مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
علت عذابهای متنوع و مختلف در آخرت چیست؟
کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم
آنچه انسان در دنیا با آن گناه کرده و لذت حرام برده، روح بوده است که حقیقت انسان به همان روح و روان است و باید آن روح عذاب شود
عالم مردگان از جمله عوالمی است که همواره وقتی با آن مواجه میشویم سؤالات و ابهامات بسیاری برای ما به وجود میآید و هر فردی علاقه دارد بیشتر از این عالَم بداند چرا که مرگ از جمله مباحثی است که هر فردی روزی با آن دست به گریبان خواهد شد. آنچه در ادامه میآید بخش نخست از سلسله مباحثی است که به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد میپردازد و از کتاب «عالم برزخ؛ عالم حیات و زندگی» نوشته حجتالاسلام اسدالله محمدینیا از پژوهشگران حوزه علمیه قم عنوان میشود:
* اگر این آتش درونی هست، چرا اکثراً متوجه آن نمیشوند؟
ندیدن بسیاری از مردم دلیل بر نبودن آن نمیشود، زیرا گناه و آلودگی، چشم و گوش باطنی افراد را از کار میاندازد، اما بعد از مرگ و انتقال به عالم قبر بسیاری از حقایق روشن میشود. زیرا وقتی انسان در آستانه مرگ قرار گرفت و یا روح از بدنش خارج میشود، آن آتش را خواهد دید. چنانچه در درون سنگ چخماق و مواد منفجره، آتش هست اما در ظاهر دیده نمیشود و آن سنگ به نظر سرد میرسد و کسی گرم و سوزش آن را متوجه نمیشود.
و مانند کسی که او را در اطاق عمل بیهوش کردهاند با اینکه بدنش مجروح و زخمی است، هیچ دردی احساس نمیکند اما وقتی به هوش آمد متوجه درد خواهد شد و فریادش بلند میشود. بر همین اساس عدهای به خاطر آلوده شدن به انواع گناهان حواس باطنیشان از کار میافتد و احساس درد و سوزش نمیکنند، اما با مرگ بیدار خواهند شد و همه اینها را خواهند دید.
میگویید: فعلاً خبری از این مسائل نیست، در جواب میگوییم: کمی صبر کنید خواهید دید که واقعیت دارد.
خداوند بزرگ میفرماید: «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»
شما را مباهات با یکدیگر (در مال و مقام و فرزند و...) و مسابقه (در جمعآوری امور دنیا) به خودتان مشغول کرد و از یاد خداوند غافل شدید، تا اینکه گورستانها را زیارت کردید و مرگ به سراغتان آمد.
رسول مکرم اسلام (ص) فرمود:
«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛ مردم اکثراً در خواب غفلت به سر میبرند، همین که مردند بیدار میشوند (و بسیاری از حقایق برایشان روشن میشود.)
بنابراین آتش برزخ و قیامت همین الان هم هست، ولی به خاطر اینکه جوارح و حواس باطنی بسیاری به خاطر زرق و برق دنیا و گناهان از کار افتاده، این آتش را حس نمیکنند، اما در آستانه مرگ که قرار میگیرند پردههای هوی و هوس کنار میرود و حقایق برای همه آشکار میشود. آن آتش را نه تنها احساس میکنند بلکه خواهند دید، اما کسانی که اهل گناه و عصیان نیستند و گوش و چشم و قلب باطنی آنها کار میکند، آن حقایق را درک میکنند و حاضرند برای نافرمانی نکردن خداوند، از بهترین لذتهای دنیوی چشم بپوشند.
- عذابهای متنوع و مختلف؟!
از روایاتی که در مورد عذاب قبر و مارها و عقربها گذاشت و از برخی آیات قرآن مجید استفاده میشود که عذاب برای کفار و مشرکان و سران ظلم و فساد متنوع و مختلف است تا از یکنواختی خارج نشود.
قرآن کریم در این مورد میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا»
کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان در آن بریان شود، پوستهای دیگر به جای آن قرار میدهیم تا کیفر الهی را بچشند. خداوند نسبت به انجام این گونه مجازات هم قادر و تواناست و هم حکیم است و روی حساب کیفر میدهد.
