مذهبی
2 دقیقه پیش | دعای مشلول همراه ترجمهدعای مشلول همراه ترجمه موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ... |
2 دقیقه پیش | رمزی برای استجابت دعایکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ... |
شعر شهادت حضرت فاطمه (س)
اشعار شهادت حضرت فاطمه
بر احوالم ببار ای ابر اشک از آسمان امشب
که من با دست خود سازم گلم در گل نهان امشب
مکن ای دیده مَنعَم گر به جای اشگ خون بارم
که میگریم من از هجران زهرای جوان امشب
حسن نالان ، حسین گریان ، پریشان زینبین از غم
چسان آرام بنمایم من این بیمادران امشب
نشینم تا سحرگه بر سر قبرت من دل خون
چو بلبل از فراقت سر کنم آه و فغان امشب
گرفتم آنکه برخیزم به سوی خانه برگردم
چه گویم گر زمن خواهند مادر کودکان امشب
زمین با پیکر رنجیده زهرا مدارا کن
که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب
شعر شهادت حضرت فاطمه
افتاده علی از پا
بی تو چه کند مولا، یا فاطمهالزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمهالزهرا
وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری
کافتاده ز پا مولا، یا فاطمهالزهرا
بعد از تو علی از پای، افتاد وز غم خو کرد
با خانهنشینیها، یا فاطمهالزهرا
رفتی و علی بی تو، بیتالحَزَنی دارد
پر شور و پر از غوغا، یا فاطمهالزهرا
چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید
تنهاست علی، تنها، یا فاطمهالزهرا
شبها به مزار تو، میسوزد و میگرید
چون شمع ز سر تا پا، یا فاطمهالزهرابر خاک مزار تو، خون ریخت به جای اشک
از دیده خون پالا، یا فاطمهالزهرا
بر خرمن جان او، چون شعله شرر میزد
میریخت چو آب، اسماء، یا فاطمهالزهرا
دامان علی از اشک، گردید پر از کوکب
در آن شب محنتزا، یا فاطمهالزهرا
هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم
هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمهالزهرا
محمّدعلی تابع
محمد علی مجاهدی
منبع:tebyan.net
ویدیو مرتبط :
شعر شاعر گالیکشی بمناسبت شهادت حضرت فاطمه(س)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
شعر شهادت حضرت فاطمه(س)-3
خداحافظ ای یار پهلو شکسته خداحافظ ای رونق آشیانم
خداحافظ ای قوت زانوانم خداحافظ ای جسم بی جان زهرا
خداحافظ ای مانده در کوچه تنها خداحافظ ای گریه های شبانه
خداحافظ ای بانوی بی نشانه خداحافظ ای کوچه های مدینه
خداحافظ ای زخم بازو و سینه خداحافظ ای داغ در دل نهفته
خداحافظ ای موی آتش گرفته خداحافظ ای خاطرات غم یار
خداحافظ ای خون مانده به دیوار خداحافظ ای یار در خون تپیده
خداحافظ ای یاور قد خمیده خداحافظ ای یاور مهربانم
خداحافظ ای مادر کودکانم خداحافظ ای یاس صورت کبودم
عزلت گرفته ای تو و من هم که بستری غصه غذای من شده این روز آخری
زانو بغل گرفته ای و به دل داغ میزنی ماتم زده ز غصه این یاس پرپری
طوری کنار بستر من گریه میکنی باور نمی کنم که علی دلاوری!
شانه به موی زینب و نان پخته ام علی جارو زدم به خانه که پر دربیاوری
خواهی اگر که برلب من خنده گل کند باید برای فاطمه تابوتی آوری
در زیر پیرهن تو مرا شستشو بده ترسم از این بود که تو طاقت نیاوری
آخر نگاه زینب و این در کشد مرا دارم ز حق طلب که نسوزد دگر دری
یادت نمی رود که علی جان به نیمه شب آب از برای تشنه لب من بیاوری
ای جان عالمی به فدایت حسین من روزی فرا رسد که ببینم تو بی سری
میلاد یعقوبی
ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی
پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی
با قطره قطره اشک سلامت نموده ام زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی
خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی
رفتی و روی صورت خود را کشیده ای ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی
بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی
روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد مردم از این خطاب چرا نمی شوی
می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی
رحمان نوازنی
گرد آوری: بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر