اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
10 نکته درباره سخنان اخیر سعید جلیلی
مگر از خرداد 92 چقدر گذشته که آقای سعید جلیلی هم سخنان دکتر ولایتی در مناظرهها را فراموش کرده و هم نتیجه بیست و چهارمین روز آن را؟
این عبارات بخشی از سخنان آقای سعید جلیلی رییس تیم مذاکرات هستهای در دولت گذشته در جمع اعضای کمیسیون بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی در انتقاد از متن توافق هسته ای است که در صفحه اینستاگرام او نیز منتشر شده است.
بخش های دیگر این سخنان نیز از این قرار است:
- تکلیف محدودیت های زمانی صنعت هستهای به درستی مشخص نشده و 190 هزار سو نیاز غنی سازی 40 سال زمان میبرد.
- نظارتها و بازرسی های غیر متعارف را پذیرفتهایم و دسترسی به اطلاعات کشور امکانپذیر شده است.
- با بهانهگیری یک کشور عضو کمیسیون تحریمها قابل برگشت است.
- پرونده هستهای تا 10 سال دیگر در دستور کار شورای امنیت میماند.
هر چند واکنشهای کاربران در این صفحه به قدر کافی گویاست و نشان میدهد سخنان ایشان تا چه اندازه به افکار عمومی پشتگرم است اما چون احساس میشود واقعیتهای تلخ تحریم و انزوا و سقوط اخلاقی و فساد ناشی ازآنها با ادعای دور زدن تحریمها نادیده انگاشته شده و کسانی که باید پاسخگوی عملکرد خود باشند حالا مطالبه کننده و مدعی شدهاند اشاره به چند نکته خالی از فایده نیست:
آقای جلیلی! شما هم فراموش کرده باشید مردم به یاد دارند
اول: اگر هیچ کس نداند مذاکرات هسته ای با 6 کشور تا چه حد دشوار است سعید جلیلی بهتر ازهر کس میداند زیرا خود از نزدیک و طی 6 سال در جریان بوده و تمام دشواریهای آن را لمس کرده است. بنا بر این از او بیش از دیگران انتظار میرود که در قضاوتها جانب انصاف را رعایت کند و محظورات تیم مذاکرهکننده را یادآور شود و خصوصا این انتظار بیشتر است که از منظر امنیت ملی بنگرند. تحریم یک تهدید جدی برای امنیت ملی به حساب میآمد و میآید.
دوم: بعد از توافقهای هستهای برخی از منتقدان گفتهاند و میگویند در وین میوه مذاکرات آلماتی را چیدند. منظورشان این است که پایه کار در دوره سعید جلیلی گذاشته شده بود و ظریف و همکاران به محصول رسیدند نه این که خود کِشت کرده باشند. اگر این طور است چرا آقای جلیلی از این ثمره ابراز نارضایتی میکند؟
سوم: سعید جلیلی در حالی در مجلس انتقادات و نظرات خود را مطرح کرده که در دولت قبل دست نمایندگان از او کوتاه بود. اگر ارتباطی بود رابطه نماینده مجلس با مسوول مذاکرات نبود بلکه نزدیکیها و همفکریهای سیاسی این امکان را فراهم میساخت. حال آن که در دولت روحانی پرونده از شورای عالی امنیت ملی به وزیر امور خارجه تحویل شد و وزیر خارجه از مجلس رای اعتماد گرفته و امکان سوال و حتی استیضاح او برای نمایندگان فراهم است.
خبرنگاران رسانه ها نیز می توانند گواهی دهند که در نشست های خبری شورای عالی امنیت ملی چه اتفاقی رخ می داد. یک بیانیه را ایشان از روی کاغذ می خواندند و تمام. در بیرون نیز کارشناسانی مانند آقای علی خرم که زبان به انتقاد می گشودند با محدودیت هایی رو به رو می شدند. این که مذاکرات در بستری از فضای امنیتی و بدون توضیح به نمایندگان مجلس پیش برود- که البته در واقع پیش هم نمی رفت- بهتر بود یا این که وزیر امور خارجه مورد اعتماد نمایندگان مجلس این کار را جلو ببرد و افکار عمومی هم در جریان است و حمایت می کند.
