دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

زندگینامه الكساندرگراهام بل،مخترع تلفن



 

 

گراهام بل

 


3 مارس مصادف با تولد الكساندر گراهام بل، مخترع اسكاتلندی تلفن بود. شاید اگر یك روز تلفن خونمون قطع بشه، تازه پی به وجود پراهمیت این وسیله می‌بریم. تا اسم گراهام بل می‌آید، من یاد كارتونی می‌افتم كه زمان كودكی از تلویزیون درباره زندگینامه بل پخش می‌شد.

 

در 3 مارس 1847 در ادینبورگ اسكاتلند كودكی به دنیا آمد كه بعدها نامش همواره با یك كلمه عجین شد. تلفن!

 

خیلی فكر می كردند شاید قسمت است كه پسران خانواده پروفسور الكساندر ملویل بل همگی بر اثر سل بمیرند ولی گراهام عمرش به دنیا بود. گراهام كوچولو از سن 10 سالگی شروع به ایراد گرفتن از اسمش كرد. شاید او هم یك اسم سه قسمتی دوست داشت چرا كه در 11 سالگی پدرش را راضی كرد كه نام او را الكساندر گراهام نام نهد. اما تا آخر عمر همه او را با نام الك می شناختند.

 

شاید اگر John Herdman آنها را نصیحت نمی كرد كه به كارهای مفید پبردازند ما امروز تلفن نداشتیم. بل كوچك بعد از توبیخ شدن توسط همسایه خودشان ، جان ، به فكر كمك كردن به او افتاد. آن زمان جان در فكر پیدا كردن راهی برای تسهیل آسیاب كردن گندم بود. كلید در دستان كودك كنجكاو قصه ما بود. الكساندر یك ماشین ساخت كه به وسیله پدال ، گندم را آسیاب می كرد. كار در كارگاه كوچكی كه جان راه انداخته بود آغاز شد

 

الكساندر استعدادهای دیگری هم داشت. او به سرعت خود را در زمینه هنر و شعر نشان داد. با تشویق های مادر و آموزشهای غیر رسمی او سریعا الكساندر به استادی در خانواده بل تبدیل شد. دیگر همه او را به نام پیانیست خانواده بل می شناختند. به همین خاطر اكساندر روز به روز به مادر خود وابسته تر می شد. هر روز بیشتر از روز قبل!

 

 

گراهام بل

 

 

مادر ناشنوا می شود

از سن 12 سالگی مادر الكساندر رو به ناشنوایی گذارد. هر روز بر میزان ناشنوایی مادر اضافه می شد. الكساندر بسیار از این واقعه تحت تاثیر قرار گرفت. مادر برای او ارزش بسیار بالایی داشت. بل كوچك شروع به یادگرفتن یك زبان انگشتی كرد كه باعث شد بتواند صحبتها را به مادر انتقال دهد. كم كم او موفق شد یك نوع تكنیك خاص ایجاد كند كه با صداهای خاصی را به راحتی به مادر مفاهیم را منتقل كند. كم كم علاقه به مادر ، الكساندر را به یك مبحث علاقه مند كرد. صدا شناسی!

 

كلا باید خانواده بل را خانواده سخنوران دانست. پدربزرگ و عمو پدر همه از اساتید سخنوری بریتانیا بودند. پدر رساله ای درباره اصئل سخن با كرو لالها نوشت كه در زمان خود یك رساله انقلابی بود. چه كسی می توانست بهتر از الكساندر نشان دهنده عملی بودن این رساله باشد؟ لب خوانی آموزش داده شده در این كتاب به الكساندر هم یاد داده شد و هر جا كه الكساندر قدرت خود را در لب خوانی به نمایش می گذارد همه در بهت و حیرت فرو می رفتند. لب خوانی زبانی مانند سانسكریت باعث جاودانگی لب خوانی شد!

