مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

علت حرکت امام حسین (ع) به سمت کوفه پس از اطلاع از شهادت حضرت مسلم



امام حسین,علت حرکت امام حسین (ع) به سمت کوفه

امام حسین ـ علیه السلام ـ بعد از مرگ معاویه با حکومت یزید مواجه کشد که از او بیعت می خواست . با توجه به شناختی که از یزید داشت، از بیعت امتناع و دست به حرکت عملی مخالف حکومت زد. از آنجا که شیعیان و دوست داران اهل بیت در کوفه از حضرت خواسته بودند که به سمت ایشان برود، حضرت ابتدا عمو زاده خود، مسلم بن عقیل را برای ارزیابی اوضاع کوفه و عراق به سمت ایشان فرستاد . حضرت مسلم هم بعد از ابلاغ پیام امام حسین ـ علیه السلام ـ به جمع آوری نیرو و سلاح پرداخت و طی نامه ای اوضاع کوفه را به امام حسین ـ علیه السلام ـ گزارش داد و نوشت که هیجده هزار نفر برای طرفداری از شما با من بیعت کرده اند. این گزارش را 27 روز قبل از شهادتش نوشت.[1] به همین جهت بود که موقع شهادت به عمر بن سعد وصیت کرد که: چون من به حسین ـ علیه السلام ـ نامه نوشتم به کوفه بیاید ، شما کسی را بفرستید که از این سفر صرف نظر کند.[2]


بنابراین روشن است که مسلم به وظیفه خود عمل کرده و طبق بررسی هایی که انجام داده بود وضعیت کوفه را برای رفتن امام حسین ـ علیه السلام ـ به آن شهر مناسب دانسته و نتیجه این بررسی ها را به امام ـ علیه السلام ـ گزارش داده بود. اما مردم بخاطر ترس از جوّ به وجود آمده توسط ابن زیاد از نظر خود برگشتند. اما این یک طرف قضیه است که امام برای بررسی اوضاع کوفه و نیز جهت جواب به نامه های رسیده از کوفه چنین اقدامی نمودند.

 

ولی اگر از کوفه هم نامه هایی نمی رسید امام سکوت نمی کردند بلکه در برابر فجایع و منکرات حکومت ساکت نبود چنانکه می فرمایند: من از روی خود پسندی و گردنکشی (برای تشکیل حکومت) و فساد و بیدادگری، قیام نکرده ام، بلکه برای اصلاح امت جدم حرکت کردم و برای امر به معروف و نهی از منکر قیام نمودم و به سیره و روش جدم و پدرم علی ـ علیه السلام ـ عمل می کنم.[3]


لذا با وجود اینکه امام حسین ـ علیه السلام ـ بعد از شهادت حضرت مسلم از وضع کوفه مطلع شدند، برنگشتند . برخی بر این عقیده اند ؛ هدف اصلی امام حسین ـ علیه السلام ـ بیعت گرفتن از مردم و تأسیس حکومت اسلامی در کوفه نبود ، تا با شنیدن شهادت مسلم و بیعت شکنی در کوفه برگردد. هدف اساسی آن حضرت امر به معروف و نهی از منکر و قیام علیه حکومت جبار که آشکارا به فسق و فجور می پرداخت و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. امام حسین ـ علیه السلام ـ حرکت کرده بود تا به دنیا بفهماند که یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. امام برخود واجب می دانست علیه چنین حکومتی قیام کند، هر چند قیام منتهی به شهادت آن حضرت شود.


