دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

این بازی ها شما را به قلب جهنم می برند


جهنم را به رنگ و شکل های مختلفی در بازی ها دیده ایم. خشن و بی رحم، ساکت و ترسناک یا حتی شوخی های عجیب و غریبی با این مکان هم تجربه کرده ایم. حال به مرور ۸ اثری می پردازیم که جهنم را به سبک و سیاق خود و به شکلی جذاب به مخاطبان شان معرفی کرده اند.

وب سایت زومجی - نیلوفر ابراهیم پور: جهنم از دیدگاه هر فرد شکل خاص خود را دارد. برخی از بازی سازان نیز توانسته اند هر آنچه که در مورد جهنم در ذهن خود ساخته اند را از طریق بازی های ویدیویی به تصویر بکشند. با زومجی همراه باشید تا با آثاری که بازیکنان را به دل جهنم  می برند آشنا شویم.

بازی های ویدیویی همیشه یک نکته برتر و برجسته نسبت به سایر سرگرمی های رسانه ای دارند. در بازی های ویدیویی می توان دقیقا آن محیطی را خلق کرد که در ذهن سازنده و طراح وجود دارد. شاید فیلم های سینمایی و هالیوودی هم قادر به ساخت محیط های متنوع و خارق العاده باشند، اما یک بازی ویدیویی، بازیکن را به عمق ماجرا می برد تا خودش آن محیط را تجربه کند. محیط های زیادی هستند که در بازی ها با آن ها مواجه شده ایم؛ از محیط های آرام گرفته تا شلوغ، جنگل های سبز تا صحراهای خشک، قلعه های خون آشام و دهکده های متروک، اعماق زمین و اوج آسمان، اعماق اقیانوس و کهکشان بی کران یا حتی  بهشت برین تا جهنم سوزان.

یکی از این مکان ها که به طراح و سازنده بازی اجازه می دهد فضایی بی حد و مرز از خون و خشونت را در بازی خود پیاده کند، جایی نیست جز جهنم. جهنم را به رنگ و شکل های مختلفی در بازی ها دیده ایم. خشن و بی رحم، ساکت و ترسناک یا حتی شوخی های عجیب و غریبی با این مکان هم تجربه کرده ایم. حال به مرور ۸ اثری می پردازیم که جهنم را به سبک و سیاق خود و به شکلی جذاب به مخاطبان شان معرفی کرده اند.

 THE DARKNESS II
  • سازنده: دیجیتال اکسترمیز
  • سبک: اول شخص تیراندازی
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

بازی The Darkness II یک ادامه نسبتا متفاوت و البته جذاب برای شماره اول این بازی است. در این قسمت به ادامه ماجراهای جکی، شخصیت مرموز و آرام این بازی می پردازیم. او که زمانی یکی از اعضای گانگسترهای شهر نیویورک بود، حال به ریاست کل این گانگسترها درآمده است. این بازی از نظر گیم پلی، موارد جذابی را به بازیکنان ارائه می داد که برجسته ترین آن ها دو مار ترسناک و جهنمی روی دوش جکی بود. جکی با این دو به وحشیانه ترین شکل ممکن دشمنان خود را از پای در می آورد و جذابیت خاصی را خلق می کرد. داستان بازی از جایی شروع می شود که جکی در یکی از رستوران های خود نشسته و برای مدتی طولانی از قدرت تاریکی خود استفاده نکرده است. جکی که مشغول خوش گذرانی با دوستان خود بود، ناگهان مورد حمله بارانی از تیرهای دشمن قرار می گیرد و به شدت مجروح می شود. دوستان او می میرند و جکی در حال غرق شدن در خون خودش است.  او چاره ای نداشت، تاریکی تنها راه نجات جکی از این مخمصه بود. او سیاهی وجودش را صدا زد و  به قتل عام باعث و بانی این اتفاق برخاست.

یکی از مراحل این بازی شما را به جهنم دعوت می کند. در قلب جهنم شما باید روح بی گناه و اسیر شده یک دختر را نجات دهید. وقتی وارد این مکان می شوید خیلی چیزها تغییر می کند و به نوعی به لطف قدرت تاریکی درون خود نیرومند تر می شوید. جهنم در Darkness II آن چنان شبیه چیزی نیست که در تصورات خود گنجانده اید و آتش مجازات در هر قسمت آن زبانه نمی کشد، حتی همه چیز در آن قرمز و خونین نیست. در تصورات سازنده این بازی، جهنم پر از صخره ها و معابد عجیب و غریب است که با ترکیب رنگ های بنفش و سیاه رنگ آمیزی شده است. نمی توان گفت این بازی جهنمی پرمحتوا و اسیر کننده را به بازیکن ارائه می دهد، حتی موجودات عجیب غریب زیادی هم در آن وجود ندارند که برای شما دردسر ساز شوند. اما بعد از حضور در شهر و کوچه پس کوچه های تاریک، رفتن به جهنم یک شگفتی جالب در این بازی به شمار می رفت. The Darkness II بازیکن را به  جهنمی متروک، تو خالی و ساده می برد که در عین حال یکی از بخش های جذاب بازی محسوب می شود.



