دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

زندگینامه سهراب سپهری



 

سهراب سپهری

 

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

 

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

 

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

 

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

 

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

 

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

 

 

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

 

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

 

سهراب سپهری

 

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

 

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

 

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

 

نکردم هیچ یادی از دبستان

 

ز درد دل شب و روزم گرفتار

 

ندارم من دمی از درد آرام

 

 

در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

 

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

 

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

 

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

 

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

 

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

 

سهراب سپهری

 

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

 

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

 

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را _که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود _ بیشتر دید.

 

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

 

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

 

شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

 

"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

 

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

 

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

 

"مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

 

"جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

 

"حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

 

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...

 

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است.

 

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

 

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

 

"هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

 

"هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.

 

سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

 

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

 

آثار سهراب سپهری

 

نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه "حجم سبز"

 

به باغ هم‌سفران

 

صدا کن مرا

 

صدای تو خوب است.

 

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

 

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

 

***

 

کسی نیست،

 

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

 

میان دو دیدار قسمت کنیم.

 

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

 

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

 

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

 

زمان را به گردی بدل می‌کنند.

 

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.

 

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

 

***

 

مرا گرم کن

 

(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

 

و باران تندی گرفت

 

و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،

 

اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

 

***

 

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

 

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

 

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

 

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

 

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

 

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

 

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

 

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.

 

و آن وقت

 

حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.

 

حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.

 

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.

 

در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت

 

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.

 

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

 

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

 

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

 

***

 

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،

 

تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.

 

 

 


ویدیو مرتبط :
سهراب سپهری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مجموعه آثار سهراب سپهری+ زندگینامه سهراب سپهری



سهراب سپهری,اشعار سهراب سپهری,زندگینامه سهراب سپهری

سهراب سپهری از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است

 

زندگینامه سهراب سپهری: 

سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. سهراب از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهای سهراب سپهری به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند.

 

 تولد سهراب سپهری:

سهراب سپهری، در 15 مهر 1307 دیده به جهان گشود. سهراب کودکی را در کاشان، در باغ اجدادی گذراند که در محله دروازه عطا قرار داشت. پدر سهراب سپهری، اسداللّه خان سپهری و مادر سهراب، فروغ سپهری نام داشتند. سهراب سپهری، به جز سرودن شعر، نقاشی هم می کرد. خانواده سهراب سپهری اهل فرهنگ و هنر و ادب بودند و تأثیری که سهراب از چنین فضایی می گرفت، در بیشتر زندگیش به شکل گیری باورها و شخصیتش کمک می کرد.

 

دوران کودکی سهراب سپهری:

سهراب سپهری چنین می انگاشت که دوران کودکی بسیار خوبی داشته است. او روزهایی سراسر شور و هیجان را در طبیعت باغ خانه می گذراند و لحظه هایی تکرار ناشدنی را تجربه می کرد. سهراب، عاشق روزهای آفتابی بود. اسفند کاشان را نیز به عنوان سرآغاز رویش جوانه ها و شکوفه ها خیلی دوست داشت.

 

سهراب سپهری، بهترین شاگرد مدرسه بود و همیشه سهراب را به عنوان نمونه معرفی می کردند. یکی از سرگرمی های سهراب، گِل بازی در روزهای تابستانی بود. گرفتن حشرات مختلف، نگه داری برخی حیوانات مثل بوقلمون، اردک و مرغ و خروس، دیگر سرگرمی سهراب بود. گیاهان، در زندگی کودکانه سهراب سپهری جایی مهم و مؤثر داشتند. سهراب در آغوش طبیعت زنده و ملموس و همگون با وجودش می بالید و سال ها را پشت سر می گذاشت. صبح ها خیلی زود، وقتی که هوا هنوز گرگ و میش بود، از خواب برمی خاست و تا تاریک روشن غروب، به بازی و شیطنت می پرداخت. او همواره پس از انجام دادن تکلیف های مدرسه، نقاشی می کرد.


دوران نوجوانی و جوانی سهراب سپهری:

کودکی سهراب,شعرهای سهراب سپهری,عکس سهراب سپهری

 زندگینامه سهراب سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌.

 
سهراب سپهری، اندک اندک دوران کودکی را پشت سر می گذاشت. شش سال ابتدایی تحصیل به پایان آمد. عادت کتاب خواندن، از زمان فراگیریِ خواندن و نوشتن در کودکی، در سهراب شکل گرفته بود و ساعت های معینی را مطالعه می کرد.

