قصد جهانی کردن آن را داشته باشید. کپی کردن سیم کارت، ارسال پیامک از شماره جعلی و ایجاد مزاحمت در وقت و بیوقت، از خطراتی است که میتواند حتی به شوخی، زندگی شما را جدی دچار دگرگونی کند.

شبکه اجتماعی، حافظه اجتماعی ماندگار است! به هیچ وجه عکسی از محل کار خود به اشتراک نگذارید، حتی زمانی که از تمام عواقب آن آگاهید. فضاهای داخلی ادارات، سازمانها و شرکتها، متعلق به شما، همکاران و کارمندان دیگر نیست، بلکه فضای متعلق به آن نهاد است. شما ممکن است ناخواسته با به اشتراک گذاشتن تصویری از محل کار، شرکت خود را دچار بحرانی ناخواسته بکنید. به طور مثال ممکن است با تیترهای این چنینی در رسانه های مجازی بر عکستان مواجه شوید: «فضای آشفته در شرکت...»، «خمودگی در میان کارمندان...» و «افشای تصاویری از درون سازمان...»! یکی دیگر از خطرات این کار لو رفتن اسناد، مدارک و طرحهای نهاد متبوع شما است.

مطالب خصوصی دوستانتان را که در بلاگهای شخصی یا روی شبکه با تعداد محدودی به اشتراک گذاشتهاند را کپی و ایمیل برای همه نکنید! اگر دوستتان قصد انتشار و اشتراکگذاری آن مطلب با همگان را داشت، مطمئنا خود این کار را میکرد. در صورتی چنین قصدی دارید، حتما از او اجازه بگیرید.

این گونه فکر نکنید که چون تنظیمات سختگیرانهای برای حفاظت از حریم شخصی خود به کار بستهاید، پس میتوانید هر عکس و اطلاعاتی را روی آن و برای افراد محدودی به اشتراک بگذارید. متاسفانه شرکتهای خدماتدهنده شبکههای اجتماعی به طور مداوم در حال تغییر قواعد کاربری و حریم شخصی خود هستند و گرچه بعضا اطلاع میدهند ولی به صورت پیشفرض رای به موافقت شما میدهند؛ چرا که شما در هنگام عضویت گزینه «پذیرش(accept) » را بر سر متنی ناخواسته وارد کردهاید که در بندهای آن نوشته شده، شرکت خدماتدهنده حق دارد هر زمانی که خواست بدون اطلاع کاربران قواعد حریم شخصی را تغییر بدهد؛ بدین ترتیب ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و ببینید، آنهایی که نباید، به تصاویر و اطلاعاتتان دسترسی پیدا کردهاند؛ آن روز دیگر خیلی دیر شده است.

به هنگام نظردهی روی نوشتهها یا پستهای ارسالی دوستان و افراد مختلف، تصور کنید که با او رودررو در حال مکالمهاید. بیش از آن قدری که به ادب و احترام در دنیای واقعی پایبندیم، در محیط سوءتفاهمساز مجازی به این آداب نیاز است.

از شبکه های اجتماعی مجازی در زندگی شخصی بهره ببرید و نه در محیطهای اجتماعی واقعی. این روزها بسیاری با گوشیها و تبلتهای خود در میهمانیها مشغول به روزرسانی محیط شبکه اجتماعی خود هستند، غافل از اینکه این کار فرد را دورتر از دنیای واقعی و غرق در فضای مجازی میکند؛ اگر دوستانتان بار دیگر شما را به جمع خود دعوت نکردند، جای دلخوری برای خود باقی نگذارید: شما یک فرد فعال اما در محیط مجازی شدهاید!


ویدیو مرتبط :
‫10 تا از بهترین کمپین های شبکه اجتماعی سال 2015‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (10)


هر نوشته ای نویسنده ای دارد. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده وصاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خوننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته های تان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

هفت صبح: هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده وصاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خوننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته های تان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

-    یکی از شاخص ترین مزیت های سیم کارت های اعتباری اینه که می تونی به بعضیا که حوصله شونو نداری بگی «شارژ ندارم»

-    غضنفر تو زمستون یه اسب میبینه که از دهنش بخار میاد. میره جلو نگاه می کنه و میگه جل الخالق پس اسب بخار که میگن اینه!

-    این هایی که با یه نم بارون بوت می پوشن همونایی هستن که تو حراج 70 درصد پارسال خرید کردن و تا حالا لحظه شماری میکردن زودتر بپوشن!

-    اگر به یکدیگر احترام بگذارید، یکدیگر هم به شما احترام می گذارد

-    هیکل یارو شبیه نیم رخ چنگاله، بعد هر موقع می پرسی کجا بودی میگه باشگاه!

-    میخوام اگه قسمت باشه یه آبمیوه فروشی بازکنم چون 70 درصد دوستام نقش هویج رو دارن!

-    روانشناسی معکوس : سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه؟ گفت: اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا ... گفتم هاااااااا ! اگه الان می گفتم غذات شوره می گفتی ما اصلا یک ماهه نمک نداریم تو خونه!

-    امروز همون روزی هستش که همیشه قراره توش رژیم بگیریم و درس بخونیم و مرتب و منظم بریم سر کلاس درس و سرکار. بعله امروز همون شمبه ننگین است!

