اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

عروس خون‌بس: قربانی قبیله‌ام هستم



اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب



عروس خون‌بس: قربانی قبیله‌ام هستم

شرق - عروس خون‌بس كه اجرای حكم قصاصش به طور موقت متوقف شده‌است، جزییات زندگی‌اش و آنچه را از او یك متهم به قتل ساخت، توضیح داد.

مریم، زن 28ساله كه از سال 85 در زندان مركزی شیراز به سر می‌برد بعد از متوقف شدن حكم قصاص، تلاش خود را برای جلب رضایت اولیای‌دم آغاز كرده‌ است اما به خاطر اصرار خانواده خودش بر اجرای حكم، هنوز نتوانسته اولیای‌دم را راضی به گذشت كند.

مریم متهم است شش سال قبل دختری جوان را كه فكر می‌كرده با شوهرش رابطه دارد و باعث هتك‌حرمت خواهرش شده‌، به قتل رسانده است.

 

او در اعترافات اولیه‌اش گفت: قرار بود این دختر را به خانه بكشیم و مردی كه هم‌جرم من است با او رابطه داشته باشد و ما فیلمبرداری كنیم اما من با او دعوا كردم و هلش دادم. دخترك بیهوش شد و بعد هم‌جرمم او را با دست خفه كرد. من هم خانه را آتش زدم و فرار كردم.

 

این زن بعد از مدتی اعترافش را پس گرفت و گفت به تنهایی دست به قتل زده‌است اما در دادگاه یك‌بار دیگر نام مرد جوان را آورد و او را هم‌دست خودش معرفی كرد.

عروس خون‌بس در 16سالگی برای پایان دادن به درگیری‌های خونبار دو قبیله، به اجبار ازدواج كرد. او در گفت‌وگویی در مورد چرایی اصرار خانواده‌اش بر قصاص و ازدواجش در زندان توضیح داد. البته این پرونده پیچیدگی‌های زیادی دارد و آنچه می‌خوانید روایت متهم از ماجراست.

 

روزهایت را در زندان چطور می‌گذرانی؟

فكر می‌كنید آدمی كه باید هر یكشنبه و چهارشنبه منتظر اجرای حكم قصاصش باشد و چشمش به بلندگوی زندان باشد كه اسمش را بخوانند، چه حالی می‌تواند داشته باشد. اولیای‌دم به اجرای احكام می‌آیند و اصرار دارند حكم اجرا شود. من اینجا زندگی ندارم.

 

چرا خانواده‌ات اصرار دارند تو اعدام شوی؟

آنها می‌گویند چرا در دادگاه اسم‌ جاری و برادرشوهرم را به عنوان متهم پرونده نیاوردم تا آنها بتوانند انتقام بگیرند. تنها به من فشار می‌آوردند این كار را بكنم چون قبول نكردم می‌گویند باید اعدام شوی.

 

این دو نفر چه نقشی در قتل داشتند؟

نقشی در قتل نداشتند، جاری‌ام فقط مردی را كه هم‌جرمم است به من معرفی كرد. برادرشوهرم هم اصلا در این ماجرا دخالت نداشت.

 

پس اصرار خانواده‌ات برای معرفی آنها به خاطر چیست؟

من عروس خون‌بس بودم. من را به قبیله‌ای دادند كه با قبیله من درگیری داشتند و در سال‌هایی كه این درگیری ادامه داشت، خیلی آدم از هر دو قبیله كشته ‌شدند.

وقتی كه قتل اتفاق افتاد، مادرم گفت: باید اسم جاری‌ات و شوهرش را هم بیاوری اما من قبول نكردم. اگر اسم آنها را می‌آوردم دوباره كشتار شروع می‌شد. قبیله من خونخواهی می‌كرد و می‌گفت دختر ما را شما به زندان انداختید و به این راه كشاندید.