Diablo
  • سازنده: بلیزارد
  • سبک: اکشن نقش آفرینی، هک اند اسلش
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

وقتی پای بلیزارد وسط باشد، باید ذهن خود را به سمت بهترین های فانتزی صنعت گیم ببریم. قصه Diablo در دنیایی خیالی به نام Sanctuary رخ می دهد. این مکان به دست اناریوس، فرشته مغرب، برای شیاطین و فرشته هایی که از کشمکش و ستیزه های میان بهشت و جهنم سوزان خسته شده اند، ساخته شده است. اشتراک منافع و اتحاد میان فرشتگان و شیاطین باعث خلق انسان ها شد. لیلیث، شیطان بزرگ، این مخلوقات را همانند خادمانی می دید که راه را برای حکومت کردن در  Sanctuary باز می کردند. اما این کار باعث تبعید او از دنیا شد. هنگامی که لیلیث به این دنیا بازگشت، از اهداف شیطانی خود دست نکشید. اما او توسط کشاورزی به نام الدیسین متوقف شد و دنیا برای مدتی نجات پیدا کرده بود.

برای جلوگیری از این اهداف شیطانی و از بین بردن تمامی تهدیدها، یکی دیگر از فرشتگان مغرب به نام تایریال سه شیطان نخست به نام های مفیستو، پادشاه کینه و نفرت، بَل، پادشاه نابودی و دیابلو، پادشاه وحشت و بلا را زندانی کرد. آن ها مدت طویلی زندانی بودند تا این که دیابلو توانست از میان موجودات فانی، با شخصی ارتباط برقرار کند و به دنیای بیرون از زندان دسترسی داشته باشد. در این میان قهرمانی برای از بین بردن او برخاست، اما این شیطان وحشت، از بدن این قهرمان شجاع به عنوان میزبان استفاده کرد و از این زندان همیشگی نجات یافت. حال این شیطان برادران خود را نجات داد و Worldstone را از بین برد؛ شیء عجیبی که برای پنهان ماندن Sanctuary از شر شیاطین و فرشتگان طراحی شده بود. حال مخلوقان عجیب و غریب پا به دنیای انسان ها گذاشتند و ماجرای بازی های Diablo آغاز شد.

قدم زدن و انجام ماموریت در سیاه چال زیرین شهر تریسترم «همان جایی که دیابلو و برادران او در آن مکان زندانی بودند» را فراموش نخواهید کرد. آرام آرام در این مکان مخوف قدم می زنید و به درب هایی می رسید که روح تان هم خبر ندارد چه چیز پشت آن ها است. به امید یافتن اشیاهای گران بها درب را باز می کنید اما با چیزی بسیار بد و شیطانی رو به رو می شوید؛ محل استراحت قصاب جهنمی. جنازه هایی نصف و نیمه، دیوارها و زمین های خون آلود و موجودی که دوست دارد شما را در حمام خونش غرق کند. Diablo شاید شما را به شکل کامل به جهنم نیاورد، اما این شیاطین هستند که دنیای بازی را همانند سکونت گاه خود با آتش و خون به جهنم تبدیل کرده اند. اتمسفری را که بازی Diablo به بازیکن منتقل می کند، شاید در کم تر بازی هم سبک دیگری بتوان یافت.



Saints Row: Get out of Hell
  • سازنده: وُلیشن، های وُلتاژ
  • سبک: اکشن ماجراجویی
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

سری بازی های Saints Row جزو بازی هایی هستند که هیچ چیز را جدی نگرفته اند و به شکل جذابی با همه چیز و همه کَس شوخی می کنند. در این بازی جهان باز که شما آزادی عمل بسیار زیادی دارید، عضوی از گروه Saints یا پرهیزکاران هستید که در شماره های مختلف این بازی رفته رفته پیشرفت می کنید و حتی در یک قسمت، رییس جمهور کشور می شوید! Saints Row: Gat out of Hell یک نسخه فرعی از نسخه Saints Row IV به شمار می رود که بازیکن را در قالب گروه سِینت ها به جهنم می برد. داستان از جایی شروع می شود که سِینت ها در سفینه فضایی خود برای کینزی کِنسینگتون که یکی از شخصیت های اصلی بازی است، جشن تولد گرفته اند.