 

ورزش و شکار پرندگان نیز از دیگر سرگرمی های این دوران سهراب سپهری است. در اوقات فراغت هم به سرودن شعر و کشیدن تابلوهای نقاشی می پرداخت. در انجمن هفتگی شعر نیز شرکت می کرد. سهراب سال های تحصیل در دانشکده را با موفقیت پشت سر گذاشت. استعداد سرشار و شور و اشتیاقش برای فراگیری آموزه های تازه، تحسین و توجه استادان دانشکده را برمی انگیخت.

 

سهراب سپهری و ویژگی های اخلاقی اش:

یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد. از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد و اثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب سپهری انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر و زمانی در نقاشی هایش متجلی میشد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دوردست و زیبا بود. وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت.     

 

رفتار بزرگوارانه سهراب با خانواده‌،دوستان‌، آشنایان‌، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت به عبارتی دیگر: ما در بررسی سبک زندگی سهراب سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم. ومی توانیم بازتاب این عناصر را در نقاشی و شعر سهراب شپهری، به زیباترین وجه ببینیم. می‌توان گفت‌: زندگی نامه سهراب سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌. که در اجزا هنرش آشکار است.

 

 سبک شعر سهراب سپهری:

مجموعه آثار سهراب سپهری,کتاب سهراب سپهری,زندگی نامه سهراب سپهری

سهراب سپهری شاعری تصویرگراست

 
سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت. در عین پیروی از سبک نیما، خود صاحب سبک و خلاق بود. و خلاقیت سهراب در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است. سهراب سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است؛ ضمن این که دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند.


 اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری سهراب سپهری ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند. شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است. وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست. او همه را به نگریستن دقیق تر در پیرامون خود و به جهانی برتردعوت می کند. همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.

 

مجموعه آثار سهراب سپهری:

آثار منظوم سهراب: هشت کتاب، مرگ رنگ، زندگی خواب ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه، آوارکتاب، زندگی خواب ها

 

آثار منثور سهراب سپهری: اتاق آبی


سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد. در این کتاب سهراب سپهری می توان  جلوه های زبان خاص او را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دید. در مجموعه  "شرق اندوه " سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های دوشعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های سهراب سپهری هستند.

 

شهرت سپهری از سال 1344  با انتشارشعر بلند "صدای پای آب"  آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند "صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است. این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی «آرش» درآبان همان سال منتشرشد. در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است.      

 

سهراب سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گردآورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است. و یکی از اثر گذارترین مجموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.

 

مرگ سهراب سپهری:

اشعار سهراب سپهری,بیوگرافی سهراب سپهری,آرامگاه سهراب سپهری

آرامگاه سهراب سپهری؛ مشهد اردهال کاشان

 
در سال  1358، ناراحتی جسمی سهراب سپهری آغاز و علائم سرطان خون در وی نمایان شد. در دی ماه همین سال جهت درمان به انگلستان سفر می كند و اسفند ماه به ایران باز می گردد.

سرانجام  اول اردیبهشت 1359 ساعت 6 بعد ازظهر، در  بیمارستان پارس تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد. فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحن امامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان میزبان ابدی سهراب گردید.  آرامگاه سهراب سپهری در ابتدا با قطعه آجر فیروزه ای رنگ مشخص بود و سپس سنگ نوشته ای از هنرمند معاصر، رضا مافی، با قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز از سهراب سپهری، جایگزین شد:

 

به سراغ من اگر میایید
نرم و آهسته بیایید
مبادا كه ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

 

این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن ، شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌ باشد تعویض شد. در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.

 

شعر سهراب سپهری,مجموعه آثار سهراب,شعر کوتاه شهراب

 

از اشعار سهراب سپهری (روشنی من گل آب)

ابری نیست

بادی نیست

می نشینم لب حوض

گردش ماهی ها روشنی من گل آب

پاکی خوشه زیست

مادرم

ریحان می چیند

نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر

رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط

نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد

نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد

پشت لبخندی پنهان هر چیز

روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست

چیزهایی هست

که نمی دانم

می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد

می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم

راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم

من پر از نورم و شن

و پر از دار و درخت

پرم از راه از پل از رود از موج

پرم از سایه برگی در آب

چه درونم تنهاست
 

اشعار سهراب سپهری،شعر سهراب,آثار سهراب سپهری


گردآوری : بخش علمی صبح بخیر
منابع :

hawzah.net
ordibeheshtmah.persianblog.ir