اگر انسان یک پوست داشت و میسوخت، سوختنهای متعدد شاید به صورت عادت درمیآمد و بیاثر میشد، اما خداوند حکیم میفرماید پوست مجرم که سوخت، ما همان پوست را تبدیل پوست جدید به جای پوست قدیم و بریان شده، به صورت مستمر و دائمی است. اگر به محض بریان شدن و سوختن پوست قبلی پوست جدید آمد، دیگر نمیتوان گفت: عذاب برزخ و قیامت در طول زمان بیتأثیر میشود. بر همین اساس که این عذاب متنوع و دائمی است، خداوند حکیم موضوع عذاب را به صورت فعل مضارع «لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ» آورده که فعل مضارع دلالت بر دائمی بودن عذاب میکند.
آنچه انسان در دنیا با آن گناه کرده ، روح بوده است که باید آن روح عذاب شود
* پوستهای جدید که گناهی نکردهاند تا بسوزند؟!
امروزه ثابت شده که هر چند سال همه ذرات بدن نو میشود، بنابراین کسی که در جوانی گناهی کرده و جنایتی مرتکب شده، پوست سایر اعضای او تا ایام پیری چندین بار عوض شده است، لذا اعضا و جوارحی که شخص با آن گناه کرده، در برزخ قیامت نیست بلکه در برزخ از بدن برزخی و مثالی برخوردار است، چنانچه بحث آن گذشت.
بنابراین آنچه در دنیا با آن گناه کرده و لذت حرام برده، روح بوده است که حقیقت انسان به همان روح و روان است که باید آن روح عذاب شود. لذا سوزاندن پوست چه جدید و چه قدیم، همه اینها ابزار و وسیلهای برای عذاب روح است. بر همین مبنا قرآن حکیم نمیفرماید: ما پوستها را بریان میکنیم تا پوستها عذاب شوند، بلکه میفرماید: «لیذوقوا» ما پوستها را بریان و میسوزانیم تا آن حقیقت انسان کافر و روح و روان او زجر بکشد.
براساس آنچه بیان شد، در خواب هم وقتی شخص خوابهای وحشتناک و مخوف میبیند، روان و روح او زجر میکشد و میسوزد، در حالی که بدن او در حال استراحت و گاهی روی بهترین تخت و تشک و کنار همسرش آرمیده است.
ابی العوجاء که مردی مادیگرا و معروف و معاصر امام صادق (ع)بود از آن حضرت (ع) سؤال نمود: «ما ذنب الغیر»؛ یعنی گناه آن پوستهای دیگر که گناه نکردهاند، چیست؟
امام (ع) فرمود: «هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُها»؛
پوستهای نو همان پوستهای قدیماند، در عین حال پوست جدید و قدیم با هم فرق دارند.
ابن ابیالعوجاء کاملاً متوجه نشد، به امام (ع) عرض کرد: «مَثِّلْ لی فی ذلِکَ شَیْئاً مِنْ أمْرِ الدُّنْیا» در این مورد مثالی دنیوی برایم بزن.
امام (ع) فرمود:
«اَرَأَیْتَ لَو اَنَّ رَجُلاً اَخَذَ لَبِنَةً فَکَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُها»
این همانند آن است که کسی خشتی را بشکند و خرد کند، دوباره آن را در قالب بریزد و به صورتت خشت تازه درآورد، این هشت دوم همان خشت اول است و در عین حال خشت نو و جدیدی است (ماده اصلی خشت اول و دوم حفظ شده، ولی صورت آن تغییر کرده است.)
منبع:niksalehi.com
ویدیو مرتبط :
عذاب آخرت زنان بی حجاب
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
علت تعبیرات مختلف از عذاب روز قیامت چیست؟
تعابیر متعدد و مختلف از عذاب در آیات الهی، به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
در این مقاله به دو شبهه که در مورد آیات قرآن کریم وارد کرده اند پاسخ می گوییم:
1 ـ آیا آیهی دوم سوره فتح که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید: گناهان (ذنوب) قبل و بعد تو را میبخشم، دلیل بر این نیست که ایشان نیز گناه داشتهاند؟
معنای «ذنب» گناه نیست. بلکه به معنای «دنباله و تبعات بد» است. گناه به نافرمانی امر خداوند و معصیت در مقابل او اطلاق میگردد، اما «ذنب» به هر عملی که بتواند آثار بدی به دنبال آورد گفته میشود.
