مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود



حضرت علی (ع), شهادت حضرت علی (ع)

كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود 
آن شب ستاره‏ هاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در كوفه مى ‏نگریستند. زمین مى ‏گریست.
آسمان نالان بود. دیوارهاى كوفه از ترس حدوث «واقعه‏» به هم نزدیك مى‏ شدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرنده‏ هاى نگهبان در چارسوى مسجد كوفه، نگهبانى مى‏ دادند. شب پرده ‏هاى مهاجم ضمن این كه به یكدیگر نوید مى ‏دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. آخر حمله به یك فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیاء و صالحان و صدیقان بود.


مى ‏خواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و مى‏ خواستند عروة الوثقاى دین را نابود سازند.
ابن ملجم، نماینده خفاشان شب با وحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینه ‏اش، به مسجد آمده و كمین كرده بود. ولى چگونه اقدام به آن كار كرد؟! باید شقاوت و بدبختى، وجود یك به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانى فرود آید كه برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مى ‏لرزاند و زهره قهرمانان را مى ‏شكافت، راد مردى كه در برابر اشك یتیمان آید مهربان‏تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشك‏هاى غم دیدگان را پاك مى‏ كرد و دست محبت‏بر سرشان و مى ‏كشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار مى ‏نمود.


چگونه مى‏ توانست آن اشقى الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهى فرود بزند، او كه محور مركزى تمام فضایل بود. آن انسان كاملى كه مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود. او كه نمى ‏توان با كلمات حقش را ادا كرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش كسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درك كند، نه آن‏ها كه پرستیدنش و نه آن‏ها كه پیرویش كردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.


شاعران و سرایندگان در برابر كوه عظمت، چه مى ‏توانند بسرایند و سخنوران و نویسندگان چه سخنى بر زبان و قلم برانند! دانشمندان و حكیمان در این اقیانوس مواج حكمت غرق مى‏ شوند، جز آن كه او خود به دادشان برسد و آن‏ها را به كرانه نجات برساند. نه تنها زمینیان كه افلاكیان نیز این عظمت‏ خدایى كه متجلى در یك فرد شده است، انگشت‏ حیرت به دهان گرفته‏ اند. این چگونه مخلوقى است كه تمام صفات متضاد را در خود جمع كرده است.


هنگامى كه گرد و خاك جنگ، فضا را تیره و تار مى‏ كند و قلب پهلوانان به لرزه مى ‏آید، او بر افروخته و لبانش متبسم و قلبش محكم، آن چنان بر میمنه و میسره مى ‏تازد و با شمشیر برانش بر فرق دشمنان فرود مى ‏آورد و با ضربت‏هاى سهمگینش در لحظه لحظه‏ هاى كارزار، یلان بى‏شمار را در خاك و خون مى ‏غلطاند كه جز او كسى مانند او نیست، و همو شب هنگام در محراب عبادت از خوف خدا مى‏ گرید و براى این كه بنده ‏اى سپاسگزار باشد در خانه و در میدان، با نماز و نیایش و گریه و زارى، شب را به صبح مى ‏رساند «الم اكن عبدا شكورا».

 

هرگز فجرى بر روزگار على نتابیده كه دیده‏ اش در خواب باشد و هرگز دمى از عمرش نگذشته كه در غفلت‏ باشد. پیوسته به یاد خدا و دایم در ذكر او است، او را از خدایش هیچ امرى جدا نمى ‏سازد، چه در جنگ باشد و چه در دكه القضاء، چه در خانه باشد و چه بیرون از خانه، چه در بازار باشد و چه در مسجد، براى او فرق نمى‏ كند، همواره در حال عبادت و شكرگزارى است.


او تنها اطاعت‏ خدا را مد نظر دارد و تنها به تكلیف شرعى‏ اش عمل مى‏ كند چه در مسند خلافت‏ باشد و چه در خانه، زندانى! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین و ناكثین باشد و چه در كنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در كعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد كوفه. آن جا لب به شهادتین مى ‏گشاید و اینجا لب با ذكر شهادتین فرو مى ‏بندد.


لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جارى مى‏ سازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الكعبه‏» مى‏ گوید، به پروردگار كعبه همان جایى كه در آن زاییده شدم رستگار گشتم، كه رستگارى از نخستین لحظه ولادت تا آخرین روز و زندگى با على همراه است، چون همیشه حق با على است.على نقطه مركزى و تمام فضایل و منش‏هاى والا و اخلاق انسانى و كمالات معنوى گرداگرد وجودش مى ‏چرخد، پس على همیشه رستگار است و اگر كسى خواهان رستگارى و رسیدن به خوشبختى و سعادت باشد، باید فقط دنباله ‏رو او و پیرو او باشد.