-    یه روزی دوستای مامانم با دختراشون اومده بودن خونمون. همه داشتند پرتقال پوست می کندند که من وارد شدم. بر خلاف انتظار شما هیشکی دستشو نبرید!

-    فقط اینجاست که وقتی راننده میخواد دنده عقب بگیره همه سر نشینان هم بر میگردن و به عقب نگاه می کنن!

-    ما آدم ها مشکل بینایی داریم، هرکس به ما زیاد نزدیک شود، دیگر دیده نمی شود

-    بارندگی ها شروع شد، دوستانی که از مترو استفاده می کنن از فردا لباس و وسایل شنا فراموش نشه

-    عامل اصلی گرایش من به تحصیلات عالیه جمله تشویق آمیز بابام مبنی بر «اشکال نداره بابا جون جامعه حمّالم می خواد» بود.

-    ولی اینکه  با این همه تورم هنوز «رنگارنگ» صد تومنه نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!

-    من یکی که مشکل مالی ندارم، چون اصلا مالی ندارم که بخوام مشکلشو داشته باشم!

-    وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق، به زوج های مشکل دار هم باید بگن انگری بردز

-    یکی از فانتزیام اینه که یکی از این دختر مایه دارا گرفتارم بشه. بعدش باباش بیاد یه چک بنویسه بده بهم بگه پاتو از زندگی دختر من بکش بیرون .... منم قبول کنم!

-    یکی از تفریحات سالمم اینه که گوشیمو بذارم جلو اسپیکر تا SMS که میاد، نویز بندازه، دو ثانیه زودتر بفهمم ذوق کنم!

-    یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن؟/ باید چطوری خطابشون کرد؟/ دهه صفری؟/ دهه جدید؟/ شروعی دوباره؟/ دهه ناشناخته؟/ تغییر را احساس کنید؟

-    قدیما ایفون معمولی بود، می گفتیم کیه؟ طرف می گفت منم!/ الان که تصویری شده هرکی زنگ میزنه ژست میگیره بعد زل میزنه به افق!

-    چندتا از دروغ های مشهورمون :

. فقط امضای رئیس مونده
. این لباس جنسش ترک اصله
. به چشم خواهری میبینمش
. همه بچه ها خوشگلن
. از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم
. این آخرین سیگاریه که میکشم
. منو تو جوونیام ندیدی
. این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم
. مرسی من نمیخورم، رژیم دارم
. از این همه یه دونه مونده، همش رو فروختم
. عموم فوت کرده بود نتونستم بیام
. مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه
. خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده
. شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس میگیریم

-    پسر همسایه مون داشت تو کوچه به دوستش می گفت فردا قراره ابروهامون رو چک کنن! هرکی برداشته باشه اخراجش می کنن

-    21 دسامبر دنیا قراره وایسه که رضا صادقی پیاده شه!

-    تو تاکسی نشسته بودیم، راننده جلوی یکی نگه داشت بوق زد پرسید کجا میری ؟ یارو گفت خونه!

-    مراحل چهارگانه تحقیق در دانشگاه: Ctrl+A / Ctrl+C / Ctrl+V / Ctrl+P

-    یه سوالی که منو این روزا خیلی درگیر کرده اینه که واقعا چرا مجریان کودک همشون خاله ان؟ چرا هیچوقت عمه ها مجری برنامه های کودک نمی شن؟

-    اینقدر روشنفکرم که بعضی شبا نورش نمی ذاره خانواده راحت بخوابن

-    فیزیک خیلی آسونتر می شد، اگه به جای سیب خود درخت رو نیوتن افتاده بود

-    رفیقم تعریف می کرد می گفت یکبار چراغ قرمز رو رد کردم یهو دیدم اونطرف افسر وایساده داره می نویسه. رفتم گفتم جناب سروان ننویس ندیدمت!

-    وقتی ناراحتین از 1 تا 10 بشمرین. اگه آروم نشدین تا 20 ادامه بدین، نشد تا 30 و همینجور  ادامه بدین تا آروم بشین. من الان به 21666500096871120012 رسیدم

-    یه غمی هست که بچه های آخر بیشتر درکش می کنن، غم به مرور زمان کم شدن آدم های سر سفره

-    معلم گفت: دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند. گفتم: من خودم را شکستم، پس چرا به او نرسیدم؟ لبخند تلخی زد و گفت گمشو بیرون از کلاس دلقک بی مزه!

-    از جمله افتخارات زندگیم اینه که یه بار حامد بهداد رو از نزدیک دیدم ولی حتی نرفتم جلو سلام کنم، منتظر روزی هستم که این بلارو سر گلزار هم بیارم!

-    این روزها به جای شرافت از انسان ها فقط «شر» و «آفت» می بینی

-    نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته، کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته

-    یاد اون روزها بخیر. وقتی بچه بودیم، مامانم یه تومن به من می داد و منو به فروشگاه می فرستاد و من با سه کیلو سی زمینی، دو بسته نان، سه پاکت شیر، یک کیلو پنیر، یک بسته چای و دوازده تا تخم مرغ به خانه بر میگشتم. اما الان دیگه از این خبر ها نیست، همه جا توی فروشگاه ها دوربین گذاشتن!

-    چند وقتیه یه سوال بد جور درگیرم کرده، که چرا وقتی لباس سفیدم کثیف میشه سیاه میشه و وقتی که لباس مشکیم کثیف میشه سفید میشه!