بنابراین تصمیم گرفتم سكوت كنم. ضمن اینكه شوهرم من را طلاق داده ‌بود و این سرشكستگی بزرگی برای خانواده من و پدرم كه بزرگ قبیله بود، محسوب می‌شد. وقتی كه من در دادگاه اسم برادرشوهر و جاری‌ام را نیاوردم، آنها بهانه‌ای برای انتقام‌گیری نداشتند و مجبور به سكوت شدند همین موضوع خانواده‌ام را ناراحت كرد.

 

چرا آن دختر را كشتی؟

من نمی‌خواستم بكشمش. فقط می‌خواستم كاری كنم كه پایش را از زندگی‌ام بیرون بكشد. البته جاری‌ام مردی را كه از اقوامش بود، به من معرفی كرد و گفت: او حاضر است كمك كند تا آن دختر را به خانه بكشیم و از او فیلمبرداری كنیم.

خانواده‌ام می‌گفتند: باید اسم جاری‌ات را بیاوری و بگویی او تو را تشویق كرد در حالی‌كه این درست نبود. جاری‌ام فقط آن مرد را به من معرفی كرد. مرد جوان در قتل نقش داشت، اما جاری‌ام هیچ ‌نقشی نداشت و من هم نمی‌خواستم بی‌دلیل اسم او را در پرونده مطرح كنم. البته در اداره آگاهی نامش را آوردم و مواجهه حضوری هم شدیم اما در دادگاه نامش را نیاوردم.

 

گفته می‌شود برادرت در زندان به تو حمله و شلیك كرده‌است، چرا او این كار را كرد؟

وقتی من زندانی شدم خانواده‌ام من را طرد كردند. من خیلی تنها شدم. خانواده‌ام می‌گفتند باید اعدام شوی چون مطابق خواسته ما عمل نكردی. برای زنده ماندن دست‌وپا می‌زدم و دنبال كسی می‌گشتم كه كمكم كند تا اینكه دوست پدرم كه رقابتی هم با او داشت، از من خواستگاری كرد. او مرد ثروتمندی بود و از قاضی ناظر زندان خواسته ‌بود كه پیام خواستگاری‌اش را به من برساند.

 

آن مرد سی‌سال از من بزرگ‌تر بود و می‌دانستم با او خوشبخت نخواهم شد. در نهایت با این شرط كه او برایم از اولیای‌دم رضایت بگیرد، قبول كردم كه با آن مرد ازدواج كنم. او هم مقابل قاضی ناظر زندان قول داد از اولیای‌دم رضایت بگیرد و قبول كرد تا یك‌میلیارد تومان هم دیه بپردازد. پدرم كه ماجرای ازدواج من را شنید عصبانی شد و به برادرم گفت: به زندان برو و خواهرت را بكش، این‌طوری سرمان را بالا می‌گیریم و می‌گوییم خودمان كشتیمش و این بی‌آبرویی را از بین می‌بریم.

 

من و برادرم رابطه خوبی با هم داشتیم، برادرم تنها كسی بود كه گاهی به دیدنم می‌آمد. وقتی آمد، خوشحال شدم و به طرفش رفتم، او به من شلیك كرد و تا پای مرگ رفتم و برگشتم. بعد از آن دیگر هیچ‌كدام از اعضای خانواده‌ام را ندیدم. آنها می‌خواستند من كشته شوم چون مطابق خواسته‌شان عمل نكردم تا بتوانند از قبیله مقابل انتقام بگیرند و از طرفی ازدواج كردم تا با كمك شخصی دیگر از قصاص نجات پیدا كنم.

 

در حال حاضر مدعی هستی قاتل فرد دیگری است، چرا این حرف‌ها را در دادگاه نگفتی؟

من در دادگاه گفتم همدست داشتم و آن مرد را معرفی كردم اما چون در مرحله دادسرا یك‌بار گفته ‌بودم این مرد در قتل نقشی نداشته، دادگاه او را تبرئه كرد. برای قاضی دادگاه سوال نبود كه چرا برادر بزرگم به این مرد حمله كرده و شش گلوله به او زده ‌است و چرا این مرد شكایت نكرد و بعد با هویت جعلی به زندگی‌اش ادامه داده است.