 

 

دستگاهی كه صدا تولید می كرد

بعد از تحصیلات در كالج بود كه اكساندر یك چیز عجیب شنید. شخصی به نام بارون ولفگانگ فون كمپلن دستگاهی برای شبیه سازی صدای انسان ساخته است. الكساندر جوان سریعا كتابی از فون كمپلن را یافت و دست به ترجمه آلمانی به انگلیسی كتاب زد. بعد از ترجمه بسیار سخت كتاب آنها شروع به ساخت دستگاه كردند. در این قضیه برادر بزرگتر الكساندر یعنی ملویل هم به او كمك می كرد. قسمتهایی مانند نای، گلو، شش و لب به سختی ساخته شد اما هنوز یك مشكل برای دریافت جایزه ای كه پدر تعیین كرده بود وجود داشت. پدرشان گفته بود یك جایزه بزرگ برای آنها تدارك دیده است كه اگر بتوانند چنین كاری را بكنند به آنها خواهد داد. ساختن جمجمه ای كه بتواند حتی چند كلمه صدا را تولید كند بسیار طاقتفرسا بود. آنها بعد از هزاران بار تلاش توانست جمله "How are you grandma?" را بیان كنند. البته نتیجه یك ذره اشكال داشت. شاید اگر كسی جمله "Ow ah oo ga ma ma." را می شنید اصلا متوجه منظور نمی شد اما این برای اكساندر 19 ساله تازه شروع راه بود!

 

 

خانواده ای كه نابود شد

در 1865 وقتی خانواده به لندن مهاجرت كرد الكساندر به دفتر كارش رفت و تمام مدت را بر روی آزمایشهای خود كار كرد. تمام پاییز و زمستان او بر روی پروژه هایش كار می كرد و همینطور سلامتی اش رو به تحلیل می رفت. از آن طرف برادر كوچكش ادوارد با درد سل دست و پنجه نرم می كرد. الكساندر سال بعد كاملا حالش خوب شد ولی همیشه شانس با انسان یار نیست. ادوارد آنقدر خوش شانس نبود.

 

در سال 1867 بل به خانه بازگشت و بر روی امتحانات مدرك دانشگاهیش كار كرد. زمانی كه به خانه بازگشت برادر بزرگترش ملویل ازدواج كرده بود و مستقل شد. در سال 1870 ملویل هم به دست سل به برادرش ادوارد پیوست.

 

در همان سال الكساندر با بیوه ملویل و والدینش به كانادا مهاجرت كرد. در یك زمین 10.5 هكتاری كه در كانادا خریدند یك مزرعه ساختند. در مزرعه یك جایی هم ساخته شد. یك كارگاه برای آزمایشهایی برای كار با ناشنوایان.

 

او پیانویی طراحی كرد كه می توانست موزیكش را به وسیله الكتریسیته منتقل كند.او سعی كرد وسیله ای بسازد كه نه تنها نتهای موسیقی،بلكه كلمه های سخنرانی را نیز ارسال كند. اما داستان اصلی از سال 1874 شروع شد. در تابستان بل كار خود را بر روی ساخت صدانگار شروع كرد. صدا نگار صدای برخورد یك ضربه را كه برای آزمایش به یك شیشه زده می شد را توسط یك قلم بر روی یك ورقه ثبت كند. این كار با یك سری از اشكال نشان داده می شد ( مسلما همه ما چنین چیزهایی دیده ایم). در آن سال خطوط تلگراف با یك ترافیك عجیب دست به گریبان بود. باید راه دیگری پیدا می شد.