از طرف دیگر ، با وجود اینکه اصولا در چنین مواقعی رهبر یک حرکت انقلابی سعی می کند پیروانش را همیشه با روحیه و شاداب نگه دارد ولی امام حسین ـ علیه السلام ـ وقتی خبر شهادت حضرت مسلم را در بین راه مکه به کوفه می شنوند ، آن را پوشیده نمی دارند. زیرا آن حضرت می خواهند کسانی در اطرافش باقی بمانند که به حقیقت ماجرا پی برده باشند. لذا حضرت این آیه را تلاوت می نمایند: من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛[4] از مومنان مردانی هستند که به آن چه با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخی از آنها پیمان خود را به انجام رساندند و برخی شان در انتظار و هرگز پیمان خود را تغییر ندادند.[5]


امام نمی گویند، پس چون کوفه را گرفتند، مسلم و هانی کشته شدند، ما کارمان تمام شد و شکست خوردیم، از همین جا بر گردیم، جمله ای که حضرت بیان داشتند فهماند که مطلب چیز دیگری است. یعنی مسلم به وظیفه خود عمل کرد حالا نوبت ماست.


از طرف دیگر حتی اگر امام حسین ـ علیه السلام ـ از مسیر کوفه باز می گشت یزید از بیعتی که از امام حسین ـ علیه السلام ـ می خواست ، دست بردار نبود. چنانچه امام در بین راه مکه به عراق به منزلی می رسند که با فردی سخن از رفتن به سوی کوفه به میان می آید، آن فرد دیدگاه خود را از رفتن به کوفه بیان می کند و امام را از این کار منع می نماید.

 

حضرت می فرمایند: ای بنده خدا کار صحیح بر من مخفی نیست و امر الهی تغییر نمی کند. به خدا سوگند: اینان تا خون دل مرا نریزند از من دست نخواهند کشید.[6] شبیه همین جواب را به برادرش محمد حنفیه فرمود: که اگر به هر مخفی گاهی برویم آنها از ما دست برنخواهند داشت.[7] لذا اگر امام از مسیر کوفه هم بر می گشتند در جای دیگر می بایست با حکومت به مبارزه بر می خواست. از این رو بهترین مکان را که از قبل برای قیام علیه حکومت غاصب و متظاهر به فساد یزید انتخاب کرده بود در پیش گرفتند و در بین راه که خبر شهادت مسلم رسید آن دسته از مردمی که به هوای حکومت و رسیدن به مقام و یا رسیدن به مال و غنیمتی امام را همراهی می کردند و از درک ماهیت قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ عاجز بودند، آن حضرت را ترک کردند و تنها کسانی باقی ماندند که از شهادت و مبارزه علیه ظلم ، هراسی در دل نداشتند.

 

چنانچه همگی گفتند: بعد از شهادت مسلم باز نمی گردیم تا انتقام خون او را بگیریم یا آنچه او چشید ما هم بچشیم، حضرت نیز فرمودند: «بعد از شهادت مسلم و عقیل در دنیا خیری نیست».[8]


======================================
پاورقی ها:
[1]. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه محمد باقر کمره ای، قم: جمکران، 1374ش،ص113.
[2]. محمدی اشتهاردی، محمد، سوگ نامه آل محمد (ص)، قم، انتشارات ناصر، 1374ش، ص179.
[3]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، مکتبه الحیدریه، 1376ش، ج3، ص241.
[4]. احزاب / 23.
[5]. صافی گلپایگانی، لطف الله، شهید آگاه، تهران، کتابخانه صدر. (بی تا)، ص34 ـ 37.
[6]. شیخ مفید، الارشاد، بیروت، دارالمفید، بی تا، ج2، ص76.
[7]. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق، ج9، ص406.
[8]. شیخ مفید، همان، ج2، ص75.

 

منبع:andisheqom.com


ویدیو مرتبط :
چرا امام حسین حج را رها کرد وبه سمت کوفه حرکت کرد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

به مناسبت سالروز رحلت حضرت رسول اکرم (ص)و شهادت امام حسن مجتبی(ع)



رحلت حضرت رسول اکرم (ص),وفات حضرت رسول اکرم (ص)

رحلت حضرت رسول اکرم (ص)و شهادت امام حسن مجتبی(ع)
سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.
در سال یازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پیامبر هم در نیاز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. 

