مذهبی


2 دقیقه پیش

دعای مشلول همراه ترجمه

دعای مشلول همراه ترجمه   موسوم به دعاى «الشاب المأخوذ بذنبه» [یعنى: جوانى كه به سبب گناهش گرفتار عذاب حق شده] این دعا از كتابهاى كفعمى و«مهج الدعوات» نقل شده، و دعایى ...
2 دقیقه پیش

رمزی برای استجابت دعا

یکی از این دعاهای ارزشمند، مناجات شریف شعبانیه است   بر اساس منابع روایی برترین و محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال در بین بندگان خویش، دعا کردن معرفی شده است، از طرفی ...

آیا در قرآن بیان شده است كه زن نمی‌تواند قاضی یا مرجع تقلید شود؟



مرجع تقلید,مرجع تقلید زن

آیة صریح در قرآن بر اینكه زن نمی‌تواند قاضی و یا مرجع باشد وجد ندارد

 

در ابتدا ضروری به نظر می‌رسد که برای روشن شدن پاسخ نكاتی را بیان کنیم:


1. تفاوت‌های زن و مرد: 1. از لحاظ جسمی، مرد نوعاً درشت اندام و قوی و زن كوچك اندام‌تر و ظریف‌تر است؛ 2. از لحاظ روانی، میل مرد به ورزش و شكار و كارهای پرحركت، همچنین احساسات مرد مبارزانه و جنگی، و احساسات زن صلح جویانه و بزمی است.[1]


2. مشتركات زن و مرد در مقامات معنوی: ملاك ارزش، به روح انسان است و روح نه مرد است و نه زن، این روح الهی هم در مرد وجود دارد و هم در زن «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»[2] هر دو دارای فطرت الهی[3] و امانت‌دار الهی[4] می‌باشند. هردو زیباترین موجود خداوندی[5] و با تلاش به سوی خدا در حرکتند[6] هم زن و هم مرد می‌توانند عاشق خدا باشند.[7]


3. مسایل اجرایی در اسلام كارهای اجرایی كه حوصله و توان زیادی لازم دارد، و لازمه‌اش سر و كار داشتن با افراد مختلف است، شرطش این است كه مرد عهده‌دار آن باشد، مثلاً زن می‌توان مجتهد باشد و به بالاترین درجة اجتهاد برسد ولی مرجع تقلید عموم نمی‌تواند باشد، می‌تواند در علم قضا به عالی‌ترین مرحله برسد ولی قاضی كه با مردم و پرونده و اعدام و... سر و كار داشته باشد نمی‌تواند باشد. شرط قضاوت این است كه مرد باشد.[8] زن می‌تواند عادله باشد ولی نمی‌تواند امام جماعت باشد. برای مردها با الاتفاق و برای زنها بنابر احتیاط[9] اضافه كنیم كه هیچ یك از امور گذشته مانع كمالاتی معنوی زن نمی‌شود، بلكه زن می‌تواند به مقامی برتر از انبیاء برسد، چنانكه زهرا  ـ سلام الله علیها ـ  چنین بود.[10]


با توجه به نكات پیش گفته، جواب را در دو بخش: قضاوت زن و مرجعیت زن بیان می‌داریم.


بخش اول:
قضاوت زن در قرآن آیه‌ای كه صریحاً دلالت كند بر این مطلب كه، زن نمی‌تواند قاضی باشد، و یا شرط قضاوت ذكوریت (و مردن بودن) است؛ به طور مستقیم نیافتیم.[11]


مدرك اصلی در اینكه زن نمی‌تواند قاضی باشد و در قضاوت ذكوریت شرط است؛ روایات پیامبر اكرم  ـ صلی الله علیه و آله ـ  و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد، ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یكی از دو امانت گرانبهای پیامبر  ـ صلی الله علیه و آله ـ  در بین امت زبان گویای قرآن می‌باشند، در واقع كلام آنها حكم قرآن را دارد، منتهی به صورت غیرمستقیم به برخی روایات معصومین اشاره می‌شود:


1. پیامبر اسلام  ـ صلی الله علیه و آله ـ  فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراة؛[12] مردمی كه زن بر آنها ولایت و حكومت كند رستگار نخواهد شد.»