 

 

داستان شروع یك دوران

الكساندر یك شب تا دیر وقت مشغول كار بود كه ناگهان یك باتری واژگون می‌شود و اسید سولفوریك آن روی لباسهای او می‌ریزد. بل با عصبانیت معاونش را صدا می‌كند در حالیكه او در كارگاه زیر شیروانی بود و در وضع عادی صدا به او نمی‌رسید، ولی وجود یك سیم تلگراف كه از كارگاه زیر شیروانی تا داخل اطاق خواب بل در طبقه پایین امتداد داشت باعث شد كه معاونش صدای او را بشنود. این سیم برای انتقال اصوات نتهای پیانو توسط الكساندر ساخته شده بود. توماس واتسون معاون بل بعد از تقریبا 40 سال این حادثه را اینطور بازگو می‌كند. برعكس اولین پیام تلگرافی مورس كه با جمله مقدس آنچه خدا اراده كرده است، شروع شد.

 

 

اولین تلفن ساخت گراهام بل

اولین پیام تلفنی بل با این جمله آقای واتسون بیا اینجا با تو كار دارم آغاز گردید. شاید اگر گراهام بل می‌دانست كه در آستانه یك اختراع بزرگی است اولین پیام خود را با یك جمله جالبی شروع می‌كرد. آن جمله تاریخی البته اولین جمله كامل بود كه از طریق سیم ارسال شده بود.

"Mr Watson - Come here - I want to see you"

 

داستان بل ادامه دارد. در ادامه این داستان بارها شاهد اختراعهای جالبی از بل خواهیم بود. اتفاقاتی كه دیگر برای الكساندر عجیب نبود. او در 29 سالگی تلفن را اختراع كرده بود و دیگر اختراع كردن به جزئی از روحیه او تبدیل شده بود.


ویدیو مرتبط :
فیلم|سعید معروف و استاد اسدی مخترع تلفن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگینامه الکساندر گراهام بل، مخترع تلفن


الکساندر گراهام بل مخترع تلفن در ۳ مارس ۱۸۴۷ (میلادی) در شهر ادینبورگ در اسکاتلند زاده شد. وی گرچه چندسالی به مدرسه نرفت ولی با همت خودش و تلاش خانواده هم در دوران ابتدایی و هم در دوران متوسطه شاگرد ممتازی بود.

 
 
 
 
صبح بخیر:

نام: الکساندر گراهام بل

زادروز: ۳ مارس ۱۸۴۷ - ادینبورگ،  اسکاتلند

درگذشت: ۲ اوت ۱۹۲۲ میلادی (۷۵ سال) - بن بریا، استان نوا اسکوشیا،  کانادا

ملیت: اسکاتلندی-آمریکایی


پیشه: مخترع، مبتکر و دانشمند

شناخته‌شده برای: اختراع تلفن

لقب: معرف آوب

همسر: میبل هابارد
    

الکساندر گراهام بل

الکساندر گراهام بل (به انگلیسی: Alexander Graham Bell) (زادهٔ ۳ مارس ۱۸۴۷ - درگذشتهٔ ۲ اوت ۱۹۲۲) مخترع، مبتکر و دانشمند اسکاتلندی-آمریکایی بود. بل اختراعات زیادی داشته‌است اما شهرت او بیشتر به خاطر اختراع تلفن است. از دیگر اختراعات معروف وی می‌توان به فلزیاب اشاره کرد.

زندگی

الکساندر گراهام بل مخترع تلفن در ۳ مارس ۱۸۴۷ (میلادی) در شهر ادینبورگ در اسکاتلند زاده شد. وی گرچه چندسالی به مدرسه نرفت ولی با همت خودش و تلاش خانواده هم در دوران ابتدایی و هم در دوران متوسطه شاگرد ممتازی بود. او تحصیلات کالج نداشت و از آنجا که پدر گراهام بل یعنی ملویل بل متخصص فیزیولوژی صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوایان بود در همان دوران کودکی علاقه بل به شغل پدر در او پیدا شد و او تصمیم گرفت با شغل پدر امرار معاش کند.

درسال ۱۸۷۱ میلادی الکساندر گراهام بل که درآن هنگام ۲۴ ساله بود دو برادر خود را به خاطر سل از دست داد و او خود از بیماری جان سالم به در برد و در همان سال به همراه پدر و مادر خود راهی شهر برنتفورد در انتاریوی کانادا شد، گراهام بل یکسال در کانادا دوران نقاهت خود را سپری کرد.

