مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
قرآن کدام صحابه را اهل بهشت می داند؟!
در سوره مومنون آمده است که صحابه پیامبر همگی اهل بهشت هستند، پس تکلیف کسانی همچون ابوبکر و عمر و ... چیست؟ لطفا بیشتر توسط آیات قرآن به این شبهه جواب داده شود.
البته که بهشت جای مومنین است و مومن حتماً یاران، پیروان، امت و صحابه واقعی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله میباشد.
مشخص نشد که در کجای سوره مومنون خواندهاید که "صحابه" همگی به بهشت میروند؟
در این سوره مطالب بسیاری ذکر شده است و از جمله آن که به پیامبرش میفرماید: «وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ – و تو آنها را به صراط مستقیم دعوت میکنی» و نیز میفرماید: عدهای هم در پاسخ این دعوت، ایمان میآورند و عدهای نیز میگویند: شاعر و مجنون است. و بحثی از صحابه در آن نیست.
در هر حال به سه نکتهی بسیار مهم دقت نمایید:
1- همه چیز با "عقل" شناخته میشود، حتی قرآن کریم. لذا ایشان فرمودند: حتی اگر حدیثی از من برای شما نقل شد که با وحی و عقل مطابقت نداشت، به سینه دیوار بزنید و نپذیرید.
بنابراین اگر به عنوان مثال گفته شد: ده نفر به عنوان ساختگی "عشره مبشرة" در بهشت هستند، و نام علی، حسن، حسین، معاویه، طلحه، زبیر و ...، همه در یک راستا قرار گرفت، معلوم است که اصلاً با عقل سازگاری ندارد و همچنین با وحی.
2- اسمها مهم نیستند، بلکه رسمها مهم هستند و در هر دو حال "اسم و رسم" باید ضمن آن که منطبق با هم میشوند، مورد رضایت خدا نیز باشند. پس اگر کسی اسم خودش یا دیگران را مومن، یا مسلمان، شیعه یا سنّی، صحابه و ...، گذاشت، دلیل نمیشود که حتماً مصداق آن اسمها نیز باشند.
3-باید در همه آیات قرآن کریم دقت نمود که مومن کیست؟ مسلم کیست؟ امّت کیست؟ و بالاخره صحابه کیست؟ خداوند متعال ویژگیهای هر کدام را به تفصیل در قرآن کریم بیان نموده است. پس اگر کسی مشهور به مومن، مسلم، شیعه، سنی، صحابه و ... شد، اما آن ویژگیها را نداشت، مصداق آن نمیباشد. تعارف هم ندارد.
الف – به عنوان مثال: در ابتدای همین سوره مومنون فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُوْمِنُونَ – به تحقیق که مومنان به فلاح میرسند»، اما سریع در آیات بعدی ویژگی ها و صفات مومن را بیان نمود تا هر کسی که نام خودش را مومن گذاشت، گمان نکند که به فلاح میرسد.
فرمود: آنها در نماز خاشع هستند، از لغو پرهیز میکنند، زکات میدهند، زنا نمیکنند، به عهد و پیمان خود وفا میکنند و از نماز خود (و دست آوردهایش) محافظت میکنند. سپس فرمود: اینها وارثین بهشت هستند و در آن جاودانه میمانند «الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
پس، هر کس این صفات را نداشت، مصداق "مومن" نیست. کسی که به نماز اهمیت نداد، اهل زنا بود و بیعتش (به ویژه عهد با خدا و رسول خدا را) نقض کرد، و یا عهد و پیمانش را وفا نکرد، مومن و مصداق آیه نمیباشد. هر چند دیگران او را صحابه یا حتی امیرالمومنین بنامند.
ب – خداوند متعال "مالک یوم الدین" است و نه ما؛ لذا چنین نیست که هر کس را ما دوست داشته باشیم، اهل ایمان و اهل بهشت باشد. بلکه هر کس را او لایق بداند، اهل بهشت میشود و البته این لیاقت و اهلیت را در هالهای از ابهام قرار نداده تا هر کسی به زعم خود تعریفی کند و صفات آنان را در آیات بسیار متذکر شده است.
روی اسمها تکیه نکنیم که موجب بروز تعصبات و دستهکشیها و تشدید اختلافات شود، بلکه توجه ما در "رسم"ها باشد.