2. امام باقر  ـ علیه السّلام ـ  فرمود: «لا تتولی المرأة القضأ؛ زن نباید متولی قضا و قاضی باشد.»[13]


3. در روایت دیگر می‌خوانیم كه خداوند هنگام خروج حواء از بهشت سخنانی فرمود: از جمله خطاب كرد «ولم اجعل منكنّ حاكماً و لا ابعث منكن بنیاً؛[14] از شما زنها در دنیا حاكم (و قاضی) قرار ندادم و همچنین پیغمبری از بین زنان مبعوث نخواهد شد.»


4. امام صادق  ـ علیه السّلام ـ  از پیامبر اسلام نقل نموده كه حضرت به علی  ـ علیه السّلام ـ  فرمود: «یا علی لیس علی المرأة جمعة و لا جماعة... و لاتولی القضاء؛[15] علی جان! بر زنها شركت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهده‌دار قضا (و قضاوت) نمی‌توانند باشند.»


ج: فهم عرفی: روایاتی چون مقبولة عمربن حنظله[16] و حسنة ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع كنید: «انظروا الی رجل»[17] فهم عرفی از آنها این است كه به زن نمی‌توان به عنوان قاضی رجوع كرد. چون ارادة شارع بر این است كه زنها در حد امكان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده كه امام جماعت مردان باشد... پس نمی‌تواند قاضی باشند.[18] خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی می‌شود زن مرجع تقلید و یا قاضی باشد، و مكرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است كه در اذهان مردم ریشه دارد (ارتكاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان می‌شود.[19]


د: اجماع: مدرك دیگر برای اینكه زن نمی‌تواند قاضی باشد و اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است كه زن نمی‌تواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.[20] 

مرجع تقلید,مرجع تقلید زن

 امام باقر (ع) :  زن نباید متولی قضا و قاضی باشد

 
هـ: اصل عدم: دلیل دیگر این است كه روایات نصب فقهاء در زمان غیبت بعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان  دارد، چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «اجعلوا بینكم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»[21] اگر شك كنیم كه این روایات شامل زنها هم می‌شود یا نمی‌شود؟ اصل عدم اذن و اجازة شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.[22]
بخش دوم مرجعیت زن: اصل اجتهاد زن، و اینكه زنی در فقه صاحب نظر باشد و به نظر خویش عمل كند، جای هیچ اشكالی نیست، چون هم اطلاقاتی قرآن كه دربارة علم، و تشویق به آن و فراگیری آن، مانند: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»[23] و مانند: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[24] شامل زنها می‌شود و هم آیاتی؛ مانند: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ؛[25] چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‌ای كوچ نمی‌كند تا در دین (و معارف و احكام اسلام) آگاهی یابند»­ كه در خصوص اجتهاد است  شامل زنان می‌شود.


و اما مسئله ی مرجعیت، تمام ادله‌ای كه ذكوریت (و مرد بودن) را در قاضی شرط می‌دانند، در مرجعیت هم لازم می‌داند، چون كار اجرایی می‌باشد، و نیاز دارد كه با نامحرمان روبرو شود، لذا هم دلالت التزامی بعضی از آیات در اینجا راه می‌یابد و هم روایاتی كه در باب قضاوت بیان شد، كه ذکوریت شرط است، و هم فهم عرفی و ارتكاز متشرعه، بر این است كه زن در كارهای كه لازمه‌اش سر و كار داشتن با نامحرم است مانند مرجعیت و قضاوت... وارد نشوند؟[26]


نتیجه این شد كه آیة صریح در قرآن بر اینكه زن نمی‌تواند قاضی و یا مرجع باشد، و یا در این دو، ذكوریت (مرد بودن) شرط است نداریم، بلی از بعضی اطلاقات و كلیات و دلالت‌های التزامی می‌توان استفاده كرد كه كارهای اجرایی كه توان روحی و جسمی بالایی می‌طلبد، و لازمه‌اش مواجه شدن با نامحرمان است، قرآن توصیه نمود، كه زنان از آن موارد اجتناب كنند، دلیل اصلی بر مسئله مورد سؤال روایاتی است كه می‌گوید: زن نمی‌تواند قاضی باشد، و همچنین فهم عرفی است از ادله‌ای كه می‌گوید قاضی و مرجع مرد باشد، و سومی ارتكاز متشرعه (و آنچه كه در ذهن مسلمین ریشه دارد) این است كه زن قاضی و مرجع تقلید نمی‌تواند باشد.