و جز این راهى براى رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه على گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط على را الگو قرار داد. على طریق وسطى است «الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطى هى الجاده‏» و على صراط مستقیم است، همان صراطى است كه هر صبح و شام، در هر نماز واجب از خدا مى‏ خواهیم كه ما را به آن هدایت كند و راهنما باشد «اهدنا الصراط المستقیم‏».

 

و على «نعیم‏» است، همان نعمت ‏بزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بى‏گمان از ما سؤال مى‏ كند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏» كه شكرانه این نعمت ‏بزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مى ‏شود و لاغیر. و اگر كسى از او پیروى نكند، اعمالش پذیرفته نیست، هر چند روزهاى زندگیش را روزه بدارد و شب‏ها را تا صبح در كنار خانه خدا در مسجد الحرام به عبادت سپرى كند! اصلا تا گذرنامه على در دست كسى نباشد، نمى ‏تواند از صراط بگذرد «لا یجوز الصراط الا من بیده صك من على‏» كسى از صراط نمى‏ گذرد جز آن كه گذرنامه عبور از على در دست داشته باشد.


و على نفس محمد و جان او و روح و روان اوست. و نه تنها پیامبر او را نفس خود مى‏ داند كه خداوند او را نفس محمد مى‏ داند «و انفسنا و انفسكم‏». و این بالاترین مقام است كه رسول الله او را نفس خود بداند و خداوند بر این امر صحه بگذارد و تمام مفسران سنى و شیعه اتفاق نظر در این امر دارند كه مقصود از «انفسنا» در آیه مباهله، على است و بس.

 

حضرت علی (ع), شهادت حضرت علی (ع)


و على «هادى‏» و راهنماى مردم است.
على مردم را به سوى خدا دعوت مى‏ كند و على همگام با محمد، رسالت او را ادامه مى ‏دهد و تكمیل مى‏ كند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» مى‏ فرماید: «رسول الله المنذر و انا الهادى، رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.» (مستدرك الصحیحین، ج 3، ص 129) فخر رازى در تفسیر این آیه ادامه مى‏ دهد: رسول خدا (ص) دستش را بر سینه‏ اش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به كتف على كرد و فرمود «انت الهادى، بك یهتدى المهتدون من بعدى ، تو هادى هستى كه پس از من هدایت‏ خواهان به وسیله تو هدایت مى ‏شوند.» و همین یك سخن كافى است‏بر خلافت بلافصل على پس از رسول الله، ولى چه باید كرد كه برخى از دانشمندان حق را آشكار مى ‏بینند و باز هم از آن روى بر مى‏ گردانند! و على «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه‏» آیا كسى كه دلیلى روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهى صادق و راستین (على).. كه بر تمام شئون وجودى دلیل بر صدق ادعاى رسول الله است.

 

سیوطى در تفسیر «در المنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل مى‏ كند كه امیر المؤمنین على علیه السلام خود فرمود: «رسول الله على بینه من ربه و انا شاهد منه‏» و در موردى دیگر از خود رسول الله روایت مى‏ كند كه فرمود: «افمن كان على بینه من ربه انا و شاهد منه على‏».


و على «صالح المؤمنین‏» است جایى كه ولایت‏ به خدا نسبت داده مى‏ شود چه كسى پس از «الله‏» ولایت‏بر مؤمنین را دار است؟ همه تفسیر این آیه را مى ‏دانید و تمام مفسران بزرگ آن را مخصوص على نقل كرده‏ اند كه مقصود از «الذین آمنوا» كه در آیه ولایت آمده، على است، زیرا تنها او بود كه در حال نماز، به سائلى صدقه داد و خداوند آیه ولایت را درباره ‏اش نازل كرد ولى در جاى دیگر نیز خداوند مى ‏فرماید: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین‏» پس خداوند و جبرئیل و آن رادمرد شایسته از مؤمنان، ولى است.


در این جا نیز پیش از مفسران شیعه، مفسران اهل سنت، غرض از صالح المؤمنین را در این آیه «على‏» دانسته ‏اند و از رسول الله نقل مى‏ كنند كه فرمود:«و صالح المؤمنین، على بن ابى‏طالب‏» و نه تنها سیوطى در «در المنثور»ش، كه صاحب «كنزل العمال‏» در صفحه 237 از جلد اول كتابش همین مطلب را نقل كرده ‏اند. و ابن حجر در «صواعق‏»ش و هیثمى در «مجمع الزواید»ش نیز به تفصیل و با بیان بیش‏ترى نقل كرده ‏اند.