چهارم: سخنان آقای جلیلی از این حیث هم جای تعجب است که انگار ایشان فراموش کرده مرد شماره دو تیم مذاکرات – عباس عراقچی- در دوران او نیز عضو تیم مذاکرات بوده و همه تغییر نکردهاند. آیا آقای عراقچی در تیم قبلی به گونه ای عمل میکرده و اکنون به شیوه ای دیگر یا از همان تجربه ناکام بهره گرفته و تیم را برای رسیدن به این نقطه هدایت کرده است؟ همین آقای عراقچی گفته است که به جایی رسیده بودیم که منتظر جنگ بودیم و رییس جمهوری به همین استناد گفت سایه جنگ را با توافق و برجام دور کردیم.
پنجم: آقای جلیلی مشخص نمیکند که تحریم ها را تهدید و خطر جدی میداند یا نه. اگر تحریمها امنیت ملی ایران را تهدید نمیکرد و نمی کند چرا ایشان اصرار بر برچیدن کامل آنها دارد و اگر تحریمها تهدید بود چرا دور شدن آن را کم اهمیت تلقی میکند؟
ششم: مشکل آقای جلیلی با تیم کنونی را میتوان در عمق تفاوت دو نوع نگاه دانست. مذاکره کننده سابق آمریکایی – آینهورن- گفته بود: « جلیلی برای ما از تاریخ اسلام میگفت و نطق میکرد». معلوم است که در نگاه سعید جلیلی مذاکرات نه فرصتی برای توافق که مجالی برای «ابلاغ» بوده و احساس میکرده وظیفه و رسالتی دارد تا گمراهان را به راه راست هدایت کند. این در حالی است که ظریف و تیم کنونی از اصطلاح «رقیب» استفاده میکنند و در پی نقاط مشترک بودند و هستند.
هفتم: مسوول سابق تیم مذاکرات هستهای در این سخنان بارها از واژه «صنعت هستهای» استفاده کرده است. این یعنی تقدس خاصی ندارد و یک صنعت است. اما اگر تنها یک صنعت است آیا میارزد و میصرفد که به خاطر پیشرفت آن صنایع دیگر با تحریم و فرسودگی و از کار افتادگی دست و پنجه نرم کنند؟ اگر یک صنعت است و نه بیشتر آیا رواست که بهای پیشرفت در آن عقب ماندن از قافله توسعه جهانی باشد؟
هشتم: فرض را بر این میگذاریم که آقای سعید جلیلی تمام توان و استعداد خود را در 6 سال مسوولیت به کار گرفت و انصاف باید داد حساب او از شماری دیگر از مدیران عصر احمدی نژاد در زمینه هایی جداست. اما این کار را برای نظام و مردم انجام داد و نظام اجازه داد شیوه مواجهه هستهای او و حسن روحانی در 24 خرداد 92 در بوته رای مردم گذاشته شود و چنین بود که انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در عمل به همهپرسی بدل شد و سعید جلیلی از مجموع آرای 50 میلیون ایرانی واجد شرایط تنها موفق به کسب 4 میلیون رای شد که چنانچه تنها رای دهندگان و واجدان شرایط نیز منظور شوند باز کمتر از10 درصد است.
مردم ایران با چه زبانی به آقای سعید جلیلی و سیاستهای او باید «نه» میگفتند که نگفتند؟ وقتی قرار است مردم هزینه تصمیماتی را بپردازند حق دارند نظر بدهند و خوشبختانه این امکان فراهم آمد که دو تفکر در برابر هم قرار بگیرند و حاصل روشن بود. آقای جلیلی البته همچنان میتواند به نمایندگی از آن 8 درصد سخن بگوید ولی سخن گفتن از جانب نظام و مردم مستلزم پشتوانهای از آرای اجتماعی است که او ندارد.
