مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

یأجوج و مأجوج که بودند؟/ ذوالقرنین پیامبر بود؟



یأجوج و مأجوج,یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند,ذوالقرنین کیست

یأجوج و مأجوج که بودند؟/ ذوالقرنین پیامبر بود؟
یکی از داستان های جالب قرآنی، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه ذوالقرنین با آنهاست.
در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه96 انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته می شود.

"حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"

((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏کنند آیا ممکن است ما هزینه‏اى براى تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى.)(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی می رسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانه های تمدن است ضعیف و عقب مانده بودند و بین دو کوه زندگی می کردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوه ها به آنها حمله می کردند و آنها را غارت می کردند.
مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد کردند که مالى را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدى ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: " آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید) مرا با نیرویى یارى کنید، تا میان شما و آنها سد محکمى ایجاد کنم."(95 کهف)
سپس از آنها خواست یاریش کنند."قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید (و آنها را به روى هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده براى من بیاورید تا به روى آن بریزم.(سرانجام آن چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمى‏توانستند نقبى در آن ایجاد کنند."(96 و 97 کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: "این از رحمت پروردگار من است اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مى‏کوبد و وعده پروردگارم حق است."
این سد خود رحمتى از پروردگار بود، یعنى نعمت و سپرى بود که خداوند با آن اقوامى از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم می کوبد و منظور از وعده، وعده‏اى است که پروردگار در خصوص آن سد داده بوده که به زودى یعنى در نزدیکى‏هاى قیامت آن را خرد مى‏کند، در این صورت وعده مزبور پیشگویى خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعده‏اى است که خداى تعالى در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانه های قیامت است.
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد ،اما در روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) آمده:" او پیامبر نبود بلکه بنده صالحى بود."
و درباره اینکه این دو قوم یاجوج و ماجوج که بودند نیز نظرات زیادی وجود دارد.
در برخی روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مى‏کردند. ذو القرنین سدى را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد.
در بعضى روایات دیگر آمده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بوده‏اند که از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمى‏گذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مى‏خوردند. و نیز از هیچ کشت و زرع و یا درختى نمى‏گذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و از هیچ نهرى برنمى‏خورند مگر آنکه آب آن را می‏خوردند و آن را خشک مى‏ کردند.
و نیز روایت شده که سه طائفه بوده‏اند، یک طائفه مانند ارز بوده‏اند که درختى است بلند. طائفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بوده‏اند، و طائفه سوم که از آن دو طائفه شدیدتر و قوى‏تر بودند هر یک دو لاله گوش داشته ‏اند که یکى از آنها را تشک و دیگرى را لحاف خود مى‏ کرده، یکى لباس تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آنها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و رویش کرک بوده است. بدنى سفت و سخت داشته‏اند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را مى ‏پوشانده.
و روایت شده که قامت هر یک از آنها یک وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده است.
و همچنین در روایات آمده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده ‏اند، و هر یک از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بوده‏اند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آنها خبر نداشته.
در تورات در کتاب "حزقیل" فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رۆیاى "یوحنا" فصل بیستم از آنها به عنوان "گوگ" و "ماگوگ" یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مى‏باشد.
به گفته علامه طباطبائى در "المیزان" از مجموع گفته‏هاى تورات استفاده مى‏شود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروه‏هاى بزرگى بودند که در دوردست‏ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند.

منبع:tebyan.net


ویدیو مرتبط :
تیتراژ مستند یأجوج و مأجوج

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اخلاق خانوادگی پیامبر (ص)



 

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

يافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فكرى , كردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفيقى در جهت تكامل هر چه بهتر اوست. از سويى محك اخلاق انسان در خانواده است زيرا اشخاص در بيرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند يا به دليل پاره اى ملاحظات بد اخلاقى نمى كنند. آن كس كه در منزل كه زن و فرزندانش تحت نظر اويند خوش رفتارى كرد , خوش اخلاق است.

در اين مقاله نمايى كلى از اخلاق خانوادگى پيامبر (ص) را كه سرمشق اعلا و بالاترين اسوه  و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تكميل اخلاق مبعوث شد ـ  تصوير مى كنيم تا با الهام گيرى از سيره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشيم و به گونه اى كه آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى كرد معاشرت كنيم, به گونه اى سخن بگوييم كه آن حضرت سخن مى گفت , آن جايى غضب كنيم كه آن عزيز خشمگين مى شد و جايى عفو كنيم كه آن جناب مى بخشيد.