و على «انفاق كننده است در پنهانى و آشكار». ابن عباس در ذیل آیه شریفه «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة‏» نقل كرده كه این آیه درباره على نازل شده، زیرا على چهار درهم داشت، یك درهم را شبانه و درهمى را روزانه و یك درهم را آشكارا و درهمى را مخفیانه، در راه خدا انفاق كرد.(اسد الغابة ابن اثیر ج 4 ص 25) زمخشرى در «كشاف‏»، سیوطى در «الدر المنثور»، هیثمى در «مجمع الزواید» و ابن حجر در «صواعق المحرقه‏» و ده‏ها مفسر و دانشمند همین را ذكر كرده ‏اند. و على «خیر البریه‏» است.

 

او بهترین مخلوقات و برترین آفریدگان آفریدگار متعال است. او والاتر و شریف‏تر و افضل همه انسان‏هاى روى زمین است. و پس از على بهترین مردم، پیروانش هستند. من این را نمى‏ گویم كه مفسران اهل سنت مى‏ گویند، پس چرا خود جز، پیروان على نمى ‏شوند و چرا خود شیعه «خیر البریه‏» نمى‏ شوند و چرا از او فاصله مى‏ گیرند.

 

حضرت علی (ع), شهادت حضرت علی (ع)

 
ابن جریر طبرى در جلد 30 صفحه 171 از تفسیر معروفش «طبرى‏» نقل مى‏ كند كه پیامبر در ذیل آیه «اولئك هم خیر البریه‏» فرمود:«انت‏یا على و شیعتك‏». تو اى على و شیعیانت ‏بهترین مردم هستید. چه گواهى و چه شاهدى بالاتر از خدا و رسول سراغ دارید؟ پس چرا «اذن واعیه‏» نیست و چرا گوش شنوا وجود ندارد؟ سیوطى در تفسیر الدر المنثور به تفصیل بیشتر نقل كرده كه جابر بن عبد الله گوید: ما نزد پیامبر نشسته بودیم كه ناگهان على وارد شد. حضرت فرمود: «و الذین نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة، به همان خدایى كه جان من در قبضه او است‏ سوگند كه این مرد و شیعیانش رستگارانند در روز رستاخیز». سپس این آیه نازل شد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خیر البریة‏».


 و على «اهل ذكر» است. پس هرچه را نفهمیدیم باید از پیشگاه على و آل على سؤال كنیم و باید از علوم آنان بهره ببریم تا پاسخ سؤال‏هایمان را دریابیم. جابر جعفى نقل مى‏ كند كه وقتى آیه «فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون‏» نازل شد، على علیه السلام فرمود: نحن اهل الذكر، ما اهل ذكریم‏». (تفسیر طبرى، ج 17، ص 5) و على «رحمت‏ خدا» است. و چه شیرین ست‏سخن حق كه مى‏ فرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیر ما یجمعون، بگو به فضل خدا و به رحمتش امیداور باشند و این سان خرسند شوند كه این بهتر است از آنچه جمع مى ‏كنند.» ابن عباس مى ‏گوید: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و مقصود از «رحمته‏» على علیه السلام است. (تاریخ بغدادى، ج 5، ص 15)


و على «صدیق‏» است. هر جا سخن از رسول خدا است، پس از او به نحوى به على اشاره شده است. در سوره زمر مى فرماید:
«و الذى جاء بالصدق و صدق به اولئك هم المتقون، و آن كسى كه صدق و راستى را آورد و كسى كه او را تصدیق نمود، آنان تقوا پیشگانند.» و در اینجا رسول خدا است كه دلیل راستین از سوى پروردگارش آورده و پیام خدایش را به مردم ابلاغ كرده و كسى كه از ساعت نخست، او را تصدیق كرد و به او ایمان آورد و در تمام مراحل دعوت همراه او و پشتیبان او بود، على بود. آنچه در اینجا فهرست ‏وار یادآور مى ‏شویم، كمتر از یك هزارم فضایل آن حضرت است كه تنها در برخى از كتابهاى اهل سنت دیده شده و اگر كسى بخواهد همه فضایل حضرت را از زبان حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم، به تنهایى یادآور شود، مثنوى هفتاد من مى ‏شود.