صحابه:
یک عده برای این که خود را در قالب آنچه نیستند جا بزنند، معنا و مفهوم "واژه" را تغییر میدهند. دموکراسی را طوری تعریف میکنند که فقط دیکتاتوری خودشان را شامل میگردد، مبارزه با تروریسم را به گونهای تعریف و عمل میکنند که توجیه عملیات تروریستی خودشان میشود، حقوق بشر را به گونهای تدوین و سپس تفسیر میکنند که ابزار عملکرد ناحق خودشان باشد.
واژگانی چون: مومن، مسلمان، شیعه، سنّی، صحابه و غیره نیز از این ترفند مصون نمانده است.
آمدند نزد پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله اظهار ایمان کردند، سریع آیه آمد که به آنها بگو: نگویند ایمان آوردیم، بلکه بگویند اسلام آوردیم، چون هنوز ایمان به قلب آنها وارد نشده است.
حال یک عده گفتند: "صحابه"، یعنی هر کس که معاصر ایشان بوده و با ایشان "صحبت" کرده است، و زوری آنها را کردند داخل بهشت؟! خواه امیرالمومنین علی علیه السلام باشد و یا معاویه. امام حسن و امام حسین علیهم السلام باشند، یا سلمان و ابوذر، یا ابوبکر و عمر، یا طلحه و زبیر و یا هر شخص دیگری.
خب، این از همان تعاریفی من درآوردی است که نه با "وحی" سازگاری دارد و نه با "عقل". ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان و جاهلها و ظالمهای بسیاری معاصر ایشان بودند و با ایشان صحبت کردهاند، آیا همه مصداق "صحابه" و "اصحاب" هستند و جای همه بهشت است و جوار قرب الهی و رسول الله (صلی الله علیه و آله) است؟
ج – پس، روی اسمها تکیه نکنیم که موجب بروز تعصبات و دستهکشیها و تشدید اختلافات شود، بلکه توجه ما در "رسم"ها باشد.
از امیرالمومنین علیهالسلام پرسیدند: طلحه و زبیر نیز ادعای حقانیت دارند، حال شما بر حق هستید یا آنها و ما از کجا تشخیص دهیم؟ ایشان نفرمودند: من یا آنها، بلکه فرمودند: "شما اول حق را بشناسید، بعد اهلش را خواهید شناخت". ندیدی یک عده بیکار و بی عار، سبیلی دراز میکنند، کشکول و تبر زین سمبلیک روی دوش میاندازند، ابایی میپوشند و میگویند: "ما اهل حقیم"؟!
نکته/1:
دقت کنیم که "حق" با اشخاص تعریف و شناخته نمیشود، بلکه اشخاص هستند که نسبت به "حق" تعریف و شناخته میشوند.
به عنوان مثال: نام پزشک، کسی را طبیب نمیکند، اما اگر کسی عالم و عامل به طبابت شد، به او پزشک اطلاق میشود. مومن، مسلم، شیعه، سنی، صحابه، امت و ... نیز همین طور است.
نکته /2:
ادعای مسلمانی و مومن و صحابه بودن بسیار بوده و هست. به قول امام حسین علیهالسلام، "دین لقلقه زبان شده است، هرگاه امتحان پیش آید، معلوم میشود که دینداران بسیار قلیل هستند".
پس، همان موقع هم "دین" لقله زبان بود و امروز هم هست. مسلمانان واقعی از تشیع و تسنن ادعای مسلمانی دارند و همچنین وهابیها، تکفیریها، داعشیها، نان به نرخ روز خورها، ملوّنها، دنیا طلبان، منافق صفتها، شکم پرورها، خوشگذرانان مترف و مسرف نیز همین ادعا را دارند. آیا همه یکی هستند و به یک نتیجه میرسند و همه به صرف ادعا و اسم، به بهشت میروند.
خط روشن است و در ابهام نمانده که کسی راه "رشد" را از "غی = گمراهی" تشخیص ندهد. «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ». هم در کلام خدا (وحی) ویژگیهای مومنان و مسلمانان و صحابه واقعی تدوین و تبیین شده است و هم در کلام رسول الله صلوات الله علیه و آله کاملاً واضح و روشن است و با میل و خوشایند و حتی رأی اکثریت افراد و اشخاص، هیچ حقیقتی تغییر نمییابد.