آن ها مشغول یک بازی به نام Ouija Board بودند که متعلق به آلیستر کراولی بوده است. می دانید کراولی در دنیای ما چه شخصی است؟ او شاعر و نویسنده ای بود که ادعا داشت آیواس، نماینده خدای جنگ و انتقام، سخنانی را به او وحی می کند که طی آن آیین تلما را بنیان گذاری کرده است. بله! Saint Row در این حد با همه شوخی دارد! بگذریم، آن ها مشغول این بازی بودند که به شکل ناخواسته و بی توجه با شیطان ارتباط برقرار می کنند. شیطان اعلام می کند که رییس آن ها با دختر او که جیزابل نام دارد ازدواج خواهد کرد و به همین منظور رییس سینت ها و دار و دسته اش که شامل جانی گَت (دیگر شخصیت قابل بازی) و کینزی می شوند را به جهنم می کشاند. حال این شما هستید که باید رییس را از شر شیطان بزرگ نجات دهید. این هم داستانی که بازی Saint Row ترتیب داده تا ما را به جهنم بفرستد!

اما جالب است بدانید که Saint Row: Gat Out of Hell به شکل فوق العاده ای جهنم را به تصویر کشیده است. جهنم شبیه به شهرهای معمولی با آسمان  خراش های زیادی است که البته در رگه های آن  آتش و مواد مذاب جریان دارد. دشمنان بازی نیز دقیقا حس درست موجودات شیطانی را القا می کنند. موجودات مختلفی از جنس خون و آتش و شیاطینی با بال های بزرگ و شاخ های عجیب و غریب. تقریبا اکثر بازی هایی که بخشی از آن ها مربوط به جهنم می شوند دارای داستانی خشن یا ناگوار هستند. اما Saint Row این موضوع را تغییر داده و به شیوه خود آن هم به شکلی درست جهنم را برای بازیکنان به تصویر کشیده است. در این بازی شما همانند کریتوس بال در می آورید، مثل یک رییس  روی صندلی خود که همراه با دو مینی گان تجهیز شده اند می نشینید و شلیک می کنید (Like a Boss!)  یا حتی سوار بر ماشین آمبولانس آژیر کنان به زیر گرفتن مخلوقین شیطانی خواهید پرداخت!



DANTE’S INFERNO
  • سازنده: استودیو ویسرال
  • سبک: هک اند اسلش، اکشن ماجراجویی
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

بازی Dante’s Inferno شاید مشکلات فراوانی داشت که نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد. اما به لطف داستانی که این بازی برای خود انتخاب کرده بود و با آن جهنم را به تصویر کشید، شایسته و لایق حضور در این لیست است. ماجراهای دانته از کتاب های کمدی الهی «The Divine Comedy» الهام گرفته شده است. این کتاب ها شرح وقایع سفر دانته به سه  قلمرو عظیم پس از مرگ به نام های جهنم، برزخ و بهشت است. اولین سفر دانته جایی نیست جز جهنم. دو قلمرو دیگر در این بازی حضور ندارند و ما فقط ماجراهای حضور دانته در جهنم را تجربه خواهیم کرد.

جالب است بدانید سری کتاب ها و چکامه های کمدی الهی یکی از عظیم ترین مکاتبات و ادبیات تاریخ بشریت هستند و منشا بسیاری از ماجراهای خیر و شری محسوب می شوند که در فیلم ها و بازی ها می بینید. در بازی Dante’s Inferno، دانته باید از ۹ طبقه جهنم عبور کند. در کتاب جهنم کمدی الهی، جهنم به شکلی مخروط مانند و پله پله تشبیه شده است که طبقات آن به سمت پایین و زیرین می رود و طبقه اصلی آن در عمیق ترین مرکز این مخروط قرار دارد. البته دانته برای عبور از این ۹ طبقه تک و تنها نبود و ویرژیل، شاعر کلاسیک رومی نیز راهنمای دانته برای گذر از این مسیر وحشت بود.