بى ‏گمان آن همه فضائل و مناقب على از زبان رسول گرامى اسلام در گاه و بى ‏گاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفى نیست كه سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى‏» پس آنچه پیامبر درباره على گفته است، تكرار سخن پروردگار است. ولى چه رازى در این امر نهفته است؟ و چرا پیامبر پیوسته از على سخن مى ‏گوید و نه تنها در جمع كه اگر یك نفر هم در محضر مباركش نشسته بود به مناسبتى یا بدون هیچ مناسبت، بلكه ابتدا به ساكن، در مدح و وصف على، سخن مى ‏راند؟


شاید راز آن همه تاكیدهاى پى در پى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در این باشد كه خود مى ‏دید این مردم پس از رحلت ‏حضرتش با على چه مى‏ كنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را مى‏ دید كه چگونه پیش از خشك شدن آب غسل جسد مباركش، گرد هم مى‏ آیند و تمام سخنان او را نادیده مى گیرند و با یك توطئه از پیش ترسیم شده، على را از حق خویش جدا مى ‏سازند و خلافت را كه امرى است الهى به دیگرى مى ‏سپارند و به یكدیگر پاس مى ‏دهند و على را خانه نشین مى‏ كنند و به این هم بسنده نكرده كه خانه ‏اش را آتش مى ‏زنند و همسرش را كه تنها یادگار رسول خدا است‏ به شهادت مى ‏رسانند و آن روز هم كه با فریاد عمومى مردم، خلافت‏ به او منتقل مى‏ شود، از همان روز اول، جنگ و كارزار را با او آغاز مى‏ كنند و تا روز رسیدن به لقاى محبوب، از جنگیدن و قتال او فروگذار نمى‏ كنند.


پیامبر تمام این رخدادهاى تلخ را مى‏ دید و لذا بیشتر تاكید بر یارى رساندن به على و تایید مطلق او مى‏ كرد. شاید افرادى از مهاجرین و انصار متاثر شوند و به احقیت على معتقد گردند و در روزى كه او غریب و تنها مى ‏ماند، از او دفاع كنند و دست از اهل بیت رسول الله برندارند. و چقدر اینان كم بودند! همواره یاوران حق در تاریخ كم بوده ‏اند. خود حضرتش مى ‏فرماید: «لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقله اهله; در راه حق از كمى یارانش نهراسید». سرانجام على كه صبرش كوه را به لرزه در مى‏ آورد در برابر آن همه بى‏ وفایى ها، نامردی ها، نفاقها و دشمنان و یا نااهلان سست عنصر، فریاد بر مى ‏آورد: «قاتلكم الله لقد ملاتم قلبى قیحا و شحنتم صدرى غیظا... و ها انا ذاقد ذرفت على الستین، و لكن لا راى لمن لا یطاع; خدا شما را بكشد.

 

قلبم را پر از جراحت و سینه‏ام را مالامال از اندوه و غم كردید... هان اینك عمر را از شصت‏سال مى ‏گذرد (ولى به سخنم گوش نمى ‏دهید و اطاعتم نمى‏ كنید) و كسى كه اطاعت نشود رایش پذیرفته نیست.» و این چنین درد دلهاى على بسیار است كه نه تنها از دشمنان بلكه از یاران بى‏ وفایش ناله مى‏ كند و آن چه نگفته است‏ بسیار زیادتر از گفتنى‏ ها است.


به خدا هرگاه ناله‏ هاى على را مى ‏خوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان مى‏ شوم; گو اینكه شهادت على مایه آسایش و آرامش او بود كه از دست این نااهلان راحت ‏شود و به دوست‏ بپیوندد. چه او آن قدر به مرگ علاقه‏ مند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر. این سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مى‏ كند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مى ‏پوندد.
شهادت مظلومانه امام تقوا پیشگان را به اهمه شیعیان و محبانش تسلیت عرض مى‏ كنیم. سلام و درود بر على و آل على باد.


منبع: imamalinet.net
مجله پاسدار اسلام شماره 205 صفحه 26


ویدیو مرتبط :
خدا هیچ كسى رو اینجوری ضایع نكنه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مسجد جامع یزد؛بلندترین مناره جهان



مسجد جامع یردمعماري اين مسجد بسيار بزرگ به قدري منحصر به فرد و بي بديل است که هر سال گردشگران بسيار زيادي از نقاط مختلف دنيا به قصد بازديد از شاهکار هنر معماري به ايران و استان يزد سفر مي کنند.در بسياري از کشورها مسجد جامع يزد به عنوان نمادي ازاين استان و حتي نمادي از کشور ايران مطرح است و اين بنا در شمار نخستين بناهاي عظيم و پرقدمت کشور به شمار مي رود.

بناي اين مسجد با عظمت قرنهاست که از فراسوي تاريخ تمدن اين سرزمين مي درخشد به نحوي که در کتب تاريخي يزد آمده است: "مسجد را بر جاي آتشگاه ساساني ساخته اند و سنگ بناي آن توسط علاء الدوله گرشاسب نهاده شده است".

مسجد جامع قديم در قرن ششم هجري قمري و به دستور گرشاسب از نوادگان "علاء الدوله کالنجار" ساخته شد و بناي اصلي مسجد کنوني از آثار "سيد رکن الدين محمد قاضي" است.

اصيل‌ترين بخشهاي هنر معماري بي نظير ايراني در گچ کاري‌، شبستان، صحن، گنبد، کاشي کاري و مناره هاي برافراشته آن جلوه گر است.

زيباترين بخش اين بنا را مي توان مجموعه ايوان و گنبدخانه و فضاي پيرامون آن نام برد. نماي ايوان بلند با مجموعه اي از زيباترين تزئينات کاشي معرق و نقوش اسليمي و گياهي همچنين گره چيني پوشانده شده است.

اين تزئينات با آجرهاي ضربي و نقوش معلقي و کتيبه هاي کاشي معرق و کوفي بنايي، مجموعه اي بديع و خيره کننده آفريده که تحسين هر بيننده اي را برمي انگيزد.

محراب اصلي يا محراب واقع در گنبدخانه،‌ مزين به انواع کاشي معرق و کتيبه و آجر ضربي است و بر دو کاشي ستاره اي شکل منصوب در آن، نام استادکار و تاريخ ساخت محراب نقش بسته است.

گنبد زيباي مسجد از نوع دو پوسته پيوسته بوده و بر آن، نقش گل صابونکي معقلي با ظرافت اجرا شده است و بر ساقه آن عبارت "الملک الله" به خط کوفي تکرار شده است.

دو مناره مسجد که ارتقاع تقريبي آن از کف تا نوک به بيش از 52 متر مي رسد، داراي قطري در حدود هشت متر است که در دوره صفوي به بنا افزوده شده اما در سال 1313 هجري شمسي فرو ريخت و دوباره تجديد بنا شد.

بلنداي اين مناره ها و اينکه کاشي کاري منحصر به فردي حتي در اوج مناره ها انجام شده، تعجب همگان را بر مي انگيزد زيرا اين مناره ها هرچه به سمت بالا رفته باريکتر شده و تنها يکي از آنها نيز داراي پلکان است از اينرو ظرافت کاشي کاري در اين ارتفاع به واقع قابل تحسين است.

يکي از معماران قديمي و هنرمند استان يزد در تشريح بناي مسجد به خبرنگار مهر گفت: در ساخت اين بناي عظيم از آهن استفاده نشده و تمام بناها با تاق ضربي، کاهگل و گچ استوار است.

سيدمحمدعلي دهقان بنادکي معروف به "سيد بنا" همچنين در خصوص کاشي کاري اين بناي عظيم گفت: در محراب اين مسجد، قسمتي به شکل کاشيکاري کوچک است که به شکل کره زمين است و در آن از همه رنگهاي استفاده شده در کاشي هاي کل مسجد استفاده شده است.

رئيس سازمان ميراث فرهنگي استان يزد نيز در خصوص نقش اين بنا در جذب گردشگر اظهار داشت: مسجد جامع يزد يکي از جاذبه هاي بي نظير استان يزد است و هر ساله تعداد زيادي از گردشگران خارجي و داخلي از آن ديدن مي کنند به نحوي که حتي افراد و گردشگراني که از ديگر آثار تاريخي موجود در استان يزد اطلاعي ندارند تنها و تنها براي ديدن اين مسجد به يزد سفر مي کنند.

عزيزالله سيفي اظهار داشت: مسجد جامع در زمره بناهايي است که سال گذشته بيشترين بازديدها را داشته و اغلب مسافران و گردشگران نخست اين بنا را براي بازديد انتخاب مي کنند.

وي همچنين با اشاره به جاذبه مذهبي بنا يادآور شد: در اين مسجد در هر نوبت نماز جماعت برپا مي شود و عده زيادي از مردم شهر و مسافران از اين بخش عبادي نيز استفاده مي کنند.به گفته وي اين بنا به شماره 206 در فهرست آثار ملي کشور ثبت شده است.