نهم: جواد ظریف و همراهان او رفته بودند این غائله را ختم کنند و سنگهایی را که دیگران به چاه انداخته بودند به در آورند و حتی الامکان و در حدی که میتوانستند موفق شدند. سعید جلیلی و همکاران او اما به این نیت نمیرفتند. کافی است بسته پیشنهادی او را در نظر آوریم یا اگر این شایعه درست باشد که نامههای بیپاسخ احمدی نژاد به جرج بوش و خانم مرکل به قلم یا پیشنویس او بوده باشد، با حال و هوای فکری و منظومه دیپلماسی او بیشتر آشنا میشویم.
دهم: شاید دقیقترین عبارات را دکتر ولایتی در مناظرههای انتخاباتی به کار برده باشد. از این رو یادآوری دوباره آن سخنان خالی از لطف نیست و اصطلاحا «خیر الکلام ما قلّ و دَلّ»:
« در آخرین صحبتی که آقای جلیلی در آلماتی داشتند، پیشنهاداتی کردند که براساس آن میشد جلو برویم و آن پیشنهادات را ایشان نپذیرفتند. 1+5 گفتند که شما اگر غنیسازی 20 درصد را متوقف کنید و حرکت فوردو را قدری کند کنید، ما این سه تحریم را از روی شما برمیداریم.
معلوم است که هرکاری قرار است انجام بشود، قدم به قدم است. در پاسخ آنها گفته شد ما فلان کار را میکنیم شما کل تحریمها را بردارید. اینکه میگویم به شهادت معاون وزارت امور خارجه در جلسه است. مثل این است که شما بخواهید لیوانی بخرید که طرف بگوید 100 تومان است. شما بگویید دو تومن میدهید؟ او میگوید اگر نمیخواهی معامله کنی، چرا وقت ما را گرفتی. وقتی طرف حاضر است سه قدم بردارد بعد شما میخواهید یک قدم بردارید، معلوم است نمیخواهید کار را پیش ببرید.
دیپلماسی این نیست که در داخل کشور خودمان طوری وانمود کنیم که ما اصولگرا هستیم اما اصولگرایی این نیست که انسان انعطافناپذیر باشد. در رابطه با مصالح ملی باید بتوانیم از دیپلماسی به نحو احسن استفاده کنیم. دیپلماسی فقط خشونت نشان دادن و سرسختی نشان دادن نیست، بلکه یک معامله و تعامل است. ما باید با همه دنیا تعامل کنیم. قضیه بده و بستان است. نمیشود هرچه ما از آنها میخواهیم آنها به ما بدهند و متقابلا حاضر نباشیم کاری بکنیم. هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن و خواندن بیانیه پشت میز مذاکره نیست، حتما راه فعلی مذاکرات هسته ای اشکال دارد و اگر این طور نبود،وضع ما به اینجا نمیرسید.
ببینید جناب آقای جلیلی! بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست، آنچه مردم میبینند این است که شما چند سال است مسوول پرونده هستهای هستید، یک قدم هم پیش نرفتهایم، تحریم ها بیشتر شده و هر روز فشارش بر روی مردم میآید. هنر دیپلماسی این است که حق هسته ای را حفظ کنید و در عین حال تحریم ها کاهش پیدا کند و بر آن اضافه نشود».
مگر از خرداد 92 چقدر گذشته که سعید جلیلی هم سخنان دکتر ولایتی را فراموش کرده و هم نتیجه بیست و چهارمین روز آن را؟!