داستان از جایی شروع می شود که دانته در جنگلی تاریک گم شده است. او به دنبال معشوقه خود بئاتریس است. زنی که توسط لوسیفر به دام افتاده و باید او را از شر شیطان بزرگ نجات دهد، چرا که این شیطان نیاز به روح این زن دارد تا از نفرین و لعن خود آزاد شود. روح بئاتریس او را از بند رها می کند تا بر هر چیز و هر کسی که پرهیزکار و عادل است چیره شود و بر آنان حکومت و ستمگری کند. دانته باید به عمق جهنم برود، از هر طبقه ای که موجودات عجیب و غریب در آن پرسه می زنند عبور کند و با لوسیفر رو به رو شود و بئاتریس بی گناه را نجات دهد. در هر مرحله از جهنم که وارد می شوید با حس و حال متفاوت رو به رو خواهید شد. تاریک و سرد، آتش و خون و  همه چیز در هر طبقه سر جای خود قرار دارد.

همچنین دشمنانی که با آن ها رو به رو خواهید شد، علاوه بر موجودات جهنمی، مخلوقانی خواهند بود که در جهنم تاوان اشتباهات خود را در دنیا می پردازند. هر گاه با آن ها رو به رو شوید، دو انتخاب پیش رو خواهید داشت، مجازات یا عفو. با انتخاب هر یک از این گزینه ها سرنوشت این مخلوقین را رقم خواهید زد. یکی از دلایل شکست این بازی قرار گرفتن Dante’s Inferno در موقعیت بدی بود  که  با بازی God of War مقایسه می شد، اما به هر حال توانست شکلی جذاب از جهنم را در قالب یک بازی ویدیویی به نمایش درآورد.



GOD OF WAR
  • سازنده: سانتا مونیکا
  • سبک: اکشن ماجراجویی، هک اند اسلش
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

بازی God of War ساخته استودیو سانتا مونیکا از جمله بازی های فراموش نشدنی است که شما را در مقابل تمام خدایان یونان قرار می دهد تا سر حد جنون آن ها را خونین و مالی کنید! بازی داستان کریتوس، شخصیت اصلی این اثر را بیان می کند. او جنگجویی نیرومند است که به خدایان یونان خدمت می کند و همه او را یکی از فرماندهای موفق ارتش یونان می دانند. روایت God of War  تماما بر اساس انتقامات خونین بنا شده است. اَرس پسر زئوس و برادر آتنا، سعی در سو استفاده از کریتوس کرده و با تهدید قتل دختر و همسرش او را در بند نگه داشته است. روزی کریتوس به خانه باز می گردد و تنها چیزی که در خانه با آن رو به رو می شود بدن بی جان دختر و همسرش است.

حال او هیچ چیز برای از دست دادن ندارد و اریس مورد هدف اصلی کریتوس خشمگین قرار می گیرد. یکی از مراحلی که کریتوس برای راه انتقام خود باید به آن جا سفر می کرد جایی نبود جز جهنم. البته علاوه بر جهنم، این مکان ب نام دنیای زیرین هم شناخته می شود، جایی که مردگان در آن سقوط می کنند و به سمت خدایانی می روند که تشنه مجازات  اعمال آن ها در دنیا هستند. کریتوس چندین و چند بار به این مکان سفر کرده است. در قسمت اول سری God of War همراه با دیگر ارواح دنیا به دنیای زیرین سقوط می کند که البته او به همین راحتی ها تسلیم نشده و این مکان جایی نبود که کریتوس کار خود را به پایان برساند. جهنم در قسمت اول این سری با دیگر قسمت های موفق God of War کمی فرق داشت و اکثر بخش های آن با تِمی قرمز از گوشت و استخوان تزیین شده بود. در God of War II، بعد از این که زئوس کریتوس را توسط شمشیرهای الیمپوس از بین می برد، دستان هیدِس، خدای جهنم، جنازه او را به دنیای زیرین می کشاند. اما کریتوس بسیار خوش شانس بود.

او در دنیای زیرین با گایا، یکی از کهن ترین خدایان یونان و تجسم شخصیت زمین، رو به رو می شود و این فرصت را به دست می آورد تا خود را به سطح زمین برساند. البته تصویر جهنم در این قسمت کمی متفاوت است. کریتوس در این مرحله باید ار این دیوار به آن دیوار می پرید و دستان هیدیس را نابود می کرد تا به سطح زمین برسد. اما اوج کار جایی نبود جز God of War III. پس از ماجراهایی، کریتوس به رودخانه Styx سقوط می کند و شمشیرهای اُلیمپوس را از دست می دهد. او قدرت خود را از دست داده و به شدت مجروح شده است، چرا که هیدیس تمام قدرت های او را سلب کرده است. کریتوس برای آخرین نبرد خود با زئوس باید یک کار ناتمام را به انجام می رساند؛ کشتن هیدیس، فرمانروای مردگان و جهان زیرین. God of War یکی از بازی هایی بود که جهنم را به جذاب ترین و خونین ترین شکل ممکن به تصویر کشید.