عايشه , عيال رسول خدا (ص) كه به خصوصيات اخلاقى او آگاه بود , جزئيات اخلاقى و رفتارى پيامبر را در يك جمله خلاصه كرد ، كه در روايت آمده است :
مرحوم فيض كاشانى دركتاب محجه البيضأ از سعدبن هشام روايت كرده كه گفت :
به ديدار عايشه رفتم و از اخلاق رسول خدا (ص) پرسيدم. او گفت : آيا قرآن نمى خوانى ؟ گفتم : چرا
گفت : اخلاق رسول خدا (ص) قرآنى است.
عايشه گفته است : احدى از پيامبر (ص) خوش خلق تر نبود , هيچ كس از اصحاب و اهل بيت او را صدا نمى زد مگر اين كه در جواب مى فرمود : لبيك

رشيد الدين ميبدى در تفسير آيه «انك لعلى خلق عظيم»  مى گويد :
رسول خدا (ص) امر و نهى قرآن را چنان پيش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى كه گويى خلق وى و طبع وى خود آن بود.

بلغ العلى بكماله ، كشف الدجى بجماله ، حسنت جميع خصاله ، صلوا عليه و آله
او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شيوه اى كه قرآن پيشنهاد مى كردـ بى هيچ انحرافى و بى آن كه هيچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پيروى مى كرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و اين ادعا از نظر كلام الله مجيد مورد تأييد است.
كار در منزل
خيركم , خيركم لنسائه و انا خيركم لنسائى
بهترين شما شخصى است كه با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

در اخلاق حضرت محمد , همين بس كه با آن جلالت و موقعيتى كه به سلاطين نامه دعوت مى نوشت در خانه , تا حد امكان كارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سيره نوشته اند : پيامبر خدا در خانه خويش خدمتكار اهل خود بود , گوشت را تكه تكه مى كرد و بر سفره غذاى حقيرانه مى نشست و انگشتان خويش را مى ليسيد , بز خود را مى دوشيد و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد , با خدمتكار منزل آرد را آسياب مى كرد و خمير مى ساخت.

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب , (ج 1, ص 146) روايت كرده كه :
رسول خدا (ص) كفش خود را وصله مى زد , پوشاك خويش را مى دوخت , در منزل را شخصا باز مى كرد , گوسفندان و شترها را مى دوشيد و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس كردن به كمك او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهيه مى كرد. و در همه كارها به اهل خانه كمك مى كرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد كه حضرت خانه خويش را نظافت مى كرد و جارو مى كشيد و خود مكرر مى فرمود : كمك به همسر و كارهاى منزل , صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.

از عايشه نقل شده كه گفته است : محبوب ترين كارها نزد رسول خدا (ص) خياطى بود.
پيامبراكرم (ص) با همه عظمت و موقعيت ممتازش در منزل كار مى كرد. و به نگهدارى و پرستارى از كودكان مى پرداخت.
عايشه همسر آن حضرت مى گويد : وقتى خلوت مى شد , پيامبر لباس خود را مى دوخت و كفش خويش را وصله مى كرد.

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

على(ع) بيش از سى سال عمر خود را با رسول خدا (ص) سپرى كرده و شناساترين فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقيق داشته , امام حسين(ع) مى فرمايد :
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله عليه و آله فقال :
كان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلك, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بينه و بين الناس فيرد ذلك بالخاصه على العامه و لا يدخر عنهم عنه شيئا....

از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سوال كردم , فرمودند :
وقتى به خانه اش مى رفت , اوقاتش را سه قسمت مى كرد : يك قسمت براى خدا و يك قسمت براى خانواده اش و يك قسمت براى خودش , آن گاه قسمت خودش را نيز ميان خود و مردم تقسيم مى كرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (كه در منزلش به خدمت او مى رسيدند) قرار مى داد و ذره اى از امكانات خود را از آنان دريغ نمى نمود (بلكه آن چه امكان داشت در حقشان انجام مى داد.)

حضرت در مورد امورى كه به شخص او مربوط مى شد , خشمگين نمى شد. تنها براى خدا , آن گاه كه حرمت هاى الهى شكسته مى شد , غضب مى كرد. يكى از همسران آن حضرت مى گويد : وقتى رسول خدا (ص) غضب مى كرد به جز على (ع) كسى را ياراى سخن گفتن با حضرتش نبود

علاوه بر همسران , همنشينان روزانه پيامبر (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاريخ و روايات فراوان , علاقه پيامبر خاتم (ص) به آن ها قابل قياس با ديگر كسان و نزديكان حضرت نبود. به موجب روايتى كه عايشه نقل كرد , هر گاه فاطمه (س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا (ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسيد و در جاى خود مى نشانيد.

در عروسى فاطمه (س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى كردند و سرود مى خواندند و مى گفتند : ابوها سيد الناس.
رسول خدا (ص) فرمود : بگوييد و بعلها ذو الشده الباس.

و اين مصراع چون در مدح حضرت اميرالمومنين (ع) بود , با آن كه رسول خدا خواسته بود بانوان بگويند اما عايشه , زنان را منع كرد از اضافه كردن اين مصراع. پيامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود : عايشه عداوت ما را ترك نمى كند!

روزى رسول اكرم (ص) وارد اطاق عايشه شد مشاهده كرد كه تكه نانى روى زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود : اى حميرا ! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خويشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.

 

زندگی حضرت محمد (ص)