پیامبر اكرم (ص) یك ماه قبل از رحلت فرمود:
" فراق نزدیك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به  من خبر داد كه این دو هرگز از یكدیگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود."
در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسك خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید."
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى كه به  فضل بن عباس و على بن ‏ابی‌‏طالب (ع) تكیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد."
روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد .

سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: " کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام."
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاریك شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید.

آگاه باشید که من  درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم  ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می رسید."
آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند.

در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: " ای رسول خدا ، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم. "
پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید." ام سلمه، همسر پیامبر گفت: " علی را بگویید بیاید.
زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست." هنگامی که علی (ع) آمد ، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع)  خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:
"علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم."
سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
جلوه هایی از حقیقت وجودی نبی اکرم (ص) در قرآن کریم
از عایشه پرسیدند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: خلق و خوی پیامبر(ص)، قرآن بود. شخصیت جامع و چند بعدی پیامبر اسلام و كمال و عظمت معرفتی، اخلاقی و وجودی آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام انسان كامل در میان آدمیان، حجت و الگویی ماندگار می باشد.
اگر قرآن كریم، كلام تشریعی حضرت حق است، پیامبر اكرم (ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكوینی خدا است.

اگر قرآن كتابی است با حقایق جاودانه و همیشگی، پیامبر اكرم (ص) نیز حقیقتی عینی و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لایه های معنایی و مصداقی عمیق و گسترده ای دارد كه تلاش برای كشف آن حقایق باید استمرار داشته باشد، پیامبر اكرم (ص) نیز ذخیره ای تمام نشدنی و حقیقتی است عینی و انسانی، كه شناخت ابعاد مختلف شخصیت ایشان و دستیابی به عمق سیره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است.

اگر نیاز بشریت به قرآن هرگز پایان نمی یابد و تكامل علمی و اجتماعی انسان، نیاز او را به حقایق قرآن كریم نه تنها كاهش نمی دهد كه روزافزون می سازد، نیاز انسان امروز و فردا به پیامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه های ایشان پایان ناپذیر است و اگر اسلام خاتم ادیان و قرآن خاتم كتب آسمانی است، پیامبر اكرم (ص) خاتم النبیاء و قله رفیع كمال انسانی است. او خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است كه: و ما ارسلناك الا رحمه للعالمین. قرآن كریم
نسخه مكتوب حقیقت نور محمدی (ص) است و پیامبر اكرم (ص) آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پیامبر اكرم (ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی! كسی جز تو و من خدا را نشناخت و كسی جز خدا و تو مرا نشناخت و كسی جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلایی كه برای غیرخدا میسر است، جز برای كسانی كه در كانون نور محمد (ص) و علی (ع) قرار دارند، امكان پذیر نیست، چرا كه این معرفت و شناخت معرفتی است شهودی و نه ذهنی، معرفتی است متناسب با اوج كمال و تعالی شناسنده، نه مدرسه ای و استدلالی.

از آن سو نیز معرفت تام نبی (ص) و وحی (ع) جز برای حضرت حق، برای كسی حاصل نمی شود، چرا كه دیگران همه فروتر از این دو وجود مقدس- كه نور واحدی از منشأ واحدند- می  باشند و دستیابی به معرفت تام آنان برایشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كریم فراوان درباره پیامبر اكرم (ص) و معرفی ایشان سخن گفته است كه برای آشنایی با جایگاه عظیم نبی اكرم (ص) به این آیات باید مراجعه كرد: در قرآن كریم اطاعت خدا و پیامبر (ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است.

