دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

آینه ای که از حالتان خبر دارد!



 

 

 

آینه

 

 

یک دانشجوی "ام. آی. تی" آینه ای را توسعه داده است که به فردی که روبروی آن ایستاده می گوید که در چه وضعیت جسمی قرار دارد.

"مثل گچ سفید شده ای! حالت خوب است؟" این جمله ای است که همه ما وقتی که احساس ناخوشی می کنیم از دیگران شنیده ایم. این نشان می دهد که ظاهر افراد وضعیت جسمانی آنها را نشان می دهد.

بسیاری از مردم برای کنترل وضعیت فیزیولوژیکی بدن خود یک دستگاه اندازه گیری فشار خون، یک گوشی پزشکی برای شنیدن ضربان قلب و یا حتی یک الکتروکاردیوگراف جیبی در خانه دارند.

اکنون یک دانشجوی موسسه تکنولوژی ماساچوست آینه ای را توسعه داده است که از فاصله دور می تواند مهمترین پارامترهای حیاتی را بخواند.

این فناوری قادر است موج جریان خونی که از قلب به دستگاه گردش خون پمپاژ می شود را درک کند.

این فناوری قادر است فاصله نور تابش شده از پوست چهره را ارزیابی کرده و براساس آن موج جریان خون را اندازه گیری کند.

نخستین بار "جانیس پاولدیس" از دانشگاه هادسون در سال ۲۰۰۷ متدی را توسعه داد که می توانست با تحلیل گرمای پوست صورت در پرتوهای مادون قرمز، فاصله جریان خود را اندازه گیری کند.

این دانشمند از این سیستم برای بیمارانی که به طور روحی از تماس ابزارهای پزشکی حتی دستگاه ساده ای چون الکتروکاردیوگرام هراس داشتند استفاده کرد. این سیستم نتایج بسیار خوبی داشت اما بسیار گران و پیچیده بود.

این درحالی است که متد جدید این دانشجوی "ام. آی. تی" ارزانتر و کاربردی تر بوده اما به همان اندازه دقیق و قابل اطمینان است.

در آزمایش این آینه از ۱۲ داوطلب استفاده شد. این افراد می توانستند بر روی نمایشگری که از طریق یک "وبکم" به یک آینه تبدیل شده بود تصویر خود را مشاهده کنند.

نتایج به دست آمده از این آینه با نتایجی که یک دستگاه "اکسیومتر" که برای اندازه گیری اکسیژن خون استفاده می شود به دست آورده بود مقایسه شد.

نرم افزاری که این دانشجوی "ام. آی. تی" بر روی "وبکم" رایانه نصب کرده قادر است حرکات ناخودآگاه سر را تشخیص دهد.

اشتباهات منفی این روش تشخیص آینه ای تنها ۰۱/۰ درصد و اشتباهات مثبت تنها ۴۷/۰ درصد است.

در آینده، زمانی که افراد در دستشویی خانه خود مشغول مسواک زدن هستند می تواند علائم حیاتی سلامت را اندازه گیری کرده و به طور خودکار این اطلاعات را از راه اینترنت به پزشک ارسال کند..../تحلیل:مهر


ویدیو مرتبط :
کاریکاتورهای خلاقانه ای که حالتان را خوب می کند

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

از «آتقی» آینه عبرت چه خبر؟


زمانی که سریال آیینه عبرت پخش می‌شد اعتیاد در کشور شیوع پیدا کرده بود و کارگردان‌ها به این فکر افتاده بودند که با انجام کار فرهنگی اعتیاد را ریشه‌کن کنند.

خبرگزاری ایسنا: زمانی که سریال آیینه عبرت پخش می‌شد اعتیاد در کشور شیوع پیدا کرده بود و کارگردان‌ها به این فکر افتاده بودند که با انجام کار فرهنگی اعتیاد را ریشه‌کن کنند.

آن زمان نه درمان درست و حسابی‌ای برای ترک اعتیاد وجود داشت نه کلاس‌های گروه‌درمانی مثل انجمن معتادان گمنام، تولد دوباره و ... متولد شده بودند. چشم مردم به تلویزیون بود و چند روزنامه‌ای که درمی‌آمد. سریال آینه عبرت اینطور شروع می‌شد؛ زمانی که تیتراژ بالا می‌آمد، مردی مچاله شده از درد را روی یک صفحه سیاه می‌دیدیم که اسامی بازیگران در ادامه آن می‌آمد. «آینه عبرت» واقعا آینه عبرت بود برای کسانی که آن زمان مواد مخدر مصرف می‌کردند. انتهای داستان تمام انسان‌های معتاد در آن سریال، تباهی بود.