چرا تو در مرحله دادسرا از اعترافت برگشتی و گفتی همدستت نقشی در قتل نداشت؟

افراد خاصی به دیدنم آمدند. آنها صاحب منصب بودند و این مرد هم با آنها نسبت داشت و من فكر می‌كردم آنها به من كمك می‌كنند. به همین خاطر به خواسته آنها خودم قتل را گردن گرفتم.

 

چرا خودت با اولیای‌دم صحبت نكردی تا بتوانی رضایت بگیری؟

با برادر بزرگ مقتول كه در واقع بزرگ خانواده ‌است و همه حرفش را قبول دارند صحبت كردم. گفتم: بیا رضایت بده تو كه می‌دانی من قاتل خواهرت نیستم. گفت: می‌دانم و به اندازه‌ای كه برای خواهرم ناراحتم، برای تو هم ناراحت هستم اما حداقل یك‌بار خانواده‌ات از ما بخشش بخواهند بعد ما می‌بخشیم. هرچه من اصرار كردم فایده نداشت. او گفت: كافی ‌است یك‌بار خانواده‌ات بگویند، آن وقت ما می‌بخشیم.

 

یعنی مادرت هم می‌خواهد تو اعدام شوی؟

مادرم را عاشقانه دوست دارم. او تنها كسی است كه برای من گریه می‌كند و ناراحت است اما باز می‌گوید نمی‌شود تو اعدام نشوی. چرا اسم جاری‌ات را نیاوردی و كاری كردی كه ما نتوانیم انتقام بگیریم پس باید اعدام شوی.

 

یعنی اگر تو اعدام شوی، قبیله‌ات راضی می‌شوند؟

اگر من اعدام شوم، دوباره كشتار شروع می‌شود و قبیله‌ام به قبیله شوهرم حمله می‌كنند و دوباره از هر دو طرف افرادی كشته می‌شوند و كسی هم جلودارشان نیست. هر دو قبیله می‌دانند من قاتل نیستم و یك مرد، دخترك را كشته‌ است اما می‌گویند اگر پای مرد وسط بیاید، بی‌آبرویی می‌شود. اگر هم آزاد شوم، خودم را می‌كشند. بهترین حالت این است كه در زندان بمانم اما من دیگر طاقت ندارم.

 

فكر می‌كنی كار درستی كردی اعترافاتت را پس گرفتی؟

من اعترافم را پس گرفتم و همین باعث شد هم‌جرمم تبرئه شود اما همه واقعیت‌ را نمی‌توانم بگویم چون می‌دانم مادرم نابود می‌شود. او تنها كسی است كه من به خاطرش زندگی می‌كنم. پدرم فوت شده و اگر مادرم هم بمیرد، من نمی‌دانم باید چه كنم. به همین دلیل هم واقعیت‌هایی را فقط به وكیلم گفته‌ام./شرق


ویدیو مرتبط :
سلطان روپایی دنیا من هستم و بس

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عروس خون‌ بس در انتظار چوبه دار


عروس خون‌بس كه به جای خون ریخته‌شده چندین مرد از دو قبیله به عقد جوانی درآمده‌ بود، به دلیل كشتن رقیب عشقی‌ و با اصرار خانواده‌اش به زودی قصاص می‌شود.

شرق: عروس خون‌بس كه به جای خون ریخته‌شده چندین مرد از دو قبیله به عقد جوانی درآمده‌ بود، به دلیل كشتن رقیب عشقی‌ و با اصرار خانواده‌اش به زودی قصاص می‌شود.

 این زن جوان كه برای پایان دادن به دعوای ده‌هاساله دو قبیله به عنوان عروس خون‌بس به خانه شوهرش رفته بود، متهم است در سال 85 در یكی از روستاهای اطراف لامرد شیراز دختر 16ساله‌ای را كه با همسرش رابطه داشت به قتل رساند و جسدش را آتش زد.