==========================
پی نوشت ها:
[1] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1355، ص172ـ182.
[2] . حجر/ 29.
[3] . روم/ 30.
[4] . احزاب/ 72.
[5] . مؤمنون/ 14.
[6] . اشتفاق/ 6.
[7] . بقره/ 169.
[8] . موسوی خمینی، سید روح الله، ترجمة تحریر الوسیله، ترجمه: علی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج4، ص84.
[9] . همان، ج1، ص6، مسأله 5.
[10] . از بعضی بزرگان هم نظر خواهی شد، فرمودند آیة صریح نداریم.
[11] . امینی، فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، انتشارات استقلال، ص146.
[12] . سنن بیهقی، ج10، ص116 به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1362، ج40، ص14.
[13] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دارالكتب السلامیه، ج103، ص254 و جواهر، پیشین، ج40، ص14.
[14] . همان.
[15] . حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج18، ص6، باب 2 روایت 1.
[16] . همان، ص4، روایت 3.
[17] . همان، باب 1، صفات قاضی.
[18] . تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهادة، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اول، 1415 هـ ق، ص15.
[19] . خوئی، التنقیح فی شرح عروة الوثقی، قم، مؤسسة آل‌البیت، چاپ دوم، ج1، ص226.
[20] . جواهر الكلام، پیشین، ج40، ص14.
[21] . حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج18، ص200.
[22] . جواهر الكلام، پیشین، ج11، ص14.
[23] . زمر/ 9.
[24] . مجادله/ 11.
[25] . توبه/ 122.
[26] . ر.ك: التنقیح، پیشین، ج1، ص225ـ226.

 

منبع:andisheqom.com


ویدیو مرتبط :
بیان سحر خیزی در کلام مرجع تقلید

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چرا زن، مرجع تقلید نمی شود؟



 

چرا زن مرجع تقلید نمی شود؟

 

گاهی سوال می شود که چرا زن نمی تواند در مقام امام جماعت یا در رتبه مرجع تقلید قرار گیرد، این سوال را می توان در سه مرحله جداگانه چنین پاسخ داد:

 

1- امامت:

امامت دو گونه است، یكى امامت ظاهرى، سیاسى، اجتماعى و دیگرى امامت باطنى و معنوى.


وَ أَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً و نعمت‏هاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرد؛ روایت وارده از موسى بن جعفر(ع) در تفسیر آیه شریفه، كه نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسیر نموده است.(1)

 

آنچه در تاریخ دیده مى‏شود این است كه «زن» امام ظاهرى و سیاسى و اجتماعى نبوده است. اما آیا زنان به خاطر «زن بودن» نمى‏توانند امام ظاهر و سیاسى باشند؟ یا این كه در شرایط سیاسى و اجتماعى گذشته این امر پذیرش اجتماعى نداشته است؟

 

این احتمال وجود دارد که امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى كه به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است. مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بوده‏اند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) كه داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.

 

2- مرجعیت تقلید:

براى بررسى این مطلب لازم است دو مقدمه را ذكر نماییم:

1- دانشمندان علم «اصول فقه» مى‏گویند احكام دوگونه است: احكام واقعى و احكام ظاهرى.

احكام واقعى، احكامى است كه شارع مقدس قرار داده است و احكام ظاهرى، احكامى است كه مجتهد از طریق ادله و اصول به آن دست مى‏یابد. در موارد بسیارى این دو عین یكدیگرند، ولى درپاره‏اى از شرایط ممكن است آنچه كه مجتهد فهمید با حكم واقعى الهى مطابق نباشد. وظیفه ما این است كه از احكام ظاهرى تبعیت نماییم، زیرا، راهى به سوى احكام جز از طریق ادله ظاهرى از جمله فتواى مجتهد نداریم. پس اگر بعداً معلوم شد كه این احكام ظاهرى با احكام واقعى مطابق بوده كه خیلى خوب است و ما همانگونه عمل كرده‏ایم كه شارع مقدس خواسته است. و اگر مطابق نبود ما در نزد شارع مقدس معذور هستیم؛ زیرا راهى را كه او به ما نشان داده بود رفته‏ایم.

 

به جد مى‏توان احتمال داد كه امامت ظاهرى و سیاسى مناسب حیات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى كه به معناى دستگیرى و هدایت حقیقى از باطن و مقام ولایت است. مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى این مقام بوده‏اند مانند: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) كه داراى مقام ولایت حقیقى و معنوى است.