 سرنخ با این مقدمه ادامه داد: «آینه عبرت» زمانی شروع شد که تا قبل از آن ما در تلویزیون خودمان آدم معتاد وافور به دست ندیده بودیم. تمام خلاف‌ها به سیگار ختم می‌شد و دعواهای خیابانی.



محسن شاه‌محمدی با ساخت سریال آینه عبرت برای اولین‌بار اعتیاد و بلاهایی که ممکن است به سر بشر بیاورد را به نمایش گذاشت و جواد گلپایگانی در بازی بی‌نظیرش توانست ته خط اعتیاد را به خوبی نشان دهد.

بعد از پایان پخش سریال هفت ساله آینه عبرت، جواد گلپایگانی را همه دوست داشتند و حتی کسانی که پای تلویزیون ننشسته بودند می‌دانستند او کیست. آتقی، پیر، معتاد و زشت بود ولی اینها باعث نشد که خصائل انسانی‌اش را از دست بدهد. او در تمام قصه یک رفیق، یک همسر و یک پدر خوب باقی ماند و حتی توانست تماشاگر را به این حسرت برساند که ای کاش آتقی این موجود دوست‌داشتنی هرگز معتاد نبود.

بعد از گذشت چند ماه از پایان این سریال، دیگر نه کسی از او حرفی زد و نه در سریالی او را دیدیم. همه خبرگزاری‌ها، برنامه‌های تلویزیونی و دیگر رسانه‌ها در مناسبت‌های مختلف از هنرمندانی که سال‌هاست از آنها خبری نیست یاد می‌کنند اما در این سال‌ها کمتر کسی از «جواد گلپایگانی» بازیگر نقش «آتقی» خبر گرفت و همین باعث شد او از خاطر برود.

طرح پیدا کردن جواد گلپایگانی و گفت‌وگو با او، به سه سال قبل برمی‌گردد. اما هر بار تصمیم می‌گرفتیم او را پیدا کنیم، همه چیز به بن‌بست ختم می‌شد و تمام تیرها به سنگ می‌خورد. بالاخره هفته قبل بود که برای پیدا کردن گلپایگانی راهی زندان اوین شدیم.

از قبل می‌دانستیم سال‌هاست که به دلیل عدم توانایی پرداخت دیه در زندان است. با گرفتن مجوزهای لازم راهی زندان شدیم. بالاخره بعد از چند روز پیگیری مداوم توانستیم او را پیدا کنیم. موضوع مصاحبه را با گلپایگانی در میان گذاشتیم. در همان روز قرار مصاحبه‌مان جور شد. به همراه بچه‌های تحریریه متظر بودیم تا آتقی را بعد از سال‌ها ببینیم. تصورمان از آتقی چیز دیگری بود اما آتقی‌ای که وارد تحریریه شد دیگر مثل سابق نبود. شاید می‌گویید خب سن و سالش بالا رفته و نمی‌تواند مثل گذشته باشد اما بحث سن و سال نیست. او دیگر شیطنت‌های آتقی را ندارد.

سر صحبت را از سن و سال و وضعیت خانوادگی‌اش باز می‌کنیم. حرف زدن راجع به مشکلاتی که او این سال‌ها پشت‌ سر گذاشته است آزرده‌خاطرش می‌کند. «متولد 26 اسفند 1329 هستم. سال 55 زمانی که 25 سالگی‌ام را پشت‌سر گذاشتم ازدواج کردم. حاصل ازدواج من یک پسر و دو دختر است. یکی از دخترهایم ازدواج کرده و نوه کوچکی دارم که عشق من است.»

هنوز باگذشت این همه سال‌ عاشق دنیای سینماست و می‌گوید اگر از او دعوت به همکاری کنند حاضر است دوباره فعالیتش را در سینما از سر بگیرد.