پلیس لامرد تابستان سال 85 در جریان قتل دختری نوجوان قرار گرفت كه جسدش در یك خانه به آتش كشیده شده‌ بود.

پلیس در بررسی‌ها متوجه شد مقتول دوست‌ مردی جوان و متاهل بود و این مرد زمان قتل در شهرستان دیگری حضور داشت اما همسرش مریم در خانه -محل جنایت- بود. كارآگاهان همچنین متوجه شدند زمان به آتش كشیده‌شدن جسد در خانه مریم، این زن از منزل گریخته است بنابراین ظن ماموران نسبت به مریم برانگیخته شد و بعد از چندین هفته تحقیق توانستند متهم را كه به شهر دیگری فرار كرده بود بازداشت كنند.

این زن به قتل اعتراف كرد و گفت چون مقتول علاوه بر برقراری رابطه با شوهرش خواهر كوچكش را هم اغفال كرده بود او را كشت. مریم گفت: دو سال قبل عروس خون‌بس شدم. شوهرم را دوست نداشتم. مرد دیگری را می‌خواستم اما پدرم كه بزرگ قبیله بود به من گفت تو باید با پسری از قبیله مقابل ازدواج كنی تا این همه قتل كه اتفاق افتاده است تمام شود.

 در طول‌ سال‌های درازی كه قبیله ما با قبیله شوهرم دعوا داشت 22 نفر كشته شده بودند و پدرم برای پایان دادن به این درگیری من را به زور به قبیله دیگر فرستاد. با اینكه از شرایط راضی نبودم اما مجبور بودم زندگی كنم. تا اینكه متوجه شدم شوهرم با دختری رابطه دارد. شوهرم قبل از ازدواج من با آن دختر رابطه داشت و در واقع او هم مجبور شده بود با من ازدواج كند. با این حال تحمل می‌كردم و چیزی نمی‌گفتم.

مدتی بعد فهمیدم مقتول كه رقیب عشقی من بود برای اینكه مرا اذیت كند خواهر كوچكم را با خود بیرون برده و شرایط را طوری فراهم كرده كه پسری به او تجاوز كند. او با این كارش می‌خواست خواهرم را نابود و من را بدنام كند. تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.

در جریان این درگیری‌ها مادرشوهرم حق را به پسرش داد و گفت طلاق من را می‌گیرد. این برای قبیله من سرشكستگی بود ضمن اینكه من تازه متوجه شده بودم باردار هستم و این موضوع خیلی ذهنم را مشغول كرده‌ بود.


متهم ادامه داد: تصمیم گرفتم از دختر نوجوان انتقام بگیرم. موضوع را با یكی از زنان خانواده شوهرم مطرح كردم و او گفت كسی را می‌شناسد كه به ما كمك می‌كند. قرار شد دختر نوجوان را به خانه من بكشانیم و در حین رابطه با مردی از او فیلم بگیریم و تهدیدش كنیم از زندگی من بیرون برود.

قرار شد طلاهایم را بفروشم و به آن مرد بدهم. وقتی جلسه گذاشتیم و با هم صحبت كردیم آن مرد گفت پول نمی‌خواهد فقط می‌خواهد با من رابطه داشته باشد. قبول كردم و با هم رابطه برقرار كردیم و بعد من گفتم حالا باید به وعده‌ات عمل كنی. او هم قبول كرد. من دختر نوجوان را به خانه كشاندم و در اتاق داشتم با او حرف می‌زدم كه جرو‌بحث بالا گرفت و من او را به سمت دیوار هل دادم. دخترك از حال رفت.

بیرون اتاق مرد جوان و زن فامیل كه با من همدستی كرده بودند ایستاده بودند. گفتم چنین اتفاقی افتاده، آنها گفتند به ما ربطی ندارد. تهدیدشان كردم و گفتم همه چیز را به همه می‌گویم. در نهایت قبول كردند كار را تمام كنند. مرد جوان دستش را دور گردن دخترك انداخت و او را خفه كرد. قرار شد شب جسد را از خانه من بیرون ببرد. شوهرم شهرستان بود. وقتی آمد، گفتم باید خرید كند.