ویدیو مرتبط :
سخنان دکتر سعید جلیلی در همایش اقتصاد مقاومتی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
7 نکته به بهانه سخنان اخیر سید احمد خاتمی : راه رفته را چند بار باید طی کنید؟
اخبار سیاسی - 7 نکته به بهانه سخنان اخیر سید احمد خاتمی:راه رفته را چند بار باید طی کنید؟
همان گونه که انتظار می رفت این سخن رییس جمهور که «با زور و شلاق نمی توان مردم را به بهشت برد» با واکنش برخی از اصول گرایان رو به رو شد و باز همان گونه که انتظار می رفت از زبان آقای احمد خاتمی عکس العمل نشان دادند.
امام جمعه موقت تهران در آیینی به مناسبت سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام گفتند: «قرار نیست با زور کسی را به بهشت ببریم.» در عین حال با اشاره به پاره ای مطالب در شبکه های مجازی هشدار دادند: «صبر حزب الله مدت دارد. وقتی صبر حزب الله تمام شود نشانی از فساد نخواهد ماند» و نیز «کنسرت های موسیقی غلط است و قهر با خدا و اقدامی ضد فرهنگی و با بعثت میانه ندارد.»
این جمله هم از اوست:«برخی ها نشستند و گفتند ایام عزاداری ها طولانی شده است. حال آن که این عزاداری ها دل را غم زدایی می کند.»
درباره سخنان آقای احمد خاتمی چند نکته را می توان متذکر شد:
1- آقای روحانی شخص یا گروه مشخصی را متهم نکردند که قصد دارند مردم را به زور به بهشت ببرند. تنها در مقام یک خطیب یک گزاره دینی را بیان کردند. یادمان باشد حسن روحانی در عین حال که رییس جمهور است یک روحانی و اهل خطبه و خطابه نیز هست.
همان گونه که آقای احمد خاتمی حق دارد برداشت دینی خود را ابراز کند هر روحانی دیگر و از جمله حسن روحانی نیز چنین حقی دارد. خاصه این که در قرآن بارها آمده که پیامبر وظیفه ای فراتر از ابلاغ ندارد و «بشیر» و «نذیر» است و مشهورتر از همه این آیه شریفه:« فذَکّر- انما انت مذکر- لست علیهم بمسیطر»: یادآوری کن، تو تنها به یادآورنده ای، بر آنها سیطره ای نداری.
نمی خواهیم بگوییم ضمیر مرجع خود را پیدا کرد اما می توان پرسید ایشان چرا به خود گرفته اند؟! جالب این که پاسخ داده اند: «نمی خواهیم با زور کسی را به بهشت ببریم.» فارغ از اعتماد به نفس و اطمینانی که سبب شده ضمیر جمع به کار ببرند و بگویند «ببریم» مشخص نیست چرا نگران شده اند. اگر قرار نیست،خوب قرار نیست دیگر؛ این که نارحتی ندارد!
2- سخنانی که ناظر بر برخوردهای سلبی است، اگر 30 سال پیش و 20 سال پیش بیان می شد تازگی داشت. اما در این سال ها همه راهکارهای مورد نظر را طی کردند. راه رفته را چند بار باید طی کرد؟ آیا راهکاری سلبی دیگری در مقابله با آنچه ناهنجاری فرهنگی می دانند باقی مانده که نیازموده باشند؟
انواع و اقسام گفتارها و رفتارها را در این سال ها دیده ایم و آزموده ایم و اوج این رفتارها هم در 8 سال حاکمیت احمدی نژاد سر زد. از حیث ظاهر افراد، این اشاره می تواند جالب باشد که شماری از مجریان کنونی سیما همان آرایش و پوششی را دارند که سال ها نفی می شد و در معابر عمومی با ماشین ریش تراش، موهای افرادی که چنان آرایشی داشتند را به شکل چهار راه می زدند و شلوارهای لی را پاره می کردند.
این نسل نیز حاصل آموزش و پرورشی است که تمام و کمال در اختیار همفکران شما بوده و صدا و سیما هم که کم نگذاشته است. اگر ایرادی هست در جای دیگری باید جُست.