من از سال 50 در سینما تهیه‌کنندگی کرده‌ام. در کارنامه بازیگری‌ام کارهایی مثل نقطه ضعف، عصیانگر و ... را دارم و بنابراین طبیعی است که دوست دارم دوباره وارد این کار شوم. اولین بار که قرار شد بازی کنم، کارگردان گفت: حالا که تهیه‌کننده کار هستی و از بازیگری هم خوشت می‌آید بیا بازی کن. تو استعدادش را داری و موفق می‌شوی. همانجا بود که برای اولین بار بازیگری را تجربه کردم.

گلپایگانی از طریق دوستی‌ای که با محمود دینی (بازیگر شخصیت علی در سریال آینه عبرت) داشت برای بازی در این سریال دعوت شد.

«من عاشق بازیگری بودم. این را همه دوستان می‌دانستند. یک روز محمود دینی قراری با من گذاشت و نزد من آمد. آن روز به من گفت می‌خواهیم یک سریال بسازیم که یکی از شخصیت‌هایش یک مرد معتاد مسن است. فکر می‌کنم تو بتوانی از عهده ایفای این نقش برآیی. آتقی اول قرار نبود. اینقدر پررنگ باشد تا اینکه کار پخش شد و همه استقبال کردند. به این شکل بود که من پای ثابت آن سریال شدم و هفت هشت سال به همراه گروه در کنار هم کار کردیم.»

مجوز این سریال را ستاد مبارزه با مواد مخدر داده بود و وارد شدن به این حوزه جذابیت خاصی داشت. درآوردن نقش آتقی قطعا نیاز به تمرین‌های زیادی داشت. به تصور کشیدن مردی که پیژامه می‌پوشد و کنار علاءالدین‌اش می‌نشیند و مواد مصرف می‌کند قطعا کار راحتی نیست. «کار هنرمند این است که بتواند هر نقشی که به او پیشنهاد می‌شود را بازی کند. من هم بازیگر بودم و دلم می‌خواست در این زمینه پیشرفت کنم. همین بود که بازی در این نقش را قبول کردم. برای اینکه به نقش بیشتر نزدیک شوم با کسانی که اعتیاد داشتند صحبت می‌کردم و حرکاتشان را می‌دیدم. دنیای اغلب آنها شبیه به هم بود و این موضوع کار را برای من راحت‌تر می‌کرد.»

هرچند به‌ نظر می‌رسد که جواد گلپایگانی بعد از آینه عبرت کل از نظرها محو شد اما او بعد از آن هم در عرصه سینما فعال بود. «بعد از آینه عبرت فیلم آقای شانس را با اکبر عبدی کار کردم اما بعد از آن مشکلاتی به وجود آمد که مسیر زندگی‌ام کلا عوض شد.»

دلیل کناره‌گیری این مرد از سینما اتفاقی بود که در یک روز تلخ برایش رخ داد و سال‌های سال او را درگیر کرد. او داستان آن حادثه تلخ را اینطور تعریف می‌کند: «سال 80 سفری به اصفهان داشتم. زمانی که در حال برگشت به تهران بودم ناگهان یک عابر پرید جلوی ماشین من و بعد از تصادف متاسفانه فوت شد. از همان موقع به بعد زندگی‌ام تغییر کرد. همه‌چیز به هم ریخت و نتوانستم خودم را از مشکلات رها کنم.»

بر اثر این اتفاق هنرمندی که سال‌های سال در تلویزیون و سینما تهیه‌کنندگی کرده بود برای پرداخت دیه با مشکل روبه‌رو شد. «آن موقع دیه‌ای که برای من تعیین شد، 60 میلیون تومان بود اما الان 126 میلیون تومان شده است. من توانایی پرداختش را نداشتم و مجبور شدم مدتی را در حبس باشم.»

حالا 12 سال از آن حادثه می‌گذرد و خانواده مقتول با توجه به وضعیتی که گلپایگانی داشت، تصمیم گرفتند رضایت بدهند. سختی‌های زندان باعث شده او به تباه شدن عمر 12 ساله‌اش فکر نکند و تنها از این خوشحال باشد که می‌تواند از این به بعد در آزادی زندگی کند.