Shadows of the Damned
  • سازنده: گرس هاپر
  • سبک: اکشن
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

هنگامی که شاهد بازی های آنچنان متفاوتی در سبک تیراندازی سوم شخص نبودیم، این بازی Shadows of the Damned بود که با سبک و سیاق خاص خود، اثری با حس و حال متفاوت را ارایه داد. داستان از جایی شروع می شود که گارسیا باید به جهنم سفر کند. او یک شکارچی اهریمن است و باید برای بازپس گرفتن دوست ربوده شده اش به نام پائولا از شر شیطان، همراه با رفیق فابریک خود جانسون به دل سیاهی جهنم بزند. بازی نکات ویژه و بسیار جذابی را در خود گنجانده است.

یکی از این نکات برجسته چیزی نیست جز جانسون، دوست گارسیا. او یک جمجمه دَهَن گشاد است که قادر به تغییر شکل به انواع و اقسام ابزارهای به درد بخور است. اسلحه های مختلف، مشعل و حتی یک موتورسیکلت از جمله چیزهایی است که این جانسون بد دهن قادر به شکل گیری آن ها است. جهنم در این بازی چهره ای متفاوت و جالب به خود گرفته است و همیشه با آتش و خون سر و کار ندارید. شما از دهکده های خالی از سکنه، شهری متروک، قبرستان های تاریک و خیلی  از مکان های دیگر عبور خواهید کرد که با تِم وحشت روان شناختی طراحی شده اند. در اصل می توان در این بازی جهنم را این گونه فرض کرد که سازنده بازی زمین را به چند قرن قبل برده و ظاهر و شکل آن را تبدیل به جهنم کرده است. ظاهر مکان های بازی زمینه ای قدیمی دارند، ساختمان های کهنه، خیابان های سنگ فرش شده، بشکه ها و اجسام چوبی همگی در کنار خون و شیاطین و جنازه ، جهنم این بازی را شکل داده اند.

طراحی دشمنان در بازی مضحک و مسخره آمیز است، البته نه از آن نوعی که نکته منفی به شمار  می رود، بر عکس از کشتن آن ها لذت می برید. دشمن اصلی بازی که پائولا را دزدیده فِلمینگ نام دارد. او ۶ چشم و ۴ دماغ دارد و یک شیطان بد دهن است، همچنین برخی شیاطین در بازی سوار اسب می شوند و بسیاری از آن ها ظاهری متفاوت به آن شیاطینی که در ذهن خود پرورش داده اید دارند. چند بازی وجود دارد که اجازه می دهد همراه با دوست بی ادب خود که جز او کسی را ندارید به دل جهنم شیرجه بزنید تا دوست خود را نجات دهید؟ Shadow of the Damned غیر عادی ترین و البته رنگی ترین جهنم بازی های ویدیویی را در خود جای داده و هر آن چه که در یک بازی متفاوت نیاز دارید در این اثر وجود دارد.



DOOM
  • سازنده: اید سافت ور
  • سبک: اول شخص تیراندازی
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

Doom را می توان معادل یک جهنم مدرن دانست. شیاطین با انواع و اقسام اشکال زره پوشیده اند و اسلحه های مرگباری به دست می گیرند. بازی Doom شما را دعوت به دو جهنم متفاوت می کند؛ مریخ و برزخ. با این که بیشتر مراحل اصلی بازی در سیاره سرخ مریخ رخ می دهد، اما حضور شیاطین باعث شده تا جهنمی جدید در آن شکل بگیرد. اما در کنار آن، این بازی شما را به خود جهنم نیز می برد، جایی که گوشت و خون از شعله های آتش سوزان تر هستند. جهنم Doom با تعداد گوناگون و وسیعی از مخلوقین عجیب و غریب لبریز شده است. از ارواح گم شده و زامبی ها گرفته تا درنده های شیطانی و اهریمن های سایبری. خیلی از آن ها زمانی انسان بوده اند و خیلی های دیگر در جهنم متولد شده اند.