در همان سال الکساندر راهی ایالات متحده شد چون نامه‌ای از خانم سارا فولر، مدیر آموزشگاه ناشنوایان بوستون دریافت کرد که درآن نامه از او خواسته شده بود که شغل معلمی درآن آموزشگاه را بپذیرد و از آن پس، بل هر روز به کلاس درس می‌رفت و روشهایی که از پدر خود برای آموزش ناشنوایان یاد گرفته بود به کار می‌بست. او در پایان روز آزمایش ارتعاش را با دیاپازن‌های خود ازسر می‌گرفت، او دیاپازنهای خود را در اتاق خواب گذاشته بود و برروی آنها کار می‌کرد و معتقد بود که مساله ارتعاش مجهولات زیادی دارد او در این زمینه به مطالعه یکی از کتابهای مشهور هلموتز، فیزیکدان نامی آلمانی، به نام تئوری وظایف اعضاء مبنی بر مطالعه احساسات شنوایی پرداخت و در همین زمان یعنی در دهه هفتاد او در کارگاه برق چارلز ویلیامز که مرجع بسیاری از مخترعان بود با توماس واتسون آشنا شد.

الکساندر گراهام بل

واتسون درآن موقع فقط بیست سال داشت اما تا آن زمان به کارهای گوناگونی پرداخته بود مدرسه را در دوازده سالگی ترک کرد و از آن پس چندی به ظرفشویی ومدتی هم به پیشخدمتی پرداخته بود اما سرانجام به دلیل جاذبه شگفت برق به کارگاه ویلیام آمده بود. او آدمی چابکدست و تیزهوش بود ودر نمونه سازی مهارت داشت از این رو مخترعان اورا خوب می‌شناختند آشنایی بل با واتسون به این صورت بود که بل روزی در حالیکه که تلگراف هارمونیک را در دست داشت ملاقات نمود و با او در زمینه بهتر کارکردن دیاپازن‌ها و فرستادن چند پیام درآن واحد با یک رشته سیم صحبت کرد بل از واتسون خواست که او را در ساخت این دستگاه یاری نماید و واتسون هم قول داد تا آنجا که بتواند با آنها یاری برساند. از آن پس الکساندر و واتسون به آزمایش تلگراف هارمونیک دست زدند و آزمایشهای آنها پس از تعطیلی کارگاه آغاز می‌شد و آنها تا سرتاسر بهار سال بعد با هم کارکردند.

الکساندر گراهام بل

الکساندر و واتسون برابر هم، هریک در سویی از اتاق ایستاده بودند. سیم درازی دو دستگاه را بهم وصل می‌کرد، الکساندر گاه‌بگاه یک دیاپازن برمی داشت و به گوشش می‌چسباند. سپس آن را بر جایش می‌گذاشت و کمی تنظیم می‌کرد و آزمایش را ازسر می‌گرفت آنها به درستی نظریه خود آگاه بودند اما روش به کار بستنش را نمی‌دانستند نخست نتهایی را بدقت موزون می‌کردند و با سیم می‌فرستادند اما هنگام دریافت آنها را درهم می‌یافتند بل در همین هنگام پس از آزمایش‌های زیاد، ناامید شد و درهمین هنگام جرقه تولید و ساخت تلفن در مغز او زده شد او طرح خود را به واتسون توضیح داد و پس از مشورت آنها به این نتیجه رسیدند که ساخت تلفن به هزینه زیادی احتیاج دارد و ساختن حتی یک نمونه هم از از استطاعت مالی آنها به دور است.