بعد از مرور این روزهای سخت از گلپایگانی می‌خواهم درباره سریال آینه عبرت حرف بزند؛ اینکه کجا تصویربرداری می‌شد و چه خاطراتی از آن دوران دارد. «چون آن زمان افرادی که در پایین شهر زندگی می‌کردند بیشتر درگیر مواد بودند لوکیشن‌های اصلی‌مان را محله‌هایی مثل آب‌منگل، کوچه طاقی‌ها، پاچنار و کوچه آب‌اناری‌ها در آن زمان تشکیل می‌دادند. بعد از مدتی که داستان سریال به بحث قاچاق رسید، ما هم لوکیشن‌ها را به نقاط بالای شهر انتقال دادیم.»

او تجربه حضور در زندان قصر را هم دارد. زمانی که سریال آینه عبرت پخش می‌شد آنها برای تصویربرداری راهی زندان قصر می‌شدند. «ما در زندان قصر مستقر بودیم. مامورانی که در آنجا حضور داشتند و بینندگان در فیلم می‌دیدند، اغلب واقعی بودند. کارگردان و تهیه‌کننده دوست نداشتند این مکان‌ها را بسازند چرا که فکر می‌کردیم تاثیرش از بین می‌رود. آن زمان با زندانیانی که در زندان قصر بودند، دوران خوبی داشتیم. آنها به ما می‌گفتند بهتر است درد جامعه را بیشتر نشان دهید. آن موقع‌ها این‌طور نبود که هر کس یک موبایل داشته باشد و از ما فیلم و عکس بگیرد. از ته سلولشان یک دوربین کوچک درمی‌آوردند و عکاسی‌شان شروع می‌شد.»

به یاد آوردن خاطرات گذشته برای او کمی سخت است اما جالب است بدانید اغلب دیالوگ‌هایی که او در این سریال بیان کرده است، بداهه بوده و خود به خود زبان آورده است. «لهجه‌ای که آتقی داشت را خودم درآوردم. دیالوگ‌هایش را هم خودم می‌گفتم چون به نظرم این کاراکتر کمی شیطنت‌آمیز و بی‌فکر رفتار می‌کرد و همین مسئله او را خاص کرده بود و نیاز نبود حتما از روی فیلمنامه‌ای که دستم می‌دادند دیالوگ بگویم و نقشم را بازی کنم.»

از او می‌خواهیم چند تا از دیالوگ‌هایی که به خاطر دارد را برایمان بگوید. کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «به‌نظرم بهترین دیالوگم این بود که یک‌بار در صحنه‌ای پلیس می‌خواست مرا بگیرد به او گفتم: شما برین ما خودمون می‌آیم. یک صحنه دیگر داشتیم که ماموران دنبال من بودند، من هم افتادم توی حوض. بعد که آمدند دستگیرم کنند گفتم: اینجا دیگه به شما مربوط نمی‌شه. برین بگین نیروی دریایی بیاد. این دیالوگ‌ها را خیلی دوست دارم.»

آخرین خاطره‌ای که گلپایگانی از آن با ما حرف می‌زند، خاطره تلخی است. از او می‌پرسیم کسی از شما نمی‌پرسید که واقعا معتاد هستید؟ او در جواب لبخندی می‌زند و می‌گوید: «چرا، اتفاقا همه می‌پرسیدند. یکی از بچه‌هایم به خاطر این مسئله مدرسه‌اش را عوض کرد. مدیران مدرسه و دانش‌آموزان به او می‌گفتند پدرت معتاد است و این برایش گران تمام شد. مجبور بودم هر دو سه ماه یک‌بار آزمایش خون بدهم، جوابش را بردارم و ببرم مدرسه تا آنها خیالشان راحت شود که من اعتیاد ندارم.

 او هم بالاخره یک سال بعد از آنکه امتحاناتش را داد دیگر به آن مدرسه نرفت و مدرسه‌اش را عوض کردیم. شاید این مسئله برای من که بازیگر بودم و می‌توانستم مشکل را حل کنم، هضمش راحت باشد اما شما یک درصد فکر کنید کودکی واقعا والدین معتاد داشته باشد. او چطور می‌خواهد بین هم‌سن و سال‌های خودش سر بلند کند و درس بخواند؟ این مسئله همیشه مرا ناراحت می‌کند. گلایه‌ای که از تلویزیون دارم این است که چرا با توجه به درخواست مردم، این سریال را پخش نمی‌کند و نمی‌گذارد که آینه‌ای برای عبرت کسانی شود که هنوز اعتیاد قسمت عمده‌ای از زندگی آنهاست؟»