3- فرموده اند: «کنسرت، شما را به خدا نزدیک نمی کند.»
خیلی از کارها انسان را به خدا نزدیک نمی کند. مگر فوتبال و دنبال توپ دویدن نزدیک می کند؟ مگر پای سریال تلویزیون نشستن نزدیک می کند؟ این که کنسرت موسیقی ما را به خدا نزدیک نکند فاجعه نیست. فاجعه وقتی است که کسانی مدعی باشند سخنان و رفتار آنان مردم را به خدا نزدیک می کند و در عمل نه تنها نزدیک نکند که دور کند. آیا این سخنان جفا در حق آن دسته از اهل موسیقی نیست که اتفاقا مردم را با معنویت نزدیک می کنند؟ در ذهن عده ای موسیقی اما تنها یادآور کافه های ساز و آواز است و هیچ شق دیگری برای آن متصور نیستند.
ضمن این که نواختن موسیقی هم برای خود یک کار است و با وضعیت کنونی کپی و دانلود اصل درآمد با کنسرت است. کار تنها فعلگی و کار یدی نیست. آن که می نوازد و می خواند و کنسرت برگزار می کند نیز به کاری اشتغال دارد. نمی توانیم از همه بخواهیم کار یدی انجام دهند. کار ذوقی و فکری نیز در انحصار عده ای قلیل نیست. بچه های موسیقی هم بچه های همین مملکت اند. به تعبیر خود آقای احمد خاتمی درباره بدحجاب ها «از کره مریخ نیامده اند».
4- کنسرتی که با مجوز دولت جمهوری اسلامی و در نظام اسلامی برگزار می شود «معروف» است اما اگر مردمانی با حمله و فشار از حضور در کنسرت موسیقی محروم شوند و به شبکه های خارجی متمایل شوند آیا به نام امر به معروف، مردم را به سوی «منکر» سوق نداد ایم؟ اگر پول مملکت را ارز خارجی کنند و در ترکیه و امارات و جاهای دیگر پای کنسرت خوانندگان خارج نشین بنشینند خوب است اما اگر در داخل در کنسرت موسیقی با مجوز و با اشعاری که ترانه سرایان داخلی سروده اند شرکت کنند «قهر با خداست»؟
5- نویسنده این سطور هم علاقه چندانی به شرکت در کنسرت های موسیقی ندارد و خلوت و خواندن و نوشتن را ترجیح می دهد. روحانیون نیزکه اهل خواندن و فکر کردن اند طبعا چنین اند. اما آیا ما می توانیم از همه مردم بخواهیم مثل ما فکر کنند؟ آقای احمد خاتمی می تواند کنسرت موسیقی را دوست نداشته باشد. اما چرا دیگران باید هر آنچه را که او دوست می دارند دوست داشته باشند؟ می توانند از همفکران خود بخواهند در برنامه ای شرکت نکنند اما آیا می توانند از آنان بخواهند بر چنین برنامه هایی بشورند؟ در این صورت چه نیاز به قانون؟
او جایی که از منظر حکومت و قدرت و با تحکم سخن می گویند مدرن می شود و جایی که به موسیقی می رسد از منظر سنت نقد می کند. حال آن که اقتضای حکومت دار مدرن به رسمیت شناختن موسیقی در حد مجازی از آن و اجازه حضور در برنامه های کنترل و تایید شده است و نفی مطلق موسیقی هیچ نسبتی با سیاست ورزی از جنس آنچه آقای احمد خاتمی انجام می دهد ندارد. او رسما پیام می دهد موسیقی را تعطیل کنید حال آن که ده ها شبکه صدا وسیمای جمهوری اسلامی نمی توانند بدون موسیقی فعالیت کنند. چگونه است که صدا و سیما می تواند از صبح تا شب ، بنوازد ولی فلان هنرمند که از راه موسیقی امرار معاش می کند ،حق ندارد محصول خود را به طالبانش عرضه کند؟!