نکته /3:
خداوند متعال فرمود: صحابه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، کسانی هستند که همراه، پیرو و تابع او بودند و ویژگیهایی دارند، از جمله:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ...» (الفتح، 29)
نتیجه:
پس باید ابتدا اسمها را رها کرد و تعاریف را شناخت، سپس خود یا هر کس که مورد بحث است را به این تعاریف و قالبها ارجاع داد و دید که آیا منطبق است، صدق میکند، یا خیر؟
ویژگیهای مومن، مسلمان، اهل تقوا، اهل جنت، اهل دوزخ، متقی، فاسق، کافر، مشرک، منافق، ظالم و ...، همه در قرآن کریم بیان شده است و بسیار هم واضح است و البته در احادیث منقول از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در منابع شیعه و سنّی نیز به تواتر بیان شده است. کافی است برای وحدت بیشتر، قدر اشتراک آنها را لحاظ کنند.
منبع: tebyan.net
ویدیو مرتبط :
ابن تیمیه بسیاری از صحابه را منافق می داند!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نسخه قرآن و اهل بیت برای افراد عصبانی
قویترین حربه ی شیطان که با آن می تواند آدمی را به چاه تاریک گمراهی کشانده و نور ایمان را در وجودش خاموش نماید، عصبانیّت نابجا است.
تاكنون برای افرادی كه مدام در زندگی گرفتار خشم و عصبانیت می شوند راه حل های متعددی از سوی پزشكان بیان شده است اما آیا در آیات الهی و روایت نیز راهی برای فرو نشاندن آتش خشم بیان شده است؟
در آیات الهی و روایات اسلامی پیرامون روش های غلبه بر خشم موارد متعددی بیان شده است كه به صورت اختصار به برخی از آنها اشاره می شود :
1)سعی كنیم اشتباهات دیگران را نادیده بگیریم
قرآن مجید پیرامون این مسئله می فرماید : (وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون: و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاریها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآیند درمىگذرند.( الشورى : 37)
2)تقوا و پرهیزكاری
خداوند متعال افراد متقی و پرهیزكار را اینگونه معرفی می كند كه این افراد قدرت غلبه بر خشم خود را دارند و یكی از مهمترین عوامل دارا بودن این قدرت همین روحیه تقوا و پرهیزكاری آنهاست :
(وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین.الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ :و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود، و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است، بشتابیدهمانان كه در فراخى و تنگى انفاق مىكنند؛ و خشم خود را فرو مىبرند؛ و از مردم در مىگذرند؛ و خداوند نكوكاران را دوست دارد.)( آلعمران : 133-134)
وقتی انسان در زندگی با حوادث ناخوشایند روبرو می شود و آنها را مطابق میل خود نمی بیند همواره در مقابل آنها عکس العمل نشان می دهد شاید شایع ترین نوع عکس العمل در این لحظات ناخوشایند، خشم و عصبانیّتی باشد که آدمی از خود بروز می دهد.
درمان های دیگری برای عصبانیت
گفتن ذکر شریف «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
شکی نیست که آتش خشم را شیطان در قلب آدمی، روشن می سازد و اوست که بر افزایش آن پافشاری دارد و لذا برای ریشه کن شدن عصبانیّت باید شیطان را از خود دور نماییم که این ذکر شریف در این موضوع بهترین نقش را می تواند ایفاء نماید.
گفتن ذکر شریف «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
در حدیثی وارد شده که ابلیس به حضرت موسی گفت: از خشم بپرهیز و زمانی که خشمگین شدی بگو (لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) که در اثر آن خشم تو فرو می نشیند.
فرستان صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آل پاک و مطهرش
یکی دیگر از راه های درمان عصبانیّت فرستادن ذکر شریف صلوات است که امید است مۆمنین با این ذکر زیبا و دلنشین بتوانند آتش خشم را فرو نشانده و آسمان دل خود را با آن بهاری نمایند.
حب نفس ریشه ی بسیاری از صفات زشت و ناپسند در انسان است، و در واقع چون بذری مسموم می باشد که در زمین قلب آدمی کاشته شده و محصولی ندارد جزء میوه ی تلخ مال دوستی، جاه طلبی، تکبر و غرور و ...