او را بیرون فرستادم و بعد خانه را آتش زدم. قصدم این بود كه جسد بسوزد و همه تصور كنند جسد من است خودم هم فرار كردم. مدت‌ها آواره بودم تا اینكه بازداشت شدم. ساعاتی بعد از اینكه مریم چنین اعترافی را به زبان آورد به ماموران گفت، می‌خواهد اعترافش را پس بگیرد و هرچه گفته دروغ است و او به تنهایی دختر نوجوان را كشته است. پرونده با اعتراف جدید به دادگاه رفت و مریم بعد باز هم تاكید كرد در قتل تنها بود و برای برداشتن رقیب عشقی از سر راه دخترك را كشته است. این زن با درخواست اولیای‌دم به قصاص محكوم شد و این حكم به تایید رسید.


در حالی‌كه به نظر می‌رسید خانواده مریم او را رها كرده‌اند، بعد از چند سال به طور ناگهانی برادر مریم در روز ملاقات زندانیان در زندان حاضر شد. زمانی كه مریم برای دیدن برادرش به سالن ملاقات رفت پسر جوان با بیرون آوردن كلتی به سمت مریم شلیك كرد و زن جوان بیهوش روی زمین افتاد.

بلافاصله جسم نیمه‌جان مریم به بیمارستان منتقل شد و بعد از انجام چندین ساعت عمل سخت این زن به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات پیدا كرد. در همان روز خبر رسید برادر دیگر مریم هم به سمت مرد جوانی شلیك كرده و یك تیر به سرش زده و شش گلوله دیگر هم به قفسه سینه او شلیك كرده ‌است اما این مرد هم به طرز معجزه‌آسایی نجات یافت.
برادران مریم در بازجویی‌ها گفتند هم مرد جوان و هم مریم لایق مرگ هستند و باید كشته شوند.

بررسی‌ها نشان داد مرد جوانی كه مورد اصابت گلوله برادر مریم قرار گرفته همان مردی است كه مریم در ابتدا اعتراف كرده بود با همكاری او دست به قتل زده ‌است. با این حال مرد جوان هیچ شكایتی از برادر مریم نكرد و گفت به طور كامل رضایت می‌دهد. برادری هم كه به مریم شلیك كرده بود گفت خواهرش باید بمیرد و اجازه نمی‌دهد اولیای‌دم رضایت بدهند. مدتی بعد مریم باخبر شد مردی كه مدتی با او رابطه داشت زندانی شده ‌است.

این مرد با ارسال نامه‌ای به زندان زنان عادل‌آباد از مریم خواست با او ازدواج كند و مریم که از شوهر اولش جدا شده بود، قبول كرد. آنها در زندان به عقد هم درآمدند و این مرد كه به جرم قاچاق موادمخدر زندانی شده بود به مریم قول داد از اولیای‌دم رضایت بگیرد و او میلیون‌ها تومان به حساب مریم ریخت تا او با اولیای‌دم وارد مذاكره شود اما اولیای‌دم اعلام كردند خانواده مریم از آنها خواسته‌اند رضایت ندهند.

هرچند مریم نامه‌ای نوشت و اعلام كرد خانواده مرد جوان از او خواسته بودند سكوت كند و قول داده بودند كمكش كنند به همین دلیل هم او اعتراف كرد به تنهایی دست به قتل زده است و خواستار نقض حكم قصاصش شد. او گفت در اداره آگاهی سقط جنین كرده است و بازجویی‌هایی كه از او انجام شده قانونی نبوده با این حال رای صادره مرحله استیذان را پشت سر گذاشت و قرار است مریم صبح‌روز چهارشنبه با اصرار خانواده‌اش پای چوبه‌ دار برود.