مردم موسیقی گوش می کنند؛ چه با مجوز چه بی مجوز. هنر این است که به سمت با مجوز سوق دهیم. کنسرت می روند؛در داخل نشد در خارج. هنر این است که در داخل برگزار و مراقبت کنیم.
تناقض گفتاری و رفتاری آقای احمد خاتمی در این است که از موضع سنت "مطلقا نفی می کند" و "انتظار دارد در عمل هم اجرا شود" اما این دومی از موضع قدرت و با اتکا به تشکل های سیاسی است که امر مدرنی است. در حالی که از نگاه سنتی نه تنها موسیقی که سود بانکی و اشتغال زنان نیز مطلوب نیست اما جریان دارد.
6- گفته اند: «برخی گفتند ایام عزاداری طولانی شده است.» اما «برخی» نبودند. بلکه گوینده این سخن یک مرجع تقلید است. آیت الله شبیری زنجانی هشدار داده اند که تعدد دهه های عزاداری اثر مثبت ندارد. نکند که امام جمعه موقت تهران برای خود جایگاهی بالاتر از مرجعیت قایل است که شان آیت الله شبیری زنجانی را با واژه «برخی» می خواهند پایین بیاورند؟
بر اساس قاعده «هر چیز، حدی دارد» عزاداری هم باید اندازه داشته باشد. این یک قاعده عقلی و منطقی است که «هر چه از حد خود درگذرد به ضد خود بدل می شود». اشاره آیت الله شبیری نیز به همین است و نگرانی شان نیز این که از حد نگذرد تا به ضد خود بدل نشود: اندازه نگه دار که اندازه نکوست، هم لایق دشمن است و هم لایق دوست.
آیا جناب ایشان معتقد است که اندازه نکو نیست؟
7- ادامه این لحن رابطه کثیری از جوانان را با این بخش از روحانیت قطع می کند. بدتر این که شنونده از پیش می داند گوینده چه می خواهد بگوید: تهدید این و آن و هشدار به این گروه و آن دسته و همه هم با رنگ و لعاب ارزشی و با خشم و غیظ و غضب.
به مرور اما این تکرار ملال آور می شود و این به نفع آقایان نیست. بسامد واژه های یک جریان کلماتی چون «برخورد و فیلتر و توقیف و تهدید» است و به مرور این ادبیات فاقد استدلال و منطق جلوه می کند. این گونه سخن گفتن اما دیگر نیاز به تخصص دینی ندارد. هر صاحب منصب و قدرتی می تواند چنین بگوید. از این رو هم لباسان آقای احمد خاتمی هم باید هشدار بدهند و ایشان و همفکران شان را نصیحت کنند که به نفع شان نیست.
نکته ای که همچنان نامکشوف است اما این است که چرا شخصیتی روحانی همچون آقای احمد خاتمی باید امثال احمدی نژاد را بر هم صنف و هم لباس خود که در ایران و جهان برای روحانیت و تشیع آبرو کسب می کند ترجیح دهد و او و همدستان او چه اعتباری آوردند که در غیاب شان این قدر بی تابی می کنند؟
اگر مراد خود را از «حزب الله» هم توضیح دهند خوب است. از یک حزب مشخص صحبت می کنند که مجوز و شناسنامه دارد یا بخش مشخصی از جامعه را مد نظر دارند که در انتخابات گذشته کاندیدای مشخصی داشت و توفیقی کسب نکرد؟
به بهانه نفی اهل موسیقی می توان به سخنی از زنده یاد محمد رضا لطفی اشاره کرد که جایی گفته بود از کسانی که می خواستند مانع برگزاری کنسرت من شوند پرسیدم: آیا تصنیف «ایران، ای سرای امید»* هیچ احساسی را در شما برنینگیخت؟ اگر برانگیخت که این کارها چیست که می کنید و اگر هیچ حسی ندارید مرا با شما سخنی نیست... .
اخبار سیاسی - عصر ایران