 

حال اگر اصابت به واقع نكرده و ما را به مقصود نهایى شارع مقدس نرسانده است تقصیرى متوجه ما نیست بلكه چه بسا به خاطر همین تبعیت از فرمان شارع مأجور هم باشیم. مقصود از بیان این مقدمه این است كه احكامى كه در دست ما است ولو باید در عمل همینگونه رفتار نماییم، اما در پاره‏اى از موارد مانند آنجا كه اختلاف بین فقها وجود دارد، مى‏توان احتمال داد كه حكم واقعى الهى به گونه‏اى دیگر باشد.

 

2- مرجعیت تقلید گرچه توفیقى الهى است و خالى از عنایات امام زمان(عج) نیست، اما قبل از آن كه یك منصب اجتماعى باشد و بیشتر از آن، یك مسؤولیت سنگین الهى و اخروى است و چه بسیار بوده‏اند بزرگانى كه با اجتماع شرایط از مرجعیت گریزان بودند.(2)

 

بنابراین اگر هم چنین مسؤولیتى به شخصى واگذار نگردد در واقع بار آخرتى او سبك‏تر شده است.

 

پس از بیان این دو مقدمه، ظاهراً نظر مشهور آقایان فقها این است كه زن نمى‏تواند مرجع تقلید براى همه اعم از زن و مرد باشد، اما بعضى از مجتهدین و صاحب‏نظران عقیده دارند كه زن مى‏تواند مرجع تقلید براى همه باشد. حال ممكن است حكم واقعى الهى هر كدام از این دو نظر باشد. هر گروه از این آقایان، نظرى را كه به آن رسیده‏اند براساس ادله شرعى و روش متعارف اجتهادى است و نظر و فتواى آنان مستند به منابع و مبانى شرعى است. اگر نظر اول، حكم واقعى الهى باشد مى‏توان احتمال داد كه فلسفه و علت این حكم در مقام تشریع، رعایت حال بانوان و كاستن از بار مسؤولیت آنان باشد و این كه مرجعیت تقلید و تكالیف اجتماعى كه به دنبال مرجعیت مى‏آید مناسب حال بانوان و در طریق كمال خاص آنان نیست؛ زیرا ویژگى‏هاى روحى و روانى و معنوى بانوان به غیر از ویژگى‏هاى روحى و روانى و معنوى مردان است و هر كدام كمالات خاص خود و طریق و راه مناسب براى رسیدن به آن كمالات را دارند.

 

نه زنان به خاطر ویژگى‏هاى متفاوت با مردان دچار كمبود و كاستى‏اند و نه مردان به خاطر ویژگى‏هاى متفاوت با زنان دچار كمبود و كاستى هستند، نه كمالات خاص بانوان كمال براى آقایان است و نه كمالات خاص آقایان كمال براى بانوان است

 

نه زنان به خاطر ویژگى‏هاى متفاوت با مردان دچار كمبود و كاستى‏اند و نه مردان به خاطر ویژگى‏هاى متفاوت با زنان دچار كمبود و كاستى هستند، نه كمالات خاص بانوان كمال براى آقایان است و نه كمالات خاص آقایان كمال براى بانوان است. اینها دو موجود انسانى هستند و شرایط و ویژگى‏ها و كمالات و راه‏هاى متفاوتى دارند كه همدیگر را در این جهان تكمیل مى‏نمایند و نیازهاى هم را برطرف مى‏كنند. و اگر هم حكم واقعى الهى این باشد كه بانوان مى‏توانند مرجع تقلید براى همه زنان و مردان باشد فهمیده مى‏شود كه این امر منافات با ساختمان روحى و معنوى بانوان ندارد. (3)

 

امامت جماعت:

بعضى از مراجع امامت زن براى جماعت زنان را جایز مى‏دانند، بنابراین نمى‏توان قاطعانه گفت كه منصب امام جماعت در اسلام براى زنان قرار داده نشده است.

 

پی نوشت:

1. ر.ك: المیزان، علامه طباطبایى، ج 16، ص 252.

2. ر.ك: مقدمه علامه سید محمد حسین حسینى طهرانى بر كتاب شریف «توحید علمى و عینى» بخش مربوط به احوالات جناب «سید احمد كربلایى».

3. براى آگاهى بیشتر ر.ك: نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهرى.

 

منبع:tebyan.net