سجده
سجده کردن
یکی دیگر از درمان های مۆثر در جهت کنترل عصبانیّت آن است که به هنگام عصبانیّت، صورت را بر زمین گذاشته و به درگاه خداوند بی همتا سجده نماید و از آن قدرت بی مثال برای فروکش کردن این آتش شیطانی یاری بجوید.
ابو سعید خدری از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که حضرت فرمود: غضب جرقه ای است که در قلب انسان قرار می گیرد، آیا نمی بینید که چشمان او سرخ و رگ های او متورّم می شود. کسی که چنین حالتی در خود مشاهده کرد، صورتش را بر زمین گذارد (و برای خدا سجده نماید) به یقین هرکس چنین کند و به درگاه خدا پناه برد و از او رفع شیطان و خشم را بخواهد، آرامش می یابد.
تغییر حالت دادن
در روایات دلنشین معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) وارد شده که اگر شخص عصبانی نشسته، بایستد و اگر ایستاده بنشیند و صورت از آن صحنه برگرداند یا دراز بکشد و یا از محل دور شود و خود را به کار دیگری مشغول سازد. این تغییر حالت در فرونشاندن آتش خشم بسیار مۆثر و مفید است.
اینک به یک نمونه از این روایات حیات بخش اشاره می کنم:
امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که در نزد ایشان درباره ی خشم سخن به میان آمد و ایشان فرمود: همانا مرد خشمگین می شود تا جایی که هرگز خشم او فرو نمی نشیند و خشنود نمی گردد و در اثر آن وارد جهنّم می گردد، پس هر مردی که در حال ایستاده به خشم آمده بنشیند، زیرا در این صورت به زودی پلیدی شیطان بیرون می رود و اگر نشسته باید بایستد.
تماس بدنی از طریق لمس
این نوع از درمان مربوط به خویشاوندان محرمی است که انسان نسبت به آنها خشمگین شده است، در این روش آمده که بر بدن شخصی که شما از او خشمگینید دست بزنید و بدن او را لمس نمایید که از این طریق خشم شما فروکش می نماید و آرام می گیرید.
ششمین امام همام امام صادق (علیه السلام) در این باره به زیبایی می فرماید: هر مردی که بر خویشاوند خود خشم گرفت، باید به سوی او رود و به او نزدیک شود و با او تماس گیرد، زیرا خویشاوند هنگامی که خویشاوند خود را لمس کند آرامش می یابد.
وضو گرفتن و غسل کردن
شستن دست و صورت و رساندن آب بر بدن در خاموش نمودن آتش خشم موثر است که در این میان وضوء گرفتن و غسل کردن نقش مۆثّرتری دارد که در شستشوی عادی چنین تأثیری وجود ندارد.
در روایتی زیبا و دلنشین از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده که حضرت فرمود: (اذا غضب احدکم فلیتوضا و الیغتسل فان الغضب من النار). هنگامی که یکی از شما خشمگین شد پس وضوء بگیرد و غسل کند، زیرا غضب از آتش است.
این دستور مشکل گشا از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) بدین جهت است که خشم آتشی است که از درون انسان بر می خیزد و آثارش در ظاهر انسان نمایان می شود به گونه ای که کمتر عضوی از اعضاء بدن است که تحت تأثیر آن واقع نشود و لذا حرارت این آتش اعضاء بدن را فرا گرفته و آنها را می آزارد. طبیعی است که بهترین چیزی که می تواند حرارت ایجاد شده را پایین آورده و به انسان آرامش بخشد، آب است.
ذکر یونسیه درمان خشم و گرفتاری
ذکر یونسیه "لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین" بهترین درمان برای دردهای لاعلاج روحی است که انسان را گرفتار میکند .در این ذکر پناه به خدا میبریم و او را تسبیح و تقدس میکنیم .و به اشتباهات و خطاهای خود اعتراف میکنیم که هر رنج و گرفتاری که به ما میرسد از خود ماست پس دست ما را بگیر.
طلب آمرزش و استغفار برای خود و دیگران باعث میشود که آتش خشم درون انسان خاموش شود و به معنایی دشمن نیز خلع سلاح میشود .
منابع :
hafezanenoor.mihanblog.com
تفسیر المیزان –علامه محمدحسین طباطبایی
tebyan.net