لذا اگر چه هر گناهی چون آثار و عواقب بدی در دنیا و آخرت به دنبال دارد ذنب است، اما هر ذنبی، یعنی هر فعلی که بتواند آثار ناخوشایندی به دنبال داشته باشد، نیست. و بسیار اتفاق میافتد که یک عمل درست و خوب نیز آثار و عواقب ناخوشایندی به دنبال داشته باشد. مثل این که مأموری مجرمی را دستگیر میکند و یا یک قاضی به عدالت وی را محکوم میکند، اما او پس از آزادی به قصد انتقام، نقشهی ترور وی را میکشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه قبل از هجرت و چه پس از آن، کارهای بسیاری داشتند که میتوانست موجب بغض، کینهتوزی و انتقام مردم عرب قرار گیرد که از جمله بیاعتبار کردن بت و بتپرستی، ساقط کردن حکومت کفر و طواغیت، مقاومت کامل در جنگهایی که بر او تحمیل میکردند، کوتاه کردن دست صاحبان زر و زور و تزویر از اجحاف به مردم و ...، در ضمن تهمتهایی نیز به ایشان میزدند که میتوانست دنباله و عواقب سویی داشته باشد، مثل ساحر، مجنون و ... . به اینها «ذنب» گفته میشد.
مغفرت نیز به معنای «پوشاندن» است که به فارسی بخشش معنا شده است. چرا که بخشش نیز همان پوشاندن گناه یا ذنب به معنی فوق است.
لذا خداوند متعال فرمود: همهی ذنوب گذشته و آیندهی تو را پوشش میدهم. یعنی نمیگذارم عواقب سوء آن عملکردها [که به حق بوده است] یا آن تهمتها و ...، به تو بچسبد و دامنگیر تو شود.
و حق تعالی برای تحقق این وعدهی خود، فتح مکه و امان دادن به مخالفین را که موجب تلطیف قلوب شد، نصیب ایشان نمود. بدیهی است که اگر کسی گناه کند، بخشنده در مقابل جایزه نمیدهد. اما خداوند هم فتح مکه را داد و هم در آیه بعد وعدهی یک نصرت کامل را بیان نمود.
و اما شبهه ای دیگر:
یک شبهه که بعضی در آیات قرآن وارد می کند این است که چرا در آیات مختلف قرآن عذابها به یک شکل بیان نشده اند، مثلا عنوان می کنند که آیات 78 سوره اعراف، 13 و 16 و 17 سوره فصلت، 67 و 94 سوره هود، 5 سوره حاقه، 189 شعراء، 44 ذاریات و ... انواع مختلف عذاب ها را برای اقوام عاد و ثمود و مدین بیان نموده که مشخص نیست کدامشان صحیح است. به عنوان نمونه، عذاب قوم ثمود در مقاطع مختلف "رجفه"،"طاغیه"،"صاعقه" و "صیحه" اعلام شده است.
حتی اگر فرض کنیم که تمام انواع عذاب با هم بوده است، چه دلیلی دارد که این موضوع به نحوی در آیات مختلف بیان شود که بوی تناقض از آنها به مشام آید؟
پاسخ:
پیش از پرداختن به پاسخ ناگزیر از بیان مقدمه ای هستیم.
هدف قرآن آموزش تاریخ، داستان، رماننویسى، و ... نیست گرچه برای رسیدن به هدفش به نحوی از همه این ها بهره می برد. قرآن کتاب هدایت، انسان سازی و تربیت است که دارای مواعظ و نصایح و انذار و تبشیر و ... می باشد.