آزار و ایذاء پیامبر اكرم (ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده  و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از پیامبر اكرم (ص) گردیده است. خلق و خوی الهی پیامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر وانك  لعلی خلق عظیم، توصیف شده، تعبیری كه تنها درباره پیامبر به كار رفته است. پیامبر اكرم (ص) عامل رهایی و آزادی مردمان از زنجیرها و بندهای سخت معرفی شده است.
بندهایی كه از سویی خرافات و عادات زشت و از سوی دیگر ستمگران و سلطه جویان بر فكر و اندیشه و رفتار و حركت تعالی جویانه انسان ها ایجاد كرده اند. او عبدخدا معرفی شده است كه با عبودیت و بندگی ذات حق، به عالی ترین درجه عبودیت دست یافته و از همه تعلقات و وابستگی ها رها شده است. گستره فیض و لطف نبی اكرم نه تنها همه مردمان و آدمیان كه عالمیان را شامل شده و آن حضرت به عنوان رحمه للعالمین معرفی شده است.... این توصیف ها گوشه ای از معرفی پیامبر (ص) در قرآن است كه مروری همراه با تأمل و درنگ در این آیات و دیگر آیات، می تواند آفاق و ابعاد شخصیت الهی نبی اكرم (ص) را برای ما روشن سازد.
علاوه بر این، برخی سوره های قرآن كریم اساساً در شأن پیامبر اكرم (ص) است و این غیر از سوره هایی است كه به وجود مبارك آن حضرت تأویل شده است. یس كه قلب قرآن كریم است و سرچشمه هایی از معرفت و حكمت از آن جاری است، به پیامبر اكرم (ص) منسوب است.

سوره 47 قرآن کریم به نام نامی آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براین سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحریم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحی، سوره شرح (انشراح)، سوره تین، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخی از سوره هایی است كه ناظر به شأن و جایگاه عظیم و مرتبه رفیع آن حضرت در پیشگاه خداوند متعال است. هر كدام از این سوره ها و آیات نورانی آن، مالامال از حرمت و لطفی است كه خالق متعال برای این برترین بنده مقرب خود قائل است.
 در اینجا وصیت نامه امام مجتبی علیه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسین علیه السلام است را می آوریم تا با گوش دل آخرین توصیه های امام خود را شنوا و سپس عامل باشیم.
و این هم وصیتی است که از امالی شیخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسین(ع) فرمود:
" هذا ما اوصی به الحسن بن علی الی اخیه الحسین بن علی: اوصی انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و انه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، ولا ولی له من الذل، و انه خلق کل شیء فقدره تقدیرا، و انه اولی من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب الیه اهتدی.
فانی اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلی و ولدی و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننی مع رسول الله صلی الله علیه و آله فانی احق به و ببیته، فان ابوا علیک فانشدک الله بالقرابة التی قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله ان تهریق فی محجمة من دم، حتی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا بعده" ثم قبض (ع) .(1)
" این است آنچه وصیت می کند بدان حسن بن علی به برادرش حسین بن علی: وصیت می کند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد، او پرستش می کند او را بدان جهت که شایسته پرستش است، شریکی در سلطنت ندارد و سرپرستی از خواری برای او نیست، و براستی که هر چیزی را او آفریده و بخوبی و به طور کامل اندازه گیری آن را مقدر فرموده، و شایسته ترین معبود، و سزاوارترین کسی است که او را ستایش کنند، هر که فرمانبرداری او کند راه رشد را یافته، و هر کس که نافرمانیش کند به گمراهی و سرگشتگی افتاده و هر کس به سوی او بازگردد راهنمایی گشته است.
من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...
و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم..."
این را فرمود و از دنیا رفت، درود خدا بر او باد.
و در روایت شیخ مفید(ره) اینگونه آمده که پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:" فاذا قضیت فغمضنی و غسلنی و کفنی و احملنی علی سریری الی قبر جدی رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردنی الی قبر جدتی فاطمة بنت اسد رضی الله عنها فادفنی هناک، و ستعلم یا ابن ام ان القوم یظنون انکم تریدون دفنی عند رسول الله(ص) فیجلبون فی ذلک، و یمنعونکم منه، و بالله اقسم علیک ان تهریق فی امری محجمة دم".
" چون من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوی قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا دیداری با او تازه کنم، سپس به سوی قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضی الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانی ای برادر که مردم گمان کنند شما می خواهید مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیری کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شیشه حجامتی خون ریخته شود."

منبع: .2irna.ir