البته در هر یک از نسخه های  Doom، جهنمی متفاوت را دیده ایم. در نسخه اورجینال این بازی شاهد جهنمی با آسمانی آتشین، کلیساهای شیطانی و استخرهای خون بودیم و همچنین در و دیوارهای جهنم با گوشت و استخوان انسان ها چیده شده اند. اما با پیشرفت تکنولوژی در ساخت شماره سوم این بازی، جهنم معنای دیگری به خود گرفت. بر خلاف Doom کلاسیک، در سومین قسمت از این بازی خونین شاهد اتمسفری بسیار پر سر و صدا در جهنم هستیم. گریه و فریاد ارواح محکوم شده تمامی ندارد و گرمای مواد مذاب ایستادن در جهنم را غیر قابل تحمل کرده است. هر شخصی که وارد این جهنم می شود با انرژی خاص فیزیکی رو به رو می شود که شباهت زیادی به آدرنالین دارد و حس دیوانه واری به آن ها دست می دهد.

از آن گذشته، موجودات عجیب در آن به شما امان نمی دهند و تا مرگ شما را نبینند آرام نمی شوند. Doom کاری را انجام داده که هر بازی ترسناکی باید به آن پایبند باشد؛ تمرکز روی اتمسفر و فضاسازی. شاید این بازی ترسناک نباشد و بیشتر دلهره ایجاد کند، اما هرگز نمی توان انکار کرد که این بازی المان های موفقی از سبک بازی های ترسناک را در دل جهنم  خود جای داده است. همچنین نسخه جدید بازی Doom به زودی منتشر خواهد شد و آن طور که به نظر می رسد قرار است باز هم شاهد دگرگونی های عجیبی از جهنم نسبت به نسخه های قبل باشیم، دگرگونی هایی خشن تر، مرگبارتر و خونین تر.



SILENT HILL
  • سازنده: کونامی
  • سبک: بقا ترسناک
بازی های جهنمی؛ آثاری که شما را به قلب دوزخ می برند

تصور کنید در شهر مه آلود Silent Hill هستید. در خیابان های سرد و صامت آن قدم می زنید. از همه چیز بی خبر هستید و نمی دانید دو متر جلوتر چه چیز انتظار شما را می کشد. وقتی همه چیز در حالتی قرار گرفته که ترس و وحشت زیر پوست شما هم نفوذ کرده، ناگهان صدای آژیری عجیب و مرموز به گوش می خورد، آسمان تاریک و قرمز می شود، هر چیزی که می بینید، از دیوارها گرفته تا لاشه ماشین های فرسوده، آرام آرام پوسته پوسته می شوند و ظاهری زنگ زده به خود می گیرند و وقتی که فکر می کنید همه چیز آرام گرفته، موجوداتی عجیب و مرموز از گوشه کنار شهر بیرون می آیند و بدترین کابوس شما را رقم می زنند. شاید همه چیز استعاره باشد، اما Silent Hill از هر نظر شکل واقعی ترس جهنم را به تصویر می کشد.

لحظه ای که دنیای آرام و ترسناک بازی هنگام به صدا در آمدن آژیر تبدیل به دنیایی دیگر می شود، کابوسی ترسناک برای شخصیت بازی و بازیکن رقم می خورد. داستان اصلی این سری اکثرا  به کشمکش احساسات و گناهان کاراکتر اصلی مربوط می شود. از همین رو، پیکر و صورت مخلوقین بازی، ترشحات خونین روی دیوارها، محیط عجیب و ترسناک و در آخر، شکنجه های روحی و روانی موجود در Silent Hill همگی سیمایی جهنمی از گناه و اشتباهات شخصیت بازی ارائه می دهند. در سری Silent Hill داستان و نمایش واقعی گناه و مجازات آن همیشه در اولویت قرار داشته است.

 Silent Hill همانند بازی Shadow of the Damned یا Doom مستقیما شما را به جهنم نمی برد تا تمام موجودات را قتل عام کنید، Silent Hill همانند God of War و Dante’s Inferno به شما اجازه نمی دهد تا خدایان خیالی را شکنجه دهید و جهنم را برای آن ها به مکانی عذاب آور تبدیل کنید؛ بر عکس این جهنم است که به سراغ شما می آید، جهنمی که برای اشتباهات و گناه هایی که مرتکب شده اید به سمت شما می آید. Silent Hill اثری است که به ترسناک بودن خود معروف است اما این را هم به راحتی می توان گفت که این اثر شاید واقعی ترین جهنم دنیای بازی ها را به تصویر کشیده است.