از این رو می بینیم قرآن در نقل تاریخ یا داستان، تاریخ و جزئیات داستان را نقل نمىکند و در نقل داستان ها هم برای بهره برداری تربیتی و اخلاقی قطعه ای از آن را در جایی و قطعه ای دیگر از آن را در جای مناسبی دیگر بیان می کند؛ "زیرا روش کلام خداى تعالى در آن جا که قصهها را بیان مىکند بر این است که به نکات برجسته و مهمى که در ایفاى غرض مۆثر است، اکتفاء کند، و به جزئیات و تفصیل داستان نمىپردازد. بنابر این از اول تا به آخر داستان را حکایت نمىکند". [1]
با توجه به این مقدمه اکنون به پاسخ پرسش می پردازیم.
اصطلاحات صاعقه، رجفه، طاغیه، صیحه، یوم الظله، هر چند تعابیر متعدد و در ظاهر متفاوتی هستند،اما با اندک توجه و تأمل در مفاهیم عنوان های یاد شده در آیات و تفاسیر که به عنوان عذاب برای یک قوم آمده اند؛ به دست می آید که هیچ گونه تناقضی بینشان وجود ندارد؛ مثلاً برای قوم ثمود در آیه 78 سوره مبارکه اعراف، رجفه [2]؛ (زلزله) بیان شده است اما در آیات 13 و 17 سوره فصلت و آیه 44 سوره ذاریات به صاعقه (عذاب نابود کننده، قطعه ای از آتش که براثر تصادم با ابرها جهیده می شود و با هر چه برخورد کند آتش می زند، صدای هولناک و مرگ)[3] تعبیر شده است و از طرفی، در آیه 5 سوره حاقّه عذابشان، طاغیه (همان صاعقه [4] یا چیزی که از حد طبیعی خود گذشته باشد) آمده است و در آیه 67 سوره هود هم عنوان صیحه (به معنای عذاب)[5] ذکر شده است.
همچنین برای قوم مدین در آیه 94 سوره هود عذاب صیحه و در آیه 91 اعراف رجفه بیان شده است و در آیه 189 سوره شعراء عذاب یوم ظله (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آمده است.
در مورد عذاب یوم ظله در تفاسیر چنین آمده است:
بعد از هفت روز که سراسر سرزمین شان را گرمای مفرط و سوزان فرا گرفته بود و به هیچ وجه نسیمی نمی وزید، به ناگاه قطعه ابری در آسمان شان ظاهر شد و نسیمی به وزیدن در گرفت. با مشاهده این قطعه ابر از خانه هایشان شتابان بیرون رفتند و سوی آن شتافتند که در این هنگام صاعقه ای مرگبار همراه با صدایی هولناک از آن برخاست و دنبالش آتشی فراوان از آن بر آنان فرو ریخت و نهایتاً زمین را به لرزه درآورد و همگی را هلاک ساخت. [6]
طاغیه از طرفی، همان طور که ذکر شد به خود صاعقه گفته می شود و از طرف دیگر، به معنای موجودی که از حد خود تجاوز کند هم، آمده است که دراین صورت علاوه بر صاعقه با زلزله هم سازگار است و صیحه هم، باز همان طور که بیان شد به معنای عذاب است و عذاب در معنای صاعقه هم بیان شده است.
علاوه بر این هر کدام از زلزله و طاغیه خود مصداق عذاب های شدید طبیعی هستند. [7]
با توجه به آن چه بیان شد و تأمل در مفاهیم ذکرشده برای اصطلاحات به کار رفته که هر کدام در موارد جداگانه به عنوان عذاب برای قوم ثمود و مدین ذکر شده اند و همچنین، توجه به ارتباطی که بینشان وجود دارد، معلوم می شود که هیچ گونه تناقض و تضادی بینشان نیست؛ بلکه آنها لازم و ملزوم و در بردارنده معانی یک دیگر هستند.
اما تعابیر متعدد و مختلف از عذاب به اقتضای فصاحت قرآن و رساندن مطلب به غایت بلاغت برای تأثیر بیشتر در نفوس مردم صورت گرفته است.
==================
پی نوشت ها:
[1] تفسیر المیزان ج 13، ص 403
[2] ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 153
[3] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 7، ص 348
[4] لسان العرب، ج 8، ص 170.
[5] لسان العرب، ج 7، ص 440
[6] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 339 و 340
[7] تفسیرنمونه،ج 20 ص،243 و 244.
منابع:
aviny.com
tebyan.net
تفسیرنمونه، ج 20
تفسیر المیزان ج 13