پس از یکی دوروز بل به خود جرات داد به دیدن آقای هبرد و آقای ساندرز که هردو آنها از سرمایه داران بوستن بودند برود تا از آنها پشتیبانی بکنند اما آنها استقبال چندانی از بل نکردند و به او پیشنهاد کردند که مشخصات تلگراف خود را به واشنگتن ببرد و آنرا در اداره اختراعات ایالات متحده ثبت کند و او رهسپار واشنگتن شد و بل اختراع خود را ثبت کرد.

الکساندر گراهام بل

از آن به بعد الکساندر هفته‌ای یک شب با واگن اسبی به خانه هبرد می‌رفت چون در اولین دیدار که الکساندر برای کمک مالی به خانه آقای هبرد رفته بود دراین دیدار دوستی الکساندر بر دل آن مرد نشست، میبل دختر آقای هبرد لال بود و از این رو پدرش از الکساندر خواست تا با روش خود با او سخن بگوید و سخن گفتن را به او یاد بدهد. پس از چند هفته دیگر چندان نیازی به آموزش نبود! زیرا میبل خوب سخن می‌گفت اما الکساندر هنوز هرهفته به خانه هبرد می‌رفت! و خود را درآن خانه بیگانه نمی‌یافت و درهمین هنگام به میبل قول داد که با او ازدواج بکند، در همین هنگام، دو همکار، دیاپازن را برای کارخود کافی نیافته بودند، از اینرو الکساندر برآن شد که بجای دیاپازن، از نی فولادین ارگ استفاده کند و آنها با این کار نتیجه گرفتند و توانستند صوت را انتقال دهند و امتیاز اولین تلفن در ۷ مارس ۱۸۷۶ به او اعطا شد.

در ۲۴ ژوئن ۱۸۷۶ الکساندر به نمایشگاه صدساله صنایع گام نهاد. این نمایشگاه در فید مونت پارک فیلادلفیا برگزار شد دراین نمایشگاه که امپراطور برزیل هم حضور داشت، بل برنده جایزه ویژه شد.

پس از آن بل به معرفی اختراع خود در این زمینه پرداخت و در تالارهای زیادی سخنرانی کرد.

درهمین هنگام آقای هبرد سرمایه‌گذاری را در تلفن آغاز کرد و حتی راضی به ازدواج او با میبل شد و عروسی آنها ۲۱ خرداد ۱۲۵۶ هـ. ش انجام گرفت و درهمین هنگام بل به همراه میبل روانه انگلستان شد و در آنجا خانه‌ای را کرایه کرد مشغول پذیرایی مهمانانی شد که هرکدام جویای آشنایی با تلفن بودند و

الکساندر گراهام بل

او در انگلستان حتی در حضور ملکه انگلستان هم طریقه کار تلفن را اجرا کرد.

بل و همسرش در آبان ۱۲۵۷ هـ. ش با کشتی به سوی آمریکا روانه شدند، و بل به محض رسیدن به آمریکا روانه بوستون شد تا به دفاع از امتیاز تلفن که شرکت دسترن یونیون مدعی آن شده بود بپردازد.

او در این دادگاه سر بلند بیرون آمد و در همان سال آقای هبرد و واستون اولین آگهی را چاپ کردند و این آگهی تاثیر شگفت‌انگیزی در مردم داشت، هرکس به فکر تهیه تلفن افتاد.

درسال ۱۹۱۵ یک خط تلفن سرتاسری درخاک آمریکا برقرار شد. آن روز رئیس جمهور آمریکا از کاخ سفید در واشنگتن با فرماندار کالیفرنیا ارتباط برقرار کرده بود و صدای او را می‌شنید.

در این جشن فقط رئیس جمهور و فرماندار شرکت نداشتند بلکه درهمین هنگام بل در نیویورک پشت میزی نشسته بود وبا واتسون که در کالیفرنیا بود، درباره روزهای اولیه اختراع صبحت می‌کرد.[نیازمند منبع]

در اوت سال ۱۹۲۲ (میلادی)۱۹۲۲ بل در باغ شخصی خود در بن بریا در استان نوا اسکوشیا در کانادا درگذشت.