ویدیو مرتبط :
چرا اکثراصحاب پیامبر ص را به جهنم می برند؟(هشدار)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چگونه مهران مدیری بازی در قلب یخی را قبول کرد؟



عصرهای غم انگیزی بود. سیزدهم فروردین دهه ۶۰ معمولا آخرین برنامه تفریحی یکی از دو شبکه صدا و سیما برنامه ای بود به نام «کمدی کلاسیک»؛ برنامه ای که اختصاص داشت به پخش فیلم های کمدی قدیمی که جذاب ترینش برای بچه های تعطیلات تمام شده چارلی چاپلین بود و غم انگیزترین شان باستر کیتون. کمدینی با چهره ای جدی و بدون لبخند که خنده دار بودن کارهایش برای بچه های کم سن و سال فهمیدنی نبود. زمان برای آن بچه ها می گذشت و زمان خنده شان به عبدلی و اوستا رسید، بعد هم خنده های محمود شهریاری که همه شان عمری کوتاه داشتند. بچه ها، نوجوان شده بودند که یکی شبیه خاطرات غم انگیز قدیمی شان روی صفحه تلویزیون ظاهر شد. مردی که در جوانی هم جاافتاده بود و چهره عبوس و جدی اش یادآور سیزده فروردین و برنامه کمدی کلاسیک و باستر کیتون بود.

 

مهران مدیری,قهوه تلخ

 

● آیا مهران مدیری افسرده است؟

 

همین چند وقت پیش، در سکوت و توقف «قهوه تلخ»، چند روزنامه و مجله خبر از افسرد گی مهران مدیری دادند. کسی که نزدیک به دو دهه با چهره گرفته و جدی اش تماشاگرانش را شاد می کرد و در آخر انگار گرفتار مشکل قیافه ظاهری خود شد. افسرد گی ای که بنا بر شنیده ها و گفته ها خیلی هم ربطی به توقف «قهوه تلخ» و حواشی اش نداشت. مرد کمدین برعکس آن همه نمایش بیرونی خنده دار ، از درون غمگین شده بود و گوشه عزلتش را لابد با شعر، موسیقی و دیگر علاقه های هنری اش پر می کرد.

 

● شما چه فکر می کنید؟

 

تصور همیشگی جامعه نسبت به شاعران، آدم های غمگین و افسرده ای است که ۲۴ ساعته گوشه ای نشسته اند، آه می کشند و شعر می نویسند و در همین حال کمدین ها کسانی هستند که شبانه روز در حال خندیدن و شادی کردن هستند. تصاویری ذهنی که البته هیچ کدام نسبتی با واقعیت ندارند اما اگر همین تصاویر فانتزی و تخیلی را هم بپذیریم، واقعا تصور جامعه از مهران مدیری چیست؟ یک شاعر کمدین یا یک کمدین شاعر؟ یک خوشحال غمگین یا یک غمگین خوشحال. این چنین تضاد و پارادوکسی هرکسی را می تواند افسرده کند.

 

● وقتی که او را درک نمی کردیم

 

یک بار محمود شهریاری، مجری خنده روی تلویزیون تعریف می کرد که پشت فرمان ماشین، پشت چراغ قرمز بوده و به مشکلاتش فکر می کرده که راننده یکی از اتومبیل های کناری، صدایش می زند و می گوید: چیه؟ چرا نمی خندی؟

 

سؤالی که لابد به شکل دیگری ذهن طرفداران مدیری را اشغال کرده است: چرا دیگه ما رو نمی خندونی؟ این یک توقع ابدی است که هیچ وقت از مهران مدیری دور نمی شود؛ حتی وقتی در یک نقش کاملا جدی جلو دوربین برود.

 

وقتی «ساعت خوش» ممنوع شده بود، یک فیلم ویدئویی از اجرای تئاتر هملت دست به دست می شد که مدیری یکی از نقش های اصلی اش را ایفا کرده بود. کسانی که در غیبت برنامه محبوب شان، چشم شان به چهره مدیری روشن شده بود، بدون توجه به اینکه با یک نمایش تراژیک و تلخ و یک نقش جدی مواجه هستند، ناخودآگاه لبخند یا قهقهه می زدند؛ طوری که انگار با یکی از آیتم های روده برکننده ساعت خوش طرف هستند. چندسال بعدترش هم وقتی مدیری اولین حضور سینمایی اش را با یک فیلم جدی و غم انگیز به نام «دیدار» تجربه کرد، تماشاگران با هر دیالوگ گفتن و نگاه کردنی از خنده ریسه می رفتند. واکنشی که ربطی به اجرای مبتدی یا غلط مدیری نداشت. تماشاگران آنچنان درگیر خاطرات خنده دارشان بودند که نمی توانستند این حضور متفاوت را هضم کنند.

