مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام



پنجم محرم روز عبدالله بن الحسن

اشعار شهادت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

دست و پا میزنی و خون به جگر می آید

 

در قدوم تو سر انداختن و جان دادن

به خدا از من عاشق شده بر می آید

 

یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر

سر یاری تو از خیمه به سر می آید

 

پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو

کاری از دست من خسته اگر می آید

 

کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست

هیزم و سنگ ز هر سو چقدَر می آید

 

آه از این همه زخمی که به پیکر داری

بیشتر سینه ی زخمت به نظر می آید

 

هر نفس از دهنت خاک برون میریزد

اشک از دیده نه خونابه جگر می آید

 

نیزه حالا که تنت را به زمین دوخته است

به هوای سر تو چند نفر می آید

 

تیر در حال فرود است گلویت ببُرد

عمو از بازوی من کار سپر می آید
 

دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست

یادم از کوچه و از آتش و در می آید

 

کاش با چادر خود عمه ببَندد چشم

مادری را که به دیدار پسر می آید

 

 

شهادت عبدالله بن الحسن

 

 

منبع:ghasemiyoon.ir


ویدیو مرتبط :
روضه حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شعر شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام



شهادت حضرت قاسم بن الحسن,شهادت حضرت قاسم

شعر شهادت حضرت قاسم (ع)

 

مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی

 

مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی

زهرا شدی،علی شدی ومصطفی شدی

 

وقتی عسل ز لعل لبت بوسه ای گرفت

تنها سواره ی حسن مجتبی شدی

 

از بس عزیز هستی واز بس که محشری

ابین قنوت زینب کبری دعا شدی

 

دل ها شکست و غصّه حرم را فرا گرفت

وقتی که از کنار عمویت جدا شدی

 

بند رکاب حسرت پای تو را کشید

تا راهی میانه ی دشت بلا شدی

 

دانه به دانه موی عمویت سفید شد

وقتی زمین فتادی و وقتی که تا شدی

 

در بین معرکه چقدَر نیزه خوردی و

پرپر شدی خلاصه شدی نخ نما شدی

 

یک نیزه دار جسم تو را بر زمین زد و

بر زیر نعل کشته ی بی انتها شدی

 

تشییع پیکرت چقدر دردسر شد و

آخر میان تکّه حصیری تو جا شدی

 

آن خاطرات کوچه دوباره مرور شد

وقتی به زیر پای عدو جابه جا شدی

 

 

منبع:ghasemiyoon.ir