دانش و فناوری


2 دقیقه پیش

گرفتن ویزای انگلیس در ایران

از زمانی که اخذ وقت سفارت انگلیس در تهران ممکن شد، بسیاری از مشکلات متقاضیان این ویزا نیز به فراموشی سپرده شد. اگر چه هنوز هم بعضی از متقاضیان این ویزا، به جهت تسریع مراحل ...
2 دقیقه پیش

دوره مدیریت پروژه و کنترل پروژه با MSP

پروژه چیست؟ پروژه به مجموعه ای از فعالیتها اطلاق می شود که برای رسیدن به هدف خاصی مانند ساختن یک برج، تاسیس یک بزرگراه، تولید یک نرم افزار و … انجام می شود. در همه پروژه ...

آخر الزمان در ماه آینده فرا می‌رسد!



اخبار,اخبار علمی , آخر الزمان

 

اخبار علمی - آخر الزمان در ماه آینده فرا می‌رسد!

کره زمین ۳ روز در ماه آتی و از ۲۱ -۲۳ دسامبر برابر با ۳۰ آذر، ۱ و ۲ دی ماه ۱۳۹۳ در تاریکی مطلق فرو می رود.

زمین از ۲۱ تا ۲۳ دسامبر ماه آینده ( ۳۰ آذر تا ۲ دی ماه ) به مدت سه روز در تاریکی مطلق فرو می رود، آیا این تاریکی مطلق به معنای پایان زندگی زمینیان است؟ آیا روزی که از سال های دور مبنی بر خاتمه یافتن زندگی انسان ها و مهاجرت به سایر سیاره ها پیش بینی شده بود، در ماه آتی فرا خواهد رسید؟ آخر الزمان در ماه آینده فرا می رسد!

جملاتی که خواندید شایعات یا حقایقی است که در سایت های مختلفی نجومی و ستاره شناسی منتشر شده است مبنی بر اینکه در ماه دسامبر زمین به مدت ۳ روز در تاریکی مطلق فرو می رود اما سرنوشت زمین پس از این ۳ روز تاریکی چه خواهد شد؟ چرا زمین ۳ روز در تاریکی مطلق فرو می رود؟ ناسا نیز این جمله را تایید کرده اما به شکل دیگری!

کارشناسان ناسا معتقدند زمین در ۲۱، ۲۲ و ۲۳ دسامبر در تاریکی ناشی از طوفانی های خورشیدی فرو خواهد رفت. "چارلز بولدن"، مدیر آژانس فضایی ناسا این خبر را تایید کرده و در ویدئوهایی که بر سایت ناسا قرار گرفته، شایعاتی مبنی بر پایان زندگی زمینیان را رد کرده و اعلام داشته است: "زمین در تاریکی فرو می رود اما به دلیل طوفان های خورشیدی نه دلایلی مانند اخر الزمان بودن و ..."

طوفان خورشیدی (یا طوفان مغناطیسی) پدیده انفجاری یا فورانی با منشا مغناطیسی در جو خورشید است که به آزاد شدن انرژی های فراوان می انجامد. به دلیل این پدیده، باد خورشیدی با سرعت و شدت بیشتری می وزد و ذرات باردار پر انرژی روانه منظومه شمسی می شوند که این ذرات به زمین رسیده و با میدان مغناطیسی بر هم کنش داشته و طوفان های خورشیدی را سبب می شوند. طوفان های خورشیدی باعت تیره شدن روز می شوند گویا شب هنگام فرا رسیده است.

طوفان خورشیدی می تواند باعث قطع شدن سیستم های ارتباطاتی، مختل شدن پروازها، حرکت کشتی ها، عملکرد ماهواره ها و حتی مختل شدن فعالیت فضانوردان و ... را در برداشته باشد. امریکا یکی از کشورهایی است که با بیشترین حجم طوفان های خورشیدی روبرو است و بنا به گزارش اداره ملی اقیانوسی و جوی آمریکا NOAA مخفف (National Oceanic Association Administration) بیش از ۱۲۵۳ طوفان در بین سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۰ میلادی در امریکا به ثبت رسیده است که شدیدترین طوفان خورشیدی متعلق به کارینگتون بوده است.

اما این سازمان اعلام کرده است، پیش بینی دقیق اتفاقاتی که در این سه روز به وقوع خواهند پیوست بسیار دشوار است و نمی توان پیش بینی دقیقی را برای فعالیت های خورشیدی اعلام کرد.

اخبار علمی - مهر

 


ویدیو مرتبط :
و ناگهان مرگ فرا می رسد...ویدیوهایی از لحظه آخر زندگی..

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماه تو كه می‌رسد مشكی دیگر دلگیر نیست



محرم

ماه تو كه می‌رسید، تقریباً همه خانه‌های شهر، پرچم تو را بر سردر و بر پشت‌بام‌های‌ كاه‌گلی می‌زدند. دو طرف كوچه‌ها و خیابان‌ها، پرچم‌های ‌سیاه و سبز و سرخ تو در اهتزاز بود و هركدام حرفی داشت انگار. یكی از عزاداری تو خبر می‌داد و آن یكی از راه و رسم و دین و آیین پدربزرگت و سومی هم از آمادگی برای مبارزه با ستم.


ماه تو كه می‌رسید، تا 40 روز یا دو ماه، هر روزِ شهر، مردم دسته دسته نام تو را زمزمه می‌كردند. هر روزِ شهر، كوچه‌ها و خیابان‌ها شاهد قدم‌های دسته‌های عزاداران تو بودند كه از این خانه به آن خانه و از این مسجد به آن تكیه می‌رفتند تا همه جا نام تو برده شود؛ تا همه جا ذكر تو خوانده شود؛ تا مبادا هوای ‌یك خانه و یك كوچه از نبردن نام تو و از نبودن به یاد تو نفس‌تنگی بگیرد.

ماه تو كه می‌رسید، مشكی دلگیر نبود. مشكی، رنگ محبوب كودكی ‌و نوجوانی ما در ماه تو بود. اصلاً پیراهن مشكی ما، پیراهن ماه تو بود. نه دلمان می‌آمد آن پیراهن را به مناسبتی دیگر بپوشیم و نه در ماه تو آن را از تن درمی‌آوردیم. راست راستكی در آن روزها، مشكی رنگ عشق و رنگ هویت ما بود. اصلاً انگار با این رنگ، با یكدیگر و با دیگرانی ‌كه ممكن بود نبینیم‌شان، حرف می‌زدیم. مشكی، زبان حال ما بود.


* * *


آن روزها، محرم‌های گرم تابستان تشنگی ‌را به همه‌ما می‌چشانید و حالا گاهی محرم‌های‌ سرد و پرسوز زمستان، انگار شلاق سرد ستم را بر تن و جانمان می نشاند.

آن روزها، شربت خنك تو بود كه كاممان را شیرین می كرد و حالا چای داغ توست كه توی ‌خیابان گرممان می‌كند و در هر دو حال، چون هم آن شربت و هم این چایی مال توست، خجالت نمی‌كشیم كه برای ‌گرفتن و نوشیدنش بایستیم.


* * *

خجالت نمی‌كشیم كه برای‌ گرفتن غذا و چایی و شربت نذری تو بایستیم و بگیریم؛ ولی‌ با خودم فكر می‌كنم برای شنیدن صدای تو، برای‌ شنیدن حرف‌های تو هم خجالت نمی‌كشیم بایستیم؟ اصلاً برای ‌شنیدن و فهمیدن صدای ‌تو، برای ‌دیدن نگاه تو چه كار می‌كنیم؟

نمی‌دانم. می‌دانم و نمی‌دانم. می‌دانم رازی و گوهری ویژه داری كه این همه سال، این همه آدم را در جاهای‌ مختلف و سن‌های گوناگون، دسته دسته جمع می‌كنی و دنبال خود می‌كشی؛ رازی‌ كه رنگ تو را ماندنی‌ كرده و گوهری كه با آن، رنگ تو انگار رنگ خدا شده. و نمی‌دانم. نمی‌دانم چه‌قدر دارم دنبال تو می‌آیم؟ چه‌قدر صدایت را می‌شنوم؟ چه‌قدر به حرف‌هایت گوش می‌كنم؟ چه‌قدر تو را و دوستانت را درست می شناسم، فقط حر و حبیب و مسلم و عباس و اكبر سال 60 هجری را نمی‌گویم، هم آنها و هم حر و حبیب و عباس امروزت را. چه‌قدر دشمنانت رامی شناسم، چه‌قدر می‌توانم عمرسعد و شمر و ابن‌زیاد و یزید امروز را تشخیص بدهم؟

همین روزها رادیو سخنرانی حدود 40 سال پیش شهید مطهری را پخش كرد. شهید مطهری از عمرسعدها و شمرها و ابن‌زیادهای روز حرف می‌زد. می‌گفت به این فكر كنیم كه اگر امروز امام حسین ع در میان ما بود، در برابر چه‌ كسانی می‌ایستاد و با چه كسانی ‌مبارزه می‌كرد؟ و چه كسانی ‌در برابر امام حسین می‌ایستادند؟ می‌گفت كه ابن زیاد و یزید امروز را باید در میان سران رژیم صهیونیستی جست‌وجو كرد؛ در میان همان‌ها كه حاضرند به هر جنایتی در حق مردم و به‌ویژه كودكان و نوجوانان فلسطینی دست بزنند.

* * *

یاد حرف‌های تو می‌افتم. یاد حرف‌هایی كه در باره تو می‌شنیدیم و می‌گفتیم. یاد این می‌افتم كه گفته‌ای ‌آی مردم! نمی‌بینید كه حق كنار گذاشته شده و به باطل عمل می‌كنند؟ یا آن كه گفته‌ای‌ من برای‌ ترویج خوبی‌ها و بازداشتن از بدی‌ها و زشتی‌ها و زنده نگه داشتن آیین و سنت پیامبر خداص قیام كرده‌ام و ...

و یاد حرف‌های‌خودمان می‌افتم، كه توی‌ زیارت‌نامه‌ها و نوحه‌ها می‌گفتیم و می‌گوییم كه «ای‌كاش با تو بودیم و در راه تو جان خود را فدا می‌كردیم» یا این كه «به خدا تا همیشه، تا ابد حسینع را از یاد نمی‌بریم»و ...

فكر می‌كنم كاش همچنان همان حس‌وحال و همان فكر و باور، در جانمان زنده بماند و باز هم از ته دل بخوانیم كه:


«... چه غم ما را؟



كه عاشقیم و مجازات عشق سنگین است



در آن شبی كه چراغ خموش خیمه تو



گریز پایان را



مجال رفتن داد



به خیمه‌گاه تو ماندیم، جرم ما این است.»