 

● من شاد نیستم، باور کنید

 

فقط کافی است مصاحبه های مدیری و دوستانش را مرور کنید، تا با شخصیت دیگری از او آشنا شوید. کسی که همه بر جدی بودن و مبادی آداب بودنش تاکید دارند، دقیقا چیزهایی که خیلی در نقش هایش به چشم نمی خورد. مثلا در یکی از محبوب ترین کارهایش یعنی «پاورچین» او نقش کسی را ایفا می کند که کل زند گی اش حتی در محیط کار در خوشگذرانی و تفریح و بازی خلاصه می شود و پایبند به هیچ یک از قوانین معاشرتی و اجتماعی نبود. جدی گرفتن چنین نقش هایی توسط تماشاگران می تواند برای بازیگر منتهی به یک تراژدی تمام عیار شود. دقیقا مثل کاریکاتوری که چند سال پیش نشریه طنز و کاریکاتور منتشر کرده بود و دلقکی را نشان می داد که روی صحنه خودش را دار زده بود اما تماشاگرانش از خنده ریسه رفته بودند. مدیری هم سعی کرد تصویر یک آدم خوش باش و بی خیال را از خودش دور کند. ترانه های غم انگیز خواند، چند تا از شعرهایش را در مجلات چاپ کرد و در مصاحبه هایش از ناراحتی ها و افسرد گی هایش گفت. کارها و رفتارهایی که انگار خیلی افاقه نکرده، آنقدر که نمایشگر محبوب و افسرده ما می خواهد در آخرین پرده دست به یک کار خیلی عجیب بزند.

 

● کمدین متفاوت

 

مرد افسرده امروز در روزهایی که لقبش مرد خنده تلویزیون بود، همیشه نقش های پرجنب وجوش را به بازیگران دیگر می داد و خودش نقش ایستا و ساکت و تا حدی جدی را به عهده می گرفت تا از بین این تضاد و تفاوت کمدی زاده شود. او مثل همتایش مهران غفوریان نبود که وسط صحنه بایستد و سعی کند برای خنداندن مخاطب حتی پشتک هم بزند. وسط نمایش هایش هم یک جور گوشه نشینی و انزوا داشت که خیلی هم به چشم مخاطب می آمد و تبدیل به پرهوادارترین کاراکتر داستان می شد. حتی وقتی در کار دیگران جلو دوربین می رفت، مثلا در کار پربازیگری مثل «دایره زنگی»، بدون کمترین تلاشی برای دیده شدن و خنده دار بودن، با کوچک ترین فعالیتی توجه تماشاگران را جلب می کرد. شاید آنقدر نگاه ها و لحنش در خنده دار بودن نقش هایش موثر بود که وقتی در قالب جدی هم قرار می گرفت، نمی توانست از تاثیرات شان فرار کند.

 

● بازی در قلب یخی؛ فرار از

 

حتما در خبرها خوانده اید که تصویربرداری قهوه تلخ ازسرگرفته شده و قسمت های جدیدش به بازار خواهد آمد. از طرف دیگر اگر اخبار سریال محبوب شبکه خانگی یعنی قلب یخی را دنبال کرده باشید، حتما خبر دارید که در فصل جدید با حضور سامان مقدم به عنوان کارگردان جایگزین، بازیگرانی به این مجموعه اضافه شده اند که یکی از آنها کسی نیست جز مهران مدیری. یک طرف قهوه تلخ است و داستان یک دربار و مشنگ بازی های خنده دارش و طرف دیگر قلب یخی است و روایتی پر از جنایت و قتل و معما. یک جا مهران مدیری طناز و بامزه را داریم و جای دیگر احتمالا یک مدیری جدی و عبوس و چه بسا ترسناک. این مسابقه ای ست که یک نمایشگر با خودش ترتیب داده. یک سمت، ور خنده دارش می دود و سمت دیگر نیمه غمگین و جدی اش. اینکه کدام برنده می شود و تماشاگران آغوش شان را برای پذیرفتن کدام یک بیشتر باز می کنند، معلوم نیست. اما شاید اگر انتخاب با مدیری باشد، دلش بخواهد در هر دو میدان پیروز شود و بالاخره یک جا تصویر کامل و انسانی اش را در قلب مخاطب جا باز کند. مردی که هم جدیست و هم شوخ. گاهی افسرده است و گاهی شاد. دقیقا مثل تمام مردم دنیا؛ مثل تمام انسان های عادی./مجله زندگی ایده آل